الوهابية المتطرفة: موسوعة نقدية

الوهابیة المتطرفة، موسوعة نقدیة، اثر مهدی فرمانیان(متولد 1352ش) گردآوری مجموعه‌ای از نوشته‌های علمای مسلمان در نقد مبانی و اصول جریان فکری وهابیت، از زمان ظهور آن تا امروز است.

الوهابیة المتطرفة: موسوعة نقدیة
الوهابية المتطرفة: موسوعة نقدية
پدیدآورانفرمانیان، مهدی (نويسنده)

جمع من المؤلفین (نویسنده)

کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام (نخستین ( سایر)
ناشردار الإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
مکان نشرایران - قم
سال نشر1393ش - 1435ق
چاپ1
شابک978-600-94845-8-4
زبانعربی
تعداد جلد5
کد کنگره
/ک9 207/6 BP
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

در ابتدای کتاب مقدماتی از حضرات آیات مکارم شیرازی و سبحانی و دیباچه سید مهدی علیزاده موسوی و علی ملاموسی میبدی و قادر سعادتی آمده است. متعاقباً، در هر مجلد، آثاری از محققان و نویسندگانی گنجانده شده است که به موشکافی و نقد جریان تندروی وهابیت همت گمارده‌اند.

گزارش محتوا

الجوهر المنظم فی زیارة القبر الشریف النبوی المکرم

الجوهر المنظم في زيارة القبر الشريف النبوي المكرم نوشته احمد بن محمد بن حجر هیتمی مکی(909-974ق) پیش از این درباره مناسب برای آن تهیه شده است.

----

حسن المقصد في عمل المولد

حسن المقصد في عمل المولد ، نوشته جلال الدين عبد الرحمن السيوطي (٨٤٩ـ - ٩١١هـ.ق ) ادیب، مفسر و فقیه شافعی، درباره نیکو بودن برگزاری جشن میلاد پیامبر اکرم(ص)، بیان حکم فقهی آن و نقد کسانی است که به حرمت و بدعت آن فتوا داده‌ند.

ساختار و محتوا

ساختار کتاب شامل مقدمه محقق و متن رساله است.

در مقدمه محقق به شرح حال نویسنده ،آثار او و کارهای پژوهشی صورت گرفته بر روی کتاب پرداخته شده است.[۱]همچنین مطالبی درباره جشن میلاد پیامبر(ص) و بدعت بودن یا نبودن آن و حرمت آن از منظر برخی عالمان اشاره شده است.[۲] به دنبال آن از بشارت کتابهای آسمانی به آمدن پیامبر(ص) سخن رفته و در این راستا به آنچه در تورات، زبور، انجیل و... درباره پیامبر(ص) آمده اشاره شده است. ولادت ایشان و محل آن، نسب و بعثت ایشان از دیگر مطالب ذکر شده است.[۳]در ادامه پس از طرح پرسشی درباره جواز و عدم جواز جشن میلاد پیامبر(ص) سخنان برخی از عالمان مانند ابن حجر، سخاوی، قسطلانی و دیگران در این خصوص ذکر شده است.[۴]همچنین پیرامون جشن میلاد پیامبر(ص) و دلایل ضرورت اقامه آن سخن گفته شده و به نقد منکران پاسخ داده شده است.[۵]

متن رساله در پاسخ به سؤالی پیرامون حکم شرعی برپایی جشن میلاد پیامبر(ص)و اینکه انجام‌دهنده آن پاداش می‌برد یا نه، تدوین شده است.[۶]

سیوطی در پاسخ به این پرسش نخست به توضیح درباره جشن ولادت پیامبر(ص) پرداخته و آن را گردهمایی مردم همراه با قرائت قرآن و نقل ماوقع در آغاز امر رسالت و آنچه در مولد ایشان رخ داده و.... می‌داند.[۷]

وی سپس به تاریخ برگزاری این گردهمایی اشاره کرده و اقامه آن را نخستین بار توسط ابو سعید کوکبری دانسته و به اعمالی که در آن صورت می‌گرفته اشاره کرده است.[۸] در ادامه نویسنده سخن تاج الدین لخمی را در مورد بدعت بودن میلاد پیامبر(ص) مطرح نموده است و با اشاره به نوشته وی در خصوص رد این عمل به تفصیل به آن پاسخ داده است.[۹]

وی در میان پاسخ‌ها متعرض مسأله بدعت شده و دیدگاه برخی از عالمان مانند نووی و بیهقی را پیرامون حقیقت بدعت و اقسام آن گفته و به برخی از بدعت‌های و نو آوری‌های پسندیده اشاره کرده است..[۱۰] به دنبال آن بخشی از مباحث را به نظرات ابو عبد الله بن الحاج در کتاب «المدخل اختصاص داه و ضمن اشاره به سخنان وی در موضوع مورد بحث،[۱۱] به نقد برخی از نظرات او پرداخته است. ref>همان، ص244- 245</ref> بررسی و نقد سخنان ابن حجر درباره میلاد پیامبر(ص) و اعمالی که در آن صورت می‌گیرد،[۱۲]باضافه ذکر سخنان عالمان دیگر مانند شمس الدین جزری، شمس الدین دمشقی، کمال ادفوی و پاسخ به آنها از دیگر مطالب رساله است.[۱۳]

پایان بخش مباحث مطالبی پیرامون حکمت ولادت پیامبر(ص) در روز دوشنبه از ماه ربیع الاول است.[۱۴]


الدرر السنیة في الرد علی الوهابیة

الدرر السنیة في الرد على الوهابية، نوشته احمد بن زينی دحلان حسنی هاشمی (١٢٣١- ١٣٠٤هـ) فقیه شافعی مذهب، درباره توسل و زیات قبور و رد بر عقاید وهابیت در دو موضوع است.

انگیزه نگارش

این رساله در پاسخ به درخواستی مبنی بر گردآوری دلایلی که اهل سنت در جواز به زیارت و توسل به آنها استناد جسته و آنچه از علمای سلف و مجتهدان در این باره آمده در راستای رد مخالفان به نگارش درآورده است.[۱۵]

ساختار و محتوای رساله

رساله مشتمل بر مقدمه محقق، مقدمه نویسنده و متن رساله است.

در مقدمه محقق به معرفی نویسنده و آثار او پرداخته شده است.[۱۶]همچنین نویسنده در مقدمه کوتاهی به انگیزه نگارش رساله اشاره کرده است.[۱۷]

متن رساله حول دو محور اساسی است:

  1. اثبات مشروعیت زیارت مرقد پیامبر اکرم(ص).[۱۸] نویسنده استدلال می‌کند که زیارت مرقد پیامبر (ص) عملی مشروع و مطلوب است که در قرآن و سنت و اجماع امت بر آن دلالت شده است. وی ابتدا ادله‌ای از قرآن در این خصوص آورده سپس به قیاس به عنوان یکی از دلایل مشروعیت زیارت قبر پیامبر(ص) اشاره کرده است.[۱۹]در ادامه اجماع مسلمانان در خصوص زیارت بارگاه پیامبر(ص) مطرح شده است. نویسنده ضمن اشاره به نظرات و دلایل علما مبنی بر واجب یا مستحب بودن آن، به بررسی و نقد برخی از دلایل مطرح شده پرداخته است.[۲۰]
  2. بیان حکم توسل[۲۱] بخش مهمی از محتوای کتاب به بیان حکم توسل اختصاص دارد. نویسنده توسل را صحیح دانسته و بیان می‌کند که این عمل از صدر اسلام توسط صحابه‌ی پیامبر و سلف صالح انجام می‌شده است.[۲۲]وی برای اثبات جواز توسل به احادیث مختلفی اشاره کرده و توضیحاتی درباره آنها داده است.[۲۳] در ادامه جواز توسل به اولیا و صالحان مطرح شده است.[۲۴] نویسنده ضمن اشاره به جواز توسل به پیامبر(ص) و انبیاء، جواز توسل به اولیا و صالحان جایز شمرده است. سپس به بحث از مسأله توسل به زند‌گان و مردگان وارد شده وتوضیحاتی پیرامون آن داده است.[۲۵]

نویسنده در بحثی تفصیلی به ارائه ادله توسل به پیامبر(ص) و دیدگاه عالمان در این خصوص پرداخته است.[۲۶]وی به طور خاص به رد و ابطال ادله منکران (وهابیت) می‌پردازد و استدلال می‌کند که توسل و واسطه قرار دادن از شرک و عبادت غیر خدا جداست، زیرا مؤمنان متوسل، هیچ تأثیری برای اولیاء در خلق، نفع و ضرر قائل نیستند، بلکه اعتقاد دارند خالق و فاعل حقیقی تنها خداوند است.[۲۷]در این قسمت مطالب کوتاهی نیز پیرامون جواز توسل به آثار صالحان مطرح شده است.[۲۸]

قسمتی از مطالب کتاب به وهابیت به طور خاص اختصاص یافته است. نویسنده ضمن بیان مواجهه برخی از عالمان با محمد بن عبد الوهاب، به گوشه‌ای از اعمال و اقوال ناپسند او اشاره کرده[۲۹]و تاریخچه مختصری از وی و ظهور تفکر او[۳۰]و پیشگویی پیامبر(ص) درباره ظهور او و پروانش ذکر نموده است.[۳۱]

فتنة الوهابية

فتنة الوهابية، نوشتهسید احمد بن زینی دحلان(معاصر)، برای این اثر درباره مناسب تهیه شده است.

محق التقول في مسألة التوسل

محق التقول في مسألة التوسل، نوشته‌ای محمد بن زاهد بن حسن حلمی كوثری (١٢٩٦- ١٣٧١ق) عالم حنفی مذهب، درباره توسل و استغاثه به همراه بیان آراء علمای عقاید و کلام در مسأله یاد شده است. این کتاب همراه با مقالات و تعلیقات شیخ یوسف دجوی (1287- 1365ق) از فقهای مالکی مذهب است.

انگیز نگارش

نویسنده این اثر را به هدف مقابله با حشویه(وهابیت) یا مخالفان زیارت قبور که مسلمانان را به واسطه توسل و زیارت قبور تکفیر کرده‌اند، نوشته است.[۳۲]

ساختار کتاب

ساختار کتاب شامل مقدمه تحقیق، مقدمه بین یدی الرساله، مقدمه نویسنده و سه فصل و خاتمه است.

محتوای کتاب

در مقدمه تحقیق به معرفی نویسنده و آثار او پرداخته شده است.[۳۳]در ادامه مطالبی پیرامون توسل ذیل عنوان«مقدمة بين يدي الرسالة» آمده است.[۳۴] نویسنده این مقدمه ضمن اشاره به هدف خویش از نگارش آن[۳۵]مسأله اختلاف در فروع را امر طبیعی دانسته که از قرون نخستین میان عالمان بود و منتهی به تکفیر نشده است. همچنین قضاوت در مسائل فرعی مستند به ادله ظنی را از وظایف علما دانسته که مجالی برای ورود عامه به آن نیست.[۳۶]

به دنبال آن به موضوع توسل به پیامبر (ص) و صالحان پرداخته شده و به این نکته اشاره شده است که توسل از مسائل فرعی است و تا قرن هفتم هجری قمری بدعت تلقی نمی‌گردید. همچنین علاوه بر ذکر نام برخی از عالمان اهل سنت که قائل به جواز توسل،[۳۷]به مفهوم توسل اشاره شده و پدیده تکفیر بدعتی ناشایست معرفی شده است.[۳۸]

مقاله‌ای درباره توسل بخش دیگری از مطالب را به خود اختصاص داده است. در این مقاله نخست مطالبی پیرامون عمل ارواح پس از مرگ مطرح شده و به توسل از نگاه شوکانی اشاره شده است.[۳۹]سپس به موضوع توسل بازگشته و مطالبی در خصوص جواز توسل به پیامبر(ص) در زمان حیاتشان و بعد از آن آمده و بر آن استدلال شده است.[۴۰]از دیگر مطالب این قسمت پرسش‌هایی پیرامون توسل و استغاثه است که پاسخ آنها به تفصیل داده شده است.[۴۱] در پایان مطالب جواز توسل نزد شوکانی مطرح شده است.[۴۲]

در فصل اول رساله نویسنده ضمن اشاره به موضوع بحث یعنی توسل به استدلال پیرامون جواز آن از قرآن کریم پرداخته است. وی آیاتی از قرآن مانند«ابتغوا الیه الوسیلة» را از دلایل جواز توسل دانسته که شامل توسل به اعمال و اشخاص است.[۴۳]همچنین به دلایلی از سنت از جمله حدیث عثمان بن حنیف است درباره خطاب مرد نابینا «یا محمد انی توجهت بک الی ربی» ذکر کرده است. وی این خطاب را شاهدی بر جواز توسل به اشخاص دانسته[۴۴] و در ادامه شماری از احادیث و روایات مربوط به توسل به پیامبر(ص) را ذکر کرده است.[۴۵]

نویسنده ضمن اشاره به گردآوری احادیث مختص به توسل توسط محمد عابد سندی عمل امت در طول تاریخ را مؤید جواز توسل دانسته است. وی ضمن اشاره به مسأله توسل در مناسک احمد بن حنبل از سیره برخی علما در خصوص توسل و طلب شفا سخن گفته است.[۴۶] همچنین تصریح برخی از عالمان اهل سنت مانند فخرالدین رازی و سعد تفتازانی، شریف جرجانی، و غیره به جواز توسل اشاره نموده و در پایان به نقل اقوال آنان به مطابقت کتاب و سنت، عمل مسلمانان و سخن علمای دین در این مسأله توجه داده است.[۴۷]

در فصل دوم نویسنده به صورت تفصیلی به احادیث و روایات مطرح شده در این باب پرداخته است.[۴۸]وی در این راستا نخست به روایتی از بخاری در خصوص استسقا اشاره کرده و جواز توسل را به افراد را مطرح کرده است. به دنبال آن روایتی از بیهقی در مورد استسقا در زمان خلیفه دوم آورده و ضمن بررسی آن، حدیث یاد شده را دلیلی بر جواز توسل به پیامبر(ص) بعد حیات ایشان قلمداد کرده است.[۴۹]

نویسنده در فصل سوم مطالبی دیگر پیرامون استغاثه و استعانت آورده[۵۰]و در خاتمه منکران توسل به انبیاء و اولیاء را فاقد هرگونه دلیل دانسته است. در پایان به توسل نهی شده توسط ابوحنیفه اشاره کرده است.[۵۱]

جواب سؤال حول التوسل والاستغاثة

جواب سؤال حول التوسل والاستغاثة، نوشته محمد عابد سندی انصاری (١١٩٠-١٢٥٧ق) فقیه و محدث حنفی مذهب، در پاسخ به سؤالی در مورد احکام توسل و استغاثه از پیامبر(ص) و اولیای خدا در حال حیات و پس از درگذشت آنها است.

ساختار و محتوای رساله

ساختار رساله شامل مقدمه محقق در معرفی نویسنده و آثار او[۵۲]و متن اصلی به شرح زیر است:

نخست تبیین مسئله و تعریف استغاثه است. رساله با طرح سؤالی اساسی در مورد جواز «استغاثه» آغاز می‌شود.[۵۳] نویسنده ابتدا با اشاره به عدم منکر بودن استغاثه به پیامبر(ص)، به موضوع حیات برزخی و مسئله شنیدن مردگان پرداخته است.

بخش مهمی از رساله به اثبات این موضوع اختصاص دارد که مردگان می‌توانند بشنوند. نویسنده به روایاتی استناد می‌کند که پیامبر (ص) با کشته‌شدگان بدر صحبت کرده و سلام نمازگزاران را در قبر شنیده است.[۵۴]در ادامه احادیث و روایاتی را در این خصوص ذکر کرده و به پشتوانه آنها جواز خطاب قرار دادن مردگان را جایز دانسته است. همچنین مؤید ادعای خود را عبارت«السلام علیک ایها النبي ....» هنگام تشهد نماز عنوان کرده است.[۵۵]

مؤلف در ادامه در پاسخ به منکران و مخالفان، روایتی منسوب به عایشه را که بر اساس ظاهر آیه قرآن «انک لا تسمع الموتی » بر عدم شنیدن مردگان تأکید می‌کند، بررسی کرده و شنیدن توسط مردگان در این حالت را به تخصیص الهی ممکن دانسته است.[۵۶] وی برای اثبات جواز توسل به پیامبر (ص) قبل از وفات، به وقایع تاریخی و احادیث مستند تکیه کرده است. در این راستا به روایتی از ابن حنیف در خصوص توسل فردی به مقام پیامبر(ص) در زمان حیاتشان که منتهی به برآورده شدن حاجت وی شد اشاره کرده است.[۵۷] همچنین روایت‌هایی در خصوص توسل به پیامبر(ص) بعد از وفاتشان آورده و آنها را سندی قوی بر مشروعیت توسل به پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان می‌داند.[۵۸]

مسأله توسل به پیامبر(ص) و شفاعت ایشان در آخرت از جمله مطالبی است که نویسنده متعرض آنها شده و این گونه امور را حتی برای صالحان جایز دانسته است.[۵۹]نویسنده گزارش‌های متعددی را در درباره توسل به پیامبر(ص) ذکر کرده[۶۰] و در نهایت با اشاره به فراوانی ادله درباره حیات انبیاء، توسل به آنان و به اولیای صالح را از اموری دانسته که از نظر علما جایز است.[۶۱]

كلمة علمية هادية في البدعة وأحكامها

كلمة علمية هادية في البدعة وأحكامها، نوشته وهبي سليمان غاوجي (1342- 1434ق) از عالمان حنفی مذهب، در به تبیین مسئله بدعت در دین و احکام مرتبط با آن و ارائه معیارهای صحیح برای تمایز میان سنت و بدعت است.

ساختار و محتوای کتاب

کتاب شامل مقدمه کوتاه نویسنده، تمهید و متن است.

کتاب با مقدمه و تمهید نویسنده در دعوت به توحید کلمه میان مسلمانان و علمای آنان و اشاره به انگیزه نگارش کتاب آغاز گردیده است.[۶۲]

متون حدیثی، روایی و سخنان علماء درباره بدعت، نخستین بخش مطالب اصلی کتاب است. نویسنده با ذکر نصوص صریح نبوی در مورد بدعت مانند حدیث «ایاکم و محدثات الامور فان كل محدثة بدعة، وكل بدعة ضلالة»[۶۳]ضمن بیان معنای لغوی و اصطلاحی بدعت، دیدگاه‌های علمای بزرگ را در مورد بدعت ذکر کرده است. وی قول شافعی مبنی بر دو گونه بودن مطرح کرده[۶۴]و به نظر ابن حجر، ابوبکر ابن عربی، نووی و دیگران را درباره ماهیت و اقسام بدعت اشاره کرده است.[۶۵]

از دیگر مطالب اشاره به نوآوری‌هایی است که در زمان پیامبر(ص) یا در عصر صحابه رخ داده و مورد تایید آنان قرار گرفته است. همچنین اشاره اعمال جدیدی که بعد از آنان پیدا شده و در نظر مسلمانان بدعت نبوده است. نویسنده به نمونه‌هایی از این نوآوری‌ها مانند نماز خواندن بلال بعد از هر وضو و تایید این عمل توسط پیامبر (ص)[۶۶]یا روایتی مبنی بر تایید احداث ذکر در نماز در زمان پیامبر(ص) و غیره اشاره کرده است.[۶۷]

پس از آن برای تبیین مرز سنت و بدعت، به اقدامات جدیدی که در عصر صحابه انجام شده و مورد قبول قرار گرفته، استناد شده است. از آن جمله به جمع‌آوری قرآن توسط ابوبکر و عثمان به دلیل ترس از اختلاف قرائت‌ها[۶۸]یا مسأله نماز تراویح به امامت یک امام جماعت در زمان عمر یا مواردی دیگر اشاره شده است.[۶۹]در ادامه به نمونه اعمالی که بعد از صحابه در میان مسلمانان پیدا شده و بدعت شمرده نشده مانند تعدد نماز جمعه در یک شهر توجه داده شده است.[۷۰]

بخشی از مباحث کتاب به رد بر منکران تقسیم بدعت و تبیین معنای ضلالت اختصاص یافته است. این بخش به طور صریح به کسانی که مفهوم تقسیم بدعت (به حسنه و سیئه) را نمی‌پذیرند و بر ظاهر حدیث «کل بدعة ضلالة» اصرار دارند، پاسخ می‌دهد.[۷۱]

نویسنده در مورد بدعت‌هایی که ضروری است مسلمانان در انکار بر آنها یک زبان باشند سخن گفته است. جدایی دین از سیاست، انحصارگری در دعوت اسلامی بر یک رویکرد و تفکر مشخص، اعتقاد یا انکار باورهای دینی براساس مصالح، حمل نصوص وارد شده در خصوص مشرکان بر مسلمانان و...[۷۲] از جمله مواردی است که نویسنده نسبت به آنها هشدار داده است.

پایان بخش مطالب کتاب خاتمه‌ای است که نویسنده در آن سخنانی از محمد سعید رمضان بوطی در مورد بدعت، مفهوم و اختلاف نظر درباره آن آورده و در نهایت پرسش‌هایی درباره مصادیق بدعت مطرح کرده است.[۷۳]

إرغام المبتدع الغبي بجواز التوسل بالنبي(ص)

إرغام المبتدع الغبي بجواز التوسل بالنبي(ص)، نوشته أحمد بن محمد بن صدیق غماری (۱۳۲۰ - ۱۳۸۰ ق) در اثبات جواز توسل، شفاعت، و استغاثه به پیامبر اکرم (ص) و اولیاء صالح در هنگام سختی‌ها و مشکلات است.

ساختار و محتوای کتاب

کتاب مقدمه محقق، مقدمه‌ای از حسن بن علی سقاف و متن اصلی کتاب است.

مقدمه محقق کتاب شامل مطالبی پیرامون نویسنده و آثار او است.[۷۴]به دنبال آن مقدمه سقاف درباره توسل و استغاثه است.[۷۵]در این مقدمه نخست به بررسی دلایل جواز توسل پرداخته شده[۷۶]و دلایل حدیثی مانند حدیث شفاعت متواتر و روایت‌های صحیحه درباره توسل مردم به پیامبر (ص) ذکر شده است.[۷۷]در ادامه دلایل جواز استغاثه مطرح شده و در این راستا به ارائه مستنداتی در مورد استغاثه پرداخته شده است.[۷۸]این قسمت از مطالب شامل استدلال‌هایی برای جواز استغاثه با تکیه بر احادیثی از پیامبر(ص) مانند حدیث شفاعت و دیگر احادیث، به اضافه مطالبی در رد منکران و مخالفان استغاثه است.[۷۹]

در متن کتاب به نقد تفصیلی دیدگاه‌های مخالف در خصوص روایتی از عثمان بن حنیف درباره مرد نابینا و توسل و استغاثه او به پیامبر(ص) پرداخته شده است. مؤلف به تفصیل سخن البانی را نقل کرده و به نقد اظهارات وی در تضعیف روایات توسل می‌پردازد. وی حدیث یاد شده را صحیح دانسته که شیخ البانی بدون دلیل با آن مخالفت نموده و در این راستا به اثبات صحت سند این روایت از طرق دیگر پرداخته است.[۸۰]

مؤلف در پایان ذیل عنوان «اعتذار و جوابه» ادعای کسانی که توسل و استغاثه را مختص زمان حیات پیامبر(ص) دانسته‌اند به ویژه شیخ البانی نامقبول دانسته و استدلال آنها را فاقد وجاهت علمی و حدیثی عنوان کرده است. وی در خلال مباحث به گوشه‌ای از انحرافات البانی نیز اشاره کرده است.[۸۱]

إحياء المقبور من أدلة جواز بناء المساجد والقباب على القبور

إحياء المقبور من أدلة جواز بناء المساجد والقباب على القبور، نوشته احمد عبد الله صديق غماری(1320- 1380ق) فقیه و محدث مغربی درباره حکم بنای بر قبور است.

موضوع کتاب

این کتاب در پاسخ به سؤالی پیرامون بنای بر قبور است که به بررسی حکم شرعی ساخت مسجدها و قبه‌ها بر روی قبرها اختصاص دارد و هدف آن بیان ادله جواز این عمل و رد نظرات مخالف، با تأکید بر موضع عدم کراهت است.[۸۲]

ساختار کتاب و محتوا

کتاب در یک مقدمه و ده فصل با موضوعاتی مختلف تقسیم شده و پایان آن یک خاتمه است.

نویسنده در مقدمه کتاب به پرسشی پیرامون حکم بنای بر قبور با وجود احادیثی با مضمون نهی، مخالفت و مقابله با آن، اشاره کرده است.[۸۳]

نخستین فصل تحت عنوان جواز دفن به بررسی حکم شرعی ساخت‌وساز بر روی قبری که فرد در آن دفن می‌شود، می‌پردازد. نویسنده بیان می‌کند که اگر بنا (قبه یا مسجد) قبل از دفن وجود داشته باشد، دفن میت در آن مکان جایز است. همچنین به اجماع فقها در جواز دفن در بنا مانند دفن پیامبر اکرم (ص) که در منزل خود اشاره کرده است.[۸۴]

دومین فصل به بنای بعد از دفن اختصاص دارد و در آن حکم ساخت‌وساز بعد از دفن بررسی شده است. نویسنده بیان می‌کند که جمهور فقها این کار را مکروه می‌دانند، مگر اینکه بنا صرفاً برای تمایز و تشخیص قبر باشد.[۸۵]

سومین فصل درباره نصوص علماء مذاهب است. این فصل به نصوص و اقوال علمای مذاهب فقهی (به ویژه مذهب شافعی) در مورد جواز ساخت قبه‌ها و بناها بر قبور اولیا و صالحان در جهت حفظ شان آنها صالحین می‌پردازد.[۸۶]

چهارمین فصل در صحت وقف برای ضریح اولیاء است که به مسأله نذر و وقف برای قبور و مصارفی که برای قبور می‌شود پرداخته شده است.[۸۷]

پنجمین فصل از کتاب به جواز تزیین مساجد اختصاص یافته است. این فصل با اشاره به رساله‌ای از شیخ طیب ابن کیران آغاز می‌شود که در آن جواز ساخت قبه‌ها بر قبور صالحین و نیز جواز روشن کردن چراغ‌ها و تزیین مساجد مطرح شده است.[۸۸]

ششمین فصل در اختلاف نظر پیرامون جواز ساخت‌وساز در اطراف قبرها است که به بررسی جزئیات فقهی و دلایل موافقان و مخالفان درباره ساخت بناهای مذهبی در مجاورت قبرها می‌پردازد. این فصل بحث خود را با استناد به رساله‌ای از شیخ اسماعیل تمیمی تونسی آغاز می‌کند.[۸۹]

هفتمین فصل در تبیین خطای موجود در فهم معنا و درک مراد قانونگذار شرع، به تحلیل ریشه‌های اشتباه کسانی می‌پردازد که ساخت بنا بر قبور را مکروه یا ممنوع می‌دانند. نویسنده به هشت علت در این خصوص اشاره کرده است.[۹۰]

هشتمین فصل در نهی از بنای مساجد بر قبور است که در آن نهی وارد شده در احادیث در مورد ساختن مساجد بر روی قبور بررسی و علت یابی شده است.[۹۱]

نهمین فصل در تعلیل به ترس از عبادت قبر است. نویسنده توضیح می‌دهد که نهی از اتخاذ مساجد بر قبور به دلیل ترس از عبادات شرکی است و ساخت قبه و مقبره برای اولیاء و صالحین به منظور تعظیم آنان جایز است، مگر اینکه قصد عبادت قبر شود.[۹۲]

دهمین فصل‌ کتاب معارضه احادیث نهی از ساختن مساجد بر قبور با دلایلی قوی‌تر است.[۹۳]در این فصل ادله مختلف جواز بنای مساجد بر قبور از جمله دلیل قرآنی و وجوه استناد به آن به تفصیل بیان شده است.[۹۴]در ادامه دلایل دیگری از جمله دفن پیامبر(ص) در منزل که ضمیه مسجد گردید، دستور پیامبر(ص) مبنی بر دفن درخانه خود و تاکید بر آن، پیشگویی پیامبر(ص) از محل دفنشان در مسجد، اجماع صحابه بر دفن ایشان در خانه[۹۵]و دلایل دیگر که جمعا بالغ بر پانزده دلیل شده است از مطالب این فصل است.[۹۶]

در پایان کتاب مطالبی نیز ذیل خاتمه آمده است که به جمع‌بندی ادله مطرح شده در اثبات جواز بنای قبه یا مسجد بر قبر اختصاص دارد.[۹۷]

السيف الصقيل في الرد على ابن زفيل

السيف الصقيل في الرد على ابن زفيل، نوشته ابوالحسن تقی الدین علی بن عبدالکافی سبکی (۶۸۳ – ۷۵۶ ق)، در نقد و رد تفکرات کلامی ابن قیم جوزیه است. این اثر به همراه با تعلیقاتی بر کتاب باعنوان «تکملة الرد علب نونیة ابن القیم» از محمد زاهد کوثری است.[۹۸]

موضوع کتاب

این کتاب در رد بر قصیده‌ی نونیّه‌ی ابن قیّم(ابن زفیل) که درحقیقت تفکرات ابن تیمه را در خود جای داده، نگاشته شده و در آن به نقد ابن قیم در مورد مباحث توحید، صفات الهی و مسائل کلامی پرداخته شده است.[۹۹]نگارش کتاب در سال 749هجری قمری پایان یافته است.[۱۰۰]

روش نویسنده

نویسنده در رد خود اجمال و اختصار را ترجیح داده و به این بسنده کرد که توجه‌ها را به کلمات غالباً خطرناک ابن قیم جلب کند، بدون اینکه زیاد در مورد آن‌ها با او به مناقشه بپردازد. زیرا معتقد بود که صرف آگاهی از سخنان وی، به تنهایی برای طرد آن‌ها و گمراه شمردن گوینده‌اش کافی است. با این وجود، در مواردی تندی‌هایی نسبت به او نموده است. نویسنده در این کتاب از روش امام الحرمین (ابو المعالی جوینی) در رد بر سجزی و برخی از اهل حدیث پیروی کرده است.[۱۰۱]

ساختار

ساختار کتاب شامل مقدمه‌ محقق، مقدمه محمد زاهد کوثری‌، مقدمه نویسنده و فصل‌های متعدد است.

گزارش محتوا

مقدمه محقق درمعرفی نویسنده، آثار و توضیحاتی پیرامون کتاب است.[۱۰۲]

محمد زاهد کوثری در مقدمه‌ای بر کتاب ضمن اشاره به تلاش دشمنان اسلام پس از بعثت پیامبر(ص) در جهت متفرق کردن مسلمانان و مشوه نمودن باورهای دینی، از فریب خورن برخی راویان حدیث و در مقابل خدمات عالمان کلام در نگهبانی از دین سخن گفته است. تلاش ابن تیمیه در تقویت رویکرد حدیث محور یا حشویه و پیروی ابن قیم از او به همراه دیدگاه برخی عالمان در خصوص ابن قیم و مطالبی درباره ردیه‌های سبکی بر ابن تیمیه و ابن قیم در قصیده نونیه از مطالب مقدمه است.[۱۰۳]

نویسنده مقدمه خود نخست درباره علم کلام و رویکرد اشعری، حشویه و معتزله و ظهور ابن تیمیه و تلاش شاگران وی در نشر باورهای او سخن به میان آورده سپس به سراینده قصیده نونیه و روش خود در نقد وی پرداخته است.[۱۰۴]

در نخستین فصل کتاب سخن ابن قیم را در مورد کلام خدا ذکر کرده و به نقد و رد آن پرداخته است.[۱۰۵] در فصلی دیگر به سخن وی درباره معطل، مشبه و موحد اشاره کرده و ضمن بیان منظور وی از این اصطلاحات او را به تشبیه متهم نموده است.[۱۰۶] به دنبال آن نویسنده به قصیده نونیه پرداخته برخی از موارد آن را به نقد کشیده است.[۱۰۷]

در فرازی که سراینده قصیده از جهمیه سخن به میان آورده، نویسنده مراد او را اشاعره دانسته و توجه داده است در هرجای دیگری که سخن از جهمیه به میان آورده، مقصود او اشاعره است.[۱۰۸]

مسأله افعال عباد و مسائل مربوط به آن،خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد باضافه مسئله فوقیت و استواء بر عرش از موضاعات مطرح شده است در قسمتهای بعدی کتاب است. نویسنده به شدت با هرگونه تفسیری که مستلزم اثبات مکان و جهت مادی برای خداوند باشد، مخالفت می‌کند و تأکید دارد که خداوند منزّه از جسم و حرکات است.[۱۰۹]

موضوع کلام خداوند و حدوث و قدم آن از نگاه ابن قیم و اشکالاتی که بر آن وارد شده از مطالبی که نویسنده متعرض آنها شده است.[۱۱۰]جواز تسلسل[۱۱۱]وی همچنین به مسائل کلامی مانند نزول و تنزیل قرآن و رفع درجات، اشاره کرده و تصور فیزیکی رؤیت خداوند در آخرت را رد کرده است. و به طور کلی، بر تنزیه خداوند از صفات جسمانی و عوارض مخلوقات تأکید می‌کند[۱۱۲] و ی مباحث مختلف دیگری مانند بحث فوقیت و مباحثی در تاویل[۱۱۳] را مطرح کره و در خصوص معطل و موحد و اتهام به اشعریان سخن گفته است.[۱۱۴] نویسنده تا پیان کتاب اشکلات و نقدهای کلامی دیگری را متوجه ابن قیم کرده است.

مصباح الأنام وجلاء الظلام في رد شبه البدعي النجدي التي أضل بها العوام

مصباح الأنام وجلاء الظلام في رد شبه البدعي النجدي التي أضل بها العوام، نوشته]]علوی بن أحمد بن حسن بن عبد الله بن علوی حسینی شافعی[[ (م 1232ق) در نقد و رد شبهات و بدعت‌های محمد بن عبد الوهاب و تفکر وهابیت است. ذیل این اثر رساله‌ای درباره دلائل جواز توسل به پیامبر(ص) و زیارت ایشان از احمد بن زینی دحلان است.

ویژگی‌های کتاب

از ویژگی‌های این کتاب، استناد به آثار بسیاری عالمان مرتبط با این موضوع است که نشان از احاطه‌ی علمی نویسنده و آگاهی او از موضوعات و تبحّر وی در این زمینه دارد. همچنین این کتاب، عناوین بسیاری از کتاب‌ها و منابعی را که عالمان اهل سنت در آن زمان در نقد آرای محمد بن عبدالوهاب و ردّ عقایدش تألیف کرده‌اند، به صورت جداگانه برشمرده است. علاوه بر این، کتاب مشتمل بر مجموعه‌ی بزرگی از کرامات عرفا و صوفیان است.[۱۱۵]

روش نویسنده

نویسنده در این کتاب، اندیشه‌های محمد بن عبدالوهاب را با شیوه‌ای عارفانه و زیبا به نقد کشیده و بر آن ردیه نوشته است. همچنین می‌توان تشابهات و اشتراکاتی بین روش و دیدگاه‌های او با روش و آرای شیعیان و اشاعره مشاهده کرد.[۱۱۶]

انگیزه نگارش

نگارنده این اثر را به هدف ریشه کن کردن شبهات و بدعت‌های شکل گرفته توسط محمد بن عبد الوهاب در میان مردم سرزمین‌هایی است که از آنها بازدیده کرده، نوشته است.[۱۱۷]

ساختار کتاب

ساختار کتاب در دو مقدمه( محقق و نویسنده) و نه فصل تنظیم شده است.

محتوای کتاب

مقدمه محقق در معرفی نویسنده و کتاب است.[۱۱۸]

نویسنده در مقدمه ضمن اشاره به انگیزه نگارش و ساختار کتاب به ذکر آثاری که در رد بر وهابیت نگاشته شد پرداخته و ضمن اشاره به برخی از احادیث درباره ظهور این فرقه پیرامون عقاید انحرافی آنان و کرامات برخی از صوفیه و... مطالبی ذکر کرده است.[۱۱۹]

مباحث اصلی کتاب از فصل نهم آغاز شده است

نویسنده در این فصل ضمن اشاره به سخنان تقی الدین سبکی در مورد ناگواری‌ها و سختی‌های دنیا و ابتلائات آن از کتاب وی «معید النعم و مبید النقم» همچنین ذکر فوائد دشواریها و بلایا از زبان عز الدین محمد بن عبد السلام تتمه‌ای درباره محبت اولیاء خدا و عقوبت کسانی که به آنها آزار می‌رسانند سخن گفته است.[۱۲۰]

فصل دهم به سخنان علما درباره ابن تیمیه و زهد و ورع او است. نخست به سخن و ستایش ذهبی یکی از شاگردان او اشاره نموده[۱۲۱] در ادامه نظر ابو الحسن شاذلی در باره ابن تیمه و انکار وی بر عارفان و همچنین عبد الرحمن اشمونی در توصیف وی و مخالفتش با اجماع مسلمانان و سرنوشت او آمده است.[۱۲۲]

در فصل یازده در مخالفت و رد بر محمد بن عبد الوهاب درباره تعویذ و استفاده از مهره برای دفع چشم زخم از انسان و حیوانات است و در آن به نظر برخی از عالمان اهل سنت مانند ابن حجر و ابن ابی زید مالکی در خصوص جواز آن پرداخته شده است و در این میان به برخی از احکام در این خصوص اشاره شده است.[۱۲۳]

فصل دوازده در انکار بر محمد بن عبد الوهاب درباره کفر دانستن به کارگیری برخی از عبارت توسط عامه مردم همچون (جز تو و خدا را ندارم) و مانند آن است. نویسنده نخست سخن محمد بن احمد بن عبد اللطیف احسایی را در رد نگاه وهابیت در این خصوص بازگو نموده است و در ادامه به ذکر سخنان برخی دیگر از عالمان پیرامون این مسأله پرداخته است.[۱۲۴]

فصل سیزده در مورد ساختن بنا و قبه بر مزار اولیا و صالحان و استحباب آن است. در نقد و پاسخ به سخن و نظر محمد بن عبد الوهاب در کافر شناختن مردم بلادی که در آن قبه وجود دارد و قلمداد کردن آن به منزله بت، که در حقیقت تکفیر متقدمان و متاخران علما و صالحان و تمام مسلمانان است مطالبی به تفصیل ذکر کرده است. وی نخست به حکم فقهی ساختن قبه بر مزار درگذشتگان از منظر عالمان اهل سنت نظیر ابن مفلح حنبلی، ابن قیم، ابن حجر و ....پرداخته و نتیجه سخن آنان را در تضاد با اندیشه محمد بن عبد الوهاب در تکفیر مسلمانان به این جهت دانسته و او را گمراه شمرده است. سپس ممنوعیت نذر برای بزرگان و اولیا در تفکر محمد بن عبد الوهاب را مخالفت با شریعت و اجماع علما دانسته است.[۱۲۵]در ادامه مطالبی درباره زیارت استحبا و فوائد آن و ضمن اشاره به برخی مسائل مرتبط با آن نگاه ئهابیت را در این خصوص نقد کرده است.[۱۲۶]

وی همچنین متعرض مسائلی همچون حضور در حضور در جشن میلاد بزرگان یا سفر برای زیارت آنان، سرودن شعر در مدح آنان، رقص صوفیان و مسائل دیگر شده است.[۱۲۷]

فصل چهارده درباره انکار توسل، استغاثه و شفاعت است. نویسنده به نقد تفکر ابن تیمیه در این مورد و اثبات جواز آنها بر اساس احادیث و قرآن و سخن عالمان اهل سنت و عارفان نظیر ابن عربی، پرداخته است.[۱۲۸]

فصل پانزده به مسأله صلوات بر پیامبر (ص) بعد از اذان و دعای پس از آن از نگاه ابن عبد الوهاب پرداخته شده و دلایلی مبتنی بر احادیث و روایات در نقد نظر وی ذکر شده است[۱۲۹]

فصل شانزده به نگاه ابن عبد الوهاب در خصوص مذاهب فقهی اهل سنت و تقلید از علمای آنها اشاره شده و به نقد تفکر او با استناد به سخنان برخی از عالمان اهل سنت پرداخته شده است.[۱۳۰]

در آخرین فصل کتاب تفکر ابن عبد الوهاب در خصوص زیارت پیامبر(ص) و اقدامات وی در جهت بازداشتن از آن اشاره شده و با استناد به برخی از نوشته و سخنان علمای اهل سنت در این موضوع به نقد و رد تفکر او پرداخته شده است.[۱۳۱]

خاتمه کتاب مشتمل بر پرسش‌ها و پاسخ‌ها و تقریظ بر کتاب سلیمان بن عبد الوهاب توسط محمد بن سلیمان کردی و تقریظ بر کتاب حاضر است[۱۳۲]

الزيارة النبوية بين البدعية والشرعية

الزيارة النبوية بين البدعية والشرعية، تألیف سید محمد بن علوی بن عباس مالكی حسنی (1367- 1425ق) از علمای مذهب مالکی در بررسی احکام شرعی و مشروعیت زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) و انکار بر کسانی است که آن را عملی بدعت‌آمیز دانسته‌اند.

انگیزه نگارش

انگیزه‌ی اصلی نگارش این نوشتار، مقابله با انتشار یک کتاب تفرقه‌انگیز در موسم حج سال ۱۴۱۹ هجری قمری بود که در آن زیارت رسول الله (ص) پس از وفات ایشان، را عملی مفسده‌انگیز و بی‌فایده دانسته وباعث آزردن خاطر مسلمانان شده بود.[۱۳۳]

ساختار کتاب

ساختار کتاب حاوی مقدمه محقق، تقدیم، مقدمه نویسنده و متن اصلی است که مطالب آن ذیل مقدمات اولیه دو فصل و خاتمه تنظیم شده است.

گزارش محتوا

مقدمه محقق به معرفی نویسنده و آثار او اختصاص یافته است.[۱۳۴]

همچنین در تقدیم به اهمیت کتاب[۱۳۵]و در مقدمه نویسنده به موضوع کتاب، محتوا و انگیزه نگارش آن اشاره شده است.[۱۳۶]

در مقدمات اولیه کتاب چندین مسئله‌ی مقدماتی کلیدی مطرح شده است. این مقدمات شامل مباحثی در حقیقت مسأله‌ی قصد سفر برای زیارت،[۱۳۷]عدم رعایت امانت‌داری درعرضه‌ی مسأله زیارت قبر پیامبر(ص) و مطرح کردن آن،[۱۳۸]جزء مناسک نبودن زیارت[۱۳۹]و خطای در حکم بر احادیث زیارت است. نویسنده به صلاحیت این احادیث در اثبات مشروعیت زیارت اشاره کرده و تشکیک در آنها را ناروا شمرده است.[۱۴۰]

نویسنده فصل اول مباحث کتاب را به اثبات مشروعیت زیارت پیامبر(ص) اختصاص داده و در این راستا نخست به استدلال به قرآن کریم درباره زیارت پرداخته و تلاش کرده است تا با تکیه بر برخی از آیات و نظر برخی از عالمان پیرامون آنها، مشروعیت زیارت پیامبر(ص) را اثبات نماید[۱۴۱]و به اشکالات مخالفان پاسخ گوید.[۱۴۲] وی در ادامه احادیثی مرتبط با مشروعیت زیارت پیامبر(ص) و قصد سفر برای آن را ذکر کرده است[۱۴۳]

توحیدی بودن زیارت پیامبر(ص)[۱۴۴] با استناد به سخنان عالمان فقیه مانند مالک بن انس، قاضی عیاض، ابوحنیفه، فقهای مذهب حنفی و عالمان مذهب شافعی[۱۴۵]همراه با سخنان برخی از عالمان حنبلی مانند ابن قدامه، تقی الدین فتحی حنبلی، ابن مفلح از دیگر مطالب مطرح شده است.[۱۴۶]نویسنده ضمن اشاره به نگاه ابن تیمه درباره زیارت قبر پیامبر(ص)،[۱۴۷] به دیدگاه ابن قیم و عالمانی دیگر مانند ابن حجر شافعی، حافظ ذهبی، ابن حجر عسقلانی و عالمان متاخر نظیر شوکانی درباره زیارت و فضیلت آن پرداخته است.[۱۴۸]

وی بخشی از مطالب را به دلایل قائلین به استحباب زیارت اختصاص داده و آیات و روایاتی را که در این راستا به آنها اسشهاد شده آورده است. سپس ادله قائلان به وجوب و کسانی که آن را نامشروع شمرده‌اند مطرح کرده است.[۱۴۹]

فهم نادرست حدیث «شد الرحال» یا قصد سفر برای زیارت پیامبر(ص) از مباحثی است که نویسنده به تفصیل به آن پرداخته و ضمن بررسی حدیث یاد شده اقول، نظرات و فتاوای عالمان را در این خصوص ذکر نموده است.[۱۵۰]

ارتباط زیارت و مناسک از مباحثی است که نویسنده متعرض آن شده و آن را مورد بررسی قرار داده است.[۱۵۱]

آداب زیارت در قصیده نونیه ابن قیم و تحلیل آن، دعا در زیارت پیامبر(ص) همراه با فتاوای برخی از فقها در کیفیت آن، توسل و تبرک به مرقد پیامبر(ص)، سخنان برخی از حنبلیان در استحباب زیارت در مناسک از دیگر مطالب فصل اول کتاب است.[۱۵۲]

فصل دوم به فضائل زیارت و فواید آن اختصاص یافته و به احادیثی که متضمن فوایدی برای زیارت همچون شفاعت پیامبر(ص)، قرب به ایشان در قیامت و ثواب و حسنات مترتب به آن اشاره شده است. در ادامه به ثواب صلوات بر پیامبر(ص) پرداخته شده[۱۵۳]و در پایان بخش فصل دوم مطالبی پیرامون حیات پیامبر(ص) پس از مرگ مطرح شده است.[۱۵۴]

در خاتمه به ذکر کتابها و مصادر مرتبط با موضوع بحث پرداخته شده و براساس موضوعات آنها به چهار قسم( کتب خصائص و مناقب، فقه،زیارت و مناسک) تقسیم بندی شده‌اند. نویسنده در هر قسم کتابهایی را که مطالبی درباره زیارت پیامبر(ص) مطرح کرده‌اند نام برده و توضیحاتی پیرامون آنها داده است.[۱۵۵]

تحقیق الآمال فيما ينفع الميت من الأعمال

تحقیق الآمال فيما ينفع الميت من الأعمال، تألیف سید محمد بن علوی بن عباس مالكی حسنی (1367- 1425ق) از علمای مذهب مالکی درباره رسیدن ثواب اعمال نیک به درگذشتگان است.

موضوع کتاب

نوشتار حاضر رساله‌ای مشتمل بر مباحثی علمی مهم درباره‌ی رسیدن ثواب قرائت قرآن و دیگر اعمال نیک به مردگان، و امور مرتبط با اموات مانند تلقین و برگزاری مراسم عزاداری است.[۱۵۶]

ساختار و محتوای رساله

نویسنده ضمن اشاره به موضوع رساله در مقدمه،[۱۵۷]مطالب رساله را با آیه کریمه« لیس للانسان الا ما سعی» آغاز کرده و با توجه به آن مسأله انکار رسیدن ثواب اعمال به مردگان را مطرح نموده است. وی در تایید بهره بردن مردگان از اعمال صالح دیگران به تحلیلی از ابن ابی العز شارح عقیده طحاویه در رد استدلال منکران، به آیه ذکر شده اشاره کرده است.[۱۵۸]سپس در تایید رسیدن ثواب به اموات حدیثی از پیامبر(ص) را ذکر کرده و توضیحات مطرح شده پیرامون آن را آورده است.[۱۵۹]

قرآن خواندن برای درگذشتگان از مباحث مطرح شده است. نویسنده به ادله منکران که تمسک به عمل سلف بوده اشاره کرده و آن را با ذکر شواهدی، نادرست قلمداد کرده است. در ادامه سخنان بزرگان مذاهب فقهی را در خصوص رسیدن ثواب اعمال صالح به اموات ذکر نموده،[۱۶۰]سپس به توثیق متون فقهی مذاهب چهارگانه در موضوع مورد بحث اشاره کرده است. او با آوردن شواهد متعددی از علمای مذاهب فقهی اربعه (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی)، اجماع بر جواز وصول ثواب اعمال نیک به میت را مستند می‌کند و در این راستا به اقوال فقهای بزرگ آنان در رسیدن ثواب دعا، صدقه، و استغفار، و همچنین قرائت قرآن به میت اشاره کرده و این عقیده را مورد اتفاق جمهور فقها و سلف دانسته است.[۱۶۱]

نظر ابن تیمه در موضوع مورد بحث از جمله مطالبی است که نویسنده متعرض آن شده و تفصیل سخنان وی را در تایید رسیدن ثواب به مردگان ذکر کرده است.[۱۶۲]

مسأله بدعت نبودن خواندن قرآن بر قبور درگذشتگان به همراه نظرات مختلف درباره آن از دیگر مباحث رساله است. نویسنده به اقول علمای سلفیه و در راس آنها ابن قیم و دیگر عالمان اهل سنت، در بدعت نبودن این عمل استشهاد نموده و استحباب آن را مطرح کرده است.[۱۶۳]

نویسنده در ادامه مشروعیت برخی اعمال مربوط به درگذشتگان مانند تلقین میت و غیره را با ذکر نظر علمای اهل سنت مطرح کرده، سپس به بررسی و نقد دیدگاه مخالفان پرداخته است.[۱۶۴]

مسأله برگزاری مجلس جهت تعزیت و تسلیت گفتن به بازماندگان از مهمترین مسائلی است که توسط برخی بدعت‌آمیز شمرده شده است. نویسنده به بررسی این موضوع پرداخته و جواز مشروعیت این عمل را با تکیه بر سیره پیامبر(ص)و سخنان و نظرات عالمان اهل سنت مورد تایید قرار داده[۱۶۵]سپس به ذکر فضائل سوره‌های قرآنی نظیر سوره فاتحه و یس، ملک ... و تلاوت آنها به قصد ثواب مردگان پرداخته است.[۱۶۶]

در خاتمه کتاب از کوتاهی آرزوها، یادآوری مرگ و...سخن گفته شده[۱۶۷]و در پایان به بایسته‌های فقهی برخی از مسائل همچون احتضار، عزاداری، غسل، تکفین و دفن و...اشاره شده است.[۱۶۸]

الفجر الصادق في الرد على منكري التوسل والكرامات والخوارق

الفجر الصادق في الرد على منكري التوسل والكرامات والخوارق، نوشته جميل أفندی صدقی زهاوی (۱۲۷۸- ۱۳۵4 ق) شاعر و ادیب، در رد بر کسانی است که مفاهیم دینی مانند توسل، کرامات اولیاء را انکار می‌کنند.

انگیزه نگارش

نویسنده این نوشته را برای دفاع از عقاید اهل سنت و جماعت و حفاظت از مسلمانان در برابر اباطیل و شبهات مطرح شده توسط فرقه‌هایی مانند وهابیت و بیان گمراهی، جهالت و فریبکاری آنان نگاشته است.[۱۶۹]

ساختار و محتوای رساله

در مقدمه‌ محقق به معرفی نویسنده پرداخته شده[۱۷۰]سپس در یک مقدمه مختصر درباره رساله، اهمیت و انگیزه نگارش آن مطالبی عنوان شده است.[۱۷۱]

نویسنده ضمن اشاره به انگیزه اصلی از نگارش رساله[۱۷۲] به مسأله اطاعت از حاکم پرداخته و به ضرورت وجود امام (حاکم) و واجب بودن اطاعت از او می‌پردازد.[۱۷۳] وی وجوب اطاعت از اولی الأمر را مستند به قرآن و سنت نموده و نیز به این امر اشاره کرده است که مراد از اولو الامر امرای مسلمانان هستند و نه عالمان و برای این ادعا از آیات و روایات استناد جسته است.[۱۷۴]

معرفی فرقه وهابیت و خاستگاه آن از دیگر مباحث مطرح شده است. در این قسمت، نویسنده به معرفی فرقه وهابیت می‌پردازد و منشأ ظهور آن را در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در نجد و توسط محمد بن عبدالوهاب ذکر می‌کند. وی اشاره می‌کند که این فرقه با کمک محمد بن سعود در درعیه ظهور کرد و عقیده فاسد خود را منتشر ساخت.[۱۷۵] او ضمن اشاره به مخالفت برخی از علما و نزدیکان محمد بن عبد الوهاب با اندیشه‌های تکفیری و اقدامات وی همچون منع مسلمانان از زیارت پیامبر(ص) به پیشگویی پیامبر(ص) درباره ظهور این فرقه به اشاره کرده است.[۱۷۶]نویسنده همچنین به اختصار تاریخچه‌ای از وهابیان و کشتار مسلمانان توسط آنان در مکه و مدینه ذکر کرده است.[۱۷۷]

عقاید وهابیت و اصول کلی رد بر آنها بخشی از مطالب است که مؤلف به تفصیل به آنها پرداخته است.[۱۷۸]وی ساختار اصلی رد خود را در ده مبحث خلاصه کرده که مهم‌ترین این مباحث شامل: تجسیم و اثبات وجه و ید و...برای خداوند، تقدم نقل بر عقل و عدم جواز رجوع به عقل در امور دین، رد و انکار اجماع، انکار قیاس، عدم جواز تقلید از مجتهدان و تکفیر مقلدان، تکفیر مخالفانش، و رد تکفیر مسلمانان به دلیل توسل، زیارت قبور انبیا و صالحین، سوگند یاد کردن به غیر خدا و نذر برای غیر خدا است.[۱۷۹]

نویسنده ضمن رد باور به تجسیم و برخی دیگر از باورهای ظاهرگرایانه وهابیت درباره صفات خداوند[۱۸۰]دیدگاه آنان را در مورد تقدم نقل بر عقل و همچنین رد تأویل مطرح کرده و آن را رویکردی دانسته که منشا گمراهی شده است. وی این رویکرد را با ذکر استدلالهایی به نقد کشیده است.[۱۸۱]

مسأله اجماع و قیاس از دیگر مباحث است که در آن به نقد رویکرد وهابیت در این مسائل پرداخته شده است. نویسنده منشأ انکار اجماع توسط وهابیت را باورهای آنان دانسته و ضمن استناد به آیات و احادیث بر حجیت قطعی و یقینی اجماع تاکید کرده است سپس به مسأله قیاس پرداخته و دیدگاه وهابیت مبنی بر عدم نیاز به قیاس را به نقد کشیده است.[۱۸۲]

نویسنده ضمن اشاره به گروههایی که در قرون اولیه اسلام به دلایل مختلف اقدام به تکفیر مسلمانان می‌کردند، به بحث درباره اسباب تکفیر و مشرک دانستن مسلمانان توسط وهابیت پرداخته است. او نگاه انحرافی آنان را درباره توسل و استغاثه با تکیه بر قرآن نقد کرده است. وی آنان را به جهت فهم نادرست آیات نازل شده در حق بت‌پرستان و تعمیم و تطبیق آنها بر مسلمانان مورد سرزنش قرار داده است.[۱۸۳]

مسأله توسل و ادله جواز آن از مباحثی است که نویسنده بخش قابل توجهی از رساله را به آن اختصاص داده است. وی با استناد به احادیث صحیح، جواز توسل به پیامبر (ص) و اولیا (چه در حال حیات و چه پس از وفات) را ثابت می‌کند و روایات بسیاری در این زمینه ارائه می‌دهد.[۱۸۴]در ادامه به رد اندیشه وهابیت درباره زیارت قبور می‌پردازد و به رد دیدگاه آنان با استناد به احادیث صحیح پرداخته است.[۱۸۵]

مطالب پایانی رساله به تکفیر و مشرک دانستن مسلمانان توسط وهابیت به جهت برخی از امور نظیر سوگند یاد کردن به غیر خدا و نذر و قربانی برای غیر خدا اختصاص یافته است. نویسنده ضمن اشاره به دیدگاه برخی از عالمان اهل سنت مانند ابن تیمیه و ابن قیم این اعمال را مستوجب تکفیر ندانسته است.[۱۸۶]

رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل والزيارة

رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل والزيارة، نوشته]]محمود سعيد ممدوح[[ (معاصر) در بررسی ابعاد گوناگون توسل و زیارت، همراه با تخریج احادیث مرتبط و ادله فقهی مرتبط است.

انگیزه نگارش

هدف از نگارش این اثر علاوه بر روشنگری درباره احادیث مربوط به توسل و زیارت و بیان حق در آنها، اثبات آن است که اختلاف در این مسائل مربوط به فروع دین و نه اصول اعتقادی است.[۱۸۷]

ساختار و محتوای کتاب

این کتاب مشتمل بر مقدمه محقق و پنج فصل است.

در مقدمه محقق به معرفی نویسنده و محتوای کتاب پرداخته ده است.

فصل اول با عنوان «الکلام على التوسل» به بررسی موضوع توسل می‌پردازد. در این بخش، نویسنده انواع توسل، توسل از دیدگاه شوکانی، و دیدگاه آلوسی را شرح می‌دهد. همچنین تأکید می‌کند که مسئله توسل یک اختلاف فرعی است و نه یک مسئله اعتقادی. نویسنده توضیح می‌دهد که قرار دادن توسل در ردیف مسائل اعتقادی و آن را وسیله‌ای از وسائل شرک دانستن بدعتی است که در میان مسلمان پدیدار شده و موجب دشمنی میان آنها گردیده است.

فصل دوم به بحث درباره زیارت و احکام آن اختصاص دارد. این فصل به بررسی احادیث مربوط به زیارت و ادله فقهی پرداخته و در این راستا سخنان عالمان فقه در استحباب یا وجوب زیارت قبر پیامبر(ص) مطرح شده است. نویسنده ضمن استشهاد به آیاتی از قرآن ، روایات و اجماع به آیه« و لو انهم ظلموا انفسهم جاءوک فاسغفروا...» در راستای بحث و اثبات مستحب بودن زیارت بارگاه پیامبر(ص) اشاره کرده است. فصل سوم به ذکر و تخریج احادیثی می‌پردازد که دال بر مستحب بودن توسل هستند. در این فصل، بیش از ده روایت برای اثبات مشروعیت توسل ذکر شده است، از جمله دعایی که با عبارت«اللهم... و أسألك بنور وجهک» است.

فصل چهارم ‌به طور خاص به تخریج احادیث صحابه در توسل به رسول اکرم (ص) است و در این خصوص دو روایت از عائشه پیرامون استسقاء در مدینه و توسل به پیامبر(ص) در زمان عمر به جهت طلب باران نقل شده است. فصل پنجم کتاب به تخریج احادیث زیارت اختصاص یافته و به 10 حدیث در این خصوص اشاره شده که از جمله‌ی آنها حدیث ثواب زیارت پیامبر اکرم (ص) و فرمایش ایشان مبنی بر وجوب شفاعت برای زائران بارگاه ایشان است.[۱۸۸]

التنديد بمن عدد التوحيد

التنديد بمن عدد التوحيد، نوشته حسن بن علی سقاف حسينی شافعی (متولد 1380ق) از علمای حدیث و کلام، در نقد و رد تقسیم‌بندی ارائه شده از توحید توسط عالمانی همچون ابن ابی العز است.

انگیزه نگارش

وجود تقسیم‌بندی سه‌گانه برای توحید در برخی کتابهای عقیدتی که از نظر نویسنده بدون آگاهی صورت گرفته وی را بر آن داشته تا نسبت به توجه دادن به دانش‌پژوهان درباره اشکال تقسیم یاد شده این اثر را تدوین نماید.[۱۸۹]

ساختار

این کتاب شامل مقدمه محقق، مقدمه نویسنده، تهمید و دو فصل اصل است.

مقدمه محقق به معرفی نویسنده و آثار او اختصاص یافته است.[۱۹۰]

نویسنده در مقدمه علاوه بر اشاره به موضوع بحث و انگیزه نگارش کتاب[۱۹۱]به بحث از تقسیمات مطرح شده برای توحید(توحید در صفات، توحید در ربوییت و توحید در الوهیت )پرداخته و در صدد برآمده تا تقسیم ابن العز از توحید را نفی کند. وی قبل از ورود به اصل بحث، مطالبی مقدماتی و مرتبط با بحث ذیل عنوان تمهید مطرح کرده که در آن از عدم باور صحابه، تابعان و عالمان سلف به تقسیم یاد شده اشاره دارد. وی این تقسیم از توحید را بدعتی دانسته که در قرون متاخر پدیدار شده و هدف از آن را تکفیر مسلمانان ارزیابی کرده است. نویسنده چنین نگاهی به توحید توسط ابن ابی العز را نتیجه پیروی او از باورهای ابن تیمیه دانسته است.[۱۹۲] در ادامه چند نکته در مورد مفهوم موحد، کافر، و...توسط ابن تیمیه مطرح کرده[۱۹۳]و ضمن تایید کتاب «طحاویه»، به نظرات ابن تیمیمه در توحید صفات اشاره نموده است. وی همچنین سخنان برخی از پیروان ابن تیمیه در توحید و صفات به همراه نظر ابن ابی العز در تفاوت قائل شدن میان توحید ربوبیت و الوهیت را ذکر کرده است.[۱۹۴]

فصل اول در ابطال تقسیم توحید به توحید ربوبیت و الوهیت است. نویسنده نخست به بررسی عبادت پرداخته و مفهوم شرعی و لغوی و ارتباط آن را با دعا بیان نموده است. و پس از بیان معانی دعا با اسشتهاد به شعر و آیات قرآن مجرد ندا، استعانت و توسل را عبادت ندانسته است.[۱۹۵]وی در ادامه تقسیم ارائه شده از توحید را یک بدعت مذموم شمرده که پس از قرن هشتم هجری رایج شده است.[۱۹۶]همچنین به این نکته اشاره می‌نماید که رسول خدا(ص) چنین تقسیمی از توحید نداشته و هیچ یک از صحابه، تابعان، ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنت و عالمان سلف نیز به این تقسیم از توحید اشاره نکرده‌‌اند.[۱۹۷]

فصل دوم به ابطال توحید اسماء و صفات اختصاص یافته است. نویسنده پس از ذکر اجمالی رویکرد اهل سنت از جمله اشاعره و ماتریدیه درباره صفات خداوند،[۱۹۸]نگاه ابن تیمه را در خصوص اسماء و صفات، اعتقاد به تشبیه و تجسیم خداوند بازگو نموده و به نقد کشیده است.[۱۹۹]سپس به دیدگاه فرقه کرامیه و بیان برخی از آرای آنها در اسماء و صفات پرداخته است.[۲۰۰] به دنبال آن نمونه‌هایی از کتاب «شرح العقیده الطحاویه» نوشته ابن ابی العز را در مورد اسماء و صفات (کلام خداوند، اثبات حد، اثبات جهت برای خداوند، و....) ذکر کرده و سخنانش را به نقد کشیده است.[۲۰۱]

من فضائح كتاب التوحيد لمحمد بن عبد الوهاب

من فضائح كتاب التوحيد لمحمد بن عبد الوهاب، نوشته حسن بن علی سقاف حسينی شافعی (متولد 1380ق) از علمای حدیث و کلام، در ابطال استدلال‌های وهابیت به احادیث ضعیف، ساختگی و مجهول در مباحث توحید و عقاید است.

انگیزه نگارش

انگیزه اصلی نویسنده از تألیف این اثر، آشکار ساختن فضاحت‌ها و ضعف‌های موجود در کتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب است که نزد وهابیت از قدسیت و احترام برخوردار است.[۲۰۲]

ساختار و محتوای کتاب

نویسنده نخست متعرض محمد بن عبد الوهاب و باورهای او شده و ضمن اشاره به تکیه وی بر احادیث ضعیف و چه بسا موضوع و جعلی در استدلال، نمونه‌هایی از آراء وی را از جمله انکار عصمت حضرت آدم(ع) در تفسیر یکی از آیات قرآن ذکر کرده است.[۲۰۳]

در ادامه به دروغ‌پردازی حشویه یا وهابیت بر امامان مذاهب چهارگانه پرداخته و از برخی نسبتهای دروغین درباره باورهای اعتقادی به آنان درباره صفات خداوند مانند قرار گرفتن بر عرش و...سخن به میان آورده و آنها را به نقد کشیده است.[۲۰۴]

نسبت‌های دروغین گروه یاد شده به سایر علما، کراهت ابن تیمه از اهل بیت(ع)، دفاع وی از بنی امیه، تخطئه حضرت علی (ع) و نظرات متناقض وی و نقد آنها[۲۰۵] باضافه مطالبی درباره گمراه دانستن اهل سنت توسط وهابیان و ادعای پیروی آنها از سلف از دیگر مباحث نوشتار است.[۲۰۶]نویسنده همچنین آراء و نظرات سردمداران وهابیت مانند عبد الله بن باز و ابن عثیمین را مطرح کرده و مورد نقد قرار داده و به نگاه وهابیت به علوم جدید و یافته‌های علمی و مخالف با آن، سستی افکار و اندیشه وهابی و گمراه شمردن ترمذی توسط وهابیان اشاره کرده است.[۲۰۷]


بهجة الناظر في التوسّل بالنبي الطاهر

بهجة الناظر في التوسّل بالنبي الطاهر، نوشته‌ای از حسن بن علی سقاف حسينی شافعی (متولد 1380ق) از علمای حدیث و کلام، درباره ادله شرعی مشروعیت توسل به پیامبر (ص) به طور خاص و انبیاء و صالحین به طور عام است.

انگیزه نگارش

هدف از نگارش این رساله بیان مشروعیت و استحباب توسل و پاسخ به کسانی است که با این عمل مخالفت می‌کنند.[۲۰۸]

ساختار و محتوای رساله

ساختار رساله شامل یک مقدمه، چهار فصل و یک خاتمه است.

در مقدمه کوتاه رساله به موضوع، ساختار و محتوای رساله اشاره شده است.[۲۰۹]

فصل اول به عنوان مقدمه‌ای برای مباحث است و در آن مطالبی پیرامون قدر و منزلت پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است.[۲۱۰]

در فصل دوم به ارائه ادله توسل به وجود انبیاء به طور عام و پیامبر (ص) به طور خاص، و توسل به مقام و جایگاه ایشان نزد خداوند متعال پرداخته شده است.[۲۱۱]

فصل سوم در استناد به اقوال علمای امت و حافظان اسلام و سیره آنان، با نقل توسل جستن آن‌ها به پیامبر (ص) است.[۲۱۲]

فصل چهارم: در رد شبهه کسانی است که توسل را منع می‌کنند و بیان مغالطه آنان با حق صریح است.[۲۱۳]

در خاتمه رساله به ذکر خلاصه قاعده‌ای در علم مصطلح الحدیث پرداخته شده که بر اساس آن تنها کسانی می‌توانند حدیثی را تصحیح یا تضعیف کنند که حدیث‌شناس متخصص باشند.[۲۱۴]

الإغاثة بأدلة الاستغاثة

الإغاثة بأدلة الاستغاثة، نوشته حسن بن علی سقاف حسينی شافعی (متولد 1380ق) از علمای حدیث و کلام، پیرامون مشروعیت استغاثه و توسل با تکیه بر احادیث و روایات و رد مخالفان و منکران است.

انگیزه نگارش

نویسنده هدف از نگارش این اثر را شناساندن دلایلی شروعیت استغاثه به برخی از اهل علم که با آنان در گفتگو بوده و همچنین عموم مردم دانسته است.[۲۱۵]

ساختار و محتوای رساله

رساله مشتمل مقدمه و سه فصل است.

نویسنده در مقدمه مطالبی مرتبط با موضوع مورد بحث ذکر کرده[۲۱۶]

و در فصل اول به تعریف استغاثه و آنچه که بدان مرتبط است، پرداخته است. وی تأکید می‌کند که طلب از کسی بعد از مرگش، مانند طلب از او در زمان حیاتش است، زیرا خداوند به ندای صاحب حاجت پاسخ می‌دهد. و یاری خواستن یا استغاثه را با مضمون آیه «و اذا سالک عبادی عنی.....» (بقره: ۱۸۶) منافی نمی‌داند. همچنین به بحث درباره حیات انبیاء در قبورشان و شنیدن اصوات توسط مردگان پرداخته است و در این راستا به احادیث و روایات صحیح استناد جسته است.[۲۱۷]

فصل دوم به بررسی حدیث «حياتي خير لكم و مماتی خیر لکم...» اختصاص یافته است. نویسنده تلاش می‌کند تا صحت و مفهوم این حدیث و دلالت آن بر عرضه شدن اعمال امت بر پیامبر (ص) بعد از وفات ایشان تایید کند. هدف از این بررسی، ارائه دلیل دیگری بر جواز استغاثه و توسل است، چرا که نشان می‌دهد پیامبر (ص) پس از وفات، همچنان ارتباطی با اعمال امت دارند.[۲۱۸]

در فصل سوم درباره دلائل استغاثه سخن گفته شده است. نویسنده در این فصل به جمع‌آوری و ارائه دلایل صحیح شرعی و آثار سلف در اثبات جواز استغاثه و توسل پرداخته است. از جمله دلایل مطرح شده حدیث شفاعت است، که در آن تصریح شده مردم برای طلب شفاعت، به برخی پیامبران و پیامبر اسلام(ص) پناه برده‌اند.[۲۱۹]

نویسنده همچنین احادیثی درباره استغاثه به پیامبر (ص) در زمان حیاتشان،[۲۲۰]استغاثه به پیامبر (ص) بعد از وفاتشان مانند درخواست طلب باران و....را به عنوان دلایلی محکم بر جواز استغاثه و توسل مطرح کرده و در آخر سیره علمای امت را تاییدی بر آن دانسته است.[۲۲۱]

در ادامه نویسنده به بررسی احادیث مطرح شده در مورد استغاثه و ارزش‌گذاری آنها، نقد ادله منکران و تایید استغاثه توسط علما پرداخته است.[۲۲۲]

وی در خاتمه ضمن اشاره به نوظهور بودن انکار استغاثه، در الحاقی که بر مباحث نگاشته از طعن البانی بر حدیثی با مضمون پاسخ سلام زندگان توسط درگذشتگان، سخن به میان آورد و ضمن بررسی حدیث به تحریف آن توسط البانی اشاره کرده است.[۲۲۳]

براءة الأشعريين من عقائد المخالفين

براءة الأشعريين من عقائد المخالفين، نوشته أبو حامد بن مرزوق بن محمد مغربی (1315- 1390ق) از عالمان محقق، مدرس و از منتقدان سلفیه، درباره عقاید وهابیت و نقد و رد آنها از منظر رویکرد کلامی اشعری است.

موضوع کتاب

کتاب حاضر جلد دوم از کتاب براءة الأشعريين من عقائد المخالفين است که در حقیقت، خلاصه‌ای درباره عقاید محمد بن عبدالوهاب و پیروان او است. نویسنده بیشتر مطالب و نکات ارزشمند نقلی و عقلی آن را از تحقیقات علما و بزرگان جمع‌آوری کرده و در آن از مصادر تاریخ اسلام، آیات قرآن کریم و سنت رسول خدا (ص) بهره برده‌ است.[۲۲۴]

ساختار و محتوای کتاب

این جزء شامل خطبه کتاب، یک فصل( فصل چهارم با زیربخش‌هایی تحت عنوان فرع) و خاتمه است.[۲۲۵]

نویسنده پس از اشاره مختصر به مضمون کتاب بحث تکفیر مسلمانان توسط وهابیت را مطرح کرده و از نسبت دادن اتهامات شرک، قبوریه، و جهمیه به آنان با تکیه بر باورهای ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب سخن گفته است. همچنین به مشهورترین دلایلی که وهابیت بر اساس آنها به تکفیر مسلمانان پرداخته‌اند، اشاره کرده و دیدگاه آنان را در این خصوص نقد کرده است.[۲۲۶]

بخش قابل توجهی از کتاب به ابن تیمیه، احوال وی و نظر علما درباره او اختصاص داده شده و به تفصیل به باورها و فتاوای خلاف او نظیر استوای بر عرش، توسل به پیامبر(ص) و...پرداخته شده است. نویسنده ضمن اشاره به مقابله عالمان اهل سنت با ابن تیمیه و سرانجام او،[۲۲۷] گوشه‌ای از باورهای تشبیهی و تجسیمی و دیگر باورهایش را مطرح کرده است.[۲۲۸]وی همچنین به نگاه ابن تیمیه درباره حضرت علی(ع) و طعن بر مناقب ایشان و رد بر امامیه اشاره کرده[۲۲۹]و از دفاع او از ابو سفیان، معاویه و خوارج سخن گفته است.[۲۳۰] در ادامه نظر او را درباره خلافت و بیعت با حضرت علی(ع)[۲۳۱]و برخی از حوادث تاریخی مورد بررسی و نقد قرار داده است.[۲۳۲]

در بخشی دیگر از مطالب نویسنده به وهابیت پرداخته و محمد بن عبد الوهاب را از نگاه معاصران و متاخران مطرح کرده[۲۳۳]و به علمای منتقد معاصر و غیر معاصر محمد بن عبدالوهاب اشاره کرده است.[۲۳۴]توسل و استغاثه از نظر وهابیت و پاسخ به آن،[۲۳۵]توسل از نظر شوکانی،[۲۳۶]حکم توسل و استغاثه،[۲۳۷] از دیگر مطالب مطرح شده است.

در خاتمه کتاب نخست مطالبی درباره ادعای بر حق بودن هریک از فرق مذهبی آمده سپس مسأله برحذر داشتن از تکفیر در سنت پیامبر(ص) مطرح شده است. به دنبال آن به تلاش مذهبی حنبلیان در مواجهه با اشاعره به اضافه مطالبی درباره ابن تیمیه و ابن قیم، مشبهه، مجسمه و برخی از عقاید علمای آنان اشاره شده است. پایان بخش مباحث کتاب مطالبی در خصوص محمد بن عبد الوهاب نقد وی و همچنین احادیثی در برتری امت اسلامی بر سایر امم است.[۲۳۸]


تاريخ الوهابيين

تاريخ الوهابيين، نوشته ایوب صبری پاشا (م 1308ق) از صاحب منصبان دولت عثمانی درباره پیدایش و گسترش وهابیت است.

موضوع کتاب

این کتاب مختصر به بررسی تاریخ ظهور وهابی‌ها که در سال ۱۲۲۲ هجری قمری منطقه حجاز را تصرف کردند اختصاص دارد. همچنین مشتمل بر خلاصه‌ای از وضعیت سیاسی بلاد اسلامی در زمان ظهور قرامطه و چگونگی پیدایش و گسترش این فرقه و ماهیت مذهب و عقاید آن‌ها است.[۲۳۹]

ساختار و محتوای کتاب

کتاب شامل مقدمه محقق، مقدمه نویسنده و متن اصلی و خاتمه است.

مقدمه کوتاه محقق به معرفی نویسنده و آثار او پرداخته است.[۲۴۰] به دنبال آن نویسنده در مقدمه کتاب به وضعیت سیاسی دولت عباسی و ظهور شخصی به نام یحیی بن زکرویه در سال ۲۸۹ هجری، شکل‌گیری فرقه قرامطه و گسترش آن، به قدرت رسیدن و اقدامات آنان در مناطق مختلف به ویژه مکه سخن گفته است.[۲۴۱]همچنین، به خلاصه‌ای از اعتقادات قرامطه از جمله اعتقاد به امامت محمد بن اسماعیل، تاویل نماز، روزه و دیگر ارکان شرع، اباحه‌گری و وجه تسمیه این فرقه پرداخته شده است.[۲۴۲]

ظهور وهابیت از مباحث اصلی کتاب است که به تشریح پیدایش وهابیت توسط محمد بن عبدالوهاب اختصاص یافته است.[۲۴۳]نویسنده ضمن اشاره به عکس العمل دولت عثمانی در برابر ظهور این فرقه و همراهی عبد العزیز امیر درعیه با آنان و اقدامات او، از انتشار وهابیت و گرایش به این فرقه میان برخی اعراب سخن گفته[۲۴۴]و در ادامه تاریخچه‌ای از درگیریهای صورت گرفته میان حکومت عثمانی با سعود بن عبد العزیز و وهابیان را ذکر کرده است.[۲۴۵]

به دنبال آن به شرح درگیری‌های شدید میان شریف غالب و وهابیون که منجر به محاصره و سقوط طائف شد، مطرح شده است.[۲۴۶]نویسنده ضمن اشاره به برخی از اقدامات غیر انسانی و غیر متعارف وهابیان[۲۴۷] از تسلط آنان بر مکه و اعمال فجیع آنان، تخریب قبور و بناهای مقدس در مکه و مدینه، با تمسک به عقاید باطلشان سخن به میان آورده سپس به ذکر اتفاقات و درگیری وهابیان با حکومت عثمانی و سرانجام آن پرداخته است.[۲۴۸]وقایع محاصره طولانی مدینه منوره و سرانجام تسلیم آن، ویران کردن ضریح‌های مقدس، مصادره اموال و جواهرات اهدایی به مرقد نبوی و ... از دیگر مطالب مطرح شده است.[۲۴۹]

نویسنده همچنین مطالبی درباره بازپس‌گیری مدینه از دست وهابیان[۲۵۰]آزاد کردن مکه و طائف[۲۵۱]و سرانجام وهابیان پس از شکستشان مطرح کرده است.[۲۵۲]

وی ضمن جمع‌بندی اقدامات قرامطه و وهابیون، در خاتمه کتاب به خالی از نقص نبودن این نوشتار اذعان نموده است.[۲۵۳]

هؤلاء هم الخوارج

هؤلاء هم الخوارج، نوشته عبدالله القحطاني (معاصر) در بررسی و نقد وهابیت و مقایسه آنها با خوارج است.

انگیزه نگارش

نویسنده هدف کلی خود را از نگارش این کتاب دفاع از مسلمانان، وحدت امت اسلامی و تقریب بین مذاهب و افشای اعمال و عقاید وهابیت که موجب تکفیر مسلمانان و ریختن خون آنها شده‌اند، بیان کرده است.[۲۵۴]

ساختار کتاب

مطالب کتاب در دو مقدمه(چاپ اول و دوم) تمهید، و نه فصل مرتب شده است.

محتوای کتاب

نویسنده مباحث کتاب را با تمهیدی که در آن از ماهیت خوارج و تحلیل احادیث پیرامون ظهور آنها سخن رفته، آغاز کرده است.[۲۵۵]

فصل اول به تعریف وهابیت اختصاص یافته و ضمن توجه دادن به سطحی‌نگری و جهل آنان از نامگذاری فرقه یاد شده به حشویه، ظاهریه، مشبهه، مجسمه و همچنین ادعای آنان مبنی بر پیروی از سلف سخن به میان آمده است.[۲۵۶]در ادامه شرح حال مختصری از محمد بن عبد آمده و به همپیمانی وی با ابن سعود و آغاز تهاجم آنان به مسلمانان اشاره شده است.[۲۵۷]بخشی از مطالب این فصل به خصوصیات اخلاقی محمد بن عبد الوهاب، عقاید، اعمال و نگاه او درباره پیامبر اکرم(ص) و... اختصاص یافته است.[۲۵۸]

نویسنده در ادامه متعرض ابن تیمیه شده و ضمن معرفی مختصر وی به آراء و عقاید وی اشاره کرده[۲۵۹]سپس از شاگرد او ابن قیم، عقاید و تاثیر سخنانش سخن به میان آورده است.[۲۶۰]همچنین مطالبی در مورد البانی به عنوان محدث این فرقه ذکر کرده و به برخی باورها و نظرات رجالی او را اشاره کرده است.[۲۶۱] در پایان فصل مطالبی درباره جیش الاخوان، شکل‌گیری و سرانجام آنان[۲۶۲]همچنین حمایت انگلیس از وهابیت، ذکر کرده است.[۲۶۳]

در فصل دوم خاستگاه وهابیت و احادیثی در پیش‌بینی ظهور آنان مطرح شده[۲۶۴]و ضمن رد سخنان یکی از مناظره‌کنندگان وهابی،[۲۶۵] مختصری از اقدامات وهابیان نسبت به آثار اسلامی ذکر شده است.[۲۶۶]

فصل سوم درباره تاریخ وهابیت است. فجایع صورت گرفته توسط وهابیت در مناطق مختلف[۲۶۷]و اقدامات آنان در نجد، حجاز، طائف، احساء و مکه... و رفتار غیر متعارف آنان نسبت به حجاج[۲۶۸]همچنین هجوم به کویت، قطر، بحرین[۲۶۹]و دیگر بلاد اسلامی و برخی شهرهای مقدس مانند کربلا و نجف[۲۷۰]و کشتار یمنیان و ایرانیان[۲۷۱]از مطالب این فصل است.

فصل چهارم به عقاید وهابیت که از آنان به حشویه تعبیر شده اختصاص دارد.[۲۷۲]اساس عقاید وهابیت باضافه نمونه‌هایی از باورهای آنان در باره خداوند و صفات او[۲۷۳]به همراه دیدگاه آنان پیرامون مجاز و انکار آن، نظر آنان در مورد تقیه و جهان خلقت[۲۷۴]و رویکرآنان نسبت به کتاب «العقیده الطحاویة» از مباحث این فصل است.[۲۷۵]در پایان این فصل به کتاب توحید محمد بن عبد الوهاب و مسائل منکر مطرح شده در آن پرداخته شده است.[۲۷۶]

درفصل پنجم به تفکر افراطی وهابیت اشاره شده[۲۷۷]و از دروغ‌پردازی آنان نسبت به ائمه مذاهب چهارگانه پرده برداشته شده است.[۲۷۸]کراهت ابن تیمیه نسبت به اهل بیت(ع)،[۲۷۹]نظر وهابیت نسبت به اهل سنت، کیفیت برخورد آنان با علما و...[۲۸۰]از دیگر مباحث این فصل است.

فصل ششم به فقه وهابیت اختصاص یافته و به آراء و نظرات فقهی آنان درباره برخی از مسائل مانند هلال ماه مبارک رمضان، چرخش زمین،[۲۸۱]حرکت در نماز، خوردن مردار،[۲۸۲]فریب دادن زنان[۲۸۳]،... اشاره شده است.

در فصل هفتم به موضع‌گیری علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت نسبت به وهابیت و در مقدمه آنان علمای مذهب حنبلی پرداخته شده است. در این راستا نخست مطالبی از کتاب «الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیه» نوشته سلیمان به عبد الوهاب در رد فرقه وهابیت، ذکر شده است.[۲۸۴] نویسنده در ادامه، سخنان عالمان مذاهب فقهی چهارگانه اهل سنت در رد بر ابن تیمیه و وهابیت مطرح کرده[۲۸۵]و به هشدار برخی از عالمان اهل سنت نسبت به فرقه یاد شده اشاره کرده است.[۲۸۶]

فصل هشتم جهت‌گیری سیاسی وهابیت مورد توجه قرار گرفته[۲۸۷]و از نقش وهابیان در حمایت از یهود در فلسطین، مساهمت در سقوط دولت عثمانی، خیانت آنان نسبت به فلسطین،[۲۸۸]همسویی با یهودیت و مسیحیت و فتاوایی از آنها در خدمت استعمار و... سخن به میان آمده است.[۲۸۹]

در فصل نهم به آثار بدعت وهابیت پرداخته شده[۲۹۰]و در این راستا نخست به سخنان محمد سعید رمضان بوطی از ناقدان وهابیت اشاره شده است.[۲۹۱]سپس پرسش‌هایی چالش برانگیز در مورد وهابیت مطرح گردیده[۲۹۲]و در ادامه بخشی از مناظره‌های صورت گرفته میان عالمان اهل سنت و شیخ البانی ذکر شده است.[۲۹۳]در پایان کتاب اشعاری از زبان برخی ادبا در مورد وهابیت آمده است.[۲۹۴]

النقول الشرعية في الرد على الوهابية

النقول الشرعية في الرد على الوهابية، نوشته حسن شطی حنبلی (تولد 1382ق) از عالمان و فقهای مذهب حنبلی، در بیان برخی از مسائل اعتقادی و فقهی در راستای مقابله با وهابیت و انحرافات فکری انان است.

انگیزه نگارش

نویسنده این رساله را به هدف جلوگیری از انحرافات فکری و با استفاده از متون مستند به نگارش درآورده است.[۲۹۵]

ساختار و محتوای رساله

رساله مشتمل بر مقدمه محقق، مقدمه نویسنه، و پنج مقاله و خاتمه است.

در مقدمه به معرفی نویسنده پرداخته شده است.[۲۹۶]

نویسنده در مقدمه‌ای کوتاه ضمن معرفی اجمالی ساختار و محتوای رساله،[۲۹۷] نخستین مقاله را به اجتهاد و شروط آن اختصاص داده است.[۲۹۸]وی به تعریف اجتهاد و ضرورت آن در هر زمان پرداخته و از شروط مجتهد سخن به میان آورده است. همچنین به مخالفت گروهی از حنبیلیان نسبت به اجتهاد و استناد آنان به اقوال ابن تیمیه در برخی مسائل اشاره کرده است.[۲۹۹]

در مقاله دوم شرک و بدعت و اقسام آنها به بحث گذاشته شده است. .[۳۰۰]این مقاله به تقسیم شرک و بدعت می‌پردازد و آنها را دسته‌بندی می‌کند. نویسنده شرک را به جلی یا اکبر و شرک اصغر تقسیم کرده و ضمن تعریف آنها دلالیلی از قرآن، سنت و اجماع برای تقسیم خود آورده است. در ادامه به باور وهابیت در خصوص شرک و کفر اشاره کرده است. وی ضمن توضیح بدعت معانی و انواع آن با استناد به قرآن و سنت، بر رد کسانی تمرکز دارد که ادعای می‌کنند هر عملی که در شریعت سلف ذکر نشده است، لزوماً بدعت ضلالت است.[۳۰۱]

سومین مقاله به اثبات زنده بودن انبیاء در قبر با تکیه بر احادیث صحیح و آیات صریح قرآن پرداخته است.[۳۰۲]نویسنده به رد کسانی پرداخته که منکر کرامات اولیا یا منکر زندگی انبیا در قبر هستند، و توجه داده است که باور به زنده بودن انبیاء در قبر مورد قبول صحابه، تابعین و علمای مذاهب اهل سنت و بر اساس احادیث صحیح بوده است.[۳۰۳]

در مقاله چهارم از جواز توسل به انبیاء و اولیاء و یاری طلبیدن از آنان در حال حیاتشان و پس از درگذشتشان سخن به میان آمده[۳۰۴]و در این راستا به قرآن کریم و سنت استدلال شده است. نویسنده ضمن رد شبهه شرک بودن توسل و استغاثه، سخنان علمای مذاهب اربعه را در خصوص جایز بودن توسل به پیامبر (ص) و صالحان، چه در زمان حیات و چه پس از وفات، نقل می‌کند.[۳۰۵]

پنجمین و آخرین مقاله رساله به بحث از حکم زیارت قبور و قصد سفر برای آن به ویژه قصد سفر برای زیارت قبر پیامبر اکرم(ص) پرداخته است.[۳۰۶]نویسنده زیارت قبر پیامبر (ص) را از افضل طاعات شمرده است. همچنین حکم زیارت سایر قبور را مطرح کرده و نظر علما را درباره آن گفته است. در ادامه قصد سفر برای زیارت قبور و سه مسجد (مسجد الحرام، مسجد النبی و مسجد الاقصی) مورد بررسی قرار گرفته است.[۳۰۷]

خاتمه رساله درباره تصوف و برخی از باورهای دینی است[۳۰۸]و با هدف تبیین توحید حقیقی، از کرامات اولیا و صالحان دفاع کرده و توسل و استغاثه را که مطابق با معارف و حقایق عرفانی است تأیید کرده است.[۳۰۹]

التوسل في سنة النبي وأصحابه

التوسل في سنة النبي وأصحابه، نوشته محمود أحمد الزين (1373- 1434ق) است که به بررسی مسأله توسل در سیره پیامبر اکرم(ص) و صحابه ایشان اختصاص دارد و با تکیه بر دلایل شرعی، به تجزیه و تحلیل فقهی مشروعیت توسل و انواع آن می‌پردازد.

ساختار و محتوای رساله

ساختار رساله شامل مقدمه محقق، مقدمه نویسنده و متن است.

مقدمه مختصر محقق به معرفی نویسنده و آثار او اختصاص دارد[۳۱۰]و در مقدمه نویسنده بحثی مختصر درباره اجتهاد، گونه‌های آن و عمل به آن و دیگر مطالب مرتبط مطرح شده است.[۳۱۱]

در متن اصلی رساله نخست به موضوع توسل در دعای زیارت پیامبر(ص) از منظر احمد بن حنبل پرداخته شده سپس به آداب زیارت پیامبر(ص) در سخنان وی و تشویق به توسل به پیامبر(ص) اشاره شده و توضیحی درباره معنای توسل آمده است.[۳۱۲]

به دنبال آن برخی از دلائل اثبات جواز توسل مطرح گردیده است. در این راستا احادیثی از پیامبر اکرم(ص) در بیان جواز بررسی شده و ضمن آن به منکران توسل پاسخ داده شده است.[۳۱۳]

درخواست دعا از پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان از دیگر مطالب مطرح شده است. در این قسمت نخست به نوع دوم از معنای توسل که سخن احمد بن حنبل متضمن آن است اشاره شده و سخن برخی از عالمان در این نوع توسل مطرح گردیده است. نویسنده به روایتی در خصوص جواز توسل به پیامبر(ص) پس از وفاتشان پرداخته و ضمن بررسی آن، نظر مخالفان را در مورد آن به نقد کشیده است.[۳۱۴]

مسأله تبرک به آثار پیامبر اکرم(ص) بخشی از مطالب را به خود اختصاص داده است. نویسنده سخنان نووی، ابن جماعه و دیگر عالمان را در جواز تبرک به برخی مکانها مانند وضو گرفتن یا نوشیدن از چاههایی که پیامبر(ص) از آنها وضو ساخته یا نماز در برخی مکانها مانند مصلای ایشان مطرح کرده و همچنین با استناد به احادیث و روایات، مسأله یاد شده را مورد بررسی قرار داده است.[۳۱۵]وی در ادامه به مسأله توسل از رهگذر تبرک به آثار رسول خدا(ص) که توسط برخی عالمان مطرح شده، اشاره کرده و از تبرک به جهت منافع اخروی سخن گفته است.[۳۱۶]پایان‌بخش مطالب رساله بیان حقیقت تبرک‌ و ذکر اشتیاق علمای سلف به آثار برجای مانده از رسول اکرم(ص) است.[۳۱۷]

البيان النبوي عن فضل الاحتفال بمولد النبي(ص)

البيان النبوي عن فضل الاحتفال بمولد النبي(ص)، نوشته‌ محمود احمد الزين (1373- 1434ق) در بررسی جایگاه شرعی جشن میلاد پیامبر (ص) و بیان دیدگاه‌های مختلف علما در مورد مستحب یا بدعت بودن آن است.

ساختار و محتوای کتاب

ساختار کتاب در یک مقدمه، دو فصل و خاتمه مرتب شده است.

نویسنده در مقدمه مطالبی مختصر درباره سنت یا بدعت بودن جشن میلاد پیامبر (ص) مطرح کرده و در ادامه ذیل دو فصل به تفصیل در این موضوع به بحث پرداخته است.[۳۱۸]

در فصل اول به بیان معنی بدعت اشاره شده است. نویسنده پس از طرح سؤالی مبنی بر بدعت بودن یا نبودن جشن میلاد پیامبر(ص)، به لزوم بررسی معنای بدعت اشاره کرده و در این راستا نخست دیدگاه شافعی را در مورد بدعت و انواع آن ذکر کرده است. سپس به بدعت و نوآوری از نگاه ابن تیمیه اشاره کرده و دلایل و شواهدی بر اثبات مشروعیت آن آورده است.[۳۱۹]

فصل دوم درباره سنت یا بدعت بودن جشن میلاد است. نویسنده نخست با طرح سؤال مبنی بر وجود یا عدم وجود دلیل شرعی بر برپایی جشن میلاد سخن خود را آغاز کرده است. وی ضمن اشاره به ادله شرعی، سخنان برخی از عالمان را در مستحب بودن برگزاری جشن میلاد پیامبر(ص) ذکر کرده است. وی در ادامه به بدعت بودن جشن میلاد از نگاه برخی مخالفان و رد آن توسط برخی عالمان اشاره کرده و دلایل مخالفان را در این خصوص نقد کرده است. همچنین متعرض دلایل معتقدان به استحباب برگزاری جشن میلاد پیامبر(ص)شده و ضمن بیان توضیحاتی، شبهات مطرح شده پیرامون آن را پاسخ گفته است.[۳۲۰]

در ادامه نویسنده از اعمال مربوط به جشن میلاد و اینکه این اعمال به مثابه شکرگزاری است، سخن گفته است. وی همچنین در مورد شادی کردن و مدح پیامبر (ص)در این روز به همراه رد بر منکران مدح و استحباب برگزاری جشن در روز هجرت پیامبر(ص) مطالبی مطرح کرده است.[۳۲۱]

در خاتمه کتاب، نویسنده ضمن اشاره به اینکه دلایل استحباب برگزاری جشن میلاد مفصل‌تر از آن است که در این مختصر آمده، به هدف اصلی خود در این نوشتار اشاره نموده و در مورد اصل اجتهاد و خطای در آن و... مطالبی مطرح کرده است.[۳۲۲]

اقناع المؤمنين بتبرك الصالحين

اقناع المؤمنين بتبرك الصالحين، نوشته عثمان بن محمد بن داود شافعی صومالی (تولد 1942 م)، در تبیین و تأیید جواز تبرک جستن به صالحان، اولیاء و انبیاء و ردّ بر مخالفان است.

انگیزه نگارش

ظهور برخی افراد و فرق منحرف که به انکار برخی از باورها مانند تبرک جستن به انبیاء، اولیاء و صالحین و توسل به جاه و مقام آن‌ها نزد خداوند و مخالفت با علمای مذاهب چهارگانه و اهل سنت اعم از ماتریدیه و اشاعره پرداخته‌اند، نویسند را بر آن داشته تا کتابی جامع در بیان مسائلی مختلف همچون تبرک جستن به پیامبر اکرم(ص) و دیگر انبیاء، اولیاء و صالحان و توسل به جاه و مقام آنها تألیف کند.[۳۲۳]

ساختار کتاب

کتاب شامل مقدمه محقق، مدخل، مقدمه نویسنده، تمهید، چهار مقصد اصلی و یک خاتمه است.

محتوای کتاب

مقدمه محقق در معرفی نویسنده و آثار او است.[۳۲۴]

نویسنده در مدخل کتاب درباره کتاب و انگیزه نگارش آن سخن گفته،[۳۲۵]سپس در مقدمه به تعریف برکت پرداخته و ضمن اشاره به مواردی که این واژه در قرآن و احادیث آمده توضیحاتی پیرامون آن داده است.[۳۲۶]

وی در تمهید[۳۲۷]بابی در محبت رسول خدا(ص) آورده و در آن به تعریف محبت و گوشه‌ای از نشانه‌های آن پرداخته است. ثواب محبت و ثمرات آن،[۳۲۸]روایات نقل شده از صحابه و عالمان درباره محبت و اشتیاقشان نسبت به پیامبر اکرم(ص)،[۳۲۹] باضافه دلایل دوستداری رسول اکرم (ص) و در آخر محبت خداوند نسبت به بندگانش از دیگر مطالب مطرح شده در تمهید است.[۳۳۰]

مقصد اول کتاب به تبرک جستن به رسول الله (ص)و آنچه متعلق به ایشان است اختصاص یافته است.[۳۳۱]در این بخش، نخست از تبرک جستن به محل ولادت پیامبر(ص) سخن به میان آمده و دیدگاه برخی از عالمان در این خصوص ذکر شده است.[۳۳۲]سپس از تبرک جستن به دیدن ایشان، و استحقاق ورود به بهشت به واسطه آن،[۳۳۳]تبرک جستن به نام و جسد شریف ایشان و...سخن به میان آمده است.[۳۳۴] در ادامه این بخش به ذکر اموری مختص به زیارت پیامبر (ص) پرداخته شده[۳۳۵]و مسائلی مانند نذر برای بارگاه ایشان و وصیت برای تعمیر و بازسازی آن و...ذکر شده است.[۳۳۶]

مقصد دوم درباره تبرک به صالحان و آنچه مرتبط به آنان است.[۳۳۷] تبرک جستن به صالحان به واسطه نگاه کردن به آنها یا با یاد کردن آنها و تبرک به اماکن سکونت آنان یا اماکنی که در آن به عبادت برخاسته‌اند نخستین مطالب این بخش از کتاب است.[۳۳۸]به دنبال آن نویسنده تا پایان این بخش نمونه‌های متعددی را از تبرک جستن به صالحان ذکر کرده است.

در مقصد سوم به تبرک جستن به قبور صالحان پرداخته شده است.[۳۳۹] نویسنده پیش از ورود به بحث به این نکته اشاره کرده است که هرچند جایگاه طرح مطالب این بخش در بخش پیشین است اما به دلیل اختلاف و مناقشات موجود پیرامون آن در عصر حاضر بخش جداگانه‌ای را به آن اختصاص داده است.[۳۴۰] در این بخش، نویسنده به بحث پیرامون جواز تبرک جستن به قبور صالحان، با استناد به احادیث و روایات پرداخته است. وی ضمن اشاره به اقوال علما مانند سبکی و برخی دیگر از علما در جواز تبرک جستن به قبور صالحان،[۳۴۱]از مستحب بودن دعا و استجابت آن نزد قبور آنان سخن به میان آورده است.[۳۴۲]

مقصد چهارم به توسل و استغاثه به انبیاء و صالحان اختصاص یافته است.[۳۴۳]نویسنده در یک باب و هفت فصل موضوع یاد شده را به بحث گذاشته و ضمن اشاره به اینکه مسأله توسل در حوزه مباحث و مسائل فقهی است از نخستین کسی که توسل را منع کرده سخن گفته سپس مشروعیت آن را براساس قرآن، احادیث و روایات مطرح کرده است.[۳۴۴]درادامه متعرض ذکر عالمانی که توسل و استغاثه را جائز شمرده‌اند، شده و سخنان آنان را در این خصوص آورده است.[۳۴۵]ذکر متوسلان از انبیاء، متوسلان از اصحاب پیامبر(ص)[۳۴۶]و متوسلان از تابعان و پس از آنان[۳۴۷]سایر مطالب این بخش تا پایان کتاب را به خود اختصاص داده است.

كلمة هادئة في التوسل

كلمة هادئة في التوسل ، نوشتهعمر عبد الله كامل (متولد١٣٧١ ق)، از نویسندگان و اندیشمندان اسلامی، درباره توسل و مسائل مرتبط با آن اعم از مفهوم، اقسام و بیان حکم فقهی آن برمبنای دلائل شرعی است.

ساختار و محتوا

این نوشتار مختصر مشتمل بر مقدمه محقق و متن اصلی است.

در مقدمه ضمن معرفی نویسنده و آثار وی به معرفی چند تن از عالمان و اندیشمندان و آثار آنان پرداخته شده است.[۳۴۸]

نویسنده مطالب خود را با تعریف مفهوم توسل آغاز کرده است و از آن به واسطه قرار دادن رسول الله (ص) یا صالحین برای رفع نیازها و تقرب جستن به سوی خداوند متعال تعبیر کرده است.[۳۴۹] در ادامه انواع توسل مطرح شده است. نویسنده توسل را به دو نوع تقسیم کرده است. نخست به معنای دعا به منزلت و مقام شخص متوسل به، و دیگر به معنای درخواست دعا از متوسل ‌به است. وی در خصوص نوع اول از توسل پنج حالت را ذکر کرده و با تکیه بر قرآن، سنت و سخن عالمان پیرامون آنها توضیحاتی داده[۳۵۰]و در پایان به شرح نوع دوم توسل پرداخته است.[۳۵۱]

كلمة هادئة في الاستغاثة

كلمة هادئة في الاستغاثة نوشته‌ای از عمر عبد الله كامل (تولد١٣٧١ ق) درباره مفهوم استغاثه و بیان ادله مشروعیت آن از قرآن و سنت است.

ساختار و محتوای نوشتار

نویسنده نخست به مفهوم استغاثه پرداخته و ضمن تعریف آن این عمل را عبادت مستغاث به ندانسته است. وی در این خصوص توضیحاتی مبتنی بر آیات و احادیث آورده است.[۳۵۲]

در ادامه ادله جواز استغاثه از قرآن و سنت را ذکر کرده و به آیاتی مانند داستان موسی (علیه‌السلام) و استغاثه یکی از پیروان به ایشان اشاره شده است. در ادله از سنت، مستنداتی از درخواست یاری صحابه از پیامبر(ص) در زمان حیات ایشان ارائه شده است. سپس استغاثه به رسول الله (ص) پس از وفات ایشان مطرح شده و در این خصوص دلائلی بر اساس روایات ذکر شده است.[۳۵۳]نویسنده همچنین به استغاثه توسط صحابه با فعل و قول مطرح کرده و نمونه‌های متعددی را از آن ذکر کرده است.[۳۵۴]در خاتمه به وقوع استغاثه به پیامبر(ص)( با استدلال به آیه‌ای در این خصوص) در زمان حیات ایشان و پس از وفاتشان و جواز آن تاکید کرده است.[۳۵۵]

النور الجلي في جواز التوسل بالنبي والولي

النور الجلي في جواز التوسل بالنبي والولي، نوشته‌ای محمد بن نشأت عبد المنعم محمد خلوتي در تبیین و اثبات جواز توسل جستن به پیامبر اکرم (ص) و اولیاء با تکیه بر ادله‌ی شرعی از قرآن و سنت و ادله عقلی است.

انگیزه نگارش

نویسنده این رساله مختصر را که خلاصه‌ای از برخی نوشته‌ها درباره توسل است به انگیزه دفع شبهات منکران توسل و بیان دیدگاه اهل سنت در این خصوص تدوین کرده است.[۳۵۶]

ساختار و محتوای رساله

این نوشتار یک رساله مختصر شامل مقدمه نویسنده و شش فصل است.

نویسنده در آغاز رساله به معرفی آن پرداخته[۳۵۷]سپس در فصل اول به مفاهیم توسل، استغاثه و شفاعت پرداخته شده است. نویسنده ضمن بیان معنای هر یک از مفاهیم یاد شده در نهایت سخن سبکی درباره یکی بودن معنای توسل، استغاثه و استعانت را ذکر کرده است.[۳۵۸]

فصل دوم به دلائل جواز توسل از قرآن اختصاص یافته و در آن به چهار دلیل قرآنی بر مشروعیت توسل اشاره شده است.[۳۵۹]

فصل سوم درباره ادله جواز توسل از سنت است. نویسنده ادله‌ی متعددی از سنت مانند حدیث توسل حضرت آدم (علیه‌السلام) به جاه پیامبر (ص) پیش از خلقت همچنین حدیث توسل مرد نابینا به پیامبر (ص) در حیات ایشان و....در اثبات توسل مطرح کرده و در این خصوص توضیحاتی داده است.[۳۶۰]

در فصل چهارم دلائل عقلی بر جواز توسل مطرح شده است. این بخش بر این استدلال عقلی بنا شده است که ارواح انبیاء و صالحین پس از مفارقت از جسم، قدرت و ادراک خود را حفظ کرده و هنگام زیارت، روح زائر با روح ولی ارتباط یافته و فیض معنوی از روح منوّر ولی به روح زائر منعکس می‌شود. نویسنده این تعامل روحانی دلیل جواز تبرک و زیارت دانسته است.[۳۶۱]

فصل پنجم به واژه «مدد» و نطق به آن توسط توسل ‌کننده اختصاص دارد. نویسنده در این فصل عبارت «مدد» را تشریح می‌کند و آن را به منزله استعانت از پروردگار از طریق واسطه‌ای مشروع برشمرده است.[۳۶۲]

در فصل ششم به برخی مسائل ونکات قابل توجه و همچنین شبهات و پاسخ آنها پرداخته شده است. رفع شبهات در مورد توسل و زیارت قبور و.... تاکید بر جواز توسل به اموات در مقابل کسانی که آن را منع می‌کنند، سبب بودن توسل و نقش اذن خداوند در استجابت دعا باضافه تاکید بر شرک‌آمیز نبودن این عمل، از دیگر مطالب مطرح شده در این فصل است.[۳۶۳]

خلاصة الكلام في الاحتفال بمولد خير الأنام

خلاصة الكلام في الاحتفال بمولد خير الأنام, نوشته عبد الله بن الشیخ أبو بكر بن سالم (معاصر)از عالمان شافعی مذهب درباره‌ی مشروعیت جشن گرفتن و بزرگداشت میلاد پیامبر اکرم (ص) است.

موضوع کتاب

نوشتار حاضر به بررسی ادله‌ی شرعی و عقلی جواز جشن میلاد پیامبر(ص) پرداخته و ضمن بیان مفهوم بدعت به شبهات و ادعاهای مخالفین که این عمل را بدعت دانسته، اشاره کرده است.[۳۶۴]

انگیزه نگارش

وجود برخی نوشته‌ها درباره جشن میلاد پیامبر(ص) که پر از دروغ‌، افترا و فریبکاری‌ بوده و در میان مردم عادی دست به دست می‌‎گشت نویسنده را بر آن داشته تا به هدف و روشن‌گری این اثر را تدوین نماید.[۳۶۵]

ساختار و محتوای کتاب

کتاب شامل مقدمه نویسنده و متن اصلی است.

نویسنده پس از مقدمه‌ای کوتاه که در آن به انگیزه خود از ورود به این بحث اشاره کرده است، در صدد برآمده تا مفهوم بدعت را از دیدگاه عالمان بیان نماید. وی در این راستا به توضیحات علما درباره احادیثی که در آنها از بدعت سخن به میان آمده، اشاره کرده است.[۳۶۶]

نویسنده با نقل قول از برخی عالمان اهل سنت مانند نووی و ابن حجر عسقلانی، استدلال می‌کند که انکار بدعت در این احادیث شامل نوآوری و بدعتی است که با اصول شریعت مغایرت داشته باشد. در مقابل، نوآوری که موافق اصول شرعی بوده، بدعت حسنه نامیده شده و مورد پذیرش علمای امت است.[۳۶۷]وی همچنین به صورت مختصر به تقسیم بدعت توسط علمای حدیث اشاره کرده است.[۳۶۸]

در ادامه نویسنده در راستای رد نظر مخالفان در مسأله بدعت به برخی از اعمال صحابه که توسط پیامبر(ص) انجام نشده پرداخته و به ده نمونه از جمله گردآوری قرآن، جدا کردن مقام ابراهیم از کعبه، بوسیدن قبر پیامبر(ص) و.... اشاره کرده است.[۳۶۹]

خیانت علمی که توسط جریان مخالف با تحریف متون و عدم امانت‌داری در نقل کلام علما صورت گرفته[۳۷۰]که نمونه‌هایی از آن در ملحق وثائق در پایان کتاب آمده است،[۳۷۱] از دیگر مطالب مطرح شده است. نویسنده همچنین به دلایل جواز برگزاری جشن میلاد پیامبر(ص) پرداخته و از قرآن به آیه «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا» به تعظیم روز میلاد پیامبر(ص)، و اجماع علما بر استحباب و نیکو شمردن برگزاری جشن میلاد پیامبر(ص) اشاره کرده است.[۳۷۲]

سخنان و نوشته‌های علمای بزرگ اهل سنت در تاکید بر جواز برگزاری جشن میلاد پیامبر اکرم(ص) باضافه تصریحات عالمانی مانند سیوطی و ابن حجر عسقلانی و..... بر وجود اصل ثابت در شریعت در خصوص جواز و مشروعیت این عمل از مطالب مطرح شده است.[۳۷۳]

مباحث پایانی کتاب به اشکالات مخالفان برگزاری جشن میلاد پیامبر(ص) و پاسخ به آنها اختصاص یافته است.[۳۷۴]نویسنده ضمن مطرح کردن موضوع غلو کردن در مدح و ستایش پیامبر(ص)، به برخی از دروغ پردازیهای مخالفان در مورد برگزاری جشن میلاد پیامبر(ص) اشاره کرده و از مشروعیت آن از منظر عالمانی مانند ابن حجر، ابن تیمیه و نووی سخن گفته است.[۳۷۵]


پانویس

  1. مقدمه، ج1، ص193- 206
  2. همان، ص208- 210
  3. همان، ص211 - 214
  4. همان، ص215- 217
  5. همان، ص218-223
  6. متن، ج1، ص 224
  7. همان، ص 224
  8. همان، ص224- 227
  9. همان، ص 228- 233
  10. همان ، ص234-235
  11. همان، ص238-243
  12. همان، ص245- 247
  13. همان، ص247- 249
  14. همان، ص249- 250
  15. مقدمه نویسنده، ج1، ص263
  16. مقدمه محقق، ج1، ص259-261
  17. مقدمه نویسنده، ص 263
  18. متن، ج1، ص264
  19. همان، ص264- 265
  20. همان، ص265- 268
  21. همان، ص 269
  22. همان، ص269
  23. همان، ص269- 276
  24. همان، ص277
  25. همان، ص277- 278
  26. همان، ص286- 297
  27. همان، ص299- 310
  28. همان، ص310- 311
  29. همان، ص311- 314
  30. همان، ص314- 321
  31. همان، ص 321- 327
  32. مقدمه نویسنده، ج1، ص 438
  33. مقدمه محقق، ج1، ص353- 374
  34. مقدمه بین یدی الرساله، ج1، ص376
  35. همان، ص381
  36. همان، ص377- 378
  37. همان، ص378- 390
  38. همان، ص391- 395
  39. همان، ص402- 406
  40. همان، ص406- 411 و 412- 414
  41. همان، ص423 –433
  42. همان، ص434- 436
  43. متن، ج1، ص 438- 441
  44. همان، ص442- 433
  45. همان، ص443- 448
  46. همان، ص449- 451
  47. همان، ص451- 462
  48. همان، ص462
  49. همان، ص466- 470
  50. همان، ص486 - 490
  51. همان، ص 491- 495
  52. مقدمه محقق، ج1، ص 503- 506
  53. متن، ج1، ص 507
  54. همان، ص508 – 509
  55. همان، ص509- 512
  56. همان، ص512- 513
  57. همان، ص 522
  58. همان، ص 522- 524
  59. همان، ص 525
  60. همان، ص525- 531
  61. همان، ص536- 537
  62. مقدمه، نویسنده، ج1، ص 541، و تمهید، ج1، ص 543- 548
  63. متن، ج1، ص 548
  64. همان، ص 550
  65. همان، ص550- 553
  66. همان، ص554
  67. همان، ص 55- 560
  68. همان، ص560- 561
  69. همان، ص 562- 566
  70. همان، ص 566 – 567
  71. همان، ص 572- 579
  72. همان، ص 579- 581
  73. همان، ص 608- 614
  74. مقدمه محقق، ج1، ص617- 619
  75. مقدمه سقاف، ج1، ص 621- 622
  76. همان، ص623
  77. همان، ص623- 624
  78. همان، ص624
  79. همان، ص624 – 628
  80. متن، ج1، ص629- 637
  81. همان، ص 637- 643
  82. مقدمه نویسنده، ج1، ص 647- 649 و متن، ج1، ص 660
  83. مقدمه نویسنده، ج1، ص647- 649
  84. متن، ج1، ص651- 652
  85. همان، ص652
  86. همان، ص653 -657
  87. همان، ص657- 658
  88. همان، ص658 - 659
  89. همان، ص 659- 661
  90. همان، ص661- 666
  91. همان، ص 667- 670
  92. همان، ص670- 673
  93. همان، ص673
  94. همان، ص674- 688
  95. همان، ص688- 698
  96. همان، ص 709
  97. همان، ص712- 715
  98. مقدمه محمد زاهد کوثری، ج2، ص 38
  99. مقدمه محقق، ج2، ص 24- 25
  100. متن، ج2، ص 203
  101. مقدمه محمد زاهد کوثری، ج2، ص 37، متن، ج2، ص 46- 48
  102. مقدمه محقق، ج2، ص 17 - 25
  103. مقدمه، محمد زاهد کوثری، ج2، ص 27- 38
  104. مقدمه نویسنده، ج2، ص39- 48
  105. متن، ج2، ص 49- 50
  106. همان، ص 50
  107. همان، ص 51
  108. همان، ص 51
  109. همان، ص65- 81 و 104- 113 و ص134- 150 و ص158- 159
  110. همان، ص83 - 94
  111. همان، ص 99- 101
  112. همان،ص 115- 129
  113. همان،ص134- 156
  114. همان،ص167- 173
  115. مقدمه محقق، ج2، ص 211- 212
  116. همان، ص 212
  117. مقدمه نویسنده، ج2، ص 213
  118. مقدمه محقق، ج2، ص 211- 212
  119. مقدمه نویسنده، ج2، ص213- 229
  120. متن، ج2، ص 229- 240
  121. همان، ص242
  122. همان، ص242- 243
  123. همان، ص243- 246
  124. همان، ص246- 255
  125. همان، ص255- 258
  126. همان، ص259- 267
  127. همان، ص267- 281
  128. همان، ص282-303
  129. همان، ص309- 315
  130. همان، ص315 -323
  131. همان، ص323- 341
  132. همان، ص343- 365
  133. مقدمه نویسنده، ج2، ص382- 383
  134. مقدمه محقق، ج2، ص 373- 377
  135. تقدیم، ج2، ص 378- 381
  136. مقدمه نویسنده، ج2، ص382- 384
  137. متن، ج2، ص385
  138. همان، ص387
  139. همان، ص387
  140. همان، ص388 - 389
  141. همان، ص390- 394
  142. همان، ص394- 400
  143. همان، ص401- 407
  144. همان، ص412
  145. همان، ص417 -427
  146. همان، ص427- 431
  147. همان، ص443-445
  148. همان، ص446- 456
  149. همان، ص456- 460
  150. همان، ص463- 375
  151. همان، ص480- 487
  152. همان، ص493- 514
  153. همان، ص 515- 522
  154. همان، ص 522- 528
  155. همان،ص 529- 538
  156. مقدمه نویسنده، ج2، ص545
  157. همان، ص545
  158. متن، ج2، ص546- 548
  159. همان، ص548- 550
  160. همان، ص551- 556
  161. همان، ص557- 567
  162. همان، ص567- 569
  163. همان،ص569- 578
  164. همان، ص581- 591
  165. همان، ص591- 594
  166. همان، ص594- 604
  167. همان، ص606- 615
  168. همان، متن، ص615- 620
  169. مقدمه نویسنده، ج2، ص625 و متن، ج2، ص628
  170. مقدمه محقق، ج2، ص623- 624
  171. مقدمه، ج2، ص625- 626
  172. متن، ج2، ص627- 628
  173. همان، ص629-631
  174. همان، ص632- 635
  175. همان، ص641
  176. همان، ص641- 647
  177. همان، ص647- 648
  178. همان، ص649- 650
  179. همان، ص651
  180. همان، ص652- 655
  181. همان، ص655- 657
  182. همان، ص657- 662
  183. همان، ص 665 - 677
  184. همان، ص677 -688
  185. همان، ص 688- 696
  186. همان، ص696- 698
  187. مقدمه محقق، ج3، ص 19 و متن، ج3، ص22
  188. مقدمه محقق، ج3، ص 19- 20
  189. مقدمه نویسنده، ج3، ص257
  190. مقدمه محقق، ج3، ص251- 256
  191. مقدمه نویسنده، ج3، ص257- 258
  192. تمهید، ج3، ص259- 260
  193. همان، ص260- 263
  194. همان، ص265- 272
  195. متن، ج3، ص 275- 278
  196. همان، ص281
  197. همان، ص282
  198. همان، ص286- 290
  199. همان، ص290
  200. همان، ص292- 295
  201. همان، ص295- 303
  202. متن، ج3، ص 309
  203. همان، ص309- 317
  204. همان، ص317- 323
  205. همان، ص323- 326
  206. همان، ص326- 331
  207. همان، ص331- 337
  208. مقدمه نویسنده، ج3، ص342
  209. همان، ص 341- 342
  210. همان، ص342؛ متن، ج3، ص342- 344
  211. مقدمه نویسنده، ج3، ص 342؛ متن، ج3، ص344- 351
  212. مقدمه نویسنده،ج3، ص342؛ متن، ج3، ص352-355
  213. مقدمه نویسنده، ج3، ص342؛ متن، ج3، ص355- 358
  214. متن، ج3، ص358- 359
  215. مقدمه نویسنده، ج3، ص366
  216. همان، ص363- 366
  217. متن، ج3، ص367- 375
  218. همان، ص 375- 383
  219. همان، ص383- 384
  220. همان، ص284- 386
  221. همان، ص388- 390
  222. همان، ص390- 400
  223. همان، ص400- 405
  224. خطبه کتاب، ج2، ص411
  225. همان، ص411
  226. متن، ج2، ص412- 414
  227. همان، ص432- 442 و ص447-464 و ص473- 476
  228. همان، ص484- 492
  229. همان، ص507 -510
  230. همان، ص510- 519
  231. همان، ص530- 534
  232. همان، ص546- 552
  233. همان، ص636- 641
  234. همان، ص641- 646
  235. همان، ص650- 657
  236. همان، ص657-662
  237. همان، ص672- 691
  238. همان، ص711- 718
  239. مقدمه نویسنده، ج4، ص21
  240. مقدمه محقق، ج4، ص 19
  241. مقدمه نویسنده، ج4، ص21- 27 و ص 29
  242. همان، ص27- 28
  243. متن، ج4، ص۳۳- ۳۴
  244. همان، ص34- 38
  245. همان، ص 38- 48
  246. همان، ص48– 56
  247. همان، ص 57- 59
  248. همان، ص 59- 66
  249. همان، ص 69 – 79 و ص 89- 91
  250. همان، ص 96 – 103 و ص 115- 117
  251. همان، ص117- 129
  252. همان، ص129- 134
  253. همان، ص 136- 137
  254. مقدمه چاپ دوم، ج4، ص 145؛ مقدمه چاپ اول، ج4، ص148
  255. متن، ج4، ص149- 157
  256. همان، ص158- 168
  257. همان، ص169- 174
  258. همان، ص175- 188
  259. همان، ص188- 197
  260. همان، ص198- 202
  261. همان، ص202- 215
  262. همان، ص215- 224
  263. همان، ص224- 232
  264. همان، ص234- 239
  265. همان، ص239- 249
  266. همان، ص250- 258
  267. همان، ص259- 267
  268. همان، ص267- 280
  269. همان، ص280- 285
  270. همان، ص302- 305
  271. همان، ص311- 312
  272. همان، ص 315
  273. همان، ص315- 323
  274. همان، ص324- 334
  275. همان، ص335- 342
  276. همان، ص342- 350
  277. همان، ص363
  278. همان، ص363- 368
  279. همان، ص373- 378
  280. همان، ص378- 396
  281. همان، ص 397- 413
  282. همان، ص420- 423
  283. همان، ص427
  284. همان، ص443- 449
  285. همان، ص449- 465
  286. همان، ص465- 469
  287. همان، ص481
  288. همان، ص487- 495
  289. همان، ص501- 514
  290. همان، ص 517
  291. همان، ص517- 521
  292. همان، ص521- 528
  293. همان، ص529- 534
  294. همان، ص543- 545
  295. مقدمه نویسنده، ج4، ص561
  296. مقدمه محقق، ج4، ص559- 560
  297. مقدمه نویسنده، ج4، 561- 562
  298. همان، ص562
  299. متن، ج4، ص562- 566
  300. مقدمه نویسنده، ج4 ص562
  301. متن، ج4، ص566- 572
  302. مقدمه نویسنده، ج4 ص562
  303. متن، ج4، ص572- 576
  304. مقدمه نویسنده، ج4، ص562
  305. متن، ج4، ص576- 586
  306. مقدمه نویسنده، ج4، ص562
  307. متن، ج4، ص587- 592
  308. مقدمه نویسنده، ج4، ص562
  309. متن، ج4، ص592- 609
  310. مقدمه محقق، ج4، ص613 - 614
  311. مقدمه نویسنده، ج4، ص616 - 620
  312. متن، ج4، ص621- 622
  313. همان، ص622- 631
  314. همان، ص632- 639
  315. همان، ص643- 648
  316. همان، ص 648- 649
  317. همان، ص650- 654
  318. مقدمه نویسنده، ج4، ص659- 661
  319. متن، ج4، ص663- 669
  320. همان، ص669 - 676
  321. همان، ص677- 685
  322. همان، ص685- 687
  323. مدخل، ج5، ص30
  324. مقدمه، محقق، ج5، ص25- 27
  325. مدخل، ج5، ص29- 32
  326. مقدمه نویسنده، ج5، ص33- 39
  327. تمهید، ج5، ص41
  328. همان، ص46- 57
  329. همان، ص57- 72
  330. همان، ص76- 82
  331. مدخل، ج5 ص 31 و متن، ج5، ص83
  332. متن، ج5، ص83- 87
  333. همان، ص87- 94
  334. همان، ص97- 101
  335. همان، ص171- 180
  336. همان، ص180- 193
  337. مدخل، ج5، ص31 و متن، ج5 ص202
  338. متن، ج5، ص202- 214
  339. مدخل،ج5، ص31 و متن، ج5، ص292
  340. متن، ج5، ص291
  341. همان، ص291- 301
  342. همان، ص301- 305
  343. مدخل، ج5، ص31 و متن، ج5، ص 364
  344. متن، ج5، ص365- 377
  345. همان، ص377- 389
  346. همان، ص390- 394
  347. همان، ص401
  348. مقدمه محقق، ج5، ص531- 538
  349. متن، ج5، ص539- 542
  350. همان، ص542- 551
  351. همان، ص552- 554
  352. متن، ج5، ص557- 561
  353. همان، ص262- 566
  354. همان، ص566- 573
  355. همان، ص573- 574
  356. مقدمه نویسنده، ج5، ص579
  357. همان، ص579
  358. متن، ج5، ص580
  359. همان، ص581- 582
  360. همان، ص583- 592
  361. همان، ص595- 596
  362. همان، ص597- 598
  363. همان، ص598- 604
  364. مقدمه نویسنده، ج5، ص611
  365. همان، ص610
  366. همان، 611- 612 و متن، ج5، ص613
  367. متن، ج5، ص613- 618
  368. همان، ص618- 621
  369. همان، ص621-625
  370. همان، ص634- 641
  371. همان، ص680- 683
  372. همان، ص642- 650
  373. همان، ص651- 660
  374. همان، ص661-670
  375. همان، ص670- 675

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.


وابسته‌ها