اصفهانی، سید ابوالحسن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ اکتبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'يك' به 'یک'
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
خط ۶۳: خط ۶۳:




سيد‌‎ابوالحسن دروس ابتدايى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مديسه» لنجان نزد يكى از روحانیان آن ديار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدايى تصميم گرفت به حوزه علميه اصفهان كه در آن عصر يكى از حوزه‌هاى مهم شيعى به شمار مى رفت مهاجرت نمايد. برای اين منظور با پدرش سيد‌‎محمد به مشورت پرداخت اما پدر كه از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند انديشناك بود با وى موافقت نكرد. اين ممانعت رفته رفته اشتياق تحصيل را در آن فرزند نيك فرجام شدت بخشيد و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اينكه سرانجام پدر را بر اين سفر آسمانى با خويش همراه ساخت.
سيد‌‎ابوالحسن دروس ابتدايى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مديسه» لنجان نزد یکى از روحانیان آن ديار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدايى تصميم گرفت به حوزه علميه اصفهان كه در آن عصر یکى از حوزه‌هاى مهم شيعى به شمار مى رفت مهاجرت نمايد. برای اين منظور با پدرش سيد‌‎محمد به مشورت پرداخت اما پدر كه از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند انديشناك بود با وى موافقت نكرد. اين ممانعت رفته رفته اشتياق تحصيل را در آن فرزند نیک فرجام شدت بخشيد و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اينكه سرانجام پدر را بر اين سفر آسمانى با خويش همراه ساخت.


در اصفهان:
در اصفهان:
خط ۷۷: خط ۷۷:
در عراق:
در عراق:


او نزدیک به ده سال چون پيكارگر ميدانهاى جهاد در حوزه علميه اصفهان، پرتلاش به تحصيل و تدريس اشتغال داشت و هنوز به سن 24 قدم ننهاده بود كه به منظور بالا بردن معلومات خويش در سطح عالى و بهره‌گيرى از دانش شخصيتهاى علمى حوزه بزرگ نجف و سامرا در سال 1307ق رهسپار عراق گرديد. وى در آنجا از محضر بزرگانى چون آيات عظام: ميرزا محمدحسن شيرازى (ميرزاى بزرگ)، ميرزا حبيب‌الله رشتى، فاضل شربيانى، شيخ محمدحسن مامقانى، سيد‌‎محمد كاظم يزدى، آخوند خراسانى، ميرزا محمدتقى شيرازى و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|آیت‌الله شريعت اصفهانى]] بسيار استفاده برد.
او نزدیک به ده سال چون پیکارگر ميدانهاى جهاد در حوزه علميه اصفهان، پرتلاش به تحصيل و تدريس اشتغال داشت و هنوز به سن 24 قدم ننهاده بود كه به منظور بالا بردن معلومات خويش در سطح عالى و بهره‌گيرى از دانش شخصيتهاى علمى حوزه بزرگ نجف و سامرا در سال 1307ق رهسپار عراق گرديد. وى در آنجا از محضر بزرگانى چون آيات عظام: ميرزا محمدحسن شيرازى (ميرزاى بزرگ)، ميرزا حبيب‌الله رشتى، فاضل شربيانى، شيخ محمدحسن مامقانى، سيد‌‎محمد كاظم يزدى، آخوند خراسانى، ميرزا محمدتقى شيرازى و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|آیت‌الله شريعت اصفهانى]] بسيار استفاده برد.


وى مدت سه سال در كربلا و سامرا به سر برد. در سامرا در درس آیت‌الله ميرزا محمدحسن شيرازى شركت می‎كرد. پس از آن در سال 1310ق به شهر نجف اشرف رفت و تا پایان عمر در آن ديار ماندگار شد. در اين سالها از محضر اساتيد بزرگ نجف استفاده برد تا خود از جمله مراجع شيعه گرديد.
وى مدت سه سال در كربلا و سامرا به سر برد. در سامرا در درس آیت‌الله ميرزا محمدحسن شيرازى شركت می‎كرد. پس از آن در سال 1310ق به شهر نجف اشرف رفت و تا پایان عمر در آن ديار ماندگار شد. در اين سالها از محضر اساتيد بزرگ نجف استفاده برد تا خود از جمله مراجع شيعه گرديد.
خط ۸۳: خط ۸۳:
==موقعيت علمى و مرجعيت==
==موقعيت علمى و مرجعيت==


آیت‌الله اصفهانى داراى ذوقى سليم و فهمى نيكو و نظرى صائب در استنباط و درك احكام و مسائل شرعى بود و همين خصوصيت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود. ژرف نگرى سيد‌‎و تأمل و تعمق بسيارش در مسائل علمى ستودنى بود.
آیت‌الله اصفهانى داراى ذوقى سليم و فهمى نیکو و نظرى صائب در استنباط و درك احكام و مسائل شرعى بود و همين خصوصيت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود. ژرف نگرى سيد‌‎و تأمل و تعمق بسيارش در مسائل علمى ستودنى بود.


جولان فكرى و پژوهش بسيار او در جوانب هر مسأله باعث مى شد كه در يك موضوع، نظريات گوناگونى در طول زمان، ارائه نمايد و در مسائل پيچيده فقهى به گره‌گشايى بپردازد. با اين همه تا مدتهاى طولانى حلقه درس او را شاگردانى اندك تشكيل مى دادند. پس از اينكه ميرزا محمدتقى شيرازى، مرجع تقليد شیعیان مردم را در مسائل احتياطى خويش به وى ارجاع داد، آوازه‌اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده مى شد، تا جايى كه پس از درگذشت آیت‌الله سيد‌‎محمد كاظم يزدى (1337 ق) حوزه درسش، پررونق‌ترين مجمع علمى در ميان مجامع علمى آن روزگار گرديد.
جولان فكرى و پژوهش بسيار او در جوانب هر مسأله باعث مى شد كه در یک موضوع، نظريات گوناگونى در طول زمان، ارائه نمايد و در مسائل پيچيده فقهى به گره‌گشايى بپردازد. با اين همه تا مدتهاى طولانى حلقه درس او را شاگردانى اندك تشكيل مى دادند. پس از اينكه ميرزا محمدتقى شيرازى، مرجع تقليد شیعیان مردم را در مسائل احتياطى خويش به وى ارجاع داد، آوازه‌اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده مى شد، تا جايى كه پس از درگذشت آیت‌الله سيد‌‎محمد كاظم يزدى (1337 ق) حوزه درسش، پررونق‌ترين مجمع علمى در ميان مجامع علمى آن روزگار گرديد.


پس از درگذشت آیت‌الله ميرزا محمدتقى شيرازى (1328 ق) و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|آیت‌الله شريعت اصفهانى]] (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقليد مطرح شدند: آیت‌الله نايينى، آیت‌الله کاشف‎الغطاء و آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى ولى با درگذشت آیت‌الله کاشف‎الغطاء در سال 1344ق و درگذشت آیت‌الله نايينى در سال 1355ق مقام مرجعيت و زعامت دينى شیعیان، در وجود آیت‌الله اصفهانى متمركز و منحصر گرديد و تا ده سال بعد كه زندگى را وداع كرد در اين مقام باقى بود.
پس از درگذشت آیت‌الله ميرزا محمدتقى شيرازى (1328 ق) و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|آیت‌الله شريعت اصفهانى]] (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقليد مطرح شدند: آیت‌الله نايينى، آیت‌الله کاشف‎الغطاء و آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى ولى با درگذشت آیت‌الله کاشف‎الغطاء در سال 1344ق و درگذشت آیت‌الله نايينى در سال 1355ق مقام مرجعيت و زعامت دينى شیعیان، در وجود آیت‌الله اصفهانى متمركز و منحصر گرديد و تا ده سال بعد كه زندگى را وداع كرد در اين مقام باقى بود.
خط ۹۵: خط ۹۵:
در سال 1349ق شخصى كه به سببى با آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى خصومت و كينه‌اى شديد در دل داشت دست به جنايت هولناكى زد و فرزند عالم و فاضل وى را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرار داد و به طرز فجيعى او را كشت. پس از دستگيرى قاتل، آیت‌الله اصفهانى شخصى را به نمايندگى از طرف خود به دادگسترى فرستاد تا اسباب آزادى او را فراهم كند. آیت‌الله اصفهانى اين گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتى همگان گرديد.
در سال 1349ق شخصى كه به سببى با آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى خصومت و كينه‌اى شديد در دل داشت دست به جنايت هولناكى زد و فرزند عالم و فاضل وى را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرار داد و به طرز فجيعى او را كشت. پس از دستگيرى قاتل، آیت‌الله اصفهانى شخصى را به نمايندگى از طرف خود به دادگسترى فرستاد تا اسباب آزادى او را فراهم كند. آیت‌الله اصفهانى اين گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتى همگان گرديد.


آیت‌الله اصفهانى زندگى بسيار ساده‌اى داشت و به دور از هر گونه مظاهر فريبنده مادى مى زيست. در اوايل طلبگى مجبور بود خود را با شرايط سخت و نامناسب مالى كه بر حوزه‌هاى علميه حاكم بود و هم اكنون هم نيز هست تطبيق دهد. فشار مالى و شرايط سخت معاش به حدى بود كه او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خويش در يك خرابه زندگى كند. يكى از علما در اين باره می‌گوید: در خدمت آقا سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى بودم، وقتى از كوچه‌اى كه در آن خرابه‌اى وجود داشت، گذر كرديم، فرمود: من با خانواده‌ام پانزده روز در اين خرابه ساكن بوديم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود كه ديگر راضى نيست در خانه‌اش باشيم. به ناچار آنجا را تخليه كرديم و به اين خرابه منتقل شديم. تا اينكه بالاخره موفق شدم خانه‌اى ديگر اجاره كنم.
آیت‌الله اصفهانى زندگى بسيار ساده‌اى داشت و به دور از هر گونه مظاهر فريبنده مادى مى زيست. در اوايل طلبگى مجبور بود خود را با شرايط سخت و نامناسب مالى كه بر حوزه‌هاى علميه حاكم بود و هم اكنون هم نيز هست تطبيق دهد. فشار مالى و شرايط سخت معاش به حدى بود كه او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خويش در یک خرابه زندگى كند. یکى از علما در اين باره می‌گوید: در خدمت آقا سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى بودم، وقتى از كوچه‌اى كه در آن خرابه‌اى وجود داشت، گذر كرديم، فرمود: من با خانواده‌ام پانزده روز در اين خرابه ساكن بوديم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود كه ديگر راضى نيست در خانه‌اش باشيم. به ناچار آنجا را تخليه كرديم و به اين خرابه منتقل شديم. تا اينكه بالاخره موفق شدم خانه‌اى ديگر اجاره كنم.


وى پس از اينكه به مقام مرجعيت تقليد رسيد‌ ‎و هر روز از اطراف و اكناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسيارى به دستشان مى رسيد، باز همچنان به زندگى ساده پيشين خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنيوى به ديده حقارت مى نگريست. با اينكه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملكى و نه خدمتكارى داشت كه در تهيه و خريد مايحتاج زندگى به وى يارى رساند. با اين حال كمتر روزى اتفاق مى افتاد كه نيازمندى به آیت‌الله اصفهانى مراجعه كند و با دست خالى باز گردد. بسيار اتفاق مى افتاد كه با اينكه خود سخت محتاج بود از بخشش به ديگران دريغ نمی‎كرد و آنان را بر خود ترجيح مى داد.
وى پس از اينكه به مقام مرجعيت تقليد رسيد‌ ‎و هر روز از اطراف و اكناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسيارى به دستشان مى رسيد، باز همچنان به زندگى ساده پيشين خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنيوى به ديده حقارت مى نگريست. با اينكه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملكى و نه خدمتكارى داشت كه در تهيه و خريد مايحتاج زندگى به وى يارى رساند. با اين حال كمتر روزى اتفاق مى افتاد كه نيازمندى به آیت‌الله اصفهانى مراجعه كند و با دست خالى باز گردد. بسيار اتفاق مى افتاد كه با اينكه خود سخت محتاج بود از بخشش به ديگران دريغ نمی‎كرد و آنان را بر خود ترجيح مى داد.
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
آیت‌الله امين جبل عاملى درباره آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى می‌گوید:
آیت‌الله امين جبل عاملى درباره آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى می‌گوید:


در سال 1352ق كه به عراق سفر كردم او را مورد ارزيابى قرار دادم. ديدم مردى است داراى فكرى بزرگ كه ميدان انديشه‌اش وسيع است. در علم و فقه بسيار وسعت نظر دارد. دورنگر است و ژرف انديش، داراى رأيى صائب است و تدبيرى نيكو و بسيار موقعيت شناس است.
در سال 1352ق كه به عراق سفر كردم او را مورد ارزيابى قرار دادم. ديدم مردى است داراى فكرى بزرگ كه ميدان انديشه‌اش وسيع است. در علم و فقه بسيار وسعت نظر دارد. دورنگر است و ژرف انديش، داراى رأيى صائب است و تدبيرى نیکو و بسيار موقعيت شناس است.


بر همه مردم، شفيق و مهربان و داراى نفس سخاوتمند و سياستى بزرگ است. و همين ویژگی‌ها باعث شده كه رياست و زعامت عامه شیعیان را به دست گيرد، چون شايستگى چنين منصب و مقامى را دارد.
بر همه مردم، شفيق و مهربان و داراى نفس سخاوتمند و سياستى بزرگ است. و همين ویژگی‌ها باعث شده كه رياست و زعامت عامه شیعیان را به دست گيرد، چون شايستگى چنين منصب و مقامى را دارد.
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
انگليسها به بهانه حفظ پايگاههاى خود در عراق به اين كشور اسلامى لشكركشى كردند و آن را اشغال نمودند. رشيد عالى نخست وزير عراق به ايران گريخت و سپس به مصر رفت. همراه با حمله انگليسى‌ها به عراق و فرار رشيد عالى، اميرعبدالله دائى‌فيصل و نورى سعيد از افسران عراق كه به اردن پناهنده شده بودند با قواى‌امدادى انگليس، به عراق آمدند و دوباره دولت دستورى خود را در عراق تشكيل دادند و در اين موقع انتخابات فرمايشى راه انداختند و آن در سال 1341 هجرى قمرى بود.  
انگليسها به بهانه حفظ پايگاههاى خود در عراق به اين كشور اسلامى لشكركشى كردند و آن را اشغال نمودند. رشيد عالى نخست وزير عراق به ايران گريخت و سپس به مصر رفت. همراه با حمله انگليسى‌ها به عراق و فرار رشيد عالى، اميرعبدالله دائى‌فيصل و نورى سعيد از افسران عراق كه به اردن پناهنده شده بودند با قواى‌امدادى انگليس، به عراق آمدند و دوباره دولت دستورى خود را در عراق تشكيل دادند و در اين موقع انتخابات فرمايشى راه انداختند و آن در سال 1341 هجرى قمرى بود.  


اين انتخابات توسط علماء و فقهاء شيعه تحريم گرديد. مرحوم [[نائینی، محمدحسین|آیت‌الله نائينى]] و آیت‌الله اصفهانى، دو مرجع‌بزرگوار و عاليقدر آن روز، فعاليتهاى مرحوم آیت‌الله خالصى را مورد تاييد قرار دادند و اين امر زمينه‌هاى قيام مردم را فراهم مى‌ساخت كه مرحوم آیت‌الله اصفهانى و [[نائینی، محمدحسین|آیت‌الله نائينى]] و سيد‌‎هبة‌الدين شهرستانى به ايران تبعيد گرديدند. آن روز بيش از يك سال از تاسيس حوزه علميه قم نمى‌گذشت و حوزه علميه نخستين گامهاى خود را برمى‌داشت و آیت‌الله حائرى مؤسس عاليقدر حوزه، خود بامشكلاتى رو به رو بود كه خبر تبعيد شدن آيات عظام نجف به قم رسيد‌ ‎و مردم ايران آماده استقبال باشكوه از آنان شدند و استقبال بى‌سابقه‌اى از آنان به عمل آمد. پس از ورود به قم، آیت‌الله حائرى حوزه درس خود را در اختيار آن مرجع عاليقدر و حضرت‌[[نائینی، محمدحسین|آیت‌الله نائينى]] قرار دادند و آنان فضلاء و طلاب حوزه نوپاى قم را از فيوض علمى‌خويش بهره‌مند ساختند. هنگام مهاجرت اعلاميه‌اى را صادر فرمودند كه متن آن را در زير مى‌آوريم كه نشانه‌اى از عمق اعتقاد قلبى اين مرجع عاليقدر در راه احياء حقوق ملت مسلمان مى‌باشد. اعلاميه‌اى كه امروز نيز مى‌تواند الهام بخش و حركت آفرين باشد.  
اين انتخابات توسط علماء و فقهاء شيعه تحريم گرديد. مرحوم [[نائینی، محمدحسین|آیت‌الله نائينى]] و آیت‌الله اصفهانى، دو مرجع‌بزرگوار و عاليقدر آن روز، فعاليتهاى مرحوم آیت‌الله خالصى را مورد تاييد قرار دادند و اين امر زمينه‌هاى قيام مردم را فراهم مى‌ساخت كه مرحوم آیت‌الله اصفهانى و [[نائینی، محمدحسین|آیت‌الله نائينى]] و سيد‌‎هبة‌الدين شهرستانى به ايران تبعيد گرديدند. آن روز بيش از یک سال از تاسيس حوزه علميه قم نمى‌گذشت و حوزه علميه نخستين گامهاى خود را برمى‌داشت و آیت‌الله حائرى مؤسس عاليقدر حوزه، خود بامشكلاتى رو به رو بود كه خبر تبعيد شدن آيات عظام نجف به قم رسيد‌ ‎و مردم ايران آماده استقبال باشكوه از آنان شدند و استقبال بى‌سابقه‌اى از آنان به عمل آمد. پس از ورود به قم، آیت‌الله حائرى حوزه درس خود را در اختيار آن مرجع عاليقدر و حضرت‌[[نائینی، محمدحسین|آیت‌الله نائينى]] قرار دادند و آنان فضلاء و طلاب حوزه نوپاى قم را از فيوض علمى‌خويش بهره‌مند ساختند. هنگام مهاجرت اعلاميه‌اى را صادر فرمودند كه متن آن را در زير مى‌آوريم كه نشانه‌اى از عمق اعتقاد قلبى اين مرجع عاليقدر در راه احياء حقوق ملت مسلمان مى‌باشد. اعلاميه‌اى كه امروز نيز مى‌تواند الهام بخش و حركت آفرين باشد.  


=== متن فتواى آیت‌الله اصفهانى ===  
=== متن فتواى آیت‌الله اصفهانى ===  
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
خداوند ما و شما را برای خدمت به اسلام و مسلمين موفق فرمايد.» ابوالحسن الموسوى الاصفهانى  
خداوند ما و شما را برای خدمت به اسلام و مسلمين موفق فرمايد.» ابوالحسن الموسوى الاصفهانى  


مورد دوم از دهها مورد دخالت آن فقيه عظيم الشان در امور سياسى، اجتماعى مسلمانان، عكس العمل آن فقيه بزرگ در برابر حوادث مسجد گوهرشاد بود. فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد، يكى از دهها و صدها حوادث جنايت‌بار دوران رضاخان پهلوى است كه مردم مسلمان را در راه حمايت از روحانیت به خاک و خون كشيد. آن روز مردم در اعتراض به دستگيرى آیت‌الله سيد‌‎حسين قمى دست به تظاهرات زده بودند. وقتى خبر به رضا شاه رسيد‌ ‎كه دهها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانیت در مسجد گوهرشاد اجتماع كرده‌اند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشت‌بام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هيچ نوع رحم به صغير و كبير و زن و مرد نكنند. دستور دژخيم تاريخ، توسط مامورين جنايت كار او عملى شد و مردم بى‌دفاع را به صفير گلوله بستند و چندين هزار نفر از زن و مرد و روحانى و غير روحانى، زائر و بومى را به شهادت رساندند. پس از اين يورش وحشيانه و سبعانه، درهاى مسجد را باز كردند و زندگان را بيرون بردند و كشتگان را به كاميونها ريخته و همه را در خندقى كه در بيرون شهر برای همين منظور حفر كرده بودند، ريختند و روى آن را پوشاندند كه هنوز آن نقطه به «قتلگاه» مشهور است.  
مورد دوم از دهها مورد دخالت آن فقيه عظيم الشان در امور سياسى، اجتماعى مسلمانان، عكس العمل آن فقيه بزرگ در برابر حوادث مسجد گوهرشاد بود. فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد، یکى از دهها و صدها حوادث جنايت‌بار دوران رضاخان پهلوى است كه مردم مسلمان را در راه حمايت از روحانیت به خاک و خون كشيد. آن روز مردم در اعتراض به دستگيرى آیت‌الله سيد‌‎حسين قمى دست به تظاهرات زده بودند. وقتى خبر به رضا شاه رسيد‌ ‎كه دهها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانیت در مسجد گوهرشاد اجتماع كرده‌اند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشت‌بام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هيچ نوع رحم به صغير و كبير و زن و مرد نكنند. دستور دژخيم تاريخ، توسط مامورين جنايت كار او عملى شد و مردم بى‌دفاع را به صفير گلوله بستند و چندين هزار نفر از زن و مرد و روحانى و غير روحانى، زائر و بومى را به شهادت رساندند. پس از اين يورش وحشيانه و سبعانه، درهاى مسجد را باز كردند و زندگان را بيرون بردند و كشتگان را به كاميونها ريخته و همه را در خندقى كه در بيرون شهر برای همين منظور حفر كرده بودند، ريختند و روى آن را پوشاندند كه هنوز آن نقطه به «قتلگاه» مشهور است.  


پس از اين ماجرا، «آیت‌الله سيد‌‎حسين قمى» در باغ سراج الملك شهر رى محبوس گرديد و هر گونه تماس با ايشان ممنوع اعلام شد. بعد از يك ماه در آخر ماه ربيع الثانى بود كه او را به اتفاق فرزندش و جمعى ديگر به اعتاب مقدسه تبعيد كردند.  
پس از اين ماجرا، «آیت‌الله سيد‌‎حسين قمى» در باغ سراج الملك شهر رى محبوس گرديد و هر گونه تماس با ايشان ممنوع اعلام شد. بعد از یک ماه در آخر ماه ربيع الثانى بود كه او را به اتفاق فرزندش و جمعى ديگر به اعتاب مقدسه تبعيد كردند.  


وقتى آیت‌الله سيد‌‎حسين قمى وارد كربلا شد، آیت‌الله مرحوم سيد‌‎ابوالحسن‌اصفهانى، دامادشان آقاى سيد‌‎ميرزا را با نامه‌اى به نمايندگى از خود خدمت ايشان اعزام‌نمود و آقا سيد‌‎مير گفته بود: «آقا به من دستور داده‌اند از طرف ايشان دست شما را ببوسم.» اين عمل آیت‌الله اصفهانى، مرجع تقليد اسلامى اثر خود را بخشيد و به اين‌ترتيب آیت‌الله اصفهانى رضايت خود را از اعمال و خدمات آن عالم ربانى و نارضايى و خشم خود را از اعمال فجيع دولت سرسپرده رضا خانى اعلام نمودند.»
وقتى آیت‌الله سيد‌‎حسين قمى وارد كربلا شد، آیت‌الله مرحوم سيد‌‎ابوالحسن‌اصفهانى، دامادشان آقاى سيد‌‎ميرزا را با نامه‌اى به نمايندگى از خود خدمت ايشان اعزام‌نمود و آقا سيد‌‎مير گفته بود: «آقا به من دستور داده‌اند از طرف ايشان دست شما را ببوسم.» اين عمل آیت‌الله اصفهانى، مرجع تقليد اسلامى اثر خود را بخشيد و به اين‌ترتيب آیت‌الله اصفهانى رضايت خود را از اعمال و خدمات آن عالم ربانى و نارضايى و خشم خود را از اعمال فجيع دولت سرسپرده رضا خانى اعلام نمودند.»
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى تا واپسين سال حيات خويش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خويش دچار ضعف مزاج گرديد و به بيماريهاى گوناگونى مبتلا شد. ايشان در آن سالها در فصل تابستان برای در امان ماندن از گرماى زياد شهر نجف به كاظمين و سامرا مى رفت، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر می‌برد، ولى در عمل اينچنين نبود. او به تنهايى در آنجا به نامه‌هاى زيادى كه از سوى مسلمانان و دوستدارانش به منظور كسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برایش ارسال مى شد، پاسخ مى داد و با تنى خسته و كوفته سر بر بالين مى گذارد. چند صباحى پيش از اينكه دار فانى را وداع گويد وضعيت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت. به او پيشنهاد كردند كه محلى ديگر را كه داراى هوايى مناسب است، برگزيند. او ايران را انتخاب كرد اما خيلى زود از سفر به ايران منصرف شد و سفر به بعلبك لبنان را برگزيد پس از مدت زمان كوتاهى كه ايشان در بعلبك بود بسيارى از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبك، بيروت، دمشق و ديگر نقاط لبنان و سوريه با وى ديدار كردند. پس از اينكه وضعيت مزاجى وى تا اندازه‌اى بهبود يافت، روزى در اثر سانحه‌اى به زمين خورد و پس از بازگشت به كاظمين در شب نهم ذيحجه 1365ق در 81 سالگى دارفانى را وداع گفت.
آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى تا واپسين سال حيات خويش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خويش دچار ضعف مزاج گرديد و به بيماريهاى گوناگونى مبتلا شد. ايشان در آن سالها در فصل تابستان برای در امان ماندن از گرماى زياد شهر نجف به كاظمين و سامرا مى رفت، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر می‌برد، ولى در عمل اينچنين نبود. او به تنهايى در آنجا به نامه‌هاى زيادى كه از سوى مسلمانان و دوستدارانش به منظور كسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برایش ارسال مى شد، پاسخ مى داد و با تنى خسته و كوفته سر بر بالين مى گذارد. چند صباحى پيش از اينكه دار فانى را وداع گويد وضعيت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت. به او پيشنهاد كردند كه محلى ديگر را كه داراى هوايى مناسب است، برگزيند. او ايران را انتخاب كرد اما خيلى زود از سفر به ايران منصرف شد و سفر به بعلبك لبنان را برگزيد پس از مدت زمان كوتاهى كه ايشان در بعلبك بود بسيارى از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبك، بيروت، دمشق و ديگر نقاط لبنان و سوريه با وى ديدار كردند. پس از اينكه وضعيت مزاجى وى تا اندازه‌اى بهبود يافت، روزى در اثر سانحه‌اى به زمين خورد و پس از بازگشت به كاظمين در شب نهم ذيحجه 1365ق در 81 سالگى دارفانى را وداع گفت.


پيكر شريف آیت‌الله اصفهانى پس از حمل از كاظمين به نجف و تشييعى كم سابقه در صحن مطهر اميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام كنار قبر فرزند شهيدش سيد‌‎محمدحسن و آرامگاه آیت‌الله خراسانى به خاک سپرده شد.
پیکر شريف آیت‌الله اصفهانى پس از حمل از كاظمين به نجف و تشييعى كم سابقه در صحن مطهر اميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام كنار قبر فرزند شهيدش سيد‌‎محمدحسن و آرامگاه آیت‌الله خراسانى به خاک سپرده شد.


از آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى فرزندان نيك نامى به يادگار ماند كه نام آنان به قرار ذيل است:
از آیت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى فرزندان نیک نامى به يادگار ماند كه نام آنان به قرار ذيل است:


# علامه شهيد محمدحسن اصفهانى (1349 ق)
# علامه شهيد محمدحسن اصفهانى (1349 ق)
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش