۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'كيفيت' به 'کیفیت') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
نویسنده معتقد است اينكه بعضى خيال مىكنند عارف با صوفى و عرفان با تصوف يكى است، اشتباه مىباشد. به اعتقاد وى، درست است كه كمكم لفظ عارف و صوفى را به يك معنى گفتهاند، اما در اصل، تصوف هم يكى از شعب و جلوههاى عرفان محسوب مىشود؛ تصوف يك نحله و طريقه سير و سلوك عملى است كه از منبع عرفان سرچشمه گرفته است، اما عرفان، يك مفهوم عام كلىترى بوده كه شامل تصوف و ساير نحلهها نيز مىشود و به عبارت ديگر، نسبت ما بين تصوف و عرفان، عموم و خصوص من وجه مىباشد، به اين معنى كه ممكن است شخص عارف باشد اما صوفى نباشد، چنانكه ممكن است شخص به ظاهر داخل طريقه تصوف بوده اما از عرفان بهره نبرده باشد. | نویسنده معتقد است اينكه بعضى خيال مىكنند عارف با صوفى و عرفان با تصوف يكى است، اشتباه مىباشد. به اعتقاد وى، درست است كه كمكم لفظ عارف و صوفى را به يك معنى گفتهاند، اما در اصل، تصوف هم يكى از شعب و جلوههاى عرفان محسوب مىشود؛ تصوف يك نحله و طريقه سير و سلوك عملى است كه از منبع عرفان سرچشمه گرفته است، اما عرفان، يك مفهوم عام كلىترى بوده كه شامل تصوف و ساير نحلهها نيز مىشود و به عبارت ديگر، نسبت ما بين تصوف و عرفان، عموم و خصوص من وجه مىباشد، به اين معنى كه ممكن است شخص عارف باشد اما صوفى نباشد، چنانكه ممكن است شخص به ظاهر داخل طريقه تصوف بوده اما از عرفان بهره نبرده باشد. | ||
در بيان فرق ميان عارف با حكيم، به باور وى، فرق عارف با حكيم در | در بيان فرق ميان عارف با حكيم، به باور وى، فرق عارف با حكيم در کیفیت استدلال و راه ادراك حقايق است. حكيم با قوه عقل و استدلال منطقى پى به كشف حقايق مىبرد و عارف از راه رياضت و تهذيب نفس و صفاى باطن به كشف و شهود مىرسد. | ||
وى بر اين باور است كه اصطلاح عارف و عرفان، در قرن سوم هجرى معمول بوده است، براى اينكه در كلمات جنيد (متوفى 280ق) اين اصطلاحات آمده و محتمل است كه ريشه اين كلمه، در قرن دوم هجرى پا گرفته باشد و اولين كسى از حكماى اسلامى كه عرفان به معنى مصطلح را داخل حكمت و فلسفه كرده، [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] است كه دو فصل مهم، يعنى نمط نهم و دهم كتاب «اشارات» را به شرح مقامات عارفين و اسرار كرامات و خرق عادات تخصيص داده است. | وى بر اين باور است كه اصطلاح عارف و عرفان، در قرن سوم هجرى معمول بوده است، براى اينكه در كلمات جنيد (متوفى 280ق) اين اصطلاحات آمده و محتمل است كه ريشه اين كلمه، در قرن دوم هجرى پا گرفته باشد و اولين كسى از حكماى اسلامى كه عرفان به معنى مصطلح را داخل حكمت و فلسفه كرده، [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] است كه دو فصل مهم، يعنى نمط نهم و دهم كتاب «اشارات» را به شرح مقامات عارفين و اسرار كرامات و خرق عادات تخصيص داده است. |
ویرایش