نهاية الإقدام في علم الكلام

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    نهایه الاقدام فی علم الکلام
    نهاية الإقدام في علم الكلام
    پدیدآورانشهرستانی، محمد بن عبدالکریم (نویسنده) مزیدی، احمد فرید (محقق)
    ناشردار الکتب العلمیة، منشورات محمد علي بيضون
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1425 ق
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    نهاية الإقدام في علم الكلام، تألیف ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستانى، كتابى كلامى در مورد بعضى از مسائل اصول دين؛ همچون توحيد نبوت و عصمت، در قرن ششم، به زبان عربى نگاشته شده است. این کتاب، از جمله آثاری است كه بسيارى از اهل علم، حواشى آثارشان را از اين كتاب أخذ كرده‌اند.


    تعليق، تخريج و توثيق اين كتاب به همراه ضبط نص و اصلاح آن توسط آقاى احمد فريد مزيدى انجام گرفته است. اين كتاب قبل از اين در اروپا و سپس در مصر چاپ شده است.

    در ذیل این اثر دو کتاب به نام‌های «لباب المحصل في أصول‌الدين» و «الإشارة إلی مذهب أهل الحق» آمده که به صورت جداگانه معرفی شده است.

    ساختار

    كتاب حاضر با مقدمه‌اى از آقاى احمد فريدى در جامعه الازهر قاهره آغاز گرديده[۱]، سپس ترجمه‌اى از مؤلف[۲] و بعد از آن اصل كتاب شروع شده است.[۳]

    سبک نگارش اين كتاب چنين است كه با آوردن اقوال مختلف و سپس رد يا تاييد آن قول، با استفاده از برهان به شرح و توضيح مطالب خويش پرداخته است. اين كتاب داراى 20 عنوان كه از آن به قاعده تعبير كرده است، تشكيل يافته است.

    گزارش محتوا

    قاعده اول درباره حدوث عالم و بيان استحاله حوادثى كه اولى براى آنها نيست و همچنين استحاله وجود اجسامى كه تناهى مكانى ندارند، مى‌باشد.[۴]

    در ابواب بعدى اين كتاب مباحثى در توحيد[۵] و ابطال مذهب تعطيل[۶] و بحثى پيرامون احوال[۷] مطرح شده است. منظور از حال، طبق گفته مؤلف چيزى نيست كه برایش بتوان تعريف حقيقى ذكر كرد، بلكه ضابطه‌اى براى تقسيم دارد كه آن را به ما يعلل و ما لايعلل تقسيم مى‌كند، و منظور از ما يعلل احكامى است كه براى معانى كه قائم به ذات هستند و ما لايعلل، صفاتى هستند كه احكام براى آن معانى واقع نمى‌شوند.

    از مباحث فلسفى چون معدوم و اين كه آيا معدوم شئ است يا نه[۸] و در هيولا و رد بر كسانى كه هيولا را بدون صورت وجود اثبات كرده‌اند[۹] و همچنين در علم و اراده ازلى الهى بحث شده است.[۱۰] از حقيقت كلام انسانى و نطق نفسانى سخن به ميان آمده است.[۱۱] چون نویسنده اين كتاب از اهل تسنن مى‌باشد، طبق قاعده آنان از ادله عقلى و نقلى در مورد رؤيت خدا، بابى را آورده كه بيشتر اشاره به اثبات رؤيت روى داستان حضرت موسى(ع) است كه مى‌فرمود: "رب أرنى أنظر إليك".[۱۲]

    از حسن و قبح عقلى[۱۳] و ابطال غرض و علت براى افعال الهى[۱۴] و معناى توفيق و شكر و أجل و رزق مطالبى را بيان داشته است. در مورد نفى غرض و علت براى خدا، مى‌گويد: اگر خدا بخواهد در افعال خود غرضى داشته باشد، بايستى عاملى روى خدا تأثير بگذارد كه آن فعل را انجام دهد، حال چه آن عامل براى خداوند نفعى داشته باشد و چه نداشته باشد، در هر صورت خدا نفع و ضررى قبول نمى‌كند و هيچ عاملى نمى‌تواند روى او تأثير بگذارد.[۱۵]

    قاعده نوزدهم كتاب در اثبات نبوت و تحقيق معجزات و وجوب عصمت انبياء مى‌باشد و قاعده آخر خاص اثبات نبوت پيامبر اسلام مى‌باشد.[۱۶]

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها