۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران' به 'موسوی خمینی، سید روحالله') |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور = | ||
| کتابخوان همراه نور =12947 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۴۵: | خط ۴۶: | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب لقاء الله [[ملکی تبریزی، جواد بن شفیع|ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى]] كه در برنامه حاضر مورد استفاده قرار گرفته، نسخهاى جديد است كه در آن رساله مذكور همراه با چهار ضميمه (رساله لقاء الله [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]]، رساله لقاء الله علامه فيض كاشانى، نامه عرفانى [[ملکی تبریزی، جواد بن شفیع|ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى]] به علامه كمپانى و قصيده لقائيه [[ | كتاب لقاء الله [[ملکی تبریزی، جواد بن شفیع|ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى]] كه در برنامه حاضر مورد استفاده قرار گرفته، نسخهاى جديد است كه در آن رساله مذكور همراه با چهار ضميمه (رساله لقاء الله [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمينى]]، رساله لقاء الله علامه فيض كاشانى، نامه عرفانى [[ملکی تبریزی، جواد بن شفیع|ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى]] به علامه كمپانى و قصيده لقائيه [[حسنزاده آملی، حسن|استاد حسنزاده]]) در يك مجلد منتشر شده است. بخش اصلى؛ يعنى رساله ارزنده لقاء الله آيتالله ملكى تبريزى، ساختار و تقسيمبندى روشن و منسجمى ندارد و بلكه حتى نویسنده محترم مطالب را عنوانگذارى نيز نكرده و مصحح براى هر مطلب عنوانى از جانب خود برگزيده و در درون كروشه قرار داده است. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۵۳: | خط ۵۴: | ||
#جمع بين تنزيه و تشبيه است به اين صورت كه اخبارى كه در تنزيه صرف وارد شده است بايد جمع ميان آنها و اخبار تشبيه و اخبارى كه ظاهر در امكان معرفت و وصول است، به اينطور نمود كه: اخبار تنزيه صرف را حمل كرد به معرفت به طريق رؤيت به اين چشم ظاهر و به معرفت كنه ذات اقدس الهى و اخبار تشبيه و لقاء و وصول و معرفت را حمل كرد به معرفت اجمالى و معرفت اسماء و صفات الهى و تجلّى مراتب ذات و اسماء و صفات حقّ تعالى، به آن ميزان كه براى ممكنات، امكان دارد<ref>همان، ص 13 - 14</ref> | #جمع بين تنزيه و تشبيه است به اين صورت كه اخبارى كه در تنزيه صرف وارد شده است بايد جمع ميان آنها و اخبار تشبيه و اخبارى كه ظاهر در امكان معرفت و وصول است، به اينطور نمود كه: اخبار تنزيه صرف را حمل كرد به معرفت به طريق رؤيت به اين چشم ظاهر و به معرفت كنه ذات اقدس الهى و اخبار تشبيه و لقاء و وصول و معرفت را حمل كرد به معرفت اجمالى و معرفت اسماء و صفات الهى و تجلّى مراتب ذات و اسماء و صفات حقّ تعالى، به آن ميزان كه براى ممكنات، امكان دارد<ref>همان، ص 13 - 14</ref> | ||
مؤلف با تأكيد بر اين نكته كه اجمالا مذاق طائفهاى از متكلّمين، مذاق اوّل و تنزيه صرف است و آنان به ظواهر بعضى از اخبار و تأويل آيات و اخبار و ادعيه استناد | مؤلف با تأكيد بر اين نكته كه اجمالا مذاق طائفهاى از متكلّمين، مذاق اوّل و تنزيه صرف است و آنان به ظواهر بعضى از اخبار و تأويل آيات و اخبار و ادعيه استناد كردهاند، به نقد و بررسى اين ديدگاه پرداخته و افزوده كه از جمله اين آيات، آيات لقاء اللّه است. برخى جواب دادهاند كه مراد، مرگ و لقاى ثواب الهى است و اين جواب را برخى ديگر ردّ كردهاند به اينكه: اين، مجاز است و مجاز بعيدى هم هست و اگر بنا بر حمل به معناى مجازى باشد، مجاز اقرب از آن، اين است كه آن را حمل كنيم به يك درجه از ملاقات كه در حقّ ممكن، شرعا جائز است؛ اگرچه عرف عامّ آن را لقاى حقيقى نگويند و حال آنكه بنا بر آنكه الفاظ براى ارواح معانى موضوع باشد و معنى روح ملاقات را تصوّر نمائيم، خواهيم ديد كه ملاقات اجسام هم حقيقت است و ملاقات ارواح هم حقيقت است و ملاقات معانى هم حقيقت است و ملاقات هركدام بهنحوى است كه روح معنى ملاقات در او هست و ليكن در هريك بهنحوه لايق حال ملاقاتكننده و ملاقاتشونده است. پس مىتوان گفت كه معنى ملاقات ممكن با خداوند جليل هم روح ملاقات در او بهصورت حقيقى هست و ليكن نحوه آن هم عبارت از همان معنى است كه در ادعيه و اخبار از او به تعبيرات مختلفه، به لفظ وصول و زيارت و نظر بر وجه و تجلّى و ديدن قلب و تعلّق روح تعبير شده است و از ضدّ آن به فراق و حرمان تعبير مىشود و در تفسير «قد قامت الصّلاة» از امير(ع) روايت است: «يعنى نزدیک شد وقت زيارت و..<ref>همان، ص 15 - 16</ref> | ||
نویسنده محترم، قسمت مهمى از مطالب رساله را به اثبات نظريه جنجالى وحدت وجود بر طبق برداشت عارفان اختصاص داده است و سخت كوشيده است تا به همه اشكالات وحدت شخصى وجود پاسخ دهد و بدبينىهاى موجود نسبت به آن را برطرف سازد و روشن سازد كه اين مسئله بسيار پيچيده و دقيق است و لوازم ناپسند و نتايج ناروايى ندارد<ref>همان، ص 246 - 265</ref>با كمال شگفتى به نظر مىرسد نویسنده محترم در راه اثبات وحدت شخصى وجود و دفاع از آن، آنقدر دچار افراط شده و از راه مستقيم و اخلاق اسلامى خارج شده كه مخالفان اين نظريه را مورد توهين و تمسخر قرار داده و با ذكر داستانى مجعول و بهدور از ادب، از زبان حكيمى گمنام از اهالى اصفهان، منكران و اشكالكنندگان به وحدت وجود را نادان و حيوان و بلكه پايينتر از آن پنداشته است!<ref>همان، ص 234 - 236</ref>نویسنده هشدار داده است كه معتقدان به وحدت وجود عرفانى - كه از طريق مكاشفه به اين مطلب دست يافتهاند - نمىگويند كه در اين عالم محسوس مثلاًسنگ موجود نيست يا اصلا سنگ نمىباشد يا در آن صلابت و سنگينى وجود ندارد، بلكه مىگويند: وجود سنگ و همچنين صلابت و سنگينى آن همانطور كه وجود ظلّى و سايهاى بشمار مىآيند، بالنسبه به اهل اين عالم موجود هست به اين وجود خاص و متصف به اين صفات خاص، ولى بالنسبه به اهل عالم مثال، يك وجود مثالى و صفات مثالى متناسب با وجود مثالىاش مىباشد و همچنين وجودش در عالم عقلى، يك وجود عقلانى است و صفاتش نيز به حسب وجودش مىباشد و به همين طريق است تا آنكه نسبت به عالم ذات ملاحظه شود كه در آن عالم نه وجودى دارد و نه اثرى و نه ذكرى و نه اسمى و نه رسمى و فقط موجود حقيقى همان ذات حق تعالى است.<ref>همان، ص 246 - 247</ref> | نویسنده محترم، قسمت مهمى از مطالب رساله را به اثبات نظريه جنجالى وحدت وجود بر طبق برداشت عارفان اختصاص داده است و سخت كوشيده است تا به همه اشكالات وحدت شخصى وجود پاسخ دهد و بدبينىهاى موجود نسبت به آن را برطرف سازد و روشن سازد كه اين مسئله بسيار پيچيده و دقيق است و لوازم ناپسند و نتايج ناروايى ندارد<ref>همان، ص 246 - 265</ref>با كمال شگفتى به نظر مىرسد نویسنده محترم در راه اثبات وحدت شخصى وجود و دفاع از آن، آنقدر دچار افراط شده و از راه مستقيم و اخلاق اسلامى خارج شده كه مخالفان اين نظريه را مورد توهين و تمسخر قرار داده و با ذكر داستانى مجعول و بهدور از ادب، از زبان حكيمى گمنام از اهالى اصفهان، منكران و اشكالكنندگان به وحدت وجود را نادان و حيوان و بلكه پايينتر از آن پنداشته است!<ref>همان، ص 234 - 236</ref>نویسنده هشدار داده است كه معتقدان به وحدت وجود عرفانى - كه از طريق مكاشفه به اين مطلب دست يافتهاند - نمىگويند كه در اين عالم محسوس مثلاًسنگ موجود نيست يا اصلا سنگ نمىباشد يا در آن صلابت و سنگينى وجود ندارد، بلكه مىگويند: وجود سنگ و همچنين صلابت و سنگينى آن همانطور كه وجود ظلّى و سايهاى بشمار مىآيند، بالنسبه به اهل اين عالم موجود هست به اين وجود خاص و متصف به اين صفات خاص، ولى بالنسبه به اهل عالم مثال، يك وجود مثالى و صفات مثالى متناسب با وجود مثالىاش مىباشد و همچنين وجودش در عالم عقلى، يك وجود عقلانى است و صفاتش نيز به حسب وجودش مىباشد و به همين طريق است تا آنكه نسبت به عالم ذات ملاحظه شود كه در آن عالم نه وجودى دارد و نه اثرى و نه ذكرى و نه اسمى و نه رسمى و فقط موجود حقيقى همان ذات حق تعالى است.<ref>همان، ص 246 - 247</ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۹: | ||
و با اين بيت پايان يافته است:{{شعر}}{{ب|''تسخير خود كن نجم را آنسان كه كردى''|2=''تسخير خود مهر و مه و استارهها را''}}{{پایان شعر}} | و با اين بيت پايان يافته است:{{شعر}}{{ب|''تسخير خود كن نجم را آنسان كه كردى''|2=''تسخير خود مهر و مه و استارهها را''}}{{پایان شعر}} | ||
در اين قصيده، [[ | در اين قصيده، [[حسنزاده آملی، حسن|استاد حسنزاده]] تصريح كرده است كه راهى براى سير و سلوك و رسيدن به لقاى الهى جز راه محمد و آل محمد(ص) نيست:<ref>همان، ص 295 - 299</ref>{{شعر}}{{ب|''ره رو چنانكه مردم هشيار رفتند''|2=''راهى مبين جز راه و رسم مصطفى را''}}{{ب|''گر مشكلى پيش آيدت اى سالك ره''|2=''ناد عليا آن شه مشكلگشا را''}}{{ب|''خواهى روى اندر مناى عاشقانش''|2=''بار سفر بربند سوى كربلا را''}}{{ب|''گفتار نيكو بايد و كردار نيكو''|2=''تا در جزاى اين و آن يابى لقا را''}}{{پایان شعر}} | ||
[[ | [[حسنزاده آملی، حسن|استاد حسنزاده]] كه از قائلان به وحدت شخصى وجود است، در اين قصيده، اين نظريه را با بيت ذيل مطرح و تأييد كرده است:<ref>همان، ص 297</ref>{{شعر}}{{ب|''گر تار و پود بودم از هم برشكافى''|2=''جز او نخواهى يافت اين دولتسرا را''}}{{ب|''در چشم حقبينم من او، او من نباشد''|2=''يكتاپرستم من نمىدانم دو تا را''}}{{پایان شعر}} | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == |
ویرایش