قرآن کريم (ترجمه میبدی)

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    قرآن کريم
    قرآن کريم (ترجمه میبدی)
    پدیدآورانمیبدی، احمد بن محمد (نويسنده)

    ملک ثابت، مهدی (تصحیح و مقابله) رواقی، علی (تصحیح و مقابله)

    عسکر ارسنجانی، محمدحسین (خطاط)
    عنوان‌های دیگرقرآن. فارسی - عربی
    ناشرمرکز پژوهشی ميراث مکتوب
    مکان نشرایران - تهران
    سال نشر1388ش
    چاپ1
    شابک978-964-8700-60-2
    موضوعقرآن - ترجمه
    زبانعربی - فارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    قرآن کریم، ترجمه ابوالفضل رشیدالدین میبدی، نوشته ابوالفضل احمد بن ابو سعد بن احمد بن مهریزد میبدى (متوفای 530ق) از عارفان بنام سده پنجم و ششم هجری است که به خط محمدحسین بن علی عسكر ارسنجانی (1300 ق) و با تصحیح و مقابلۀ مهدی ملك ثابت و علی رواقی چاپ شده است.

    این ترجمه، نخستین بخش یا «نوبة الأولی» از بخش‌های سه‌گانۀ تفسیر «کشف الأسرار» میبدی است؛ او در «مجلس» یا «نوبت اول» به ترجمۀ فارسی آیات و با ارائۀ معنای صریح و بدون پیرایۀ آن‌ها پرداخته است. این ترجمه را در جنب ترجمه تفسیر طبری و تفسیر سورآبادی، می‌توان جزو بهترین ترجمه‌های فارسی کهن قرآن کریم برشمرد. اشکال این ترجمه و همه ترجمه‌های کهن این است که تحت‌اللفظی است و اجزای کلام در نثر ترجمه در محل طبیعی خود قرار نگرفته است. از سوی دیگر این ترجمه‌ها بدون نوسازی برای خواننده متوسط‌الحال امروزی مفهوم نیست؛ نوبت دوم، تفسیر به معنای متعارف است که بحث‌هایی را در وجوه معانی، قرائت‌های مشهور، سبب نزول، بیان احکام، ذکر اخبار و آثار آیات و مانند آن دربردارد؛ و در نوبت یا مجلس سوم، از رموز کلام عارفان و اشارات صوفیان پرده برداشته و بیش از همه به نقل سخنان خواجه عبدالله انصاری می‌پردازد. او تأویلاتش را از آیات قرآنی با نثری مسجع و آهنگین بیان می‌کند.[۱]

    البته، ترجمه کلام وحی به دست کسی از اهل سنت که قرآن را قدیم می‌داند، خود مانع از آن می‌شود که سیمای فقهی، کلامی و عرفانی مترجم بتواند بخوبی از میان متن ترجمه جِلوه کند. با این حال، او با چیره‌دستی که در حوزه واژگان عصر خود داشته است، ترجمه‌ای استادانه، روان و روشمند از قرآن بر جای گذاشته است. او در کار خویش، به ترجمه‌های پیش از خود، مانند ترجمه تفسیر طبری، نگاهی افکنده است؛ اما نه اینکه از آن‌ها بی چون و جرا پیروی نموده و از روش خود دست کشیده باشد.[۲]

    از آنجا که مترجمان، هنگام ترجمه قرآن محتاط خواهند بود كه برای حفظ امانت، آن را واژه به واژه ترجمه كنند، این وسواس، دغدغه و دقت سبب می‌شود كه زیبایی كلام قرآن فدای دقت و امانت شود. با این حال، میبدی جهشی در این باره انجام داده است تا به خود در سنت ترجمه، آزادی ببخشد. دریغ که تلاش میبدی در این باره از سوی مترجمان پس از وی دنبال نشده است و آنان به همان قیود و سبك ترجمه تحت‌اللفظی پیشین بازگشتند. اگر مترجمان در هر قرن، به اندازه میبدی از طبری فاصله گرفته بودند، امروز نیازمند شمار فراوانی از ترجمه‌های قرآن به فارسی نبودیم. نثر فارسی میبدی ظرافت و لطافت نثر خواجه‌ عبدالله انصاری را در سبك خود دارا است و آن را حفظ كرده است. امروزه هیچ مترجمی از مراجعه به میبدی بی‌نیاز نیست و تدوین لغت‌نامه قرآن بر اساس ترجمه میبدی، بایسته گشته است.[۳]

    ‏نکته درخور توجه در این ترجمه، این است که زبان ترجمه در «نوبت اول» با زبان «نوبت دوم و سوم» هم از نظر واژگان اختلاف فاحش دارد و هم از نظر ساختارِ دستوری؛ در نوبت اول، ساختار عبارت‌ها فارسی نیست زیرا او آیات الهی را بخش‌بخش و گاه کلمه به کلمه ترجمه کرده و خود می‌دانسته که از آن‌گونه ترتیب، جملۀ فارسی درستی فراهم نمی‌آید. از این جهت، ژرف‌ساختِ ترجمۀ میبدی با ترجمه رسمی معروف به ترجمه «تفسیر طبری» تفاوت چندانی ندارد. البته میبدی گه‌گاه، با تغییردادن جای افعال، جمله‌های خود را اندکی فارسی‌تر گردانیده است. همچنین، در بیشتر جاها، کلمه‌ای یا جمله‌ای را به ترجمۀ رسمی خود افزوده است و با این کار، جمله‌های پیچیده‌ای که در ترجمۀ رسمی دچار گنگی مطلق‌اند، در اثر او مفهوم شده‌اند.[۴]

    چگونگی ترجمۀ واژه‌های قرآنی

    میبدی در ترجمۀ خود، هم کوشیده است که ترتیب الفاظ قرآن را حفظ کند و هم خواسته است به گونه‌ای از آن تنگنا به در آید؛ از این رو، گاه فعل جمله را به سیاق فارسی در آخر جمله نهاده است و در بسیاری جاها، چندین کلمۀ تفسیرگونه به ترجمه افزوده است.[۵]‏میبدی در بخش نخست، آیه‌های قرآن را با اختصار و رعایت امانت به فارسی روان ترجمه کرده است؛ به گونه‌ای که از واژه‌های اصیل فارسی و ترکیب‌های زیبای آن بهره‌های فراوان برده است تا آنجا که می‌توان آن را فرهنگ‌واژۀ ارزشمندی به شمار آورد.

    او از ترکیب‌ واژه‌ها، برابرنهاده‌های تازه‌ای آفریده است. ترکیب‌هایی مانند ابریق=آبریز؛ آّب‌دستان در آیۀ «بِأَكۡوَابٖ وَ أَبَارِیقَ»: می‌گردانند بر سر ایشان صراحی و کوزاوری‌ها بی‌گوشه و آب‌دستان‌ها با گوشه و دسته.

    او واژۀ «باش» را در ترجمه دو حرف «أ» و «هل» به کار می‌برد. مانند «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ؟...(آل عمران،162)»: باش، کسی که بر پی رضوان خدا رود و جستن خشنودی وی... [۶]

    او آیه‌هایی را که متضمن فعل امر غایب‌اند، به گونۀ «دعایی» آورده و با افزودن جملۀ دعایی «ایدون باد» یا «ایدون بادا» به جای «باید» -که امروزه در صرف فعل امر غایب به کار می‌رود، شیوه‌ای منحصر به فرد را در ترجمه اعمال کرده است؛ مانند «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنّي فَإِنّي قَريبٌ أُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَليَستَجيبوا لي وَ ليُؤمِنوا بي لَعَلَّهُم يَرشُدونَ ﴿بقره،186﴾»: و ایدون بادا که پاسخ کنند رهیکان من، چون ایشان را فرمایم....

    مطابقت مسند با مسندٌ‌ الیهِ جمع ذی‌روح: در دستگاه مطابقۀ زبان فارسی اگر مسند الیه جاندار باشد، فعل با آن در جمع و اِفراد مطابقت می‌کند. اما مسند یا مفعول همیشه مفرد است. این انطباق تحت تأثیر زبان عربی در کشف الأسرار نمود یافته است. در جمله‌های مختوم به فعل ربطی هرگاه مسند الیه جمع ذی روح باشد، علاوه بر رابطه، گاه مسند هم جمع می‌آید؛ مانند «مِنهُمُ الصالِحُونَ (اعراف،168)»: هست از ایشان که مسلمانان‌اند و نیکان؛ و مانند «إنَّکُم مُجرِمُونَ(مرسلات46)»: شما بدکردارانید.

    مطابقت صفت با موصوف: مطابقت‌نکردن صفت با موصوف جمع از قاعده‌های زبان فارسی است. اما مطابقت نیز، در نمونه‌های فراوان نظم و نثر قدیم دیده می‌شود؛ میبدی برای رعایت امانت متن عربی، این مطابقت را غالباً رعایت کرده است؛ «وَ الیَتامی (بقره،177)»: و نارسیدگان پدرمُردگان را؛ و مانند «كَبٰائِرَ الْإِثْمِ (شوری،37)»: از بزرگ‌های گناهان.

    میبدی مطابقۀ صفت با موصوف در تأنیث را -که متأثر از زبان عربی است و کم‌کم از قرن ششم رواج یافته است- به ندرت، به کار برده است؛ مانند «الزَّانیَةُ وَ الزَّانی (نور،2)»: زن زانیۀ شوی‌نداشته و مرد زانیِ زن‌نداشته.

    الحاق «الف تعظیم و اعجاب» به آخر دو واژۀ «نیک» و «بد»، معادل زیبایی است که میبدی برای برگرداندن افعال مدح و ذم عربی به فارسی در این تفسیر آورده است؛ مانند «وَ نِعْمَ اَجْرُ الْعَامِلِینَ (آل عمران،136)»: ای نیکا سرانجام که ایشان یافتند.

    اسم اشاره مرکب «آنک»: در آثار کهن فارسی «آنک در مورد اشاره دور که به حالت تنبیه یا تبشیر باشد، می‌آمده است ولی میبدی این واژه را در مقابل «هذا» (اسم اشاره نزدیک) و «تلک» (اسم اشاره دور) هنگام تنبیه یا تبشیر آورده است و معانی «آنجای»، «آنگاه» و «اینک» از آن برمی‌آید؛ مانند «هَذِهِ نَاقَة اللَّهِ (اعراف،72): آنک این ماده شتر خدای است.

    اسم اشاره مرکب «اینچه» در ترجمه «هذا» و «ما» موصول: میبدی اینچه را در نوبت اول ترجمه‌اش، در مقابل «هذا» و مای موصول آورده است؛ در اشاره به چیزهای نزدیک، مانند «قَالَ أَ لَيْسَ هَٰذَا بِالْحَقِّ (انعام،30)»: گوید اینچه می‌بینید، راست نیست.

    کاربرد مصدر مرخّم به جای مصدر: این کار، بویژه در ترجمه مصدرهای عربی از ویژگی‌های این ترجمه است؛ مانند «لا بَیعٌ فِیهِ (بقره،254)»: که در آن روز، خرید و فروخت نبود.

    حذف فعل ربطی بدون قرینه: میبدی این حذف را انجام داده است، (با آنکه آمدنش در سیاق عبارت لازم است)؛ مانند «وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ (انعام،101)»: و او بر همه چیز دانا.

    میبدی غالباً فعل ربطی «است» را در غیر از «غایب مفرد» حذف می‌کند که در این حالت، ضمیر متصل فاعلی جانشین رابطه می‌شود؛ مانند «وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (انعام،104)»: و من بر شما گوشوان نه ام [نیستم].

    کاربست واژۀ «ای» به جای «آیا»: (البته، تلفظ قطعی آن معلوم نبوده و مشخص نیست که به صورت اَی ay یا گونه‌ای دیگر ادا می‌شود)؛ مانند «وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ (قصص،82)»: ای ما به جای رحمت، بدانکه سرانجام نیک نیاید ناگرویدگان.

    کاربست «و» به جای همزه استفهام و واژۀ «هل»؛ مانند «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ (بقره،107)»: و نمیدانی‌ای آدمی... که الله راست پادشاهی آسمان‌ها و زمین؟»

    ترجمه مفعول مطلق: میبدی مفعول مطلق عربی را بخلاف رویه مترجمان زمانه‌اش، به فارسی ترجمه کرده است؛ مانند «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ (حجر،85)»: فراگذار، فراگذاشتن نیکو.

    ترجمه «کان» ناقصه: میبدی با این کار، قید استمرارِ «همیشه» یا «از همیشه» و یا «همیشه‌ای» را افزوده است تا مفهوم زمان گذشته را -که از کان برمی‌آید- از میان برده و رسانندۀ دوام و ثبوت برای صفت‌های الهی باشد؛ مانند «وَ كانَ اللهُ‌ عَلیماً حَكیماً (نساء،17)»: و خدای دانای راست دانش است همیشه؛ «وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِیماً (نساءف158)»؛ و خدای توانا، دانا است همیشه‌ای؛ «وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (احزاب،5)»: و الله آمرزگاری بخشاینده است از همیشه. همچنین، میبدی در ترجمه جمله‌هایی که کان همراه با «ما»ی نفی و یا فعل‌های منفی که با «لم» آمده، واژۀ «هرگز» را به کار برده است؛ مانند «مَا كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها (بقره،114)»: که هرگز در آن مسجد نَشند پسِ آن. کاربرد إن در معنی حرف نفی: میبدی در جلد ششم کشف الاسرار (ص: 27) می‌گوید: «و روا باشد که إن به معنی مای نفی بوَد»؛ مانند «وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ (یوسف،3)»: و نبودی پیش از فروآمدن این نامه مگر از ناآگاهان.

    ترجمه موصول با صله: میبدی این موصول را با صله‌ای که طولانی است، به صورت اسم فاعل و به گونه‌ای مختصر ترجمه کرده است؛ مانند «وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا (مائده،53)»: و مؤمنان گفتند؛ او گاهی نیز، موصول را به «ایشان که» ترجمه کرده است؛ مانند «اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ (بقره،274)»: ایشان که نفقت می‌کنند مال‌های خویش.

    ترجمه جمله‌های استفهامی قرآن بدون نشانۀ پرسشی: میبدی نیز مانند شیوه‌ای که در زبان‌های ایرانی باستان برای نشان‌دادن جمله پرسشی رواج داشته، آن را با آهنگ و بدون ادات استفهام ترجمه کرده است؛ مانند «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ؟ (بقره،107)»: و نمی‌دانی‌ای آدمی! که الله راست پادشاهی آسمان‌ها و زمین. او در برخی موردها، از واژه‌های پرسشی «چه»، «چون» و «هیچ» برای رساندن استفهام بهره‌گرفته است؛ در ترجمۀ «فَأَنّی‌ تُصرَفُون‌َ (یونس،32)»: شما را از او چون برمی‌گردانند؟، چون به معنی «چگونه» است و در جمله «هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا (مریم،65)»: هیچ دانی او را همنامی و مانندی؟، «هیچ» مفهوم قیدی دارد.[۷]

    میبدی در آیه‌هایی که دوام فاعل به صورت «جمع مذکر» و «مؤنث سالم» با هم آمده، برای آنکه این تذکیر و تأنیث را در ترجمه‌اش منعکس کند، نخست اسم فاعل را آورده و بعد، عبارت «مردان و زنان» را افزوده است تا در عین اینکه ترجمه وفادار به اصل است، جمله بر روش نگارش پارسی باشد؛ مانند: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ (توبه،68)»: وعده داد الله منافقان را، مردان و زنان.[۸]

    ساختن صفت فاعلی مخفف: مانند «اخترگو» در آیۀ «فَمٰا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكٰاهِنٍ وَ لاٰ مَجْنُونٍ (طور29): که تو به آن نیکویی که خداوند با تو کرد، نه اخترگویی و نه دیوانه؛ و مانند «باریک‌دان» در «ٱللَّهُ لَطِيفُۢ بِعِبَادِهِ (شوری،19)»: الله باریک‌دانست و دوربین به بندگان خویش.

    ساختن صفت مفعولی مرکب: مانند «گمان‌افتادگان» در «فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ‌(آل عمران،60): تو که رسول منی، از گمان‌افتادگان مباش.

    ساختن ترکیب وصفی مقلوب: مانند «ستَبردل» در «غَليظَ القَلبِ (آل عمران،159)»: ستبردلِ بی‌رحمت.

    ساختن ترکیب اضافی مقلوب: مانند «پناه‌جای» در «لَا وَزَرَ (قیامت،11)»: پناه‌جای نیست او را.

    ساختن حاصل مصدر: مانند «خواهش‌گری» در «وَ لَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ (بقره،123)»: و بکار نیاید وی را که کسی آید و وی را خواهش‌گری کند.

    ساختن مصدر مرکب: مانند «به‌آب‌کشتن» در «فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ (انبیاء،77)»: به‌آب‌کشتیم ایشان را همه.

    واژه‌سازی با پسوندها (با افزودن به اسم یا مصدر و یا مصدر مرخم): مانند «مردآسا» در «حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ (احقاف،15)»: تا مردآسا گردد...؛ و مانند «برآمدَن‌گاه و فروشُدَن‌گاه» در «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ (بقره،115)»: و خدای راست برآمدَنگاهِ آفتاب و فروشدَنگاه آفتاب؛ و مانند «شوی‌مند» در «وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ (نساء،24)»: و حرامست بر شما زنان شوی‌مند.

    واژه‌سازی با پیشوندها: مانند بازانداختن، بازشکستن، بازکوشیدن، برآوردن، برکمال، درایستادن، درحال.

    آوردن «الف» در ترجمۀ فعل‌های مدح و ذم: مانند «فَنِعْمَ عُقْبَى الدّٰارِ (رعد،24)»: ای نیکا سرانجام که ایشان یافتند؛ و مانند «فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنذَرِینَ (صافات،177)»: بَدا بامداد آگاه‌کردگانِ بیم‌نمودگان.

    ساختن ترکیب‌هایی از صفات نسبی جمع: مانند «وَ إِذَا ٱلۡوُحُوشُ حُشِرَتۡ، (تکویر،5)»: و آنگه دشتیان و کوهیان از جانوران پسِ آن که خاک گشتند، فراهم آرند؛ و مانند «أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ (مائده،10)»: ایشان فرداآتشیانند. (و مانند: حسرتیان و سخاوتیان)

    در ترجمه میبدی، واژه‌سازی‌های بسیاری دیده می‌شود که علاوه بر موارد فوق، به برخی دیگر اشاره می‌گردد: «سِرَاعاً (معارج،43)»: زودازود؛ «سُبحانَکَ»: پاکاخداوندا!، جلیلا خدایا! «وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ»: چندا از شهرهایی، «رُبَما»: ای بسا هنگاما. همچنین، واژه‌های بسا امیرا، بسا ذلیلا، اندکا، خوشاروزا! نیکامُزد، بدا که، دمادم، دارادار، گیراگیر، رنگارنگ، لونالون و دیرادیر در این شمارند.

    او برای رعایت امانت در ترجمه، غالباً همۀ ضمیرهایی را که در آیه‌ها برای تأکید آمده، به پارسی برگردانده و تحت اللفظی ترجمه کرده است (با اینکه، در جمله‌بندی پارسی به آن‌ها نیاز نیست)؛ مانند «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً (نحل،80)»: و الله شما را خانه‌های شما دل‌آرام کرد.

    او در ترجمه ضمیرهای متصل عربی دو روش را برگزیده است که در زینت کلام و دوری از تنافر حروف -که گاه پبش می‌آید- مؤثر است: الف- آوردن ضمیرهای منفصل شخصی در جاهایی که امروزه ضمیر متصل کاربرد دارد؛ مانند «وَ نَسِيَ خَلْقَهُ (یس،78)»: و آفرینش او (که اول آفریدیم و خود نبود) فراموش کرد؛ ب- آوردن ضمیر مشترکِ «خویش»: مانند «إِنِّي أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي (ابراهیم،37)»: من بنشاندم فرزند خویش را.

    او برای روشن‌شدن معنا، غالباً افزوده‌هایی در ترجمه‌اش دارد. مانند: «فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ (یونس،16)»: چهل سال در میان شما بودم که از پیامبری سخن نگفتم (و بر من هرگز دروغ نیازمودید).

    او گاهی از واژه‌های هم‌معنا یا قریب‌المعنی در ترجمه یک واژه بهره‌جسته است تا مفهوم‌های گوناگون آن در جمله آشکار شود؛ مانند «وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ (زمر،41)»: تو بر ایشان کارساز و گماشته و نگه‌بان نیستی.

    او گاهی در ترجمه آیه‌هایی که همه یا بخشی از آن‌ها هماننداند، تفنن بخشیده است. مانند «یَا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا»: ای ایشان که بگرویدند! ای گرویدگان! ای شما که گرویدگان اید!.[۹]

    میبدی نه فقط واژه‌های فارسی را با الفاظ معادل‌سازی می‌کند، بلکه به لایه‌های پنهان معنایی واژگان نیز نظر دارد؛ در این نگاه، منظومه ادبی و عرفانی اندیشۀ او حضوری معنادار یافته است؛ ترجمۀ «رحمان» به: فراخ‌بخشایش، «مُبین» به: پیداکنندۀ حق از باطل، «أکرِمی مَثواهُ» به: گرامی دار و بناز ساز جای این غلام؛ «وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً» به: و ایشان را جای به نازنشستن ساخت، نمونه‌ای از این نگاه ادیبانه و عارفانه است.[۱۰]

    نکتۀ پایانی، اینکه در اثر حاضر، صفحه‌های قرآن به شكلي تنظيم شده كه هر صفحه با شروع يك آيه آغاز و با پايان آيه‌اي ديگر نيز ختم مي‌شود. هيچ صفحه‌اي در ميان يك آيه پايان نمي‌پذيرد و در اين فرآيند، براي تبديل صفحات از 15 سطر به 14 سطر و اتمام آيات در يك صفحه، كوشش‌هاي فراواني شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین
    2. ر.ک: مهیار، محمد، ص365-364
    3. ر.ک: حداد عادل، غلام‌علی
    4. ر.ک: دشتی، مهدی، ص38،40
    5. ر.ک: مرتضایی، عزت‌الله، ص58-57
    6. ر.ک: طاهری، حمید، ص179،182
    7. ر.ک: همان، ص197-178
    8. ر.ک: رکنی، محمدمهدی، 1357ش، ص324
    9. ر.ک: رکنی، محمدمهدی، 1372ش، ص28-21
    10. ر.ک: داوودی مقدم، فریده، ص99،103

    منابع مقاله

    1. حداد عادل، غلام‌علی، «ضرورت تدوین لغت‌نامه قرآنی بر اساس ترجمه میبدی»، خبرگزاری بین‌المللی قرآن
    2. مهیار، محمد، «میبدی و ترجمه آیات قرآن»، بینات 1385 شماره 49و50
    3. دشتی، مهدی، «تأملی دوباره در تفسیر کشف الاسرار میبدی»، فصلنامه سفینه، 1382، شماره 1).
    4. طاهری، حمید؛ محمودی، شهلا؛ حسینی، مهیلا؛ «چند ویژگی زبانی در ترجمة آیات تفسیر کشف الاسرار»، فصل‌نامه لسان مبین، تابستان 1391 - شماره 8 (از 178 تا 197)
    5. رکنی، محمدمهدی، «نکاتی چند از دقت مترجمان قرآن محمد مهدی رکنی»، فصل‌نامه جستارهای نوین ادبی، تابستان 1357
    6. مرتضایی،عزت‌الله، میبدی (به نقل از تاریخ ترجمه از عربی به فارسی؛ آذرتاش آذرنوش)، تفسیر کشف الأسرار، خانه کتاب، تهران، چاپ اول، 1389.
    7. رکنی، محمدمهدی، «ویژگی‌های ترجمه قرآن در تفسیر کشف الاسرار»، مترجم، سال سوم، شماره دهم، تابستان ۱۳۷۲
    8. خرمشاهی، بهاءالدین، «چهار ترجمه کهن قرآن»، روزنامه اطلاعات، سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵
    9. داوودی مقدم، فریده، «سبک ادبی عرفانی میبدی در ترجمه قرآن»، نشریه سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، پاییر 1390، شماره 13

    وابسته‌ها