۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مالدين' به 'مالدين') |
جز (جایگزینی متن - '،ج' به '، ج') |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
جرجانى در اين تفسير، بيشتر از هر چيزى به جنبههاى نحوى آيات قرآن پرداخته است. در تفسير آيات، بهويژه تبيين واژهها، از آيات ديگر بهره مىگيرد (تفسير قرآن به قرآن)؛ براى مثال در تفسير «رب» كه آن را به معناى «سيد» گرفته است، به آيههاى ''' «اذكرني عند ربك» '''<ref>يوسف: 42</ref>و ''' «ارجع إلى ربك» '''<ref>يوسف: 50</ref>استناد مىكند و اين بهرهگيرى، در تفسير و تأويل آيات، حتى در برنمودن جهات ادبى آيات، بسى چشمگير است<ref>ر.ك: همان</ref> | جرجانى در اين تفسير، بيشتر از هر چيزى به جنبههاى نحوى آيات قرآن پرداخته است. در تفسير آيات، بهويژه تبيين واژهها، از آيات ديگر بهره مىگيرد (تفسير قرآن به قرآن)؛ براى مثال در تفسير «رب» كه آن را به معناى «سيد» گرفته است، به آيههاى ''' «اذكرني عند ربك» '''<ref>يوسف: 42</ref>و ''' «ارجع إلى ربك» '''<ref>يوسف: 50</ref>استناد مىكند و اين بهرهگيرى، در تفسير و تأويل آيات، حتى در برنمودن جهات ادبى آيات، بسى چشمگير است<ref>ر.ك: همان</ref> | ||
در اين | در اين كتاب، جنبههاى ادبى چيره است. بهگونهاى، كار جرجانى را مىتوان به كار بيضاوى مانند كرد؛ يعنى او بيشتر مىكوشد جنبههاى ادبى آيات را برنماياند. در اين جهت، او به معانى لغوى، جنبههاى نحوى و تحليلهاى ادبى روى مىآورد. جرجانى، اديبى است چيرهدست و موضع او در مسائل نحوى و ادبى تا حدودى براى ديگران، حجت. او گاه معانى و باريكبينىهاى معنايى را گزارش مىكند، بدون اينكه استشهاد كند و ديگرگاه براى استوارسازى معانى بهدستداده از واژهها، به منابع لغوى، ادبى و نحوى استشهاد مىكند؛ براى مثال، در تفسير ''' «فانفروا» ''' مىگويد: «نفر»، خروج و رويارويى با دشمن است. در تفسير «نقيب» كه آن را «ضامن و امين مردم و يا گروهى ويژه مىداند»، به كالبدشكافى واژه مىپردازد و با توجه به ريشه واژه، ديدگاه برگزيده خود را استوار مىكند. جالب است بدانيم جرجانى در جايگاه اديب و نحوى بزرگى - كه در فرهنگ اسلامى از مكانت رفيعى برخوردار است - گاه تعليلهاى نحويان را در تفسير واژه مىآورد و آنگاه آن همه را، يكسر واهى دانسته، مىگويد: «علتها واهى است و معنى واژه را تنها از طريق سماع مىتوان دريافت»<ref>همان، ص33</ref> | ||
جرجانى گاه به مخالفت با مفسران پرداخته... او در تفسير حروف مقطعه در آغاز سوره بقره، بر اين باور رفته است كه: اين حروف بهاختصار نشانگر صفات الهى است و بهمثل در ''' «الم» ''' گفته است كه آن، مختصر «أنا اللطيف المجيد» است و براى اثبات اين نكته به اشعارى از شاعران عرب استناد كرده است كه نشاندهنده مختصر آمدن كلمه يا جملهاى در ادب عربى و اشاره بدان با حروف عربى شايع بوده است<ref>همان</ref> | جرجانى گاه به مخالفت با مفسران پرداخته... او در تفسير حروف مقطعه در آغاز سوره بقره، بر اين باور رفته است كه: اين حروف بهاختصار نشانگر صفات الهى است و بهمثل در ''' «الم» ''' گفته است كه آن، مختصر «أنا اللطيف المجيد» است و براى اثبات اين نكته به اشعارى از شاعران عرب استناد كرده است كه نشاندهنده مختصر آمدن كلمه يا جملهاى در ادب عربى و اشاره بدان با حروف عربى شايع بوده است<ref>همان</ref> |
ویرایش