الرسائل التوحيدية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تفسير قمى' به 'تفسير قمى '
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ')
جز (جایگزینی متن - 'تفسير قمى' به 'تفسير قمى ')
خط ۶۹: خط ۶۹:
بهره سومى هم كه ايشان از اين موضوع مى‌برند، بسيار جالب است. مى‌نويسند: اين شهود فطرى، نتيجه سومى كه مى‌دهد آن است كه انسان را از درون به خضوع و خشوع و تصديق و تسليم در برابر حق و گرايش به زيبايى‌ها و گريز از زشتى‌ها وامى دارد كه حقيقت شريعت و آيين اسلام، همين معانى ثلاثه؛ يعنى «توحيد ذاتى»، «ولايت مطلقه» و «نبوّت عامّه» است كه خداوند در آيه شريفه '''"فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة اللّه التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه"'''، بيان فرموده است. در شريعت مقدسه و [[امام صادق]] عليه‌السلام اين فطرت را به ايمان به توحيد، تفسير، و [[علی بن حسین(ع)، امام چهارم|امام سجاد]] عليه‌السلام آن را در سه مقوله «لا اِله اَلاّ اللّه» «محمد رسول‌اللّه» و «على اميرالمؤمنين» تبيين فرموده است. در شريعت مقدسه ساحت اخلاق و ملكات فاضله نيز با همين فطرت، توحيدى مى‌شود و رفتار، كردار و گفتار آدمى نيز از همين سرشت پاك مايه مى‌گيرد و رشد و رويش مى‌يابد و سرانجام چنين اخلاق و افعالى، چنان اختصاصى اين آيين مى‌شود كه سابقه‌اش را در هيچ مكتب و مشرب اخلاقى و حتّى شرايع پيشين الهى نمى‌توان يافت و اين نكته تازه ديگرى است كه علاّمه آن را دريافته و به تأكيد و تكيه بر آن پرداخته است: و قد انتج استعمال الفطرة الساذجة في هذه الشريعة المقدسة في كل من مرتبتى الملكات و الافعال نتيجةً عجيبةً لم يسبقها اليها شىء من الشرايع السالفة[3]
بهره سومى هم كه ايشان از اين موضوع مى‌برند، بسيار جالب است. مى‌نويسند: اين شهود فطرى، نتيجه سومى كه مى‌دهد آن است كه انسان را از درون به خضوع و خشوع و تصديق و تسليم در برابر حق و گرايش به زيبايى‌ها و گريز از زشتى‌ها وامى دارد كه حقيقت شريعت و آيين اسلام، همين معانى ثلاثه؛ يعنى «توحيد ذاتى»، «ولايت مطلقه» و «نبوّت عامّه» است كه خداوند در آيه شريفه '''"فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة اللّه التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه"'''، بيان فرموده است. در شريعت مقدسه و [[امام صادق]] عليه‌السلام اين فطرت را به ايمان به توحيد، تفسير، و [[علی بن حسین(ع)، امام چهارم|امام سجاد]] عليه‌السلام آن را در سه مقوله «لا اِله اَلاّ اللّه» «محمد رسول‌اللّه» و «على اميرالمؤمنين» تبيين فرموده است. در شريعت مقدسه ساحت اخلاق و ملكات فاضله نيز با همين فطرت، توحيدى مى‌شود و رفتار، كردار و گفتار آدمى نيز از همين سرشت پاك مايه مى‌گيرد و رشد و رويش مى‌يابد و سرانجام چنين اخلاق و افعالى، چنان اختصاصى اين آيين مى‌شود كه سابقه‌اش را در هيچ مكتب و مشرب اخلاقى و حتّى شرايع پيشين الهى نمى‌توان يافت و اين نكته تازه ديگرى است كه علاّمه آن را دريافته و به تأكيد و تكيه بر آن پرداخته است: و قد انتج استعمال الفطرة الساذجة في هذه الشريعة المقدسة في كل من مرتبتى الملكات و الافعال نتيجةً عجيبةً لم يسبقها اليها شىء من الشرايع السالفة[3]


و آن گاه چنين توضيح مى‌دهند كه براى انسان كمالى جويى كه نبايد به غير خدا توجّه كند، جايى براى ظهور اخلاق رذيله باقى نمى‌ماند و سراسر جان و دل او از فضايل اخلاقى الهى پر مى‌شود و چنين اخلاقى باللّه و للّه خواهد بود. فافِهم؛ سپس به بيان حديث شريف معراجيه از تفسير قمى مى‌پردازد كه در شب معراج، رسول اكرم معروض مى‌دارد: يا رب اعطيتَ انبياءك فضائل فاعطنى فقال اللّه و قداعطيتك فيما اعطيتك كلمتين من تحت عرشى: لاحول و لاقوّة اِلا باللّه و لا منجى منك اِلا اليك؛[4] يعنى فضايل ارزانى شده به تو، همه الهى است.
و آن گاه چنين توضيح مى‌دهند كه براى انسان كمالى جويى كه نبايد به غير خدا توجّه كند، جايى براى ظهور اخلاق رذيله باقى نمى‌ماند و سراسر جان و دل او از فضايل اخلاقى الهى پر مى‌شود و چنين اخلاقى باللّه و للّه خواهد بود. فافِهم؛ سپس به بيان حديث شريف معراجيه از [[تفسير القمي|تفسير قمى]]  مى‌پردازد كه در شب معراج، رسول اكرم معروض مى‌دارد: يا رب اعطيتَ انبياءك فضائل فاعطنى فقال اللّه و قداعطيتك فيما اعطيتك كلمتين من تحت عرشى: لاحول و لاقوّة اِلا باللّه و لا منجى منك اِلا اليك؛[4] يعنى فضايل ارزانى شده به تو، همه الهى است.


در بُعد اعمال و افعال نيز چنين است كه ريز و درشت كارها و شرايط و ضوابط به اتمام رساندن آن‌ها را با تكيه بر ايمان به خدا تنظيم فرموده و اطوار و اطراف حيات از زمان و مكان و صحّت و مرض و فقر و غنا و مرگ و زندگى و ديگر احوال و افعال آدمى را به همان محور گره زده است و شريعتى را فراهم آورده كه همه كثرات را به وحدت پيوند مى‌دهد و همه امور را الهى و ربانى مى‌كند و از اين طريق، هم حافظ توحيد در كثرت و هم حافظ كثرت در توحيد مى‌شود: فاغتنم فهذه لعمراللّه نعمة لاتوزن بالسبع الشداد و الارض ذات المهاد و الجبال الاوتاد.[5]
در بُعد اعمال و افعال نيز چنين است كه ريز و درشت كارها و شرايط و ضوابط به اتمام رساندن آن‌ها را با تكيه بر ايمان به خدا تنظيم فرموده و اطوار و اطراف حيات از زمان و مكان و صحّت و مرض و فقر و غنا و مرگ و زندگى و ديگر احوال و افعال آدمى را به همان محور گره زده است و شريعتى را فراهم آورده كه همه كثرات را به وحدت پيوند مى‌دهد و همه امور را الهى و ربانى مى‌كند و از اين طريق، هم حافظ توحيد در كثرت و هم حافظ كثرت در توحيد مى‌شود: فاغتنم فهذه لعمراللّه نعمة لاتوزن بالسبع الشداد و الارض ذات المهاد و الجبال الاوتاد.[5]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش