الميزان في تفسير القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۷: خط ۶۷:
[[طباطبایی، محمدحسین|مرحوم علامه]] خود در مقدمه اين تفسير جمع‌بندى فشرده‌اى به‌صورت زير به‌عنوان نتيجه و ره‌آورد اين شيوه آورده است:
[[طباطبایی، محمدحسین|مرحوم علامه]] خود در مقدمه اين تفسير جمع‌بندى فشرده‌اى به‌صورت زير به‌عنوان نتيجه و ره‌آورد اين شيوه آورده است:


1. معارف مربوط به اسما و صفات خدا؛ همچون حيات، علم، قدرت و...
# معارف مربوط به اسما و صفات خدا؛ همچون حيات، علم، قدرت و...
 
# معارف مربوط به افعال خداى متعال؛ همچون خلق، امر، اراده، مشيت، هدايت و...
2. معارف مربوط به افعال خداى متعال؛ همچون خلق، امر، اراده، مشيت، هدايت و...
# معارف مربوط به واسطه‌هاى ميان خدا و انسان؛ مانند حجاب‌ها، لوح و قلم، عرش و...
 
# معارف مربوط به انسان پيش از دنيا.
3. معارف مربوط به واسطه‌هاى ميان خدا و انسان؛ مانند حجاب‌ها، لوح و قلم، عرش و...
# معارف مربوط به انسان در دنيا، از قبيل شناخت تاريخ نوع انسان، شناخت خود انسان، شناخت اصول اجتماعى انسان، شناخت نبوت، رسالت، وحى، الهام، كتاب، دين و...
 
# معارف مربوط به انسان پس از دنيا؛ يعنى برزخ و معاد.
4. معارف مربوط به انسان پيش از دنيا.
# معارف مربوط به اخلاق انسانى.
 
5. معارف مربوط به انسان در دنيا، از قبيل شناخت تاريخ نوع انسان، شناخت خود انسان، شناخت اصول اجتماعى انسان، شناخت نبوت، رسالت، وحى، الهام، كتاب، دين و...
 
6. معارف مربوط به انسان پس از دنيا؛ يعنى برزخ و معاد.
 
7. معارف مربوط به اخلاق انسانى.


در ذيل بيان‌هاى مذكور، بحث‌هاى روايى متفرق و گوناگونى از پيامبر و اهل‌بيت(ع) از طريق عامه و خاصه آورده شده و نيز به مباحث گوناگون فلسفى، علمى، تاريخى، اجتماعى و اخلاقى پرداخته شده است.
در ذيل بيان‌هاى مذكور، بحث‌هاى روايى متفرق و گوناگونى از پيامبر و اهل‌بيت(ع) از طريق عامه و خاصه آورده شده و نيز به مباحث گوناگون فلسفى، علمى، تاريخى، اجتماعى و اخلاقى پرداخته شده است.
خط ۸۸: خط ۸۲:




1. جمع ميان دو شيوه تفسيرى ترتيبى و موضوعى: علامه با مراعات ترتيب در تفسير آيات، آيه به آيه و سوره به سوره، از جايگاه بلند تفسير موضوعى نيز كه اهميت آن امروزه روشن گرديده غافل نبوده و هر دو جنبه را با كمال دقت و ظرافت دنبال كرده و تفسيرى كامل در تمامى ابعاد عرضه داشته است.
#جمع ميان دو شيوه تفسيرى ترتيبى و موضوعى: علامه با مراعات ترتيب در تفسير آيات، آيه به آيه و سوره به سوره، از جايگاه بلند تفسير موضوعى نيز كه اهميت آن امروزه روشن گرديده غافل نبوده و هر دو جنبه را با كمال دقت و ظرافت دنبال كرده و تفسيرى كامل در تمامى ابعاد عرضه داشته است.
 
#:تفسير موضوعى از ديدگاه ايشان اهميت فراوانى داشته و ايشان به اين ترتيب مقاصد عالى و معارف جليل قرآن را دسته‌بندى‌كرده، آماده و كامل به پژوهشگران عرضه داشته است.
تفسير موضوعى از ديدگاه ايشان اهميت فراوانى داشته و ايشان به اين ترتيب مقاصد عالى و معارف جليل قرآن را دسته‌بندى‌كرده، آماده و كامل به پژوهشگران عرضه داشته است.
#مطرح نمودن مسئله وحدت موضوعى هر سوره: هر سوره داراى هدف به‌خصوصى است كه آن را با مقدمه‌اى ظريف دنبال مى‌كند وبا خاتمه‌اى بس شيوا به پايان مى‌رساند و اختلاف عدد آيات سوره‌ها به همين امر بستگى دارد و تا مقصود نهايى انجام نگيرد، سوره به پايان نمى‌رسد و كوچكى و بزرگى هر سوره، به كوتاهى و بلندى هدف و مقصود از هر سوره وابسته است. به عقيده علامه هر سوره صرفا مجموعه آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نيست؛ بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است و پيوستگى آيات را مى‌رساند و مسئله وحدت موضوعى يا وحدت سياق در هر سوره، كه از قراين كلامى قابل توجه است، از همين جا نشئت گرفته است.
 
#نظريه سريان و جريان يك روح كلى و حاكم بر سرتاسر قرآن: اين نظريه بر تمامى آيات و سور سايه افكنده، حقيقت و جان كلام الهى را تشكيل مى‌دهد. علامه بر اين باور است كه در پس ظاهر الفاظ و معانى، حقيقتى والاتر نهفته است كه گوهر قرآن و بطن آن را تشكيل مى‌دهد، داراى وحدتى استوار و از هرگونه تجزيه و تفصيل مبراست. آن حقيقت همانند روح در جسد، عينيت وجودى دارد و سرمنشأ تمامى احكام و شرايع و بيانات قرآن مى‌باشد كه نه از سنخ الفاظ و نه از سنخ مفاهيم است، بلكه از سنخ عالم امر و ملكوت است كه هرگز دست آلوده خاكيان به آن نمى‌رسد.
2. مطرح نمودن مسئله وحدت موضوعى هر سوره: هر سوره داراى هدف به‌خصوصى است كه آن را با مقدمه‌اى ظريف دنبال مى‌كند وبا خاتمه‌اى بس شيوا به پايان مى‌رساند و اختلاف عدد آيات سوره‌ها به همين امر بستگى دارد و تا مقصود نهايى انجام نگيرد، سوره به پايان نمى‌رسد و كوچكى و بزرگى هر سوره، به كوتاهى و بلندى هدف و مقصود از هر سوره وابسته است. به عقيده علامه هر سوره صرفا مجموعه آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نيست؛ بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است و پيوستگى آيات را مى‌رساند و مسئله وحدت موضوعى يا وحدت سياق در هر سوره، كه از قراين كلامى قابل توجه است، از همين جا نشئت گرفته است.
#عينيت بخشيدن به مسئله «القرآن يفسر بعضه بعضا»: علامه با قدرت و احاطه فوق‌العاده به تمامى آيات مرتبط با يكديگر اين مسئله را عينيت مى‌بخشد؛ به‌گونه‌اى كه هريك از آيات نسبت به آيات ديگر، رافع ابهام و شك آن بوده است.
 
#نحوه و چگونگى رسيدن به حقايق تفسيرى و دقائق تأويلى قرآن كريم: اين عمده‌ترين ويژگى است كه از جايگاه فطرت پاك و درون تابناك بايد نشئت گيرد و علامه بزرگ از همين صراط سوىّ به مبانى تفسير و معانى تأويل دست يافته است.
3. نظريه سريان و جريان يك روح كلى و حاكم بر سرتاسر قرآن: اين نظريه بر تمامى آيات و سور سايه افكنده، حقيقت و جان كلام الهى را تشكيل مى‌دهد. علامه بر اين باور است كه در پس ظاهر الفاظ و معانى، حقيقتى والاتر نهفته است كه گوهر قرآن و بطن آن را تشكيل مى‌دهد، داراى وحدتى استوار و از هرگونه تجزيه و تفصيل مبراست. آن حقيقت همانند روح در جسد، عينيت وجودى دارد و سرمنشأ تمامى احكام و شرايع و بيانات قرآن مى‌باشد كه نه از سنخ الفاظ و نه از سنخ مفاهيم است، بلكه از سنخ عالم امر و ملكوت است كه هرگز دست آلوده خاكيان به آن نمى‌رسد.
 
4. عينيت بخشيدن به مسئله «القرآن يفسر بعضه بعضا»: علامه با قدرت و احاطه فوق‌العاده به تمامى آيات مرتبط با يكديگر اين مسئله را عينيت مى‌بخشد؛ به‌گونه‌اى كه هريك از آيات نسبت به آيات ديگر، رافع ابهام و شك آن بوده است.
 
5. نحوه و چگونگى رسيدن به حقايق تفسيرى و دقائق تأويلى قرآن كريم: اين عمده‌ترين ويژگى است كه از جايگاه فطرت پاك و درون تابناك بايد نشئت گيرد و علامه بزرگ از همين صراط سوىّ به مبانى تفسير و معانى تأويل دست يافته است.


توضيح اينكه قرآن در بيان مطالب و رائه مقاصد - چه تفسير و چه تأويل - شيوه خاصى دارد كه از ساير شيوه‌ها جداست. قرآن براى رساندن مطالب خود و القاى مفاهيم عالى، روشى مخصوص‌به‌خود دارد و اگر كسى خواسته باشد از روش‌هاى معمولى براى رسيدن به معانى قرآن بهره گيرد، بسى اشتباه رفته؛ زيرا قرآن كلام الهى است و فروغى فروزان دارد كه هر دلى آمادگى تابش آن را ندارد. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] با همين ديد روشن و نهاد پاك، پايه اين تفسير ارزشمند را پى‌ريزى نموده و كاملا در اين راه موفق گرديده و توانسته حقايقى گران‌بها را براى امت اسلام به ارمغان آورد كه ديگران توان آن را نداشتند و خود را به دشوارى انداختند.
توضيح اينكه قرآن در بيان مطالب و رائه مقاصد - چه تفسير و چه تأويل - شيوه خاصى دارد كه از ساير شيوه‌ها جداست. قرآن براى رساندن مطالب خود و القاى مفاهيم عالى، روشى مخصوص‌به‌خود دارد و اگر كسى خواسته باشد از روش‌هاى معمولى براى رسيدن به معانى قرآن بهره گيرد، بسى اشتباه رفته؛ زيرا قرآن كلام الهى است و فروغى فروزان دارد كه هر دلى آمادگى تابش آن را ندارد. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] با همين ديد روشن و نهاد پاك، پايه اين تفسير ارزشمند را پى‌ريزى نموده و كاملا در اين راه موفق گرديده و توانسته حقايقى گران‌بها را براى امت اسلام به ارمغان آورد كه ديگران توان آن را نداشتند و خود را به دشوارى انداختند.
خط ۱۲۰: خط ۱۰۹:




1. سايت نور پرتال، به نقل از book.tahoor.com، 28/5/89..  
# سايت نور پرتال، به نقل از book.tahoor.com، 28/5/89..  
 
# به نقل از: دائرةالمعارف انقلاب اسلامى، انتشارات سوره مهر (وابسته به حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى)، جلد اول.
2. به نقل از: دائرةالمعارف انقلاب اسلامى، انتشارات سوره مهر (وابسته به حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى)، جلد اول.
# ميرزا محمد، عليرضا، مفتاح الميزان، ج1، ص15-18.
 
# [[واعظ‌ زاده خراسانی، محمد|واعظ‌زاده خراسانى]]، محمد، سخنى پيرامون تفسير الميزان، مشكوة، پاييز1370، ش32، ص25-36.
3. ميرزا محمد، عليرضا، مفتاح الميزان، ج1، ص15-18.
# موسوى همدانى، سيد محمدباقر، ترجمه تفسير الميزان، ج1، ص20-25.
 
# ايازى، سيد محمدعلى، الميزان في تفسير القرآن، شناخت‌نامه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، ج2، ص95-97.
4. [[واعظ‌ زاده خراسانی، محمد|واعظ‌زاده خراسانى]]، محمد، سخنى پيرامون تفسير الميزان، مشكوة، پاييز1370، ش32، ص25-36.
# محدثى، جواد، گنجينه الميزان و گوهرهاى جاودان، همان، ج3، ص9-10.
 
# معرفت، محمدهادى، گوشه‌اى از ويژگى‌هاى تفسير الميزان، همان، ص23-33.
5. موسوى همدانى، سيد محمدباقر، ترجمه تفسير الميزان، ج1، ص20-25.
 
6. ايازى، سيد محمدعلى، الميزان في تفسير القرآن، شناخت‌نامه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، ج2، ص95-97.
 
7. محدثى، جواد، گنجينه الميزان و گوهرهاى جاودان، همان، ج3، ص9-10.
 
8. معرفت، محمدهادى، گوشه‌اى از ويژگى‌هاى تفسير الميزان، همان، ص23-33.




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش