گلشن توحید: شرح ابیاتی از مثنوی معنوی
گلشن توحيد: شرح ابياتي از مثنوي معنوي | |
---|---|
پدیدآوران | شاهدي دده مغلوي، ابراهيمبن صالح (نویسنده)
هاشمپور سبحانی، توفیق (مصحح) فرجي، ميثم (ویراستار) |
ناشر | نشر گويا |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1399ش. |
چاپ | يکم |
شابک | 1ـ13ـ7291ـ622ـ978 |
موضوع | مولوي، جلال الدين محمد بن محمد، 604 - 672ق. مثنوي - نقد و تفسير
شعر فارسي - قرن 10ق. شعر عرفاني فارسي - قرن 10ق. |
زبان | فارسي |
کد کنگره | 8گ2ش / 5301 PIR |
گلشن توحید: شرح ابیاتی از مثنوی معنوی تألیف ابراهیم شاهدی مغلوی، به کوشش توفیق هاشمپور سبحانی (متولد 1317ش)،شاهدی در این کتاب، از هر دفتر مثنوی یکصد بیت که میان آن ابیات پیوند معنوی نبوده را برگزیده و بر هر بیت مثنوی که در مجموع ششصد بیت میشود، پنج بیت دیگر افزوده و کتاب را در سال 937 قمری به پایان برده است. افزودههای شاهدی سه هزار بیت است.
گزارش کتاب
شاهدی ابراهیم دده فرزند خدایی صالح ددۀ مغلوی است. مغله قصبهای در نزدیکی ازمیر امروزی است. خدایی یکسال و نیمه بود که پدرش وفات کرد. وی مردم عالم و آشنا به زبان فارسی بود. فوت او در سال 855 قمری اتفاق افتاده است. شاهدی کتاب «گلشن اسرار» از احوال پدر و خود و دیدارش با محمد چلبی دیوانه بحث کرده است. او مینویسد پدرش با آنکه فقیه و حافظ بود، در جنگها هم شرکت میکرد. به کشورهای عربی رفته بود. شبی در روستایی غیرمسلمان دختر نزدش آمده و گفته که من اسلام آوردهام، اگر مرا از اینجا نبری به قتلم میرسانند، یاریام نکنی، روز قیامت از تو شاکی خواهم بود. جد شاهدی دختر را با خود به مصر میبرد. بعدها با همین دختر ازدواج میکند. خدایی صالح دده از این زن به دنیا میآید.
مادر شاهدی زنی بود که به مولانا علاقه داشت. پدر شاهدی در حال مرگ، دست پسرش را به دست دوست ابریشمفروش خود میگذارد و پسر خود را به او میسپارد. پسر چون شیفتۀ تحصیل بود، تن به ابریشمفروشی نمیدهد. مدتی در مدرسۀ فاتح استانبول طلبگی میکند. به سبب غروری که در مدرسان خود میبیند، به درویشی روی میآورد. از سالوس و ریای مشایخ هم رضایتی نداشته است.
در مغله به توصیۀ مادرش به شیخ بدرالدین که صاحب مرید و خانقاه بود، پیوست و او میخواست به بدرالدین مثنوی تعلیم دهد؛ اما شاهدی زبان فارسی را بیش از استادش میدانست؛ از اینرو نزد بدرالدین تفسیر خواند. شاهدی همراه بدرالدین به لاذقیه سفر کرد. باز به مغله بازگشت. به منبر میرفت، پیرمردی اهل حال با او یار شد، روستا به روستا میرفتند. روز جمعه به منبر رفته، وعظ کرد، چون پایین آمد، همه دستش را بوسیدند. آن پیرمرد که اهل حال بود، گفت تا که تا این حد دانش داری، چرا کلاه مولویان بر سر نداری؟ شاهدی گفت اگر مرشدی بیابم، بیدرنگ کلاه مولوی بر سر مینهم. آن شخص که فنایی تخلص میکرد، گفت اخیراً عارفی از نسل مولانا به اینجا آمده، نزد او برویم. شاهدی در روستای «وقف» دست ارادت به فانی دده شیخ مولویخانۀ آن دیار داد و به طریقت مولویه درآمد. آن تاریخ 24 سال داشت. او به دیوانه محمد چلبی عشق میورزید. دیوانه محمد چلبی از پیوستگان نسل مولانا بود. در هر حال شاهدی سر تمکین در برابر او فرود آورد. بعد از مرگ دیوانه محمد، زاویۀ سیدکمال در مغله را به مولویخانه بدل کرد و تا هنگام مرگ در آنجا اقامت گزید. شاهدی در سال 957 در مغله درگذشت و در مولویخانۀ خود دفن شد.
از شاهدی آثاری برجای مانده که عبارتند از: گلشن وحدت، گلشن اسرار، تحفۀ شاهدی، شرح گلستان سعدی، مشاهدات شاهدیه، صحبتنامه، دیوان و این کتاب با عنوان «گلشن توحید».
شاهدی در این کتاب، از هر دفتر مثنوی یکصد بیت که میان آن ابیات پیوند معنوی نبوده را برگزیده و بر هر بیت مثنوی که در مجموع ششصد بیت میشود، پنج بیت دیگر افزوده و کتاب را در سال 937 قمری به پایان برده است. افزودههای شاهدی سه هزار بیت است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات