المراسلات بین صدرالدین القونوي و نصیرالدین الطوسي: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '.ر' به '. ر'
جز (جایگزینی متن - '( ' به '(')
جز (جایگزینی متن - '.ر' به '. ر')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق]] (نويسنده)
[[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق]] (نويسنده)
[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد ]] (نويسنده)
[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد]] (نويسنده)
[[شوبرت، کودرون]] (محقق)
[[شوبرت، کودرون]] (محقق)
|زبان
|زبان
خط ۲۹: خط ۲۹:


==ساختار==
==ساختار==
کتاب حاضر از مقدمه محقق و متن اصلی (شامل: نامه [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|قونوی]] به [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]]، نامه انتقادی [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] به قونوی، نامه دفاعی [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|قونوی]] به [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] و رساله هادیه) تشکیل شده است. مصحح در مقدمه‌اش – که زمان و مکان و سایر مشخصاتش را معین نکرده - یادآور شده است:... این مکاتبات از آن نظر که بین یک صوفی و فیلسوف مبادله شده، اهمیت ویژه‌ای دارد...<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص8</ref>. او همچنین نسخه‌های خطی مورد اعتمادش را در تصحیح اثر حاضر معرفی کرده است<ref>.ر.ک: همان، ص8-9</ref>.
کتاب حاضر از مقدمه محقق و متن اصلی (شامل: نامه [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|قونوی]] به [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]]، نامه انتقادی [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] به قونوی، نامه دفاعی [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|قونوی]] به [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] و رساله هادیه) تشکیل شده است. مصحح در مقدمه‌اش – که زمان و مکان و سایر مشخصاتش را معین نکرده - یادآور شده است:... این مکاتبات از آن نظر که بین یک صوفی و فیلسوف مبادله شده، اهمیت ویژه‌ای دارد...<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص8</ref>. او همچنین نسخه‌های خطی مورد اعتمادش را در تصحیح اثر حاضر معرفی کرده است<ref>. ر.ک: همان، ص8-9</ref>.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
برای آشنایی با نمونه‌هایی گویا از محتوا، روش و زبان و ادبیات کتاب حاضر، می‌توان به موارد ذیل توجه کرد:  
برای آشنایی با نمونه‌هایی گویا از محتوا، روش و زبان و ادبیات کتاب حاضر، می‌توان به موارد ذیل توجه کرد:  
# [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوی]] نوشته است:... گوش ایام و لیالى به استماع مآثر و معالى مجلس عالی خواجه معظم... همیشه مشنّف و حالى باد. خدمت و دعا از منبع صفا و مشرع ولا رسانیده مى‏آید و تشوق و تعطش به جانب آن جناب همایون هرچه بیشتر است؛ لکن چون احکام مقادیر از نیل این چنین بغیتى مانع آید بر دعایى که في ظهر الغيب موظف است و از شوائب ملق و ریاء مخلّص و مطهّر اقتصار کرده مى‏شود؛ و اللّه ولي الإجابة و الإحسان. ز رأى غیب‌نماى آن جناب معظم پوشیده نیست که طلب مواصلت‏ و تأسیس قواعد مودّت با اهل فضل پیوسته سنتى معهود و مألوف بوده است؛ سیما که چون حق سبحانه بعضى بندگان خود را به مزیت اجتباء و مکرمت مخصوص گردانیده باشد و بر اهل روزگار در اجناس و انواع علوم و فضائل رجحان داده و به صفات جمیل نامحصور نفس شریف او را تحلیه بخشیده، که هر صفتى از آن موجب انجذاب دل‌ها و طلب تودد تواند بود. فكيف بالمجموع بل كيف بالذات الجامعة لتلك الصفات. لاجرم داعى مخلص مبنى بر این مقدمات خواهان فتح باب مواصلت به آن جناب گشت و چون التقاء - من حيث الصورة و الحالة هذه - تعذرى داشت، طلب مواصلت به طریق مکاتبت که آن را أحد اللقائين‏ نام نهادند، متعین بود و نخواست که از فوائد علمى که شریف‌ترین صور ترقیات نفوس است این مفاتحه خالى باشد و از فوائد نتائج افکار آن ذات شریف بی‌‏نصیب ماند. لهذا رساله‏اى که پیش از این به مدتى مدید در بیان حاصل نتائج افکار و مزید وضوح و تحقیقى که حاصل اهل استبصار است ساخته بود و مسئله‏اى چند از مشکلات مسائل درج کرده و به‌صورت مفاوضت با بعضى از اکابر فضلای دوستان در بحث درآورده، در صحبت این مکاتبت به خدمت فرستاد تا از مقام افادت و حسن معاونت در راه تحقیق آنچه درون مبارک را در آن باب سانح گشته باشد و صحت و فساد آن به برهان واضح شده، به حکم کرم اعلام فرمایند؛ چه، این نوع تفضل مثمر ثنای عاجل و ثواب آجل خواهد بود؛ و اللّه خير معين...<ref>ر.ک: متن کتاب، ص11-14</ref>.
# [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوی]] نوشته است:... گوش ایام و لیالى به استماع مآثر و معالى مجلس عالی خواجه معظم... همیشه مشنّف و حالى باد. خدمت و دعا از منبع صفا و مشرع ولا رسانیده مى‌‏آید و تشوق و تعطش به جانب آن جناب همایون هرچه بیشتر است؛ لکن چون احکام مقادیر از نیل این چنین بغیتى مانع آید بر دعایى که في ظهر الغيب موظف است و از شوائب ملق و ریاء مخلّص و مطهّر اقتصار کرده مى‌‏شود؛ و اللّه ولي الإجابة و الإحسان. ز رأى غیب‌نماى آن جناب معظم پوشیده نیست که طلب مواصلت‏ و تأسیس قواعد مودّت با اهل فضل پیوسته سنتى معهود و مألوف بوده است؛ سیما که چون حق سبحانه بعضى بندگان خود را به مزیت اجتباء و مکرمت مخصوص گردانیده باشد و بر اهل روزگار در اجناس و انواع علوم و فضائل رجحان داده و به صفات جمیل نامحصور نفس شریف او را تحلیه بخشیده، که هر صفتى از آن موجب انجذاب دل‌ها و طلب تودد تواند بود. فكيف بالمجموع بل كيف بالذات الجامعة لتلك الصفات. لاجرم داعى مخلص مبنى بر این مقدمات خواهان فتح باب مواصلت به آن جناب گشت و چون التقاء - من حيث الصورة و الحالة هذه - تعذرى داشت، طلب مواصلت به طریق مکاتبت که آن را أحد اللقائين‏ نام نهادند، متعین بود و نخواست که از فوائد علمى که شریف‌ترین صور ترقیات نفوس است این مفاتحه خالى باشد و از فوائد نتائج افکار آن ذات شریف بی‌‏نصیب ماند. لهذا رساله‏اى که پیش از این به مدتى مدید در بیان حاصل نتائج افکار و مزید وضوح و تحقیقى که حاصل اهل استبصار است ساخته بود و مسئله‏اى چند از مشکلات مسائل درج کرده و به‌صورت مفاوضت با بعضى از اکابر فضلای دوستان در بحث درآورده، در صحبت این مکاتبت به خدمت فرستاد تا از مقام افادت و حسن معاونت در راه تحقیق آنچه درون مبارک را در آن باب سانح گشته باشد و صحت و فساد آن به برهان واضح شده، به حکم کرم اعلام فرمایند؛ چه، این نوع تفضل مثمر ثنای عاجل و ثواب آجل خواهد بود؛ و اللّه خير معين...<ref>ر.ک: متن کتاب، ص11-14</ref>.
# [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] همچنین نوشته است:
# [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] همچنین نوشته است:


خط ۴۱: خط ۴۱:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


هرچند که در ما‌ تقدّم، صیت فضائل و آوازه مناقب آن ذات بى‌همال استماع کرده بود و به مشاهده خیال مبارک و مطالعه شمائل آن وجود بی‏نظیر مشتاق شده و به وصول به خدمت او نیازمند گشته و روزگار در نیل آن مأمول مساعدت مبذول نمی‌‏کرد، همت بر آن مى‏گماشت که به کتابت راه استفادت گشاده گرداند و به مراسلت به آن حضرت بزرگوار توسّل جوید. ناگاه بخت خفته بیدار گشت و مطلوب حقیقی روى نمود، به ایراد خطاب جان‌افزا و مفاوضه‏ دلگشا این بیچاره را مشرّف گردانید و چون در همه فضائل بر همگنان متقدم است؛ و الفضل للمتقدم گفته‌‏اند، در این معنى هم تقدم فرمود و این مرید محروم را رهین منت و شاکر نعمت گردانید و جان تشنه شوق او را به زلال ینبوع کمال آبى بر لب زد. خداى تعالى آن ظل ظلیل را بر بندگان خویش گسترده داراد و آن پرتو نور تجلى در میان اهل کمال تابنده و پاینده بحق حقه. از آن جناب بزرگوار دو کتاب نفیس رسانیدند که هریک در باب خویش بی‌‏نظیر بود. یکى کتاب «حاصل نتایج افکار» که متضمن سؤالى چند بود از معظمات اسوله و اشارت به این مرید مستفید رفته که از بضاعت مزجات خود بر آن مسائل کلمه‌‏اى چند نویسد و به موقف عرض فرستد. هرچند این ضعیف خود را در محل آن نمی‌دانست که زیره به کرمان فرستد و خرما به هجر، امّا انقیاد اشارت واجب بود. آنچه بر طریق استعجال در خاطر بود نوشت و به خدمت فرستاد و چشم انتظار بر راه دارد که در رد و قبول آن به وقت نقد چه حکم رود. دیگر رساله که «رشح البال» بود، مشتمل بر شرح سوانح غیبى که در سلوک روى نموده و ذکر واردات ذوقى که در هر حالى از احوال حرکت باطن متجدد شده و آن را در لباس دعا و مناجات و استعاذات به ایما و استدعا بیان فرموده...<ref>ر.ک: همان، ص87-89</ref>.
هرچند که در ما‌ تقدّم، صیت فضائل و آوازه مناقب آن ذات بى‌همال استماع کرده بود و به مشاهده خیال مبارک و مطالعه شمائل آن وجود بی‏نظیر مشتاق شده و به وصول به خدمت او نیازمند گشته و روزگار در نیل آن مأمول مساعدت مبذول نمی‌‏کرد، همت بر آن مى‌‏گماشت که به کتابت راه استفادت گشاده گرداند و به مراسلت به آن حضرت بزرگوار توسّل جوید. ناگاه بخت خفته بیدار گشت و مطلوب حقیقی روى نمود، به ایراد خطاب جان‌افزا و مفاوضه‏ دلگشا این بیچاره را مشرّف گردانید و چون در همه فضائل بر همگنان متقدم است؛ و الفضل للمتقدم گفته‌‏اند، در این معنى هم تقدم فرمود و این مرید محروم را رهین منت و شاکر نعمت گردانید و جان تشنه شوق او را به زلال ینبوع کمال آبى بر لب زد. خداى تعالى آن ظل ظلیل را بر بندگان خویش گسترده داراد و آن پرتو نور تجلى در میان اهل کمال تابنده و پاینده بحق حقه. از آن جناب بزرگوار دو کتاب نفیس رسانیدند که هریک در باب خویش بی‌‏نظیر بود. یکى کتاب «حاصل نتایج افکار» که متضمن سؤالى چند بود از معظمات اسوله و اشارت به این مرید مستفید رفته که از بضاعت مزجات خود بر آن مسائل کلمه‌‏اى چند نویسد و به موقف عرض فرستد. هرچند این ضعیف خود را در محل آن نمی‌دانست که زیره به کرمان فرستد و خرما به هجر، امّا انقیاد اشارت واجب بود. آنچه بر طریق استعجال در خاطر بود نوشت و به خدمت فرستاد و چشم انتظار بر راه دارد که در رد و قبول آن به وقت نقد چه حکم رود. دیگر رساله که «رشح البال» بود، مشتمل بر شرح سوانح غیبى که در سلوک روى نموده و ذکر واردات ذوقى که در هر حالى از احوال حرکت باطن متجدد شده و آن را در لباس دعا و مناجات و استعاذات به ایما و استدعا بیان فرموده...<ref>ر.ک: همان، ص87-89</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==