ابن اعرابی، ابوعبدالله محمد بن زیاد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ویرایش Mhosseini@noornet.net (بحث) به آخرین تغییری که A-esmaili@noornet.net انجام داده بود واگرد...
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ویرایش Mhosseini@noornet.net (بحث) به آخرین تغییری که A-esmaili@noornet.net انجام داده بود واگرد...)
خط ۳۲: خط ۳۲:




«ابن اَعْرابى، ابوعبدالله محمد بن زياد، اديب و شاعر سده 2 و 3ق است كه در سال 150ق، در شهر كوفه به دنيا آمد. برخى پدر او را برده‌اى از اهل سند دانسته‌اند. قفطى به نقل از [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] نيز اشاره مى‌كند كه او عرب اصيل نبوده است. وى در كودكى پدر خود را از دست داد و مادرش به همسرى مفضل ضبى راوى بزرگ اشعار عرب درآمد. وى نزد مفضل نخستين مايه‌هاى شعر، لغت عربى و آيين روايت آن‌ها را كسب كرد و به گفته فرّاء كه خود، او را نزد مفضل ديده بود، از رشته‌هاى ادب، به شعر، معانى شعر، نوادر و غريب علاقه بيشترى نشان مى‌داد.


'''اعرابى، ابوعبدالله محمد بن زياد'''، اديب و شاعر سده 2 و 3ق است كه در سال 150ق، در شهر كوفه به دنيا آمد. برخى پدر او را برده‌اى از اهل سند دانسته‌اند. قفطى به نقل از [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] نيز اشاره مى‌كند كه او عرب اصيل نبوده است. وى در كودكى پدر خود را از دست داد و مادرش به همسرى مفضل ضبى راوى بزرگ اشعار عرب درآمد. وى نزد مفضل نخستين مايه‌هاى شعر، لغت عربى و آيين روايت آن‌ها را كسب كرد و به گفته فرّاء كه خود، او را نزد مفضل ديده بود، از رشته‌هاى ادب، به شعر، معانى شعر، نوادر و غريب علاقه بيشترى نشان مى‌داد.
ابن اعرابى، مانند ديگر راويان و دانشمندان زمان، براى كسب علم دو منبع در اختيار داشت: يكى علماى بزرگ و ديگرى اعراب باديه. مى‌دانيم كه وى از ميان دانشمندان معاصر، علاوه بر مفضل، با كسايى نيز همنشينى داشت و از او نوادر و نحو آموخت. از استادان او، بجز كسايى كه بزرگ‌ترين پايه‌گذار مكتب نحو كوفه بود، به دو تن ديگر يعنى قاسم بن مَعْن مسعودى و ابومعاويه ضرير نيز اشاره كرده‌اند كه بى‌گمان، پيرو مكتب كوفيان بودند.


اعرابى، مانند ديگر راويان و دانشمندان زمان، براى كسب علم دو منبع در اختيار داشت: يكى علماى بزرگ و ديگرى اعراب باديه. مى‌دانيم كه وى از ميان دانشمندان معاصر، علاوه بر مفضل، با كسايى نيز همنشينى داشت و از او نوادر و نحو آموخت. از استادان او، بجز كسايى كه بزرگ‌ترين پايه‌گذار مكتب نحو كوفه بود، به دو تن ديگر يعنى قاسم بن مَعْن مسعودى و ابومعاويه ضرير نيز اشاره كرده‌اند كه بى‌گمان، پيرو مكتب كوفيان بودند.
وى از استادان مكتب بصره به شدت روى برمى‌تافت و با بزرگ‌ترين آنان، اصمعى و ابوعبيده، دشمنى مى‌ورزيد، گرچه منازعات ميان پيروان دو مكتب، بيشتر سياسى- اجتماعى بود تا علمى، زيرا بسيارى از بزرگان مكتب كوفه (مثلاً كسايى)، نزد استادان بصره درس خوانده‌اند. ابن اعرابى نيز با واسطه از ابوزيد انصارى استاد مكتب بصره، علم مى‌آموخت و تصريح شده است كه وى «علم بصريان» را اخذ كرد و روايت هيچ كس به اندازه روايت او به بصريان شبيه نبود. در مورد منبع دوم، يعنى اعراب باديه، وى رنجى برخود هموار نساخت و به گروه‌هايى از اعراب بنى اسد و بنى عقيل كه در حاشيه كوفه جاى گزيده بودند، اكتفا كرد. اما اشكال بزرگ اين اعراب، آن بود كه دانشمندان بصره به روايات آنان و يا به فصاحت زبان‌شان اعتماد نداشتند و از اين رو برخى از آنان، ابن اعرابى را نيز مورد انتقاد قرار داده‌اند. در سند ديگرى كه مؤيد روايت بالاست، از قول محمد بن فضل بن سعيد بن سلم كه پدرش شاگرد ابن اعرابى بوده، چنين آمده است كه وى از حيث دانش، تنك مايه بود تا اين‌كه جماعتى از اعراب يمامه بيامدند و او از آنان دانش بسيار اخذ كرد.
 
وى از استادان مكتب بصره به شدت روى برمى‌تافت و با بزرگ‌ترين آنان، اصمعى و ابوعبيده، دشمنى مى‌ورزيد، گرچه منازعات ميان پيروان دو مكتب، بيشتر سياسى- اجتماعى بود تا علمى، زيرا بسيارى از بزرگان مكتب كوفه (مثلاً كسايى)، نزد استادان بصره درس خوانده‌اند. ابن اعرابى نيز با واسطه از ابوزيد انصارى استاد مكتب بصره، علم مى‌آموخت و تصريح شده است كه وى «علم بصريان» را اخذ كرد و روايت هيچ كس به اندازه روايت او به بصريان شبيه نبود. در مورد منبع دوم، يعنى اعراب باديه، وى رنجى برخود هموار نساخت و به گروه‌هايى از اعراب بنى اسد و بنى عقيل كه در حاشيه كوفه جاى گزيده بودند، اكتفا كرد. اما اشكال بزرگ اين اعراب، آن بود كه دانشمندان بصره به روايات آنان و يا به فصاحت زبان‌شان اعتماد نداشتند و از اين رو برخى از آنان، اعرابى را نيز مورد انتقاد قرار داده‌اند. در سند ديگرى كه مؤيد روايت بالاست، از قول محمد بن فضل بن سعيد بن سلم كه پدرش شاگرد ابن اعرابى بوده، چنين آمده است كه وى از حيث دانش، تنك مايه بود تا اين‌كه جماعتى از اعراب يمامه بيامدند و او از آنان دانش بسيار اخذ كرد.


احتمالاً وى از جوانى به كار تدريس پرداخت و كار او اندك اندك بالا گرفت و مجلس درس پرابهتى تشكيل داد. به گفته منابع متأخرتر، حقوق او هر ماه هزار درهم بوده است. اين مجلس ساليان دراز برپا بود و بنا به روايتى كه گويا از [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] سرچشمه گرفته- هر چند كه آن را از قول ثعلب نقل كرده‌اند- و در تمام کتاب‌هاى ديگر تكرار شده، 100 تن در آن درس حاضر مى‌شدند و شخصيت معروفى چون ثعلب بيش از 10 سال در آن مجلس درس خواند.
احتمالاً وى از جوانى به كار تدريس پرداخت و كار او اندك اندك بالا گرفت و مجلس درس پرابهتى تشكيل داد. به گفته منابع متأخرتر، حقوق او هر ماه هزار درهم بوده است. اين مجلس ساليان دراز برپا بود و بنا به روايتى كه گويا از [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] سرچشمه گرفته- هر چند كه آن را از قول ثعلب نقل كرده‌اند- و در تمام کتاب‌هاى ديگر تكرار شده، 100 تن در آن درس حاضر مى‌شدند و شخصيت معروفى چون ثعلب بيش از 10 سال در آن مجلس درس خواند.
خط ۴۳: خط ۴۲:
وى به رغم شهرتى كه كسب كرد، هرگز نتوانست به دستگاه خلافت يا اميران بزرگ روزگار راه يابد. از ديگر روابط اجتماعى او نيز چندان اطلاعى به دست نيست و چند روايت موجود هم بسيار پراكنده و نامرتبطند: يك بار به دربار مأمون رفت و خليفه آداب دانى او را ستود و يك بار در محفل الواثق حاضر شد، اما روابط او با دو تن ديگر از بزرگ‌ترين راويان زمان، يعنى اصمعى و ابوعبيدة معمر بن مثنى شگفت است. اصمعى نيز به خانه سعيد بن سلم كه پسرش فضل، شاگرد ابن اعرابى بود، رفت و آمد داشت و گويى رقابت ميان دو مدرس به كدورت انجاميد؛ زيرا وى در وهله اول اصمعى و سپس ابوعبيده را از دانش بى‌بهره مى‌خواند.
وى به رغم شهرتى كه كسب كرد، هرگز نتوانست به دستگاه خلافت يا اميران بزرگ روزگار راه يابد. از ديگر روابط اجتماعى او نيز چندان اطلاعى به دست نيست و چند روايت موجود هم بسيار پراكنده و نامرتبطند: يك بار به دربار مأمون رفت و خليفه آداب دانى او را ستود و يك بار در محفل الواثق حاضر شد، اما روابط او با دو تن ديگر از بزرگ‌ترين راويان زمان، يعنى اصمعى و ابوعبيدة معمر بن مثنى شگفت است. اصمعى نيز به خانه سعيد بن سلم كه پسرش فضل، شاگرد ابن اعرابى بود، رفت و آمد داشت و گويى رقابت ميان دو مدرس به كدورت انجاميد؛ زيرا وى در وهله اول اصمعى و سپس ابوعبيده را از دانش بى‌بهره مى‌خواند.


اما اعرابى خود نيز از گزند انتقادهاى تند در امان نماند و هر چند كه همه به تقليد از ازهرى وى را پارسا و راستگو خوانده‌اند و برخى چون [[ابن‌انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] وى را ثقه نيز دانسته‌اند، در عوض ابونصر باهلى او را كذاب مى‌خواند و به او نسبت «تزيّد» (افزودن جعليات به روايات) مى‌داد.
اما ابن اعرابى خود نيز از گزند انتقادهاى تند در امان نماند و هر چند كه همه به تقليد از ازهرى وى را پارسا و راستگو خوانده‌اند و برخى چون [[ابن‌انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] وى را ثقه نيز دانسته‌اند، در عوض ابونصر باهلى او را كذاب مى‌خواند و به او نسبت «تزيّد» (افزودن جعليات به روايات) مى‌داد.


دو روايت ديگر درباره او نقل شده كه گويا متناقضند: در روايت زبيدى آمده است كه وى به کتابهايش علاقه بسيار داشت و غالباً در ميان آن‌ها به خلوت مى‌نشست. روايت دوم كه از [[خطيب بغدادى]] آغاز شده، چنين است كه چون خواستند کتاب‌هاى او را پس از مرگ خريدارى كنند، چيزى جز اوراقى پراكنده نيافتند. علاوه بر اين، ثعلب نيز در روايتى كه از مجلس درس او نقل كرده، اشاره مى‌كند كه طى 10 و اندى سال درس در خدمت او، هرگز کتابى به دستش نديده است. يعنى وى نيز مانند بسيارى ديگر بر حافظه اتكاء داشته است نه کتاب.
دو روايت ديگر درباره او نقل شده كه گويا متناقضند: در روايت زبيدى آمده است كه وى به کتابهايش علاقه بسيار داشت و غالباً در ميان آن‌ها به خلوت مى‌نشست. روايت دوم كه از [[خطيب بغدادى]] آغاز شده، چنين است كه چون خواستند کتاب‌هاى او را پس از مرگ خريدارى كنند، چيزى جز اوراقى پراكنده نيافتند. علاوه بر اين، ثعلب نيز در روايتى كه از مجلس درس او نقل كرده، اشاره مى‌كند كه طى 10 و اندى سال درس در خدمت او، هرگز کتابى به دستش نديده است. يعنى وى نيز مانند بسيارى ديگر بر حافظه اتكاء داشته است نه کتاب.


روش كار اعرابى را غالباً روش فقيهان و محدثان دانسته‌اند. اما در صحت اين سخن ترديد است، و ظاهراً برخلاف آنان كه به قياس پاى بند بودند، وى- مانند پيروان مكتب كوفه- به سماع توجه داشت.
روش كار ابن اعرابى را غالباً روش فقيهان و محدثان دانسته‌اند. اما در صحت اين سخن ترديد است، و ظاهراً برخلاف آنان كه به قياس پاى بند بودند، وى- مانند پيروان مكتب كوفه- به سماع توجه داشت.


== آثار ==
== آثار ==




از مجموعه آثارى كه اعرابى خود نوشته يا ديگران از «امالى» او گردآورده‌اند نام بيش از 15 کتاب در منابع كهن مذكور است، به اين قرار:
از مجموعه آثارى كه ابن اعرابى خود نوشته يا ديگران از «امالى» او گردآورده‌اند نام بيش از 15 کتاب در منابع كهن مذكور است، به اين قرار:


1-النوادر
1-النوادر
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش