لسان الميزان (8 جلد)
لسان الميزان | |
---|---|
پدیدآوران | ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | ميزان الاعتدال |
ناشر | دار الفکر |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 1407ق ,
مجلد2: 1407ق , مجلد3: 1407ق , مجلد4: 1407ق , مجلد5: 1407ق , مجلد6: 1407ق , مجلد7: 1407ق , مجلد8: 1407ق , |
موضوع | حديث - جرح و تعديل
حديث - علم الرجال محدثان اهل سنت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 8 |
کد کنگره | BP 115 /الف2ل5 1366 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
لسان الميزان، اثر احمد بن علی بن حجر عسقلانی (متوفی 852ق)، معروف به ابن حجر عسقلانی، در موضوع نقد رجال و راویان حدیث از قرن سوم تا قرن نهم هجری است و بر مبنای کتاب «ميزان الاعتدال في نقد الرجال» شمسالدین ذهبی (متوفی 748ق) نگاشته شده است.
کتاب با مقدمه ناشر که حاوی ترجمه ابن حجر و شیوه تصحیح کتاب است، آغاز میشود. ناشر برای تصحیح کتاب دست به اصلاح اغلاط کتاب، شمارهگذاری راویان، ضبط اسماء راویان و تهیه فهارس فنی زده است[۱].
نویسنده، معتقد است که بهترین کارها و فعالیتها، فعالیت در علم دین است و افضل و اعظم این دانش از جهت برکت، تشخیص احادیث صحیح رسول خدا، از مدخول آن و منقطع آن از موصولش و سالم آن از معلولش میباشد. در اینباره با رجوع به احادیث پیامبر میبینیم که پیامبر خود توصیه به اخذ روایاتش و تبلیغ و انتشار آنها نموده است و احادیث پیامبر، مدار شریعت، توضیح، تبیین و مفسر آیات قرآن است[۲].
ایشان در ادامه به بیان شیوه کار خود میپردازد و میگوید: هرگاه خواستهام مطلبی را به متن «ميزان الاعتدال» ذهبی اضافه کنم، کلام او را بهوسیله لفظ «انتهی» پایان برده، سپس کلام خود را بعد از آن آوردهام[۳].
نویسنده بعد از آوردن مقدمه ذهبی بر کتاب «ميزان الاعتدال» ذهبی، مطالبی را از برخی علما، همچون عثمان بن سعید دارمی، ابومصعب زبیری، ابن قتیبه، ابن ابیخیثمه، ابن حبان، خطیب، ابن مبارک، شافعی و... طی فصولی آورده است؛ مثلا در یک فصل از قول عثمان بن سعید دارمی، آورده که: از یحیی بن معین درباره مردی که شخصی ضعیف را بین دو ثقه میبیند و میگوید از سند میکاهم و بهصورت نقل ثقه از ثقه روایت میکنم، پرسیده شد و او گفت این کار را نکن...[۴].
وی در فصلی دیگر از ابن ابیخیثمه نقل میکند که به ابن معین میگوید: شما میگویی: «فلان ليس به بأس» و «فلان ضعيف». او در جواب گفت: درصورتیکه بگویم: «ليس به بأس»، آن راوی ثقه است و اگر بگویم: «هو ضعيف»، او ثقه نیست و حدیثش نوشته نشود. حمزه سهمی نیز از دارقطنی میپرسد: مقصود شما از راویی که دربارهاش میگویی: «فلان لين، أيش تريد به»، چیست؟ در جواب گفت: این شخص ساقط و متروک الحدیث نمیباشد، ولی به سبب چیزی که وی را از عدالت ساقط نمیکند، جرح شده است[۵].
این اثر هشتجلدی بهترتیب حروف الفبا تنظیم شده است که با «آدم» آغاز میشود و به «امیونس» ختم میشود، سپس یک فصل درباره مادران برخی از راویان آمده که نام آنان مشخص نیست. نویسنده در این فصل نام چهارده راوی را آورده است که به عدد 5958 که نام والده امحکیم است، ختم میشود[۶].
این اثر از آثار مهم ابن حجر بشمار میرود که اختصار و تکملهای است بر کتاب «ميزان الاعتدال» ذهبى درباره رجالى که به قول اهل سنت از ضعفا و متروکین و مجهولین هستند. ابن حجر در «لسان الميزان» نام راویان کتب سته را که مزی در «تهذيب الكمال» ذکر کرده، در کتاب خویش نیاورده است؛ زیرا حاجتى به تکرار آنها احساس نمیکرده است[۷].
ذهبى در «ميزان الاعتدال»، غلو در تشییع و تشییع بدون غلو را جزء بدعت کوچک شمرده است و میگوید: اینگونه بدعت در میان تابعین و اصحاب تابعین که دارای دین و ورع و صدق بودهاند، فراوان است و اگر حدیث آنها رد شود، مقدار زیادی از احادیث نبوی از میان میرود؛ اما رفض را جزو بدعت کبری شمرده است و آن عبارت از رد ابوبکر و عمر است. وی میگوید: در میان اهل رفض آدم راستگو دیده نمیشود[۸].
ابن حجر در مقدمه «لسان الميزان»، پس از نقل قول ذهبى، میگوید: مالک و اصحاب او و ابوبکر باقلانى، قول مبتدعه (مانند رافضه و خوارج) را مطلقاً منع میکنند. ابوحنیفه و ابویوسف، روایت آنها را مطلقاً قبول کردهاند، مگر اینکه بدعت راوی موجب کفر باشد، یا اینکه راوی، کذب را حلال شمرد و از شافعى نیز چنین روایت شده است؛ اما بیشتر اهل حدیث قائل به تفصیل شدهاند؛ مثلاً برخى از ایشان گفتهاند: اگر مبتدع راستگو باشد و مبلّغ (داعى) نباشد، حدیث او مقبول است و فقط حدیثى که در تأیید بدعت خود نقل کند، مقبول نیست... ابن حجر و ذهبى فراموش کردهاند که در میان اهل سنت هم راویانى هستند که دشمنان سرسخت شیعه بودهاند و احادیثى درباره شیعه و مذمت ایشان و نفى عقاید شیعه نقل کردهاند. اگر میزان رد حدیث، حدیثى باشد که مبلّغ یا داعى در تأیید قول خود میآورد، فرقى میان شیعه و اهل سنت نباید باشد[۹].
در پایان کتاب، دو فائده خیلی مختصر آمده است[۱۰].
جلد پایانی کتاب، به فهارس اختصاص یافته است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- فکرت، محمدآصف، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374ش.