منطق در ایران سده ششم: هفت رساله

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

منطق در ايران سده ششم: هفت رساله از ابن صلاح همدانی، مجدالدين جیلی، رشیدالدين وطواط، شرف‌الدین مسعودی، ابن غيلان بلخی، فخرالدین رازی گردآورنده و مقدمه‌نویس و مصحح غلامرضا دادخواه، اسدالله فلاحی؛ این کتاب گامی کوچک در راستای معرفی و نقد هفت رسالۀ منطقی از اندیشمندان ایرانی سدۀ ششم هجری است تا از رهگذر آن بخشی از تاریخ منطق که تاکنون از آن اطلاع چندانی در دسترس نبوده روشن گردد.

منطق در ایران سده ششم: هفت رساله
منطق در ایران سده ششم: هفت رساله
پدیدآوراندادخواه، غلامرضا (گردآورنده و مصحح)

فلاحي، اسدالله (گردآورنده و مصحح)

رشر، نيکولاس (مقدمه‌نویس)
ناشرمؤسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران
مکان نشرايران - تهران
سال نشر1396ش.
چاپيکم
شابک978-600-7009-49-9
موضوعمنطق اسلامي -- متون قديمي تا قرن 14 منطق -- ايران -- تاريخ -- قرن ‎6ق
کد کنگره
‏8م2د / 620 BBR

ساختار

کتاب در چهار بخش تدوین شده است.

گزارش کتاب

در حالی که از چند دهۀ پیش تاکنون کتاب‌های متعددی در تاریخ فلسفه در ایران و جهان اسلام به چاپ رسیده، هنوز هیچ تاریخ جامعی از منطق که از پویاترین علوم در تمدن ایرانی ـ اسلامی بوده، نوشته نشده است. یکی از مهم‌ترین موانع تدوین چنین تاریخی، در دسترس نبودن تصحیح‌های انتقادی از آثار منطقی متفکرانی است که عمدتاً در سده‌های چهارم تا هشتم هجری در ایرانشهر (ایران بزرگ) می‌زیسته‌اند. در این میان، به‌ویژه اطلاع ما از آثار منطقی که در فاصلۀ تألیف البصائر النصیریة ابن سهلان ساوی تا الملخّص فخر الدین رازی به نگارش درآمده‌اند بسیار اندک است.

این کتاب گامی کوچک در راستای معرفی و نقد هفت رسالۀ منطقی از اندیشمندان ایرانی سدۀ ششم هجری است تا از رهگذر آن بخشی از تاریخ منطق که تاکنون از آن اطلاع چندانی در دسترس نبوده روشن گردد. به‌ویژه جدال منطقی رشیدالدین وطواط شاعر با عمر بن غیلان بلخی بر سر برهان خلف از یک‌سو و مناظرات همین ابن غیلان با شرف‌الدین مسعودی دربارۀ قیاس‌های مختلط از سوی دیگر، بسیار قابل توجه است.

همچنین تصحیح و تحلیل تنها رسالۀ باقی‌مانده از مجدالدین جیلی (استاد شهاب‌الدین سهروردی) و رساله‌ای از ابوالفتوح همدانی دربارۀ مطلقات و موجهات شکل چهارم قیاس، نشان‌دهندۀ نقطۀ عطفی است در رویکرد منطق‌دانان ایرانی به اعتباربخشیدن به این شکل مهجور قیاس؛ چنانکه بیشتر منطق‌دانان مشهور دوره‌های بعد همچون فخرالدین رازی، افضل‌الدین خونجی و شمس‌الدین سمرقندی به این شکل در کنار اشکال سه‌گانۀ دیگر می‌پرداختند.

دو رسالۀ نخست بحث مستوفای دو تن از منطق‌دانان ایرانی دربارۀ کارآمدی یا ناکارآمدی برهان خلف در اثبات و تعیین عکس مستوی موجهات است. رشیدالدین وطواط که بیشتر به عنوان یک ادیب و شاعر شهرت دارد، این شبهه را مطرح می‌کند که برهان خلف برای برخی موجهات بیش از یک عکس مستوی را اثبات می‌کند، در حالی که هر گزاره حداکثر یک عکس مستوی می‌تواند داشته باشد. افضل‌الدین ابن غیلان بلخی در پاسخ میان «اثبات» و «تعیین» تمایز می‌نهد و برهان خلف را در «اثبات» عکس مستوی کارآمد و در «تعیین» عکس مستوی ناکارآمد می‌شمارد. پس از نگارش این دو رساله، شهاب‌الدین سهروردی، فخرالدین رازی و پیروان آن دو به بحث از برهان خلف و کارآمدی یا ناکارآمدی آن پرداخته و گفتمانی را در این زمینه پدید آوردند.

دو رسالۀ دوم نخستین پژوهش منطق‌دانان ایرانی در شکل چهارم است. هرچند ارسطو ضرب‌های پنج‌گانۀ این شکل را در دفتر دوم از تحلیل اول خود به صورت استطرادی معرفی کرده، اما هرگز به مجموعۀ آنها به عنوان یک شکل مستقل نیندیشیده بود. تا آنجا که داده‌های تاریخی گواهی می‌دهند در سدۀ هشتم میلادی کشیشی به نام دنحا شکل چهارم را به عنوان یک شکل مستقل مورد بحث قرار داد و دو ضرب منتج به پنج ضرب ارسطو افزود. ابن سینا اما هرچند شکل چهارم را به رسمیت می‌شناسد و پنج ضرب ارسطویی آن را به کوتاهی گزارش می‌کند، از پرداختن بیشتر به ضرب‌های منتج و عقیم و بیان شرایط انتاج آن خودداری می‌کند. چنین به نظر می‌رسد که ابن صلاح همدانی و مجدالدین جیلی نخستین کسانی هستند که به ترتیب مطلقات و موجهات بسیط را در شکل چهارم بررسی کرده‌اند. البته باید اشاره کرد که جیلی تنها موجهات بسیط را در شکل چهارم بررسی کرده و نخستین کسی که موجهات مرکب را نیز در این شکل پژوهیده، کسی نیست جز فخر رازی. بدین ترتیب یکی از بزرگ‌ترین حلقه‌های مفقود بین ابن سینا و فخر رازی گشوده می‌شود: پیش از این آشکار نبود که چگونه ابن سینا از پرداختن تفصیلی به ضروب شکل چهارم شانه خالی کرده و به یک‌باره فخر رازی موجهات مرکبه را نیز در این شکل بررسی کرده است؛ اما اکنون به‌سادگی می‌توان گفت که استادش مجدالدین جیلی موجهات بسیطه را در این شکل به‌تفصیل بررسی کرده است و پیش از او، همدانی مطلقات این شکل را. بدین ترتیب زمینۀ لازم برای فخر رازی برای پرداختن تفصیلی به موجهات مرکبه آماده شده است.

دو رسالۀ سوم شاید نمودار مهم‌ترین رخداد منطقی در دورۀ میانی از ابن سینا تا فخر رازی باشند. ابن سینا که مطلقات و موجهات ارسطو را از سه گزارۀ «مطلق»، «ضروری» و «ممکن» یک‌باره به انبوهی از اقسام مطلقه، اقسام ضروریه و اقسام ممکنه تقسیم کرده و تعداد موجهات را بی‌اندازه افزایش داده بود، هرگز فرصت نیافت که قواعد عکس مستوی و قیاس‌های مربوط به همۀ این اقسام را تفصیلی و دقیق بازگو کند. دو رسالۀ سوم نخستین رساله‌هایی هستند که این وظیفۀ تاریخی را بر عهده گرفته و تلاش کرده‌اند قیاس‌های مختلط را به صورت دقیق و منسجم بحث و بررسی کنند. نزاع‌های فراوان میان شرف‌الدین مسعودی و ابن غیلان بلخی که برخی از آنها در رسالۀ ابن غیلان نمود پیدا کرده، نشان‌دهندۀ این است که این دو منطق‌دان بر سر معانی گزاره‌های موجهه‌ای که ابن سینا معرفی کرده، به توافق نرسیده‌اند. به نظر می‌رسد همین نزاع‌ها فخر رازی را واداشته تا سیزده گزارۀ وجهی را به‌دقت نام‌گذاری و تعریف کرده و در مباحث عکس و قیاس به‌تفصیل به کار ببرد و از این رهگذر زمینه را برای نکته‌سنجی‌های فراوان شاگردش زین‌الدین کشّی و سپس افضل‌الدین خونجی فراهم کند. بنابراین تصحیح و انتشار این دو رساله، یکی از بزرگ‌ترین حلقه‌های مفقود میان ابن سینا و فخر رازی را از تاریک‌خانۀ «تاریخ منطق در ایران» بیرون می‌کشد.

در پایان رساله‌ای کوتاه و ناتمام از فخرالدین رازی در این کتاب تصحیح شده که تاکنون مجهول المؤلّف خوانده می‌شد. این رساله احتمالاً از نخستین آثار منطقی رازی است و در آن نشانه‌هایی از نخستین نوآوری‌های منطقی او که بعدها در آثاری چون الملخّص به تفصیل به آنها پرداخته، دیده می‌شود. با تحلیل محتوایی این رساله، به نظر می‌رسد که این رساله همچون پیش‌نویسی بوده که بعدها بخش منطق کتاب الملخص از روی آن بازنویسی و تکمیل شده است.[۱]


پانويس


منابع مقاله

پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

وابسته‌ها