۸۱٬۹۲۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==وابستهها== ' به '==وابستهها== {{وابستهها}} ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
| چاپ =4 | | چاپ =4 | ||
| تعداد جلد =5 | | تعداد جلد =5 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =01904 | ||
| کتابخوان همراه نور =01904 | | کتابخوان همراه نور =01904 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''تفسير نور الثقلين''' تأليف [[حویزی، عبدعلی بن جمعه|شيخ عبدعلى بن جمعه عروسى حويزى]] از علماى قرن يازدهم هجرى مىباشد، كه به كوشش استاد [[رسولی، هاشم|سيد هاشم رسولى محلاتى]] تصحيح شده و با مقدمهاى كوتاه از مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره» در 5 مجلد توسط المطبعة العلمية قم در سال 1383ق به چاپ رسيده است، چاپى نيز از مؤسسۀ اسماعيليان با همين مشخصات در قطع وزيرى يافت مىشود.طبق بيان [[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 730، چاپ جديدى با مقدمۀ [[حکیم، سید محمدباقر|سيد محمدباقرحكيم]] در حال آماده شدن مىباشد. | '''تفسير نور الثقلين''' تأليف [[حویزی، عبدعلی بن جمعه|شيخ عبدعلى بن جمعه عروسى حويزى]] از علماى قرن يازدهم هجرى مىباشد، كه به كوشش استاد [[رسولی، هاشم|سيد هاشم رسولى محلاتى]] تصحيح شده و با مقدمهاى كوتاه از مرحوم [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره» در 5 مجلد توسط المطبعة العلمية قم در سال 1383ق به چاپ رسيده است، چاپى نيز از مؤسسۀ اسماعيليان با همين مشخصات در قطع وزيرى يافت مىشود.طبق بيان [[ایازی، سید محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 730، چاپ جديدى با مقدمۀ [[حکیم، سید محمدباقر|سيد محمدباقرحكيم]] در حال آماده شدن مىباشد. | ||
مصحح محترم با تطبيق سه نسخه، مراجعه به مصادر، مقابله متن احاديث نقل شده با | مصحح محترم با تطبيق سه نسخه، مراجعه به مصادر، مقابله متن احاديث نقل شده با مصادر، ذكر بعضى موارد اختلاف نسخ، تصحيح، ذكر موارد اختلاف در پاورقى و شرحى از مجملات و بعضى لغات مشكله، موجبات استفادۀ بهينه از اين اثر را فراهم نموده است.ايشان در چاپ دوم با ذكر آيات در ابتداى هر بحث امكان دستيابى محققین به روايات هر آيه را آسانتر كرده است.مؤلف در سال 1066 ه.ق تأليف جلد سوم را به پايان رساندهاند، تاريخ وفات مؤلف را بعضى 1097 مىدانند. | ||
تفسير نور الثقلين در انتهاء هر جلد فهرستى ارائه كرده است كه مبناى آن فرازهاى آيات تفسير شده مىباشد.در نتيجه شيوۀ پيدا كردن مطالب از طريق موضوع نمىباشد، بلكه از طريق آيه يا فرازى از آيه مىباشد. در بخش«شيوۀ مؤلف» به معرفى اثر و انگيزۀ آن اشارهاى شده است. | تفسير نور الثقلين در انتهاء هر جلد فهرستى ارائه كرده است كه مبناى آن فرازهاى آيات تفسير شده مىباشد.در نتيجه شيوۀ پيدا كردن مطالب از طريق موضوع نمىباشد، بلكه از طريق آيه يا فرازى از آيه مىباشد. در بخش«شيوۀ مؤلف» به معرفى اثر و انگيزۀ آن اشارهاى شده است. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آغا بزرگ]] در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]] ج 24 صفحۀ 365 دربارۀ روش نور الثقلين مىنويسد: «او قرآن را بر طبق رواياتى كه از اهلبيت «عليهمالسلام»صادر شده است تفسير مىكند، اهلبيتى كه آگاهترينند نسبت به تفسير قرآن.روايات را از كتب معتبر مانند كافى، [[تفسير القمي|تفسير قمى]] احتجاج، عيون الاخبار، علل الشرايع، اكمالالدين، توحيد و...جمعآورى نموده، لكن سندهاى روايات را حذف نموده است.و به جهت حذف آيات در ابتداى بحث، به روايات هر آيه مشكل شده است.بحثى در تفسير الفاظ آيه، اعراب و قرائت آن ننموده است.» | [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آغا بزرگ]] در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]] ج 24 صفحۀ 365 دربارۀ روش نور الثقلين مىنويسد: «او قرآن را بر طبق رواياتى كه از اهلبيت «عليهمالسلام»صادر شده است تفسير مىكند، اهلبيتى كه آگاهترينند نسبت به تفسير قرآن. روايات را از كتب معتبر مانند كافى، [[تفسير القمي|تفسير قمى]] احتجاج، عيون الاخبار، علل الشرايع، اكمالالدين، توحيد و...جمعآورى نموده، لكن سندهاى روايات را حذف نموده است.و به جهت حذف آيات در ابتداى بحث، به روايات هر آيه مشكل شده است.بحثى در تفسير الفاظ آيه، اعراب و قرائت آن ننموده است.» | ||
البته محقق محترم در چاپ دوم، به ذكر آيات در ابتداى هر بحث همت گماشته تا استفاده از روايات ذيل هر آيه مشخص گردد. | البته محقق محترم در چاپ دوم، به ذكر آيات در ابتداى هر بحث همت گماشته تا استفاده از روايات ذيل هر آيه مشخص گردد. | ||
مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره»صاحب [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] در مقدمۀ خود بر تفسير نور الثقلين در اين باره مىفرمايد:كتابى است ارزشمند كه مؤلف آن تمام اخبار وارده در تفسير آيات قرآن كريم(جز موارد اندكى از روايات) را جمعآورى نموده و در ضبط، چينش، ترتيب و تهذيب و تنقيح روايات، در ضمن اشاره به مصدر آنها، تلاشى وافر نموده است، و از بهترين تأليفات در اين زمينه مىباشد. | مرحوم [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره»صاحب [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] در مقدمۀ خود بر تفسير نور الثقلين در اين باره مىفرمايد:كتابى است ارزشمند كه مؤلف آن تمام اخبار وارده در تفسير آيات قرآن كريم(جز موارد اندكى از روايات) را جمعآورى نموده و در ضبط، چينش، ترتيب و تهذيب و تنقيح روايات، در ضمن اشاره به مصدر آنها، تلاشى وافر نموده است، و از بهترين تأليفات در اين زمينه مىباشد. | ||
[[معرفت، | [[معرفت، محمدهادی|آيتاللّه معرفت]] در «التفسير و المفسرون»، جلد دوم صفحۀ 327، راجع به روش مصنف در تفسير نور الثقلين مىفرمايد: مصنف از بين احاديث منسوب به اهلبيت «عليهمالسلام»، اقدام به جمعآورى رواياتى نموده كه به نحوى، ارتباط با آيات قرآن كريم داشته باشند، اعم از اينكه اين ارتباط، از باب تفسير، استشهاد و يا تأييد آيه باشد. | ||
در اغلب موارد، احاديث ذكر شده، در مقام تفسير مفهوم يا دلالت آيه نيستند، بلكه به سبب اغراضى از جمله استشهاد و مانند آن، متعرض آيه شدهاند و هنر مصنف فقط مرتب كردن روايات بنابر ترتيب آيات و سورههاى قرآن بوده است، به همين جهت تمام آيات قرآن را دربرنمىگيرد.و نيز در صدد نقد روايات يا علاج تعارض آنها نبوده است.اضافه بر اينكه در جمعآورى، توجهى به اسانيد و قوت احاديث نداشته، روايات ضعيف السند و مرسل فراوانى در اين تفسير مشاهده مىشود». | در اغلب موارد، احاديث ذكر شده، در مقام تفسير مفهوم يا دلالت آيه نيستند، بلكه به سبب اغراضى از جمله استشهاد و مانند آن، متعرض آيه شدهاند و هنر مصنف فقط مرتب كردن روايات بنابر ترتيب آيات و سورههاى قرآن بوده است، به همين جهت تمام آيات قرآن را دربرنمىگيرد.و نيز در صدد نقد روايات يا علاج تعارض آنها نبوده است.اضافه بر اينكه در جمعآورى، توجهى به اسانيد و قوت احاديث نداشته، روايات ضعيف السند و مرسل فراوانى در اين تفسير مشاهده مىشود». | ||
[[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 733 مىفرمايد: تفسير حويزى شامل، بسيارى از روايات اهلبيت «عليهمالسلام» مىشود كه در تفسير، تطبيق و جرى آيات قرآن كريم، به روش ائمه «عليهمالسلام» استوار است.اين روايات را از مصادر مختلف جمعآورى نموده است.در اين تفسير بحثى از الفاظ، اعراب و قرائت آيات نمىشود. و چون در بخشى از آيات روايت تفسيرى، وارد نشده است، شامل كل آيات قرآن نمىشود.با وجود توجه ايشان به عدم استفاده، از روايات ضعيف، امّا از مصادرى مانند [[تفسير القمي|تفسير قمى]] كه براحتى نمىتوان تسليم روايات آن شد، اخبارى را نقل كرده است. | [[ایازی، سید محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 733 مىفرمايد: تفسير حويزى شامل، بسيارى از روايات اهلبيت «عليهمالسلام» مىشود كه در تفسير، تطبيق و جرى آيات قرآن كريم، به روش ائمه «عليهمالسلام» استوار است.اين روايات را از مصادر مختلف جمعآورى نموده است.در اين تفسير بحثى از الفاظ، اعراب و قرائت آيات نمىشود. و چون در بخشى از آيات روايت تفسيرى، وارد نشده است، شامل كل آيات قرآن نمىشود.با وجود توجه ايشان به عدم استفاده، از روايات ضعيف، امّا از مصادرى مانند [[تفسير القمي|تفسير قمى]] كه براحتى نمىتوان تسليم روايات آن شد، اخبارى را نقل كرده است. | ||
دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهى در جلد دوم صفحۀ 1451 در سبک نور الثقلين مىنويسد:او صاحب يكى از برجستهترين تفسيرهاى روايى يا مأثور شيعه است.تفسيرى كه از آثار قدما به تفسير فرات و قمى و عياشى شباهت دارد و از تفاسير متأخر به تفسير البرهان اثر [[بحرانی، سید هاشم بن سلیمان|هاشم بحرانى]]. | دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهى در جلد دوم صفحۀ 1451 در سبک نور الثقلين مىنويسد:او صاحب يكى از برجستهترين تفسيرهاى روايى يا مأثور شيعه است.تفسيرى كه از آثار قدما به تفسير فرات و قمى و عياشى شباهت دارد و از تفاسير متأخر به تفسير البرهان اثر [[بحرانی، سید هاشم بن سلیمان|هاشم بحرانى]]. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
روايات شأن نزول در مرحلۀ بعد مطرح مىشود و با توجه به اينكه بخش قابل توجهى از شأن نزولهاى منقول شيعى در [[تفسير القمي|تفسير قمى]] مىباشند، بطور طبيعى، روايات اين بخش بيشتر از اين تفسير است، البته مقدارى نيز از احتجاج، كافى، [[التفسير (عیاشی)|تفسير عياشى]] و...نقل مىنمايند. | روايات شأن نزول در مرحلۀ بعد مطرح مىشود و با توجه به اينكه بخش قابل توجهى از شأن نزولهاى منقول شيعى در [[تفسير القمي|تفسير قمى]] مىباشند، بطور طبيعى، روايات اين بخش بيشتر از اين تفسير است، البته مقدارى نيز از احتجاج، كافى، [[التفسير (عیاشی)|تفسير عياشى]] و...نقل مىنمايند. | ||
پس از آن رواياتى كه ارتباط نسبتا مستقيمى با آيه دارند و مىتوانند تفسيرى به معناى خاص مىباشند، نقل مىشود.رواياتى كه در بيان تأويل، مصداق يا تطبيق هستند در مرحلۀ بعد ذكر مىشوند و در نهايت احاديثى كه بيشتر موضوع متناسب با آيه را بيان مىكنند، نقل شده است. | پس از آن رواياتى كه ارتباط نسبتا مستقيمى با آيه دارند و مىتوانند تفسيرى به معناى خاص مىباشند، نقل مىشود. رواياتى كه در بيان تأويل، مصداق يا تطبيق هستند در مرحلۀ بعد ذكر مىشوند و در نهايت احاديثى كه بيشتر موضوع متناسب با آيه را بيان مىكنند، نقل شده است. | ||
البته مقصود از روايات تفسيرى خاص، اين نيست كه امام(ع) اين روايت را حتما به جهت تفسير و تبيين اين آيه، بيان كرده باشد، بلكه منظور اين است كه اين روايت به هر جهت كه بيان شده باشد، مىتوان آن را به عنوان تفسير آيه برشمرد و در تبيين مراد از آن استفاده كرد.بعنوان نمونه مواردى ذكر مىشود: | البته مقصود از روايات تفسيرى خاص، اين نيست كه امام(ع) اين روايت را حتما به جهت تفسير و تبيين اين آيه، بيان كرده باشد، بلكه منظور اين است كه اين روايت به هر جهت كه بيان شده باشد، مىتوان آن را به عنوان تفسير آيه برشمرد و در تبيين مراد از آن استفاده كرد.بعنوان نمونه مواردى ذكر مىشود: | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
از جمله نكات قابل توجه در روش ايشان، عدم ذكر سلسله سند كامل روايات است يا به تعبيرى حذف اسانيد روايات، احتمالا اين امر به جهت اختصار و جلوگيرى از حجيم شدن تأليف بوده است.آنچه اين امر را نزد ايشان آسان مىنموده، ديدگاه ايشان نسبت به حديث بوده است. | از جمله نكات قابل توجه در روش ايشان، عدم ذكر سلسله سند كامل روايات است يا به تعبيرى حذف اسانيد روايات، احتمالا اين امر به جهت اختصار و جلوگيرى از حجيم شدن تأليف بوده است.آنچه اين امر را نزد ايشان آسان مىنموده، ديدگاه ايشان نسبت به حديث بوده است. | ||
[[معرفت، | [[معرفت، محمدهادی|آيتاللّه معرفت]] در ج 2«التفسير و المفسرون»صفحۀ 327 مىفرمايد: «كان على مشرب الاخباریة» مشرب ايشان، مشرب اخبارى بوده است. | ||
[[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحه 730 مىآورد:او معاصر [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]] صاحب كتاب «[[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشيعة]]» و بحرانى صاحب تفسير «البرهان» مىباشد، اين دسته علماء، در شريعت، فقه، حديث، اصول و تفسير، ديدگاه خاصى داشتهاند كه نزد اماميه «اخبارى» ناميده مىشد. | [[ایازی، سید محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحه 730 مىآورد:او معاصر [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]] صاحب كتاب «[[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشيعة]]» و بحرانى صاحب تفسير «البرهان» مىباشد، اين دسته علماء، در شريعت، فقه، حديث، اصول و تفسير، ديدگاه خاصى داشتهاند كه نزد اماميه «اخبارى» ناميده مىشد. | ||
آثار اين ديدگاه در تفسير با آثار آن در فقه و اصول متفاوت است، مىتوان گفت در تفسير، در حد عدم توجه به اسانيد روايات، و عدم جرح و تعديل و نفى صريح بعضى از آنهاست. | آثار اين ديدگاه در تفسير با آثار آن در فقه و اصول متفاوت است، مىتوان گفت در تفسير، در حد عدم توجه به اسانيد روايات، و عدم جرح و تعديل و نفى صريح بعضى از آنهاست. | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
بعضى محققین معتقد به لزوم حصول اطمينان به صحت يا سقم روايت مىباشند و اين مستلزم آن است كه مفسر، ابتدا منابع و سلسلۀ اسناد، تك تك روايات مورد نظر خود را به دقت بررسى كند و پس از حصول اطمينان به صدور و صحت، آنها را در تفسير آيات به كار گيرد. | بعضى محققین معتقد به لزوم حصول اطمينان به صحت يا سقم روايت مىباشند و اين مستلزم آن است كه مفسر، ابتدا منابع و سلسلۀ اسناد، تك تك روايات مورد نظر خود را به دقت بررسى كند و پس از حصول اطمينان به صدور و صحت، آنها را در تفسير آيات به كار گيرد. | ||
به همين جهت است كه [[معرفت، | به همين جهت است كه [[معرفت، محمدهادی|آيتاللّه معرفت]] در «التفسير و المفسرون»صفحۀ 327 و 328:عدم نقد روايات و عدم اظهار نظر و نفى بعضى از آنها را از ضعف اين تفسير بر مىشمرد و تعبير «روايات منسوب به اهلبيت(ع)» را دارد. | ||
[[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 731 و 733، معتقد است كه ايشان تا حدودى از نقل روايات ضعيف خوددارى كرده است، گرچه خالى از آنها نمىباشد و از اين جهت آن را از تفسير «البرهان» بحرانى بهتر مىداند.و معتقد است كه اين جمعآورى كار را براى محققینى كه در امر صحت و فساد احاديث، تحقيق دارند، آسان كرده است. | [[ایازی، سید محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 731 و 733، معتقد است كه ايشان تا حدودى از نقل روايات ضعيف خوددارى كرده است، گرچه خالى از آنها نمىباشد و از اين جهت آن را از تفسير «البرهان» بحرانى بهتر مىداند.و معتقد است كه اين جمعآورى كار را براى محققینى كه در امر صحت و فساد احاديث، تحقيق دارند، آسان كرده است. | ||
بايد متذكر بود كه حذف اساتيد توسط مؤلف، به معناى عدم إسناد نيست، وضعيت سلسله اسناد اغلب روايات در مصادر خود مشخص است، و از بايستههاى تحقيقى در مورد تفسير نور الثقلين، مسند كردن روايات با كمك مصادر آن است. | بايد متذكر بود كه حذف اساتيد توسط مؤلف، به معناى عدم إسناد نيست، وضعيت سلسله اسناد اغلب روايات در مصادر خود مشخص است، و از بايستههاى تحقيقى در مورد تفسير نور الثقلين، مسند كردن روايات با كمك مصادر آن است. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
از جمله نقدهایی كه بر تفسير نور الثقلين وارد شده، اين است كه مؤلف آن، از نقل روايات و داستانهاى ساختگى از جمله اسرائيليات، ابايى نداشته و در جاهاى مختلف آنها را نقل كرده است. | از جمله نقدهایی كه بر تفسير نور الثقلين وارد شده، اين است كه مؤلف آن، از نقل روايات و داستانهاى ساختگى از جمله اسرائيليات، ابايى نداشته و در جاهاى مختلف آنها را نقل كرده است. | ||
[[معرفت، | [[معرفت، محمدهادی|آيتاللّه معرفت]] در التفسير و المفسرون ج 2 صفحۀ 328-329 مىفرمايد: «همچنانكه رواياتى مشتمل بر غلو و وهن به ائمه «عليهمالسلام» در اين تفسير نقل شده، بناى آن بر نقل اسرائيليات و احاديث موضوع نيز بوده است، مانند آنچه در قصۀ هاروت و ماروت و ارتباط آنها با زهره و مسخ او آمده است، و در اين كتاب فراوان اينگونه اسرائيليات نقل شده است.» | ||
همچنين آقاى محمد على ايازى در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 734 مىفرمايد: «تفسير نور الثقلين همانگونه كه گاهى روايات ضعيف و موهن را نقل كرده است، رواياتى كه مشتمل بر غلو، وهن و تطبيق و اسرائيليات نيز هست، نقل كرده مانند«قصۀ هاروت و ماروت و زهرة»، بدون ترجيح و اظهار نظر در مورد آنها». | همچنين آقاى محمد على ايازى در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 734 مىفرمايد: «تفسير نور الثقلين همانگونه كه گاهى روايات ضعيف و موهن را نقل كرده است، رواياتى كه مشتمل بر غلو، وهن و تطبيق و اسرائيليات نيز هست، نقل كرده مانند«قصۀ هاروت و ماروت و زهرة»، بدون ترجيح و اظهار نظر در مورد آنها». | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
با توجه به نظرات فوق بر آن شديم تا در زمينۀ روايات اسرائيلية در تفسير نور الثقلين كنكاش بيشترى بنماييم. | با توجه به نظرات فوق بر آن شديم تا در زمينۀ روايات اسرائيلية در تفسير نور الثقلين كنكاش بيشترى بنماييم. | ||
[[معرفت، | [[معرفت، محمدهادی|آيتاللّه معرفت]] در جلد دوم التفسير و المفسرون صفحۀ 80 در مراد از «اسرائيليات» بعد از بيان ريشۀ لغوى و وجه آن مىفرمايد:لفظ اسرائيليات گر چه در ظاهر بر قصههايى كه از مصادر يهودى نقل مىشود، دلالت دارد، امّا علماى تفسير و حديث، آن را بر معنايى اعم اطلاق مىكنند. | ||
در اصطلاح آنها، اسرائيليات، بر هر قصه يا روايتى گفته مىشود كه، در تفسير، حديث و تاريخ، از اساطير قديمى نقل شود و منسوب به يك مصدر يهودى، نصرانى يا غير آن باشد. | در اصطلاح آنها، اسرائيليات، بر هر قصه يا روايتى گفته مىشود كه، در تفسير، حديث و تاريخ، از اساطير قديمى نقل شود و منسوب به يك مصدر يهودى، نصرانى يا غير آن باشد. | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
#قصۀ هاروت و ماروت، سورۀ بقره آيۀ 102:'''و اتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكنّ الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر و ما انزل على الملكين ببابلى هاروت و ماروت...»''' | #قصۀ هاروت و ماروت، سورۀ بقره آيۀ 102:'''و اتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكنّ الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر و ما انزل على الملكين ببابلى هاروت و ماروت...»''' | ||
#:در تفسير نور الثقلين ج 1 صفحۀ 107 تا 114 ضمن احاديث 294 تا 306،13 روايت نقل شده است،10 روايت به آموزش سحر توسط دو ملك الهى، هاروت و ماروت و قصۀ آنها مربوط مىشود. | #:در تفسير نور الثقلين ج 1 صفحۀ 107 تا 114 ضمن احاديث 294 تا 306،13 روايت نقل شده است،10 روايت به آموزش سحر توسط دو ملك الهى، هاروت و ماروت و قصۀ آنها مربوط مىشود. | ||
#:در ضمن حديث شمارۀ 294 از عيون الاخبار از [[امام صادق]] عليهالسلام سؤال مىشود كه: '''«فان قوما عندنا يزعمون ان هاروت و ماروت ملكان اختارتهما الملائكة....''' عدهاى گمان مىكنند كه هاروت و ماروت دو ملك الهى هستند كه وقتى، عصيان بنى آدم در زمين زياد شد، ملائكه آنها را بعنوان نمايندۀ خود انتخاب كرده خداوند آن دو را به همراه ملك سومى به زمين فرستاد، اين دو ملك بوسيلۀ زنى به نام زهره، آزمايش شدند و در نهايت، خمر نوشيده، قتل مرتكب شده و قصد زنا با آن زن را داشتند.خداوند آنها را در بابل عذاب كرد.ساحران از آنها، سحر مىآموزند.آن زن نيز بشكل ستارۀ زهره مسخ گرديد.[[امام صادق]] عليهالسلام مىفرمايد: معاذ اللّه من ذلك، ساحت خداوند از اين افكار دور است، ملائكه موجودات معصوم الهى هستند كه جز امر الهى را، انجام نمىدهند، لحظهاى از عبادت الهى، دور گردان نيستند و از قبايح و كفر و عصيان بدورند.» | #:در ضمن حديث شمارۀ 294 از عيون الاخبار از [[امام صادق]] عليهالسلام سؤال مىشود كه:'''«فان قوما عندنا يزعمون ان هاروت و ماروت ملكان اختارتهما الملائكة....''' عدهاى گمان مىكنند كه هاروت و ماروت دو ملك الهى هستند كه وقتى، عصيان بنى آدم در زمين زياد شد، ملائكه آنها را بعنوان نمايندۀ خود انتخاب كرده خداوند آن دو را به همراه ملك سومى به زمين فرستاد، اين دو ملك بوسيلۀ زنى به نام زهره، آزمايش شدند و در نهايت، خمر نوشيده، قتل مرتكب شده و قصد زنا با آن زن را داشتند.خداوند آنها را در بابل عذاب كرد.ساحران از آنها، سحر مىآموزند.آن زن نيز بشكل ستارۀ زهره مسخ گرديد.[[امام صادق]] عليهالسلام مىفرمايد: معاذ اللّه من ذلك، ساحت خداوند از اين افكار دور است، ملائكه موجودات معصوم الهى هستند كه جز امر الهى را، انجام نمىدهند، لحظهاى از عبادت الهى، دور گردان نيستند و از قبايح و كفر و عصيان بدورند.» | ||
#:در حديث 296 از عيون الاخبار نيز نقل مىشود كه: «سمعت المأمون يسأل الرضا «عليهالسلام» عما يرويه الناس من أمر الزهرة و انها كانت امرأة فتن بها هاروت و ماروت...در اين روايت نيز از امام رضا عليهالسلام، مأمون راجع به زهره و هاروت و ماروت و سهيل سؤال مىكند.امام رضا عليهالسلام مىفرمايد:كذبوا في قولهم، مردم درست نمىگويند، ايندو(زهرة و سهيل)ستاره نبودند بلكه دو حيوان دريايى بودند، خداوند دشمنان خود را به شكل اشياء نورانى مسخ نمىكند.» | #:در حديث 296 از عيون الاخبار نيز نقل مىشود كه: «سمعت المأمون يسأل الرضا «عليهالسلام» عما يرويه الناس من أمر الزهرة و انها كانت امرأة فتن بها هاروت و ماروت...در اين روايت نيز از امام رضا عليهالسلام، مأمون راجع به زهره و هاروت و ماروت و سهيل سؤال مىكند.امام رضا عليهالسلام مىفرمايد:كذبوا في قولهم، مردم درست نمىگويند، ايندو(زهرة و سهيل)ستاره نبودند بلكه دو حيوان دريايى بودند، خداوند دشمنان خود را به شكل اشياء نورانى مسخ نمىكند.» | ||
#:در اين دو حديث، دو امام معصوم «عليهماالسلام» اعتقاد مردم در مورد مسخ زهره و ارتباط نامشروع آنها با هاروت و ماروت را نفى مىنمايند. | #:در اين دو حديث، دو امام معصوم «عليهماالسلام» اعتقاد مردم در مورد مسخ زهره و ارتباط نامشروع آنها با هاروت و ماروت را نفى مىنمايند. | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
#: مىفرمايد:انسهگانهاى مسخ شده، سيزده تن مىباشد و در مقام شمارش، زهره را نيز جزء آنها محسوب مىنمايند.در احاديث 299،300،301 و 302 نيز همين مضمون تكرار مىشود.در واقع اعتقادى كه مردم داشتند و از طرف [[امام صادق]] و امام رضا «عليهماالسلام» در دو حديث اوّل نفى شده بود، توسط اين احاديث تأييد مىگردد. | #: مىفرمايد:انسهگانهاى مسخ شده، سيزده تن مىباشد و در مقام شمارش، زهره را نيز جزء آنها محسوب مىنمايند.در احاديث 299،300،301 و 302 نيز همين مضمون تكرار مىشود.در واقع اعتقادى كه مردم داشتند و از طرف [[امام صادق]] و امام رضا «عليهماالسلام» در دو حديث اوّل نفى شده بود، توسط اين احاديث تأييد مىگردد. | ||
#:در حديث 304 كه از [[تفسير القمي|تفسير قمى]] از امام باقر «عليهالسّلام» نقل مىكند آمده است: «مسأله عطار و نحن بمكه، عن هاروت و ماروت فقال ابوجعفر «عليهالسّلام»...كه ملائكۀ مأمور نوشتن اعمال زمينيان (انس و جن) از گناهان آنها به تنگ آمده، به خداوند اعتراض نمودند، خداوند به آنها فرمود نمايندهاى انتخاب نمائيد تا به زمين بفرستم، آنان، هاروت و ماروت را كه منتقدترين ملائكه به اعمال زمينيان بودند، انتخاب كردند، خداوند آنها را به زمين فرستاد و فرمود:طبايع و لذايذ آدمى را در وجود شما تعبيه كردم، به زمين برويد اما شرك نورزيد، قتل ننمائيد، خمر نياشاميد و زنا نكنيد.در ناحيه بابل به شكل آدمى، فرود آمدند، با زنى زيبارو، زينت آراسته، و خوشبو مواجه شدند، دل به او دادند، تقاضاى كام نمودند. | #:در حديث 304 كه از [[تفسير القمي|تفسير قمى]] از امام باقر «عليهالسّلام» نقل مىكند آمده است: «مسأله عطار و نحن بمكه، عن هاروت و ماروت فقال ابوجعفر «عليهالسّلام»...كه ملائكۀ مأمور نوشتن اعمال زمينيان (انس و جن) از گناهان آنها به تنگ آمده، به خداوند اعتراض نمودند، خداوند به آنها فرمود نمايندهاى انتخاب نمائيد تا به زمين بفرستم، آنان، هاروت و ماروت را كه منتقدترين ملائكه به اعمال زمينيان بودند، انتخاب كردند، خداوند آنها را به زمين فرستاد و فرمود:طبايع و لذايذ آدمى را در وجود شما تعبيه كردم، به زمين برويد اما شرك نورزيد، قتل ننمائيد، خمر نياشاميد و زنا نكنيد.در ناحيه بابل به شكل آدمى، فرود آمدند، با زنى زيبارو، زينت آراسته، و خوشبو مواجه شدند، دل به او دادند، تقاضاى كام نمودند. | ||
#:در پاسخ آنان، زن گفت بايد به دين من درآييد و معبود من بپرستيد، صنمى را نشان داد و تقاضاى سجده بر آن كرد، تقاضا پذيرفتند، و حاضر شدند به جهت تقرب به آن بت شراب نيز بياشامند، به قصد كام بردن، آماده شدند، ناگهان سائلى، آن صحنه بديد، زن گفت:بايد او را بكشيد تا اين امر فاش نشود.رفتند و كشتند و برگشتند اما از زن خبرى نبود، خداوند به آنها فرمود: من ساعتى شما را به حال آدميان در زمين رها كردم، عصيان كرديد.بين عذاب دنيا و آخرت، يكى را بگزينيد، عذاب دنيا را گزيدند.بدين جهت در سرزمين بابل به انسهگانها، سحر آموختند. | #:در پاسخ آنان، زن گفت بايد به دين من درآييد و معبود من بپرستيد، صنمى را نشان داد و تقاضاى سجده بر آن كرد، تقاضا پذيرفتند، و حاضر شدند به جهت تقرب به آن بت شراب نيز بياشامند، به قصد كام بردن، آماده شدند، ناگهان سائلى، آن صحنه بديد، زن گفت:بايد او را بكشيد تا اين امر فاش نشود. رفتند و كشتند و برگشتند اما از زن خبرى نبود، خداوند به آنها فرمود: من ساعتى شما را به حال آدميان در زمين رها كردم، عصيان كرديد.بين عذاب دنيا و آخرت، يكى را بگزينيد، عذاب دنيا را گزيدند.بدين جهت در سرزمين بابل به انسهگانها، سحر آموختند. | ||
#:اين روايت، مضمونى، مخالف دو حديث اول دارد، و در واقع تأييدى است بر مطالبى كه امام عليهالسلام آنها را تكذيب نموده بود. | #:اين روايت، مضمونى، مخالف دو حديث اول دارد، و در واقع تأييدى است بر مطالبى كه امام عليهالسلام آنها را تكذيب نموده بود. | ||
#:نزدیک به اين مضمون در كتب روائى و تفسيرى عامه از جمله تفسير روائى در المنثور [[سيوطى]] جلد 1 صفحۀ 97 تا 103 ذيل تفسير'''«هاروت و ماروت»'''آيه 102 سورۀ بقره روايات زيادى از حضرت علی «عليهالسّلام»، [[ | #:نزدیک به اين مضمون در كتب روائى و تفسيرى عامه از جمله تفسير روائى در المنثور [[سيوطى]] جلد 1 صفحۀ 97 تا 103 ذيل تفسير'''«هاروت و ماروت»'''آيه 102 سورۀ بقره روايات زيادى از حضرت علی «عليهالسّلام»، [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، ابن عمر، مجاهد و ديگران نقل شده است. | ||
#:[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] نيز در تفسير خود جلد 1 ذيل آيه 102 سورۀ بقره آن روايات را از حضرت علی «عليهالسّلام»، [[ | #:[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] نيز در تفسير خود جلد 1 ذيل آيه 102 سورۀ بقره آن روايات را از حضرت علی «عليهالسّلام»، [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، ابن مسعود، كعب الاحبار و ديگران نقل مىكند. | ||
#:از ديدگاه محققین اينگونه روايات، از جمله اسرائيليات محسوب مىشود كه در تفاسير قرآن از جمله تفاسير شيعى نيز رسوخ كرده است، و با اعتقاد اسلامى(كه برگرفته از قرآن است) عصمت ملائكه، منافات دارد. | #:از ديدگاه محققین اينگونه روايات، از جمله اسرائيليات محسوب مىشود كه در تفاسير قرآن از جمله تفاسير شيعى نيز رسوخ كرده است، و با اعتقاد اسلامى(كه برگرفته از قرآن است) عصمت ملائكه، منافات دارد. | ||
#:البته مصنف نور الثقلين در مقدمۀ تفسير خود مىفرمايد: «مقصود از نقل رواياتى كه به ظاهر مخالف عقايد اماميه است، اعتقاد يا عمل به آنها نيست، بلكه منظور آگاهى خواننده از وجود و محل صدور آنهاست، تا راهى براى توجيه و تبيين يا نفى آن بيابد، با توجه به اينكه در اينگونه موارد، روايات معارض را نيز آوردهام.» | #:البته مصنف نور الثقلين در مقدمۀ تفسير خود مىفرمايد: «مقصود از نقل رواياتى كه به ظاهر مخالف عقايد اماميه است، اعتقاد يا عمل به آنها نيست، بلكه منظور آگاهى خواننده از وجود و محل صدور آنهاست، تا راهى براى توجيه و تبيين يا نفى آن بيابد، با توجه به اينكه در اينگونه موارد، روايات معارض را نيز آوردهام.» | ||
#:بنابراین مىتوان گفت كه نقل اين روايات، لزوما به معناى قبول آنها از طرف مصنف نبوده است، منتهى نقل بدون نقد و تعديل و تذكر، خواننده را دچار حيران و سرگردانى خواهد كرد. | #:بنابراین مىتوان گفت كه نقل اين روايات، لزوما به معناى قبول آنها از طرف مصنف نبوده است، منتهى نقل بدون نقد و تعديل و تذكر، خواننده را دچار حيران و سرگردانى خواهد كرد. | ||
#قصۀ تابوت و سكينه:سورۀ بقره آيۀ 248 '''و قال لهم نبيّهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم...''' در جلد 1 نور الثقلين صفحۀ 245 ذيل اين آيه در مورد صفات «تابوت» و «سكينه» و محتويات آن رواياتى نقل مىشود كه، بخشى از آن را مىتوان از اسرائيلياتى دانست كه در كتب تفسيرى عامه نيز يافت مىشود.البته هم حجم و هم کیفیت مطالب، در حدّ اسرائيليات كتب عامه نيست. | #قصۀ تابوت و سكينه:سورۀ بقره آيۀ 248'''و قال لهم نبيّهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم...''' در جلد 1 نور الثقلين صفحۀ 245 ذيل اين آيه در مورد صفات «تابوت» و «سكينه» و محتويات آن رواياتى نقل مىشود كه، بخشى از آن را مىتوان از اسرائيلياتى دانست كه در كتب تفسيرى عامه نيز يافت مىشود.البته هم حجم و هم کیفیت مطالب، در حدّ اسرائيليات كتب عامه نيست. | ||
#قصۀ بناء كعبه و بيت الحرام و حجر الاسود:سورۀ بقره آيه 127.در نور الثقلين ذيل اين آيه، اثرى از اسرائيليات يافت نمىشود. | #قصۀ بناء كعبه و بيت الحرام و حجر الاسود:سورۀ بقره آيه 127.در نور الثقلين ذيل اين آيه، اثرى از اسرائيليات يافت نمىشود. | ||
#قصۀ قتل جالوت توسط داود:آيه 251 سوره بقره.نشانى از اسرائيليات ندارد. | #قصۀ قتل جالوت توسط داود:آيه 251 سوره بقره.نشانى از اسرائيليات ندارد. | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
# قصۀ خرافات بنى اسرائيل:آيه 159 سورۀ اعراف و 104 سورۀ اسراء. | # قصۀ خرافات بنى اسرائيل:آيه 159 سورۀ اعراف و 104 سورۀ اسراء. | ||
#در روايات منقول نور الثقلين اثرى از اسرائيليات مطرح شده در ذيل دو آيه در كتب عامه، يافت نمىشود. | #در روايات منقول نور الثقلين اثرى از اسرائيليات مطرح شده در ذيل دو آيه در كتب عامه، يافت نمىشود. | ||
# نسبت شرك به آدم(ع) و حواء:سورۀ اعراف 189-190 در نامگذارى فرزند خود به عبدالحارث در جلد دوم | # نسبت شرك به آدم(ع) و حواء:سورۀ اعراف 189-190 در نامگذارى فرزند خود به عبدالحارث در جلد دوم ص108، ذيل آيه فوق، رد پاى اسرائيليات به چشم مىخورد. | ||
# قصۀ كشتى نوح«عليهالسّلام»:آيات 37 تا 48 سورۀ هود.در جلد دوم صفحات 350 تا 370 نيز مىتوان به خوبى مطالبى از اسرائيليات را ديد. | # قصۀ كشتى نوح«عليهالسّلام»:آيات 37 تا 48 سورۀ هود.در جلد دوم صفحات 350 تا 370 نيز مىتوان به خوبى مطالبى از اسرائيليات را ديد. | ||
# قصۀ يوسفعليهالسلام:آيات 32-33-34-51، و آيه 4، در قصۀ سجدۀ ستارگان برهان رب، همّ بها، رگههايى از اسرائيليات را مىتوان مشاهده كرد. | # قصۀ يوسفعليهالسلام:آيات 32-33-34-51، و آيه 4، در قصۀ سجدۀ ستارگان برهان رب، همّ بها، رگههايى از اسرائيليات را مىتوان مشاهده كرد. | ||
خط ۳۰۹: | خط ۳۰۹: | ||
# مصباح الشريعة | # مصباح الشريعة | ||
# مصباح طوسى | # مصباح طوسى | ||
# [[جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة | # [[جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة|مصباح كفعمى]] | ||
# محاسن | # محاسن | ||
# [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]] | # [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]] | ||
خط ۳۲۰: | خط ۳۲۰: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# «التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب» تأليف استاد آيتاللّه [[محمد هادى معرفت]] نشر الجامعة الرضوية للعلوم | # «التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب» تأليف استاد آيتاللّه [[محمد هادى معرفت]] نشر الجامعة الرضوية للعلوم الاسلامىة دو جلد چاپ اول 1377 ه.ش مشهد مقدس. | ||
# «[[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]] الى تصانيف الشيعة» تأليف [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آغا بزرگ]] طهرانى چاپ دار الاضواء بيروت. جلد 24 | # «[[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]] الى تصانيف الشيعة» تأليف [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آغا بزرگ]] طهرانى چاپ دار الاضواء بيروت. جلد 24 | ||
# «[[أعيان الشيعة (12 جلدی)|أعيان الشيعة]]» تأليف [[امین، محسن|سيد محسن امين]] نرم افزار نور التراجم مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى نور. | # «[[أعيان الشيعة (12 جلدی)|أعيان الشيعة]]» تأليف [[امین، سید محسن|سيد محسن امين]] نرم افزار نور التراجم مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى نور. | ||
# «المفسرون حياتهم و منهجهم» تأليف [[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى چاپ اول 1373 ه.ش تهران. | # «المفسرون حياتهم و منهجهم» تأليف [[ایازی، سید محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى چاپ اول 1373 ه.ش تهران. | ||
# دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى به كوشش [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاءالدين خرمشاهى]] انتشارات دوستان چاپ اول پاييز 1377 تهران. | # دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى به كوشش [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاءالدين خرمشاهى]] انتشارات دوستان چاپ اول پاييز 1377 تهران. | ||
# دائرةالمعارف تشيع جلد چهارم نشر سعيد محبى تهران به كوشش جمعى از انديشمندان حوزه و دانشگاه چاپ اوّل. | # دائرةالمعارف تشيع جلد چهارم نشر سعيد محبى تهران به كوشش جمعى از انديشمندان حوزه و دانشگاه چاپ اوّل. | ||
خط ۳۲۹: | خط ۳۲۹: | ||
{{تفاسیر}} | {{تفاسیر}} | ||
{{جوامع روایی شیعه}} | |||
==وابستهها== | ==وابستهها== |