راحة الصدور و آية السرور در تاریخ آل سلجوق

راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق‏
نام کتاب راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق‏
نام های دیگر کتاب اعلام الملوک: المسمی براحه الصدور و آیه السرور

راحه الصدور و آیه السرور

پدیدآورندگان راوندی، محمد بن علی (نويسنده)

اقبال، محمد (محقق)

مینوی، مجتبی (مصحح)

زبان فارسی
کد کنگره ‏DSR‎‏ ‎‏809‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏2‎‏ر‎‏2
موضوع ایران - تاریخ - سلجوقیان، 429 - 590ق.

نثر فارسی - قرن 6ق.

ناشر امير کبير
مکان نشر تهران - ایران
سال نشر 1364 هـ.ش
کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE10063AUTOMATIONCODE


معرفى اجمالى

اين كتاب كه از منابع مهم اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هجرى و از معتبرترين و سودمندترين آثار مكتوب فارسى پيش از حمله مغول به شمار مى‌رود، اطلاعات تاريخى و اجتماعى فراوانى در باره اوضاع ايران در آن روزگار در بر دارد و از پژوهش در باره دولت سلجوقيان آغاز مى‌شود و كار آنان را از آغاز تا سرانجام سلطان سنجر پى مى‌گيرد.

نوشتن اين كتاب در 599 قمرى آغاز شد و در 603 به نام غياث الدين ابو الفتح كى‌خسرو بن قلج ارسلان، از شاهان سلجوقى پايان پذيرفت. افزون بر تقرير تاريخ آل سلجوق به ويژه رويدادهاى روزگار طغرل سوم و اوضاع عراق و احوال اميران آن سامان پس از چيرگى خوارزمشاه، فوايد فراوان ديگرى در اين اثر هست كه بر توانايى نويسنده در تاريخ نگارى و زبردستى‌اش در فنون ادبى دلالت مى‌كند.

گزارش محتوا

اين كتاب، تاريخ سلسله بزرگ سلجوقى را از برپايى‌اش در اوايل سده پنجم قمرى تا سقوط آن (590ق1194/م) در بر دارد. شرح دراز دامنى در باره رويدادهاى پنج سال پس از اين زمان، در آن وجود دارد كه از روند نقل اتفاقات تا 595 (1199) گزارش مى‌دهد. نويسنده در پايان هر بخش از كتاب، به مدح و ثناى غياث الدين مى‌پردازد و قصيده‌اى نيز به نامش انشا مى‌كند. ارزش تاريخى اين كتاب، به رواياتى وابسته است كه از سال‌هاى 555 - 595 (1190 - 1199)؛ يعنى دو دوره آخر سلسله سلجوقى (پادشاهى ارسلان و طغرل) خبر مى‌دهند. اطلاعات اين دو دوره، دست اول و دراز دامنند، اما گزارش‌هاى كتاب در باره اوايل دوره سلجوقى، به دشوارى آموزنده و سودمند است و دوره‌هاى سلطنت دوازده پادشاه نخست اين سلسله، بسيار چكيده و به شيوه‌اى ناخوش‌آيند گزارش شده‌اند.

تنها منبع اطلاعات تاريخى مؤلف اين كتاب در بخش‌هاى آغازين، سلجوق‌نامه‌ظهير الدين نيشابورى است كه معلم سلطان ارسلان و خويشاوند راوندى بود.

درون‌مايه دو پاره از بخش‌هاى گوناگون پايان كتاب، در باره تيراندازى با تير و كمان و مسابقه اسب سوارى است و تنها بحث شرعيات در اين بخش‌ها مطرح است يا اين تمرين‌ها در اوضاع گوناگون از ديدگاهى مذهبى بررسى مى‌شوند. بخشى مستقل نيز در باره مشروعيت شراب وجود دارد كه در آن، ويژگى‌هاى دارويى شراب‌هاى گوناگون لفظ به لفظ و بدون ذكر منبع از كتاب بزرگ ذخيره خوارزمشاهى، نوشته اسماعيل جرجانى (531ق) نقل شده است. بخشى كه به بحث شطرنج مى‌پردازد، درون‌مايه‌اى درخور و آموزنده در بر ندارد و كمابيش تكرار سخنان نويسندگان قديم و جديد به عربى و فارسى در اين باره است. مانند اينكه بازى شطرنج در هندوستان اختراع شد و در دوره انوشيروان عادل به ايران آمد و اينكه وزير او بزرگمهر تغييراتى در آن پديد آورد و پس از آن به روميان رسيد و آنان نيز تغييرهاى بيشترى در آن پديد آوردند.

هم‌چنين بخشى در باره خطاطى در اين اثر هست كه چيستى خط منسوب را نشان مى‌دهد. اين خط روشى مدوّن براى تركيب حروف الفبا بر پايه اصول هندسى به شمار مى‌رود؛ يعنى هر حرف به كمك حرف پيشين آن نوشته مى‌شود؛ چنان كه همه حروف با يكديگر پيوسته (منسوب)اند.

خطهايى مانند نسخ، رقع، ثلث و محكك در بسيارى از جاها (الف، دال، را، كاف، لام، ميم، نون، واو و يا)، به روش‌هاى جداگانه براى تركيب حروف وجود دارند.

بخش «الغالب و المغلوب» اين كتاب، روش محاسبه نتيجه جنگ را ميان دو رقيب شرح مى‌دهد. بر پايه گفته نويسنده اين روش را نخست نيكوماخس به پسر خود ارسطو آموخت و او نيز آن را نزد الكساندر كبير برد. الكساندر به درستى و اعتماد پذيرى اين روش باور يافت و هرگز به جنگ يا نبردى دست نمى‌زد كه بر پايه اين روش پى‌آمدش شكست بود. توضيح كامل اين روش در دنباله همين بخش و درخت‌واره تبار سلجوقيان، در آغاز كتاب آمده است.

ساختار

شيوه نگارش كتاب را روشن و ساده و همان سبك فارسى پيش از مغول (انشاى سليس) مى‌توان برشمرد كه به دليل بودن مطالبِ نامربوط مانند گريزهاى طولانى، ذكر مكرر و كمابيش نامناسب ضرب المثل‌هاى مبتذل و كم ارزش عربى همراه با ترجمه فارسى آنها و شعرهاى فراوان، آسيب فراوانى به زيبايى آن رسيده است. به گمان ما، با حذف اين مطالب از كتاب، حجم آن را به يك چهارم مى‌توان كاست.

نويسنده 264 ضرب المثل عربى در اين اثر آورده است كه همه آنها بدون اشاره به نام منبع و و نويسنده‌اش، از الفرائد و القلائد ثعالبى گرفته شده‌اند و شمار شعرهاى آن به 2799 مى‌رسد كه 511 بيت از آنها، از آن خود نويسنده در مدح پشتيبانش (كيخسرو)، 144 بيت از انورى، 196 بيت از سيد اشرف (حسن قزوينى)، 77 بيت از اثير اخسيتكى، 348 بيت از مجير بيلقانى، 81 بيت از جمال الدين اصفهانى، 71 بيت از عمادى، 249 بيت از نظامى بيشتر از مثنوى خسرو و شيرين)، 122 بيت از شاعران عرب (بيشتر طغرايى و متنبى)، شش بيت فهلويات يا شعرهاى محلى، 676 بيت از شاه‌نامه و كمابيش 323 بيت از ديگر شاعران فارسى زبان است. هم‌چنين ابياتى از نظامى و شاه‌نامه بدون ذكر منبع در اين اثر ديده مى‌شود. بيت‌هاى شاه‌نامه از متن كامل آن گرفته نشده‌اند و گويى نويسنده مجموعه‌اى از ابيات اخلاقى و پند آموز شاه‌نامه را نزد خود داشته و بدون رعايتِ ترتيب، آنها را نقل كرده است.

اين دست نوشته نيز مانند ديگر دست نوشته‌هاى قرن هفتم و پيش از آن، در املاى كلمات، ويژگى‌هاى زيرا را داراست:«ا» هميشه داراى مد (آ) نيست، «بيرون است» و «نزديك است» و ...، به صورت «بيرونست» و «نزديكست» و ... نوشته مى‌شوند. آيات و روايت، اشعار و كلمات و امثال و حكم عربى و فارسى در سراسر كتاب به اندازه‌اى است كه مى‌توان گفت هيچ صفحه‌اى، از اين نكات و لطايف و دقايق خالى نيست. اين امثال و حكم، گاهى با ترجمه‌اى منثور همراه مى‌شود و گاهى به ترجمه گونه‌اى منظوم آراسته است كه احتمالا، از خود نويسنده يا ديگر شاعران است. مثل‌ها و حكمت‌هاى موجود در اين كتاب اغلب برگرفته از سخنان حكمت آموز امام على (ع) است.

وضعيت كتاب

منابع بخش‌هاى گوناگون پايان كتاب، برخى از كتاب‌هاى نام آشنا در باره شريعت حنفى مانند الجامع الكبير، الجامع الصغير، مختصر التحاوى و تفسيرهاى قدورى و مجاز فرغانى است. اين كتاب كه متن نسخه خطى كمياب و ويژه‌اى از خاندان بزرگ سلجوقى در ايران به شمار مى‌رود، در 1921 ميلادى به كوشش محمد اقبال تصحيح و همراه با حاشيه‌هاى مرحوم مجتبى مينوى چاپ شد.

مصحح محترم، مقدمه عالمانه‌اى به زبان انگليسى در باره شيوه كار خود در تصحيح، نويسنده كتاب، محتوا و منابع آن، تأثير راحه الصدور در كتاب‌هاى تاريخ پس از خود و نقد كتاب نوشته است. نسخه خطى، با حروف بزرگ و خوانا و به خط نسخ در يكم رمضان 635 (هفدهم آوريل 1238) تحرير شده است. اين نسخه پيش از اين، از آن استاد شيفر Schefer بود و اكنون در كتاب‌خانه ملى پاريس نگه‌دارى مى‌شود. (1) دانش‌جويان ايرانى از 1865 با اثر راوندى آشنا شدند؛ يعنى هنگامى كه يونگ در كتاب خود، كار راوندى را منبع تواريخ السلجوق دانست كه در روزگار پادشاهى مراد دوم (1421 - 1451) به تركى و در سه بخش نوشته شده بود. هم‌چنين هوتسما نيز اين موضوع را دوباره در مقاله كوتاهى در ششمين كنگره بين المللى شرق شناسان (1883) در ليدن ياد كرد.، اما وجود نسخه اصلى، هنگامى مشخص شد كه استاد شيفر، دارنده پيشين نسخه خطى، چكيده‌اى از آن را در جلد دوم كتاب Nouveaux Melanges Orientaux با ترجمه فرانسوى و يادداشت‌ها و تصوير يك صفحه از نسخه اصلى منتشر كرد.

گزارشى كامل از اين نسخه خطى (تاريخ سلسله سلجوقى از آغاز تا مرگ ملك شاه) به قلم همين دانشمند در متممِ وى بر سياست‌نامه نظام الملك منتشر شد و پرفسور ادوارد گرانويل براون بر اثر قدرت و اعتبار درون‌مايه كتاب، آن را براى انتشار برگزيد. اين نسخه خطى بسيار غنى است؛ زيرا با توجه به نوشته شدنش در آن دوره، هجى‌ها و اصطلاحات قديمى آن روزگار را داراست و افزون بر اين، بيت‌هاى بسيارى را از شعرهاى برخى از شاعران برجسته و بزرگ پارسى مانند انورى، نظامى، مجير بيلقانى، اثير اخسيكتى، حسن غزنوى و جمال الدين اصفهانى در بر دارد كه بيشترشان با نويسنده هم‌روزگار بوده‌اند.

ويرايش اين كتاب مانند ويرايش تاريخ جهان گشاى ويراسته ميرزا محمد قزوينى، است. مصحح هر رويداد يا گزارش تاريخى را، همراه با نمونه همانندش در نوشته‌هاى ابن اثير و بندارى، نويسندگان دو منبع بزرگ و مستقل در زمينه تاريخ سلجوقى، ياد كرده است. تاريخ‌ها در پانوشت درون قلاب ([ ]) آمده‌اند. نويسنده بارها از شاه‌نامه نقل كرده و از اين رو، هر جا كه دو خط متوالى يا بيشتر از شاه‌نامه آورده شده، براى ديدن متن اصلى از دو هلال () استفاده شده است.

فتحه پيش از الف و كسره پيش از يا، در اعراب گذارى به صورت عمودى نگاشته شده‌اند. فهرست واژگان اين كتاب، كلمه‌ها و اصطلاح‌هايى را در بر دارد كه نه كم‌ياب و نه قديمى‌اند. هم‌چنين خوانندگان بارها به چند كتاب معاصر ديگر ارجاع شده‌اند كه در آنها همان كلمه يا اصطلاح وجود دارد. نشانه گذارى در جمله‌ها فراوان است.

منابع مقاله

پيش گفتار و مقدمه مصحح كتاب.

محمدى فشاركى، محسن (پاييز 1381)، «تتبعى در راحه الصدور راوندى»، مجله تاريخ اسلام، شماره يازدهم..

ميرزا محمد، عليرضا (تابستان و پاييز 1382)، «امثال و حكم امام على (ع) در راحه الصدور»، مجله فرهنگ، شماره 46 و 47.


پیوندها