عرفان حج
عرفان حج | |
---|---|
پدیدآوران | جوادی آملی، عبدالله (نویسنده) رضوانی، حسین (ویراستار) |
ناشر | مشعر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1383 ش |
چاپ | 12 |
شابک | 964-6293-04-2 |
موضوع | حج |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 188/9 /ج9ع4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
عرفان حج، اثر آيتالله عبدالله جوادى آملى (متولد آمل، 1312ش) است كه نویسنده در آن، حكمتها و اسرار مناسك و آداب فريضه بزرگ الهى حج را بهصورت تحليلى بيان كرده است.
ساختار
كتاب حاضر، مقدمه ندارد و در آن، مطالب متعددى ذيل عناوين گوناگونى آمده، ولى تقسيم به بخش و فصل و درس و... نشده است.
روش نویسنده در اين اثر، اجتهادى و تحليلى است و از كتاب و سنت و عقل براى توضيح مطالب بهره برده است.
زبان و ادبيات اثر حاضر، دقيق و فنى است و براى عموم مردم چندان آسان نيست و مناسب پژوهشگرانى است كه با اصطلاحات علوم اسلامى آشنا هستند.
گزارش محتوا
برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از:
- كعبه، جلوه عرش خدا در زمين: خداوند متعال براى اينكه انسان را فرشتهخو كند و آثار فرشتگان را در انسان ظاهر نمايد، همانطورىكه دستور روزه گرفتن مىدهد تا از لذائذ طبيعى پرهيز شود و انسانها همانند فرشتگان، از خوردن و نوشيدن و ديگر كارهاى حيوانى برحذر باشند، همچنين به انسان دستور طواف حريم كعبهاى را مىدهد كه معادل بيت معمور در عرش خداوند است. چون فرشتگان اطراف عرش اله، به ياد حق سرگرم طواف هستند و به نام حق تسبيح مىكنند و براى ديگران از خداوند متعال طلب آمرزش مىكنند، براى انسان نيز در زمين، كعبه را بنا ساخت تا انسان وارسته دور آن طواف كند. به نام حق زمزمه كند و براى ديگران از خدا آمرزش بخواهد. كعبه و حدود آن، حرم، مشاعر، محدوده حرم و شعائر آن هريك به نوبه خود، نشانهاى است از نشانههاى الهى كه در تأمين اين منظور والا، نقش مؤثرى دارند[۱]
- وقتى امام سجاد(ع) به مكه مشرف شد، به عرض ايشان رساندند: والى مدينه كه باغ شما را به ستم گرفت، شكايت او را به عبدالملك خليفه وقت برسانيد؛ چون عبدالملك در اين سال به مكه آمده است. حضرت فرمود: من در كنار كعبه، از صاحب اين خانه دنيا نمىخواهم، چه رسد كه به غير خدا پناه ببرم و مسائل دنيا را در اينجا مطرح كنم! اينجا جاى نيايشى است كه انسان را با محبوب حقيقى آشنا كند. بدا به حال كسى كه در كنار كعبه، از صاحب كعبه غير از محبوب حقيقى را طلب كند! امام سجاد(ع) در عرفات ديد سائلى به تكدى پرداخته، گريه مىكند. حضرت فرمود: اگر تمام دنيا دست اين مرد بود و از دست او گرفته مىشد، حق نداشت امروز در اين سرزمين براى آن اشك بريزد! اينجا از خدا غير خدا را طلبيدن، ضرر كردن است. به تعبير استاد بزرگوار، حكيم متأله، مرحوم الهى قمشهاى(قده): حجرالأسود، خال لب لعل است و اين خال را ببوس تا به محبوبت برسى.
- «بوسى حجر خال لب لعل نگاران».
- زائر با يمين خدا بيعت مىكند و حجرالأسود را تنزل دست پروردگار مىداند؛ چه اينكه كعبه را تنزل بيت معمور و عرش خدا مىداند و طواف خود را تنزل طواف فرشتگان مىشمارد..[۲]
- لبيك گفتن در حال احرام نيز به اين معناست كه: «خدايا! من هر چه كه حق است، به آن گويا هستم و از هر چه كه باطل است زبانم را مىبندم». لبيك گفتن، تطهير زبان است از هر چه كه معصيت است. زبان، قليل الجِرم و كثير الجُرم است؛ جِرم آن كوچك و جُرمش زياد است. گناهان فراوانى بهوسيله زبان انجام مىگيرد؛ از انكار لسانى تا مسئله غيبت، تهمت، دروغ، افترا، مسخره كردن و... راز لبيك گفتن اين است كه: «خدايا! از اين لحظه متعهد مىشوم هر چه را كه طاعت تو است بر زبان جارى كنم و از هر چه كه معصيت است زبانم را ببندم». شهادت دروغ، معصيت است؛ انسان محرم و حجگزار هرگز شهادت دروغ نمىدهد، غيبت نمىكند، دروغ نمىگويد، تهمت نمىزند، كسى را با زبان مسخره نمىكند و در هنگام دادوستد، خلاف نمىگويد. زبان زائر بيتالله، زبان طاهر است. سر لبيك گفتن، زبان به اطاعت گشودن و براى هميشه از معصيت بستن است؛ آنهم نهتنها در محدوده محور حج و عمره، كه براى هميشه[۳]
- قربانى، سر بريدن آز و طمع: گوسفندى را سر بريدن، لاشهاش را به كنارى انداختن و بىمصرف گذاشتن مهم نيست. حاجى كه گوسفندى يا گاوى را سر مىبرد و يا شترى را نحر مىكند، با اين عمل مىخواهد از باب تنزل معقول به محسوس اين معنا را برساند كه: حنجره ديو طمع را بريدم و خفهاش كردم. پس قربانى كردن؛ يعنى آز و طمع را سر بريدن[۴]
- نشانه قبولى حج: امامان(ع) از رسول خدا(ص) نقل كردهاند كه فرمود: اگر كسى به زيارت خانه خدا و حج موفق شد و بازگشت و انسان صالحى شد و دست و پاى او بهسوى گناه نرفت، اين نشانه قبولى حج او است و اما اگر بعد از زيارت خانه خدا، باز تن به تباهى و گناه داد، نشانه آن است كه حج او مردود است. اين نكته مىتواند به نوبه خود بيانگر سر حج باشد؛ زيرا اسرار عبادتهاى ما در قيامت ظهور مىكند كه روز ظهور باطن است و در آن روز هر انسانى مىفهمد كه عمل او مقبول است يا مردود؛ نهتنها نتيجه را، كه دليل و سرّ رد يا قبول را هم مشاهده مىكند. در قيامت هم قبول و هم نكول مشهود است. همچنين سرّ قبول و نكول نيز معلوم مىشود؛ چون قيامت روز ظهور حق و فاش گرديدن اسرار است؛ «يوم تبلى السرائر»[۵][۶]
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، فقط فهرست تفصيلى مطالب در آغاز آن ذكر شده، ولى فهرستهاى فنى و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است.
متأسفانه نویسنده محترم، مقدمه يا مؤخرهاى ننوشته و درباره ويژگىها و چگونگىهاى كتاب هيچ توضيحى ارائه نكرده و به همين جهت زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش اثر حاضر در هالهاى از ابهام باقى مانده است.
اين اثر، مستند است و نویسنده، ارجاعات و استناداتش را بهصورت پاورقى آورده است. برخى از اين پاورقىها مفصل و توضيحى است (ر.ک: همان، ص29، پاورقى 1؛ ص43، پاورقى 1؛ ص49، پاورقى 1؛ ص61، پاورقى 1 و...).
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.