علم و شبه علم
علم و شبه علم | |
---|---|
پدیدآوران | گلشنی، مهدی (نویسنده)
جمالی، محمد (نویسنده) خطیری، مرتضی (نویسنده) |
ناشر | علمی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1399 |
شابک | 4ـ202ـ246ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
علم و شبه علم تألیف مهدی گلشنی، محمد جمالی، مرتضی خطیری؛ اکنون زمان آن رسیده که در دانشگاههای کشور ما به کلنگری و مطالعات بینرشتهای بیشتر توجه شود و تحولات مثبتی که در این راستا در غرب رخ داده است، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. این کتاب در راستای این هدف نوشته شده است.
ساختار
کتاب در سه فصل به نگارش درآمده است.
گزارش کتاب
در حالی که بر علم قدیم، چه در یونان باستان و چه در دوران تمدن اسلامی و قرون وسطای غربی، یک چتر فلسفی حاوی مفروضات متافیزیکی حاکم بود، از شروع علم جدید نگرش تجربهگرایی که اعتبار را صرفاً به دانش دریافتشده از تجربه میداد، قوت گرفت و در ظرف دو قرن با ظهور افرادی نظیر آگوست کنت، داروین، فروید و ماخ حاکمیت مطلق پیدا کرد و به صورت رسمی فلسفه و دین کنار گذاشته شد. در نیمۀ اول قرن بیستم نیز با ظهور نظریۀ کوانتوم ابزارانگاری حاکمیت پیدا کرد که در آن فقط تطبیق پیشبینیهای یک نظریه با تجربه کفایت میکرد و فهم قضایا در ارتباط با ساختار طبیعت اهمیتش را از دست داد.
در نیمۀ اول قرن بیستم، پوپر طبقهبندی علوم به صورت علم، غیرعلم و شبه علم را مطرح کرد و اگرچه او اخلاق و فلسفه را خارج از علم تجربی گرفت؛ ولی برای آنها شأن و جایگاه قائل شد. اما فیزیکدانان، شیمیدانان و زیستشناسان به این نکات پوپر توجه نکردند و محصولات کار خود را صرفاً ناشی از تأثرات حسی دانستند و نقشی برای ارزشهای اخلاقی و فلسفه در علم تجربی قائل نشدند. اما در نیمۀ دوم قرن بیستم با ظهور فلاسفۀ علم و تأمل بعضی از نخبگان فیزیک و زیستشناسی معلوم شد که علم فارغ از مفروضات عام فلسفی و ارزشهای اخلاقی نیست و هیچ مجموعهای از آزمایشها یک نظریه را قطعی نمیکنند و همواره نظریههای بدیل میتوانند برای توضیح یک مجموعه از نتایج تجربی وجود داشته باشند؛ اما در حالی که روزبهروز دانش ما از آنچه در طبیعت میگذرد، غنیتر میشود، هرگز نمیتوان ادعای تمامیت علم را کرد.
نتیجۀ این تحولات آن بود که در اواخر قرن بیستم لزوم توجه به ابعاد فلسفی علم توسط عدهای از سرآمدان علم مطرح شد و در دهۀ اخیر در بعضی از دانشگاههای مهم غرب ائتلافهایی از فیزیکدانان، ریاضیدانان و فلاسفه برای بحث دربارۀ مسائل بنیادی علوم صورت گرفته است.
گرچه نمیتوان بین علم و آنچه شبه علم تلقی میشود، مرز دقیقی تعریف نمود؛ ولی در شبه علم بودن بعضی از حوزهها مثل تنجیم یا جادوگری یک اجماع بین علما وجود دارد. با این وجود در برخی از حوزهها تفاوت نظر وجود دارد و گاهی به دلیل تعصب یا برداشتهای نادرست، حوزههایی مثل فلسفه و طب سنتی مکمل، شبه علم تلقی شدهاند. برعکس برخی موارد که بهروشنی معیارهای علمیبودن را دارا نیستند (همچون نظریۀ چندجهانی) به عنوان علم قطعی در نظر گرفته شدهاند. بر اساس معیارهای مطرحشده نمیتوان به طور قطع دربارۀ علمی بودن یک گزاره یا یک نظریه اظهارنظر کرد، بلکه علمیبودن دارای شدت و ضعف است.
اکنون زمان آن رسیده که در دانشگاههای کشور ما به کلنگری و مطالعات بینرشتهای بیشتر توجه شود و تحولات مثبتی که در این راستا در غرب رخ داده است، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. این کتاب در راستای این هدف نوشته شده است. در فصول اول و دوم کتاب به تحولات علمی ـ فلسفی صورتگرفته در قرن اخیر پرداخته شده و در فصل سوم به مغالطاتی که در محیط ما در قضاوت دربارۀ شبه علم بودن بعضی از حوزههای دانش بشری صورت گرفته، پاسخ داده شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات