الآثار الباقية عن القرون الخالية

الآثار الباقية عن القرون الخالية، اثر ابوريحان، محمد بن احمد بيرونى است كه به زبان عربى و احتمالا در حدود سال 391ق، نگاشته شده است، البته دست كم تا 427ق، تغييراتى در آن صورت داد و مطالبى را نيز بدان افزود. این کتاب، درباره نجوم و تاريخ است و با تحقیق و تعلیق آقای پرویز اذکائی به چاپ رسیده است.

الآثار الباقیة عن القرون الخالیة
الآثار الباقية عن القرون الخالية
پدیدآورانابوریحان بیرونی، محمد بن احمد (نویسنده) اذکایی، پرویز (محقق)
ناشرمرکز پژوهشی ميراث مکتوب
مکان نشرتهران - ایران
سال نشر1380 ش
چاپ1
شابک964-6781-54-3
موضوعایران - آداب و رسوم - متون قدیمی تا قرن 14

جشن‏ها - متون قدیمی تا قرن 14

سال شمار - متون قدیمی تا قرن 14

گاه شماری - متون قدیمی تا قرن 14

گاه نامه‏‌ها - متون قدیمی تا قرن 14
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏CE‎‏ ‎‏109‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏آ‎‏2
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

در ابتداى کتاب، فهرست مطالب کتاب و سپس مقدمه‌اى از ويراستار و در ادامه متن کتاب و در پایان، تعليقات و نمايگان‌نامه کتاب، ذكر شده است.

بيرونى، خود، کتاب را در بيست و یک گفتار (القول) تنظيم كرده است، بدون آنكه اصلا در ترتيب آنها رقم‌هاى وصفى معمول را ذكر كند(بر خلاف روشى كه در القانون و الهند به كار بسته است) و ازاين‌رو زاخائو هم در طبع خود ابواب کتاب را حسب سر فصل‌ها، اما بدون «فصل»، یک‌سره و پيوسته با یک‌ديگر آورده است، ولى در ترجمه انگليسى کتاب، بر طبق معمول و اصول تبويب، گفتارها را مرتّب و مصدّر به ارقام وصفى فصل‌بندى نموده است. نخست ويراستار کتاب، به جاى كلمه «فصل» واژه اوستايی «فرگرد» را به كار برده است، سپس هر یک از 22 فرگرد کتاب را چنان‌كه هم‌اينك ملاحظه مى‌شود«فقره‌بندى» كرده است.

گزارش محتوا

در این کتاب و نيز کتاب ديگر بيرونى، «تحقيق ما للهند» دقيق‌ترين گزارش‌هاى دوران باستان درباره تاريخ علوم مختلف در هند و گاه‌شمارى ملّت‌ها را ارائه مى‌دهد. بيرونى، در این کتاب، برای آنكه کتابش ملال‌آور نباشد، مسائل پراكنده اما بسيار جالبى را ياد كرده است كه بسيارى از آنها به طبیعیات مربوط مى‌شود. درباره سنجش اعتبار منابع و مآخذ تاريخى از لابه‌لاى آثار مختلفش، به‌ويژه این کتاب، مى‌توان به تقسيم‌بندى ذيل دست يافت:

  1. گزارشى كه عقل در سنجش آن به كار نمى‌آيد و قياس آن با رويدادها و تجربيات ديگر سودبخش نيست؛
  2. گزارش از رويدادى كه وقوع آن عقلا محال يا در شرايط روزگار مورد نظر ناممكن باشد؛
  3. گزارش از رويدادى كه وقوع آن در عادت جاريه ممكن است و برای سنجش آن بايد هم به نقل و هم به عقل متكى بود.

شيوه برخورد بيرونى با گزارش‌هایى كه تحقق آن به‌طور معمول ممكن باشد، تركيبى از اعتماد بر نقل و به ريرى از شيوه‌هاى قياسى است. به نظر وى، بايد ذهن خود را از هر گونه پيش‌داورى و تعصب پاک كرد و سپس با مقايسه روايت‌هاى مختلف و يافتن توافق‌ها و تشابه‌هاى آنها تا حد امكان در تصحيح آنها كوشيد.

البته از آن‌جا كه عمر انسان حتى برای شناخت سرگذشت یک ملت بسيار كوتاه است، آنچه را كه تصحيحش ممكن نبوده، بايد عينا نقل كرد تا آيندگان از امكان دست‌يابى به این اخبار و پژوهش در آنها محروم نمانند. در «الآثار الباقية»، بيرونى را مى‌توان به‌عنوان یکى از پيشروان مردم‌شناسى و دين‌شناسى تطبيقى، دست كم در ميان مسلمانان، دانست. بيرونى، در این کتاب، در مورد باورها و مراسم آيينى گوناگونى كه در ميان ملل و پيروان اديان و فرق مختلف وجود دارد، بارها به تشابه‌ها و تفاوت‌هاى موجود اشاره مى‌كند.

وى، در این کتاب، برای رفع ملال خواننده، مطالب و مسائل پراكنده و در عين حال بسيار جالبى را ذكر مى‌كند. تحقيقات بيرونى درباره تاريخ و آداب و رسوم ملل مختلف، از بارزترين و نخستين نمونه‌هاى اين‌گونه تحقيقات به شمار مى‌رود. وى، در این کتاب، تعصب و پيروى كوركورانه از عقايد رايج را ردّ مى‌كند، زيرا از نظر وى، تعصب، چشم‌هاى بينا را كور و گوش‌هاى شنوا را كر مى‌كند و انسان را به كارى وامى‌دارد كه خرد و دانش آن را گواهى نمى‌دهد. نام‌آورى بيرونى در شاخه‌هاى مختلف علم از قبيل رياضيات، نجوم، جغرافيا و... موجب غفلت از مقام وى در فلسفه شده است، اما شواهد موجود از آثار وى آشكار مى‌سازد كه بيرونى در این شاخه از معرفت نيز جايگاه درخور توجهى دارد؛ مثلاًدر این کتاب، نتيجه مطالعات خود را درباره ماهيت زمان و ادوار تاريخ و منشأ نظمى كه در طبيعت مشاهده مى‌شود، بيان كرده است. در این کتاب، با اينكه بارها تأكيد كرده است كه هنگام گزارش آداب و رسوم ملل، به نفى يا اثبات نظرات مختلف كارى ندارد، اما باز هم آن دسته از روايات را كه با عقل سليم و اصول روش علمى سازگار نباشد، به یک سو مى‌نهد. بيرونى، حتى رواياتى را كه از نظر وى مردود است، نقل كرده، زيرا چه بسا خود وى نيز در داورى درباره این گزارش‌ها گاه به خطا رفته باشد.

وضعيت کتاب

اولین بار توسط خواجه رشيد‌الدين، فضل‌للّه همدانى وزير (645 - 718ق)، در تاريخ«جامع» خود نسخه‌اى خوش‌خط و زيبا، متضمن بيست و پنج مجلس از آن فراهم آورد. تا نيمه دوم سده سيزدهم هجرى قمرى كه على‌قلى ميرزا اعتضاد السلطنة(1234 - 1298ق)، وزير مشهور علوم ناصرى به ترجمه و شرح بهرى از آن پرداخت. در اروپا، نخستين بار، سرهنرى‌راولینسن انگليسى كه نسخه‌اى از کتاب «الآثار» را از ایران خريده بود، گفتارى با استفاده از آن درباره آسياى ميانه نگاشت كه به یک‌باره مورد توجه شرق‌شناسان قرار گرفت. سپس بنياد ترجمه آثار شرقى لندن، در سال 1869م، عزم بر طبع و ترجمه کتاب كرد و این امر به دانشمند زبان‌شناس آلمانى (استاد رشته ادب عربى)، زاخائو محول شد.

وى، هم متن عربى را ويراست و با عنوان آلمانی «تاريخ‌شناسى ملت‌هاى مشرق زمين» چاپ كرد و هم یک سال بعد، ترجمه انگليسى کتاب را با همان عنوان طبع و نشر نمود.

هفت فهرست، در پایان کتاب آمده است:

  1. فهرست مراجع؛
  2. نام‌هاى كسان؛
  3. نام‌هاى جاى‌ها؛
  4. تيره‌ها و پيوندان؛
  5. واژگان نهادين؛
  6. کتاب‌ها و نامگ‌ها؛
  7. نمايه نام‌ها.

کتاب، به زبان‌هاى مختلف ترجمه شده است، مانند ترجمه دقيق انگليسى زاخائو، ترجمه روسى و ترجمه فارسی به خامه شادروان اكبر داناسرشت صيرفى.

منابع مقاله

  1. دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 13، ص387 - 402؛
  2. دانش‌نامه جهان اسلام، ج 5، ص164 - 186؛
  3. مقدمه ويراستار، صفحات ح - ى.

وابسته‌ها

آثار الباقیه (ترجمه داناسرشت)