اصفهانی، سید ابوالحسن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:
سيد محمد پدر سيد ابوالحسن نيز در همان ايامى كه سيد عبدالحميد به مظنور فراگيرى علوم دينى به عراق مهاجرت كرده بود، در كربلا متولد شد ايشان اگر چه از زمره عالمان شمرده نمى شد مردى خداترس و روشن ضمير بود كه پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاك سپرده شد.
سيد محمد پدر سيد ابوالحسن نيز در همان ايامى كه سيد عبدالحميد به مظنور فراگيرى علوم دينى به عراق مهاجرت كرده بود، در كربلا متولد شد ايشان اگر چه از زمره عالمان شمرده نمى شد مردى خداترس و روشن ضمير بود كه پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاك سپرده شد.


==زندگينامه==
==تحصيلات==


تحصيلات:


سيد ابوالحسن دروس ابتدايى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مديسه» لنجان نزد يكى از روحانيان آن ديار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدايى تصميم گرفت به حوزه علميه اصفهان كه در آن عصر يكى از حوزه‌هاى مهم شيعى به شمار مى رفت مهاجرت نمايد. براى اين منظور با پدرش سيد محمد به مشورت پرداخت اما پدر كه از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند انديشناك بود با وى موافقت نكرد. اين ممانعت رفته رفته اشتياق تحصيل را در آن فرزند نيك فرجام شدت بخشيد و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اينكه سرانجام پدر را بر اين سفر آسمانى با خويش همراه ساخت.
سيد ابوالحسن دروس ابتدايى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مديسه» لنجان نزد يكى از روحانيان آن ديار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدايى تصميم گرفت به حوزه علميه اصفهان كه در آن عصر يكى از حوزه‌هاى مهم شيعى به شمار مى رفت مهاجرت نمايد. براى اين منظور با پدرش سيد محمد به مشورت پرداخت اما پدر كه از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند انديشناك بود با وى موافقت نكرد. اين ممانعت رفته رفته اشتياق تحصيل را در آن فرزند نيك فرجام شدت بخشيد و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اينكه سرانجام پدر را بر اين سفر آسمانى با خويش همراه ساخت.
خط ۷۰: خط ۶۸:
وى مدت سه سال در كربلا و سامرا به سر برد. در سامرا در درس آية الله ميرزا محمد حسن شيرازى شركت مى كرد. پس از آن در سال 1310 ق به شهر نجف اشرف رفت و تا پايان عمر در آن ديار ماندگار شد. در اين سالها از محضر اساتيد بزرگ نجف استفاده برد تا خود از جمله مراجع شيعه گرديد.
وى مدت سه سال در كربلا و سامرا به سر برد. در سامرا در درس آية الله ميرزا محمد حسن شيرازى شركت مى كرد. پس از آن در سال 1310 ق به شهر نجف اشرف رفت و تا پايان عمر در آن ديار ماندگار شد. در اين سالها از محضر اساتيد بزرگ نجف استفاده برد تا خود از جمله مراجع شيعه گرديد.


موقعيت علمى و مرجعيت:
==موقعيت علمى و مرجعيت==


آية الله اصفهانى داراى ذوقى سليم و فهمى نيكو و نظرى صائب در استنباط و درك احكام و مسائل شرعى بود و همين خصوصيت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود. ژرف نگرى سيد و تأمل و تعمق بسيارش در مسائل علمى ستودنى بود.
آية الله اصفهانى داراى ذوقى سليم و فهمى نيكو و نظرى صائب در استنباط و درك احكام و مسائل شرعى بود و همين خصوصيت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود. ژرف نگرى سيد و تأمل و تعمق بسيارش در مسائل علمى ستودنى بود.
خط ۷۸: خط ۷۶:
پس از درگذشت آية الله ميرزا محمد تقى شيرازى (1328 ق) و آية الله شريعت اصفهانى (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقليد مطرح شدند: آية الله نايينى، آية الله كاشف الغطاء و آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى ولى با درگذشت آية الله كاشف الغطاء در سال 1344 ق و درگذشت آية الله نايينى در سال 1355 ق مقام مرجعيت و زعامت دينى شيعيان، در وجود آية الله اصفهانى متمركز و منحصر گرديد و تا ده سال بعد كه زندگى را وداع كرد در اين مقام باقى بود.
پس از درگذشت آية الله ميرزا محمد تقى شيرازى (1328 ق) و آية الله شريعت اصفهانى (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقليد مطرح شدند: آية الله نايينى، آية الله كاشف الغطاء و آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى ولى با درگذشت آية الله كاشف الغطاء در سال 1344 ق و درگذشت آية الله نايينى در سال 1355 ق مقام مرجعيت و زعامت دينى شيعيان، در وجود آية الله اصفهانى متمركز و منحصر گرديد و تا ده سال بعد كه زندگى را وداع كرد در اين مقام باقى بود.


ويژگيهاى اخلاقى:
==ويژگيهاى اخلاقى==


آية الله اصفهانى افزون بر اينكه در علوم شرعى و معارف اسلامى تبحر خاصى داشت و در اين ميدان، گوى سبقت را از ديگران ربوده بود آراسته به صفات و ملكات اخلاقى بود. فروتنى، بزرگوارى، خويشتن دارى، ايثار، ساده زيستى و توكل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار از جمله فضايل اخلاقى اين آيت بزرگ الهى بود و دوست و دشمن بدان اذعان داشتند.
آية الله اصفهانى افزون بر اينكه در علوم شرعى و معارف اسلامى تبحر خاصى داشت و در اين ميدان، گوى سبقت را از ديگران ربوده بود آراسته به صفات و ملكات اخلاقى بود. فروتنى، بزرگوارى، خويشتن دارى، ايثار، ساده زيستى و توكل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار از جمله فضايل اخلاقى اين آيت بزرگ الهى بود و دوست و دشمن بدان اذعان داشتند.
خط ۱۱۵: خط ۱۱۳:


«بسم الله الرحمن الرحيم. سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقى. وظيفه دينى بر همه مسلمانان لازم مى‌گرداند كه در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامى تا آنجا كه قدرت دارند بكوشند و بر همه ما واجب و لازم است كه سرزمين عراق را كه مشاهد ائمه هدى عليهم السلام و مراكز دينى ما در آنجا است، از تسلط كفار حفظ نموده و از نواميس دينى آن دفاع كنيم. من شما را بر اين موضوع دعوت كرده و ترغيب مى‌نمايم.  
«بسم الله الرحمن الرحيم. سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقى. وظيفه دينى بر همه مسلمانان لازم مى‌گرداند كه در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامى تا آنجا كه قدرت دارند بكوشند و بر همه ما واجب و لازم است كه سرزمين عراق را كه مشاهد ائمه هدى عليهم السلام و مراكز دينى ما در آنجا است، از تسلط كفار حفظ نموده و از نواميس دينى آن دفاع كنيم. من شما را بر اين موضوع دعوت كرده و ترغيب مى‌نمايم.  
خداوند ما و شما را براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق فرمايد.»  
خداوند ما و شما را براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق فرمايد.»     ابوالحسن الموسوى الاصفهانى  
ابوالحسن الموسوى الاصفهانى  


مورد دوم از دهها مورد دخالت آن فقيه عظيم الشان در امور سياسى، اجتماعى مسلمانان، عكس العمل آن فقيه بزرگ در برابر حوادث مسجد گوهرشاد بود. فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد، يكى از دهها و صدها حوادث جنايت‌بار دوران رضاخان پهلوى است كه مردم مسلمان را در راه حمايت از روحانيت به خاك و خون كشيد. آن روز مردم در اعتراض به دستگيرى آية الله العظمى سيد حسين قمى دست به تظاهرات زده بودند. وقتى خبر به رضا شاه رسيد كه دهها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانيت در مسجد گوهرشاد اجتماع كرده‌اند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشت‌بام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هيچ نوع رحم به صغير و كبير و زن و مرد نكنند. دستور دژخيم تاريخ، توسط مامورين جنايت كار او عملى شد و مردم بى‌دفاع را به صفير گلوله بستند و چندين هزار نفر از زن و مرد و روحانى و غير روحانى، زائر و بومى را به شهادت رساندند. پس از اين يورش وحشيانه و سبعانه، درهاى مسجد را باز كردند و زندگان را بيرون بردند و كشتگان را به كاميونها ريخته و همه را در خندقى كه در بيرون شهر براى همين منظور حفر كرده بودند، ريختند و روى آن را پوشاندند كه هنوز آن نقطه به «قتلگاه» مشهور است.  
مورد دوم از دهها مورد دخالت آن فقيه عظيم الشان در امور سياسى، اجتماعى مسلمانان، عكس العمل آن فقيه بزرگ در برابر حوادث مسجد گوهرشاد بود. فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد، يكى از دهها و صدها حوادث جنايت‌بار دوران رضاخان پهلوى است كه مردم مسلمان را در راه حمايت از روحانيت به خاك و خون كشيد. آن روز مردم در اعتراض به دستگيرى آية الله العظمى سيد حسين قمى دست به تظاهرات زده بودند. وقتى خبر به رضا شاه رسيد كه دهها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانيت در مسجد گوهرشاد اجتماع كرده‌اند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشت‌بام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هيچ نوع رحم به صغير و كبير و زن و مرد نكنند. دستور دژخيم تاريخ، توسط مامورين جنايت كار او عملى شد و مردم بى‌دفاع را به صفير گلوله بستند و چندين هزار نفر از زن و مرد و روحانى و غير روحانى، زائر و بومى را به شهادت رساندند. پس از اين يورش وحشيانه و سبعانه، درهاى مسجد را باز كردند و زندگان را بيرون بردند و كشتگان را به كاميونها ريخته و همه را در خندقى كه در بيرون شهر براى همين منظور حفر كرده بودند، ريختند و روى آن را پوشاندند كه هنوز آن نقطه به «قتلگاه» مشهور است.  
۶۱٬۱۸۹

ویرایش