اشرف افغان بر تختگاه اصفهان (به روایت شاهدان هلندی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین'
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین')
خط ۴۳: خط ۴۳:
در اين اوان هنوز دو مركز تجارى هلند یکى در بندرعباس (اصلى) و ديگرى در اصفهان (فرعى) اندك فعاليتى دارند، از سومين مركز بازرگانى هلند در کرمان تقريبا شايد به سبب ويرانى عظيم شهر چندان سخنى در ميان نيست مدير كل شركت در مركز بندرعباس شخصى است به نام پيتر اتلام و مدير شعبه اصفهان نیکلاس اسخارور نام دارد. پس از غلبه محمود هلنديان مبالغى از سود و سرمايه خود را از دست داده‌اند، وضع تجارت شركت به ركود انجاميده است. و اتلام بر سر آنست كه در اين هرج و مرج ويران‌گر مركز اصلى بازرگانى هلند را از بندرعباس به جزيره هرمز انتقال دهد؛ اما هدف اصليش اينست كه اين جزيره را مستعمره هلند سازد يا در واقع آن را تصرف كند. در اين حيص و بيص كاركنان شركت هند خاورى انگليس كه با هلنديان رقابتى سخت شديد دارند، ساكت ننشسته و افزون بر آن كه مى‌خواهند به لطايف‌الحيل جزيره‌هاى قشم و لارك را متصرف شوند، نه همين مانع پيشرفت مقاصد اتلام شده، بلكه در نهان باروخان سركرده اشرف را دل مى‌دهند تا با حيله و ترفند او و دو تن از كاركنانش را اسير و زندانى كند، سرانجام در نبردى كه ميان هلنديان و اشرفيان برای نجات اتلام و يارانش درمى‌گيرد، از سه مقام مهم هلندى كه به اسارت باروخان در آمده‌اند، یکى در زير شكنجه جان مى‌دهد، ديگرى، در هنگامه جنگ و گريز جان مى‌سپارد و اتلام دقايقى پس از رهايى از چنگ زندانبانان درمى‌گذرد و انگلیسیان «شرير» كه آتش اين جنگ را دامن زده‌اند به هدف خود مى‌رسند و بدينسان اتلام رئيس شركت هلند جان خود را بر سر اين كار مى‌نهد.
در اين اوان هنوز دو مركز تجارى هلند یکى در بندرعباس (اصلى) و ديگرى در اصفهان (فرعى) اندك فعاليتى دارند، از سومين مركز بازرگانى هلند در کرمان تقريبا شايد به سبب ويرانى عظيم شهر چندان سخنى در ميان نيست مدير كل شركت در مركز بندرعباس شخصى است به نام پيتر اتلام و مدير شعبه اصفهان نیکلاس اسخارور نام دارد. پس از غلبه محمود هلنديان مبالغى از سود و سرمايه خود را از دست داده‌اند، وضع تجارت شركت به ركود انجاميده است. و اتلام بر سر آنست كه در اين هرج و مرج ويران‌گر مركز اصلى بازرگانى هلند را از بندرعباس به جزيره هرمز انتقال دهد؛ اما هدف اصليش اينست كه اين جزيره را مستعمره هلند سازد يا در واقع آن را تصرف كند. در اين حيص و بيص كاركنان شركت هند خاورى انگليس كه با هلنديان رقابتى سخت شديد دارند، ساكت ننشسته و افزون بر آن كه مى‌خواهند به لطايف‌الحيل جزيره‌هاى قشم و لارك را متصرف شوند، نه همين مانع پيشرفت مقاصد اتلام شده، بلكه در نهان باروخان سركرده اشرف را دل مى‌دهند تا با حيله و ترفند او و دو تن از كاركنانش را اسير و زندانى كند، سرانجام در نبردى كه ميان هلنديان و اشرفيان برای نجات اتلام و يارانش درمى‌گيرد، از سه مقام مهم هلندى كه به اسارت باروخان در آمده‌اند، یکى در زير شكنجه جان مى‌دهد، ديگرى، در هنگامه جنگ و گريز جان مى‌سپارد و اتلام دقايقى پس از رهايى از چنگ زندانبانان درمى‌گذرد و انگلیسیان «شرير» كه آتش اين جنگ را دامن زده‌اند به هدف خود مى‌رسند و بدينسان اتلام رئيس شركت هلند جان خود را بر سر اين كار مى‌نهد.


کتاب، راوى رويدادهاى مهم زمان سلطه اشرف است، مردى كودن كه با دار و دسته خود يا به قول نويسندگان روزنامه جمعى از «سگان گرسنه»، «ديوان هفت چشم» برای «تاراج، كلاشى و پوست كنى خلايق»؛ مانند بيمارى آكله در كارست، و ظهور برق آساى طهماسبقلى (نادر) در عرشه كشتى طوفان‌زده ايران، فرار شتابان اشرفيان از اصفهان، دسيسه‌ها و دوز و كلك‌ها و ترفندهاى استعمارگران كهن در آن هنگامه هرج و مرج، برای ماهى گرفتن از آب گل‌آلود ميهن ما؛ به سخن ديگر در اين زمان ايران عرصه چپاول و تاراج است و بازيگران اين عرصه چپاول و تاراج، كشتار و آدم دزدى و آدم فروشى: اشرف، زبردست‌خان، زاهد على‌خان، باروخان، تيمورخان ترك بلوچان و جز آنان از یکسو، و مدعيان تاج و تخت و حكومت ايران: طهماسب ميرزا، محمد ميرزا، صفى ميرزا پسران آواره شاه سلطان حسين و قيام كنندگان عليه سلطه اشرفيان: سيد‌‎احمدخان مدنى «جنگجوى خانه بدوش»، يوزباشى يزد، قلندر اسماعيل و ديگران از سوى ديگر، بديهى است در كشاكشى كه در ميانه اين مدعيان گونه‌گون درگرفته است تنها خانمان‌هاى مردم بى‌گناه است كه مى‌سوزد و بر باد مى‌رود. با ظهور نادر خراسانى، آثار اهريمنى اين ظلمت آفرينان از پهنه ايران اندك اندك محو و ناپديد مى‌شود و دوران زبونى و بردگى، على الظاهر به سرافرازى و آزادگى تبديل مى‌گردد و سرانجام کتاب با سه ضميمه سودمند كه یکى شرح اجمالى جزيره و قلعه هرمز و تاريخچه‌اى نامستند از حاكمان آن جزيره در طول تاريخ، داستان سلطه پرتگاليان بر آن و غلبه جانانه امامقلى‌خان سردار بزرگ شاه عباس كبير بر استعمارگران متجاوز پرتگالى است و دو ضميمه. ديگر توصيفى از وضع هرمز است كه با شرحى مختصر از حدود قلمرو سلطه كوتاه محموديان و اشرفيان در سرزمين ايران بزرگ و زمان كوتاه سلطه ايشان كه زمان سلطه جنايت، نفرت، آدم‌فروشى، آدمكشى و توهين به انسانيت است، خاتمه مى‌يابد.
کتاب، راوى رويدادهاى مهم زمان سلطه اشرف است، مردى كودن كه با دار و دسته خود يا به قول نويسندگان روزنامه جمعى از «سگان گرسنه»، «ديوان هفت چشم» برای «تاراج، كلاشى و پوست كنى خلايق»؛ مانند بيمارى آكله در كارست، و ظهور برق آساى طهماسبقلى (نادر) در عرشه كشتى طوفان‌زده ايران، فرار شتابان اشرفيان از اصفهان، دسيسه‌ها و دوز و كلك‌ها و ترفندهاى استعمارگران كهن در آن هنگامه هرج و مرج، برای ماهى گرفتن از آب گل‌آلود ميهن ما؛ به سخن ديگر در اين زمان ايران عرصه چپاول و تاراج است و بازيگران اين عرصه چپاول و تاراج، كشتار و آدم دزدى و آدم فروشى: اشرف، زبردست‌خان، زاهد على‌خان، باروخان، تيمورخان ترك بلوچان و جز آنان از یکسو، و مدعيان تاج و تخت و حكومت ايران: طهماسب ميرزا، محمد ميرزا، صفى ميرزا پسران آواره شاه سلطان حسین و قيام كنندگان عليه سلطه اشرفيان: سيد‌‎احمدخان مدنى «جنگجوى خانه بدوش»، يوزباشى يزد، قلندر اسماعيل و ديگران از سوى ديگر، بديهى است در كشاكشى كه در ميانه اين مدعيان گونه‌گون درگرفته است تنها خانمان‌هاى مردم بى‌گناه است كه مى‌سوزد و بر باد مى‌رود. با ظهور نادر خراسانى، آثار اهريمنى اين ظلمت آفرينان از پهنه ايران اندك اندك محو و ناپديد مى‌شود و دوران زبونى و بردگى، على الظاهر به سرافرازى و آزادگى تبديل مى‌گردد و سرانجام کتاب با سه ضميمه سودمند كه یکى شرح اجمالى جزيره و قلعه هرمز و تاريخچه‌اى نامستند از حاكمان آن جزيره در طول تاريخ، داستان سلطه پرتگاليان بر آن و غلبه جانانه امامقلى‌خان سردار بزرگ شاه عباس كبير بر استعمارگران متجاوز پرتگالى است و دو ضميمه. ديگر توصيفى از وضع هرمز است كه با شرحى مختصر از حدود قلمرو سلطه كوتاه محموديان و اشرفيان در سرزمين ايران بزرگ و زمان كوتاه سلطه ايشان كه زمان سلطه جنايت، نفرت، آدم‌فروشى، آدمكشى و توهين به انسانيت است، خاتمه مى‌يابد.


==وضعيت کتاب==
==وضعيت کتاب==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش