تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مى‏ک' به 'می‌‏ک'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏پ' به 'می‌‏پ')
جز (جایگزینی متن - 'مى‏ک' به 'می‌‏ک')
خط ۵۴: خط ۵۴:
در فصل اول، گونه‌های مختلف تشیع اعم از تشیع عراقی، تشیع در معنای دوستی اهل‌بیت(ع)، تشیع غالی و تشیع معتزلی و عوامل نفوذ و گسترش آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.<ref>متن کتاب، ص96-19</ref>
در فصل اول، گونه‌های مختلف تشیع اعم از تشیع عراقی، تشیع در معنای دوستی اهل‌بیت(ع)، تشیع غالی و تشیع معتزلی و عوامل نفوذ و گسترش آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.<ref>متن کتاب، ص96-19</ref>


نویسنده، محبوبیت علویان در میان مردم را یکى از دلایل اصلى نفوذ تشیع در سرزمین‏هاى مختلف شمرده است. به اعتقاد وی، این دوستى در درجه نخست برگرفته از اعتناى قرآن به «ذوي‌القربى» و «آیه تطهیر» بود که مى‏‌توانست وجهه‏‌اى استثنایى براى اهل‌بیت(ع) در میان مردم پدید آورد. علاوه بر قرآن، روایات فراوانى هم در فضائل اهل‌بیت(ع)، به‌خصوص [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] توسط صحابه و تابعین در نقاط مختلف جهان اسلام، به‏خصوص عراق نقل مى‏شد و زمینه را براى دوستى بیشتر آنان نسبت به اهل‌بیت(ع) فراهم مى‏کرد. به نظر وی، مسئله محبوبیت علویان در مورد عراق، افزون بر آنکه ناشى از دوستى اهل‌بیت(ع) بود، جنبه سیاسى نیز داشت. اهالى کوفه، علویان را با پیشینه‏‌اى که از حکومت على(ع) داشتند، لایق رهبرى مى‏دیدند. براى بسیارى از نقاط دیگر و در ادوار بعد، طبیعى چنان بود که وقتى مردم، پیامبر(ص) را ندیده اما مى‏شنیدند که کسى از اهل‌بیت(ع) او به‌سوى آنان مى‏آید، نسبت به وى علاقه نشان دهند. این نکته جالب است که محبوبیت علویان در طول تاریخ اسلام، حتى ذره‏‌اى کاهش نیافت و هر زمان که یک علوى در نقطه‏‌اى قیام مى‏کرد و زمینه مساعد بود، مردم گرد او فراهم مى‏آمدند. کسان دیگرى نیز که اندیشه قیام بر ضد حکومت را در سر داشتند (مانند ابوالسرایا) از وجود آنان بهره می‌‏گرفتند.<ref>ر.ک: همان، ص89</ref>
نویسنده، محبوبیت علویان در میان مردم را یکى از دلایل اصلى نفوذ تشیع در سرزمین‏هاى مختلف شمرده است. به اعتقاد وی، این دوستى در درجه نخست برگرفته از اعتناى قرآن به «ذوي‌القربى» و «آیه تطهیر» بود که مى‏‌توانست وجهه‏‌اى استثنایى براى اهل‌بیت(ع) در میان مردم پدید آورد. علاوه بر قرآن، روایات فراوانى هم در فضائل اهل‌بیت(ع)، به‌خصوص [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] توسط صحابه و تابعین در نقاط مختلف جهان اسلام، به‏خصوص عراق نقل مى‏شد و زمینه را براى دوستى بیشتر آنان نسبت به اهل‌بیت(ع) فراهم می‌‏کرد. به نظر وی، مسئله محبوبیت علویان در مورد عراق، افزون بر آنکه ناشى از دوستى اهل‌بیت(ع) بود، جنبه سیاسى نیز داشت. اهالى کوفه، علویان را با پیشینه‏‌اى که از حکومت على(ع) داشتند، لایق رهبرى مى‏دیدند. براى بسیارى از نقاط دیگر و در ادوار بعد، طبیعى چنان بود که وقتى مردم، پیامبر(ص) را ندیده اما مى‏شنیدند که کسى از اهل‌بیت(ع) او به‌سوى آنان مى‏آید، نسبت به وى علاقه نشان دهند. این نکته جالب است که محبوبیت علویان در طول تاریخ اسلام، حتى ذره‏‌اى کاهش نیافت و هر زمان که یک علوى در نقطه‏‌اى قیام می‌‏کرد و زمینه مساعد بود، مردم گرد او فراهم مى‏آمدند. کسان دیگرى نیز که اندیشه قیام بر ضد حکومت را در سر داشتند (مانند ابوالسرایا) از وجود آنان بهره می‌‏گرفتند.<ref>ر.ک: همان، ص89</ref>


در فصل دوم، تشیع و ایرانیان ساکن عراق در قرن نخست هجری مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده عراق را پایگاه تشیع دانسته و معتقد است سرزمین عراق از آغاز خلافت على(ع) به‌عنوان مرکز رشد و نمو تشیع مطرح بوده است. این منطقه در مدت بیش از چهار سال، شاهد حکومت عدل امام على(ع) بوده و عموم مردم به‌‏طور مستمر در پرتو رهنمودهاى على(ع) از زاویه نگرش اعتقادى و سیاسى پرورش یافتند. این شرایط، اساس و پایه فکر شیعى را در عراق پى‏ افکند و پس از شهادت امام، زمینه را براى رشد تشیع در جامعه عراق فراهم مى‏کرد. اضافه بر این، زندگى اسلامى و نمونه امام على(ع)، محبوبیت او را بیشتر کرده و شخصیت او را به‌عنوان سمبل اصول‌گرایى دینى به تصویر کشیده بود؛ به‏علاوه، تجربه عینى مردم در فاصله جنگ با ناکثین و قاسطین و بعدها با خوارج به‌طور طبیعى، مرزبندى اعتقادى را به‏گونه‏‌اى معین مى‏کرد که تشیع در مقابل اندیشه‏‌ها و مواضع عثمانى و خارجى قرار گرفت. بنابراین، از جهت کلى، حامیان امام على(ع) کسانى شدند که در مقابل عقائد و اندیشه عثمانى و خارجى جبهه‏گیرى مى‏کردند. نویسنده این عوامل را زمینه رشد تشیع عراقى دانسته که به ‏عبارتى مى‏‌توان از آن با عنوان تشیع سیاسى نیز یاد کرد؛ این تشیعى بود که گرچه منتقد دو خلیفه نخست بود، اما آنها را می‌‏پذیرفت، درحالى‏که عثمان را قبول نداشت. افزون ‏بر این، توضیحات گسترده امام در مورد اهل‌بیت(ع) که نهج‌ البلاغة، مشحون از آنهاست و طرح اهل‌بیت(ع) به‌عنوان محور و اساس جامعه اسلامى و نیز خرده‏گیرى‏هاى آن حضرت از شکل اداره جامعه به‌نحوى صریح و آشکار، پایه امامت شیعى را در عراق تقویت کرد؛ از این دید بود که تشیع اعتقادى - امامتى در عراق رشد کرد.<ref>همان</ref>
در فصل دوم، تشیع و ایرانیان ساکن عراق در قرن نخست هجری مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده عراق را پایگاه تشیع دانسته و معتقد است سرزمین عراق از آغاز خلافت على(ع) به‌عنوان مرکز رشد و نمو تشیع مطرح بوده است. این منطقه در مدت بیش از چهار سال، شاهد حکومت عدل امام على(ع) بوده و عموم مردم به‌‏طور مستمر در پرتو رهنمودهاى على(ع) از زاویه نگرش اعتقادى و سیاسى پرورش یافتند. این شرایط، اساس و پایه فکر شیعى را در عراق پى‏ افکند و پس از شهادت امام، زمینه را براى رشد تشیع در جامعه عراق فراهم می‌‏کرد. اضافه بر این، زندگى اسلامى و نمونه امام على(ع)، محبوبیت او را بیشتر کرده و شخصیت او را به‌عنوان سمبل اصول‌گرایى دینى به تصویر کشیده بود؛ به‏علاوه، تجربه عینى مردم در فاصله جنگ با ناکثین و قاسطین و بعدها با خوارج به‌طور طبیعى، مرزبندى اعتقادى را به‏گونه‏‌اى معین می‌‏کرد که تشیع در مقابل اندیشه‏‌ها و مواضع عثمانى و خارجى قرار گرفت. بنابراین، از جهت کلى، حامیان امام على(ع) کسانى شدند که در مقابل عقائد و اندیشه عثمانى و خارجى جبهه‏گیرى می‌‏کردند. نویسنده این عوامل را زمینه رشد تشیع عراقى دانسته که به ‏عبارتى مى‏‌توان از آن با عنوان تشیع سیاسى نیز یاد کرد؛ این تشیعى بود که گرچه منتقد دو خلیفه نخست بود، اما آنها را می‌‏پذیرفت، درحالى‏که عثمان را قبول نداشت. افزون ‏بر این، توضیحات گسترده امام در مورد اهل‌بیت(ع) که نهج‌ البلاغة، مشحون از آنهاست و طرح اهل‌بیت(ع) به‌عنوان محور و اساس جامعه اسلامى و نیز خرده‏گیرى‏هاى آن حضرت از شکل اداره جامعه به‌نحوى صریح و آشکار، پایه امامت شیعى را در عراق تقویت کرد؛ از این دید بود که تشیع اعتقادى - امامتى در عراق رشد کرد.<ref>همان</ref>


در فصل سوم، تشیع در ایران در قرن دوم و سوم مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده، شهر قم را نخستین شهر شیعى در حوزه‏‌اى دانسته که به نام ایران شناخته مى‌‏شود؛ چراکه معتقد است پیشینه تشیع آن به ربع آخر قرن اول هجرى، بازمی‌‏گردد و بر این باور است که درحالى‏که ایران، هنوز گرفتار کشمکش بین پذیرش اسلام و باقى ماندن بر دین آبا و اجدادى خود بود، قم با سکونت اعراب اشعرى در آن، مشى مذهبى خود را هم برگزید.<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>
در فصل سوم، تشیع در ایران در قرن دوم و سوم مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده، شهر قم را نخستین شهر شیعى در حوزه‏‌اى دانسته که به نام ایران شناخته مى‌‏شود؛ چراکه معتقد است پیشینه تشیع آن به ربع آخر قرن اول هجرى، بازمی‌‏گردد و بر این باور است که درحالى‏که ایران، هنوز گرفتار کشمکش بین پذیرش اسلام و باقى ماندن بر دین آبا و اجدادى خود بود، قم با سکونت اعراب اشعرى در آن، مشى مذهبى خود را هم برگزید.<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>


در قرن سوم نیز ورود [[امام رضا(ع)]] به خراسان، عامل مهمی در شیعه شدن ایران شمرده شده است. مزار [[امام رضا(ع)]] در خراسان، محبوب تمامى مسلمانان آن نواحى در طول قرون بود و افزون بر شیعیان که از همان آغاز به زیارت قبر آن حضرت(ع) مى‏رفتند و در این‏باره، اصرار فراوان داشتند، سنیان نیز به زیارت بقعه مبارک ایشان علاقه‌مند بوده و آن ‏را زیارت مى‏کردند که در این فصل چند تن از عالمان و دانشمندان مشهور سنى که تا قرن ششم به زیارت مرقد مطهر امام(ع) رفته‏‌اند، معرفى شده‌اند، از جمله آن‌ها عبارتند از: ابوبکر بن خزیمه نیشابوری (311-223ق)، ابوحاتم محمد بن حبان بستی (م 354ق) و ابومنصور محمد بن عبدالرزاق.<ref>ر.ک: همان، ص229-228</ref>
در قرن سوم نیز ورود [[امام رضا(ع)]] به خراسان، عامل مهمی در شیعه شدن ایران شمرده شده است. مزار [[امام رضا(ع)]] در خراسان، محبوب تمامى مسلمانان آن نواحى در طول قرون بود و افزون بر شیعیان که از همان آغاز به زیارت قبر آن حضرت(ع) مى‏رفتند و در این‏باره، اصرار فراوان داشتند، سنیان نیز به زیارت بقعه مبارک ایشان علاقه‌مند بوده و آن ‏را زیارت می‌‏کردند که در این فصل چند تن از عالمان و دانشمندان مشهور سنى که تا قرن ششم به زیارت مرقد مطهر امام(ع) رفته‏‌اند، معرفى شده‌اند، از جمله آن‌ها عبارتند از: ابوبکر بن خزیمه نیشابوری (311-223ق)، ابوحاتم محمد بن حبان بستی (م 354ق) و ابومنصور محمد بن عبدالرزاق.<ref>ر.ک: همان، ص229-228</ref>


در فصل چهارم، ابتدا تشیع در شهرهای ایران در قرن چهارم، از جمله فارس، اصفهان، خراسان و سیستان، جبال، کرمان، خوزستان، طبرستان، مورد بحث قرار گرفته و سپس، اسماعیلیان، دولت علویان و آل بویه، بررسی شده است.<ref>ر.ک: همان، ص368-317</ref>
در فصل چهارم، ابتدا تشیع در شهرهای ایران در قرن چهارم، از جمله فارس، اصفهان، خراسان و سیستان، جبال، کرمان، خوزستان، طبرستان، مورد بحث قرار گرفته و سپس، اسماعیلیان، دولت علویان و آل بویه، بررسی شده است.<ref>ر.ک: همان، ص368-317</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش