ديوان الحلاج

ديوان الحلاج، به زبان عربى، نام مجموعه‌اى است كه يك بخش آن، مجموعه اشعار عربى حسين بن منصور حلاج، با درون‌مايه عرفانى است و بخش‌هاى ديگر آن، «اخبار حلاج»، «ملحق اخبار وى»، «مستدرك اخبار او»، «بداية حال الحلاج»، «كتاب طواسين» و «اشعار منسوب به حلاج» مى‌باشد.

دیوان الحلاج
ديوان الحلاج
پدیدآورانعیون سود، محمد باسل (حاشيه نويس) حلاج، حسین بن منصور (نویسنده)
عنوان‌های دیگرکتاب الطواسین

... الطواسین

اخبار الحلاج

دیوان
ناشردار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر2002 م
چاپ2
شابک978-274-5126-27-6
موضوعتصوف

حلاج، حسین بن منصور، 234 - 309ق. - سرگذشت‌نامه

شعر عربی - قرن3ق.

عارفان - سرگذشت‌نامه

عرفان - متون قدیمی تا قرن 14
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏PJA‎‏ ‎‏3722‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9‎‏ ‎‏1378*
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

در اين مجموعه پس از مقدمه و ترجمه مؤلف، به ترتيب، «اخبار الحلاج» مشتمل بر 74 خبر، «ملحق اخبار الحلاج» شامل 6 خبر، «المستدرك على اخباره» حاوى 12 خبر، «بداية حال الحلاج» داراى 22 خبر، «كتاب الطواسين» با 10 طاسين و يك بستان، «ديوان الحلاج» و «اشعار منسوب به وى» ذكر شده است.

اشعار، به ترتيب حروف الفبا (با ملاحظه حرف روى) تنظيم شده‌اند و مشحون از ايجاز و رمز و كنايه و اصطلاحات متداول در بين عرفا مى‌باشند.

گزارش محتوا

بخش«اخبار الحلاج» و «ملحق اخبار الحلاج» و «المستدرك على اخباره»، مشتمل است بر پاره‌اى از سخنان عرفانى حلاج(غالباً به‌صورت نثر) كه ديگران از وى نقل كرده‌اند و نيز گفتار بزرگان در مورد وى.

بخش«بداية حال الحلاج»، مشتمل بر ذكر پاره‌اى از حالات و اعتقادات حلاج از زبان اين و آن است.

«كتاب الطواسين»، با موضوعاتى از قبيل طاسين السراج، طاسين الفهم، طاسين الصفاء، طاسين الدائرة، طاسين النقطة، طاسين الازل و الالتباس، طاسين المشيئة، طاسين التوحيد، طاسين الاسرار فى التوحيد، طاسين التنزيه و بستان المعرفة مشتمل بر سخنان عرفانى حلاج در موضوعات مختلف در قالب نثر مسجع مى‌باشد.

ديوان حلاج: بيشتر اشعار حلاج، به‌صورت نيايش و التجاء به خداوند است و برخى از آنها داراى تعابير و مفاهيم كلامى، فقهى و فلسفى است كه از فرق معاصر گرفته است، مانند كلابيه، كراميه، معتزليان، اماميه، قرمطيان و حكماى يونانى.

حلاج، بر اثر تهذيب نفس و رياضتى كه در پيش مى‌گيرد، مورد عنايت و الهام واقع مى‌شود و حالى برایش فراهم مى‌آيد كه بيانش در قالب الفاظ عادى نمى‌گنجد و به ناچار از زبان رمز بهره مى‌گيرد. تعبير «انا الحق» كه وى آن را در شعر عرفانى گنجانيد، از جمله اين رمزهاست.

وى، عبارت «اناالحق» را كه جنبه رمزى دارد، در اشعارش به كار مى‌برد و در باب گرايش توحيدى و بندگى به درگاه خداوند يكتا، براى غير خدا وجودى نمى‌شناسد و «وحدت وجود» را عنوان مى‌كند و در تبيين ارتباط خداوند با آفريده‌ها و خود، از حلول لاهوت در ناسوت؛ يعنی «وحدت حلولى» سخن مى‌گويد و چون جهان و خودش را مظهر تجلى ذات بارى تعالى مى‌داند، «وحدت تجلّى» را عنوان مى‌نمايد.

حلاّج، نخستين شاعر صوفى است كه به تعبير «انا» به‌عنوان يك مفهوم خاص در شعر صوفيانه پرداخت و تلاش كرد بين ضمير متكلم «انا» و ضمير مخاطب «انت» پيوند برقرار سازد. پيوندى كه مشخصه‌ى برجسته‌ى شعر اوست و در سروده‌هايش موارد اين پيوند يا اتحاد و يگانگى را به شرح زير بيان مى‌كند:

1. حلاج براى خويش در برابر خداوند، وجودى مستقل نمى‌شناسد؛ ازاين‌رو، با كلماتى از قبيل ضمير منفصل«انا»، ضمير متصل فاعلی «تُ» و ياى متكلّم «ى»، اصل وحدت را مطرح مى‌كند.

انا مَن أهوى و مَن أهوى انانحنُ روحان حللنا بدنا
فاذا ابصرتَنى ابصرتَهو اذا ابصرتَه اَبصرتَنا

2. از نگاه حلاّج، «لاهوت» در «ناسوت» حلول كرده و لاهوت در ناسوت جلوه‌گر است. وى مى‌گويد:

سبحان مَن اَظهر ناسوتَهسرُّ سَنا لاهوته الثّاقب
ثم بدا فى خلقه ظاهرافى صورة الآكل و الشّارب
حتى لَقد عايَنه خلقُهكلحظة الحاجب بالحاجب

3. در باور حلاّج ذات حقّ، در جهان تجلّى دارد و اينكه او مظهر اين تجلّى و وحدت است؛ ازاين‌رو، وى، «من» خود را ناديده مى‌گيرد و به دوگانگى وجود اعتقادى ندارد و گاهى در تحير مى‌افتد و مى‌گويد:

أ أنت أم أنا هذا فى الهينحاشاكَ حاشاك من اثبات اثنين
هوية لك فى لائيتى أبداكُلّى على الكُلّ تلبيسٌ بوجهين
و أين وجهُك، مقصوداً بناظرتىفى باطنِ القلب أم فى ناظر العين

وى، در مقام لبيك گفتن، خود را جداى از خداوند نمى‌داند؛ ازاين‌رو، متحيّر است كه در لبيك خود، آيا او خدا را مى‌خواند يا خداوند وى را ندا مى‌دهد؟

لبيك لبيك يا سرّى و نجوائىلبيك لبيك يا قصدى و معنائى
أدعوك بل انت تدعونى اليك فهلناديتُ ايّاك ام ناديتَ ايائى

4. به نظر حلاّج، محبوب و محبّ اتّحاد دارند و يكى هستند و در واقع دو روحند كه در يك بدن حلول كرده‌اند؛ به همين دليل بين حلاّج و محبوبش خداوند فرق و فاصله‌اى نيست، مى‌گويد:

ايّها السائل عن قصّتنالو تَرانا لم تُفرّق بيننا
روحُه روحى و روحى روحُهمن راى روحَين حَلَّت بَدنا؟

5. حلاج در مقام تبيين ذات بارى تعالى و بيان عقايد توحيدى و اظهار بندگى خود، از توحيد وجودى دم مى‌زند و وجود خود را جداى از وجود خداوند نمى‌داند و در نتيجه اعتقاد به او را ناگزير مى‌داند و مى‌گويد:

لَستُ بالتوحيد ألهُوغير أنّى عَنه أسهُو
كيف أسهُو؟ كيف ألهوو صحيحٌ أننى هُو

6. حلاّج درباره رابطه خداوند با آفريده‌هاى خود، به‌ويژه انسان و شخص حلاّج، حلول روح الهى در كالبد پديده‌ها را مايه موجود شدن آنها مى‌داند؛ ازاين‌رو، خود را يكى از مظاهر حلول روح خدايى در انسان مى‌داند و در شعرى اين حلول را به درآميخته شدن شراب با آب زلال تشبيه كرده و مى‌گويد:

مزجت روحُك فى روحى كماتمزج الخمرة بالماء الزلال
فاذا مسّك شىء مَسّنىفاذا أنت أنا فى كلّ حال

و در سروده‌اى ديگر، سرشت روح خدا در روح خود را به درآميختن عنبر و مشك مانند مى‌سازد و مى‌گويد:

جبلت روحك فى روحى كماجبل العَنبر بالمسك الفتق
فاذا مسّك شىء مَسّنىفاذا أنت انا لا نفترق

7. حلاّج شناخت خداوند از طريق عقل و استدلال را موجب سرگردانى مى‌داند و مى‌گويد:

مَن رامَه بالعقل مُسترشِداًأسرحه فى حيرة يلهُو

از نظر حلاّج، معرفت، يك تجربه درونى است و از طريق كشف و شهود فراهم مى‌آيد و خداوند گرچه از چشم سر پنهان است، ولى با ديده دل مى‌توان او را ديد.

إن كنت بالغيب عن عينى محتجبافالقلب يرعاك فى الابعاد و النّائى

حلاّج با قلب، خدايش را درك كرده است و در درون خويش به سخنان او گوش فرامى‌دهد؛ سخنانى كه در قالب كلمات و الفاظ نيست، بلكه الهاماتى است كه بر خاطر او وارد مى‌شود:

لى حبيبٌ ازورُ فى الخلواتحاضرٌ غائبٌ عن اللّحظات
ما ترانى أصغى اليه بسرّىكى أعى ما يقول من كلمات
كلمات من غير شكل و لا نق‍ط و لا مثل نغمة الاصوات
فكأنّى مخاطب كنت ايّاهُ على خاطرى بذاتى لذاتى

وضعيت كتاب

كتاب، توسط محمد باسل عيون السود، تحقيق و تصحيح شده است. وى، در مقدمه، كتاب را معرفى كرده و از پاره‌اى مباحث مربوط به آن سخن گفته، سپس به بيان زندگى‌نامه مؤلف همت گمارده است. در پاورقى‌ها بيشتر به توضيح واژه‌ها و عبارات دشوار و مشخص كردن آيات، روايات، جملات و حكاياتى كه در اشعار حلاج مورد اشاره قرار گرفته‌اند، پرداخته است.

در پايان، فهرست قوافى اشعار، فهرست مصادر و مراجع و فهرست محتويات كتاب را درج نموده است.


وابسته‌ها