جمل من أنساب الأشراف
جمل من أنساب الأشراف | |
---|---|
پدیدآوران | بلاذری، احمد بن یحیی (نویسنده)
زکار، سهیل (محقق) مکتب البحوث و الدراسات (اشراف) زرکلي، رياض (مترجم) |
عنوانهای دیگر | أنساب الأشراف |
ناشر | دار الفکر |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 1996م , 1417ق , |
چاپ | 1 |
موضوع | اشراف - کشورهای اسلامی - نسب نامه
اشراف - کشورهای عربی - نسب نامه اعراب - نسب نامه - متون قديمی تا قرن 14 امويان - نسب نامه محمد(ص)، پيامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. - سرگذشتنامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 13 |
کد کنگره | CS 1083 /ب8الف8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
جمل من أنساب الأشراف، یا «أنساب الأشراف»، تألیف احمد بن یحیی بلاذری (متوفای 279ق)، از بزرگترین آثار تاریخى برجایمانده از سده 3ق، است.[۱].
کتاب توسط سهیل زکار و ریاض زرکلی مورد تحقیق قرار گرفته است. أنساب الأشراف، یک دوره تاریخ سده اول هجری بر مبنای «انساب» عرب است و میتوان گفت که چنین شیوهای در تاریخنگاری مسلمانان در سده 3ق، بهگونهای که بلاذری در این اثر در پیش گرفت، تکرار نشد[۲].
ساختار
در ابتدای کتاب مقدمهای از سهیل زکار آمده که در آن به زندگینامه بلاذری، آثار او و کیفیت تحقیق کتاب اشاره شده است.
کتاب با شرح مختصری از شجره عربهای نسل اسماعیل، از نوح تا قبایل اجداد قریش، آغاز میشود، سپس با سیره پیامبر اکرم و شرح احوال صحابه، خاندان بنیهاشم، مانند عباسیان و علویان و بنیعبدشمس و با شرح بیشتر درباره امویان و دیگر عشیرههای قریش ادامه مییابد و با قبایل مُضَر، شامل تمام قیس، یعنی ذبیان، فرازه، عبس، سلیم و ثقیف پایان مییابد[۳].
بلاذری در نوشتن انساب، از منابع ارزشمندی سود جسته است. کتاب هشام بن کلبی یکی از مراجع اصلی او بوده، ولی مهمترین مأخذ او تاريخ الأشراف هیثم بن عدی است که اکنون در دست نیست[۴].
گزارش محتوا
نام کتاب أنساب الأشراف، بهگونههای مختلفى در مآخذ آمده است و شاید مهمترین دلیل آن، تلفیق میان اخبار و انساب در این اثر بزرگ باشد[۵].
عنوان «اشراف» - باآنکه در قرون پس از بلاذری، لفظ «شریف» بر منسوبان به اهلبیت پیامبر(ص) یا اعضای قبیله قریش اطلاق میشد - در این کتاب بلاذری ناظر به گروه خاصى از اعراب نیست، بلکه به گفته محققان، اشراف در اینجا بهطور مطلق بزرگان عرب و احتمالاً شامل کسانى است که از نژاد خالص عرب بودهاند. کتاب أنساب الأشراف، بدانگونه که اینک در دست داریم، بدون مقدمه (مؤلف) آغاز میشود[۶].
برای جستجوی روایات و حوادث تاریخى در این کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضروری به نظر میرسد؛ زیرا کتاب بهطور کلى بر اساس انساب، فصلبندی شده، اما در طى کتاب با توجه به اشخاص مهم یا وقایع بااهمیت، سرفصلهای دیگری نیز به چشم میخورد؛ مثلاً در بخش سیره نبوی عناوین «المستضعفون»، یا «قصة المعراج» یا «حديث الإفک» را میتوان ذکر کرد[۷].
مؤلف پس از بیان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذکر انساب عرب پرداخته و از آنجا که نسب پیامبر(ص) از عدنان آغاز میشود، یکیک نیاکان آن حضرت را نام برده و همراه آن بهاختصار از دیگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدینگونه، پس از ذکر انساب و اخبار مربوط به اجداد حضرت رسول(ص)، به سیره آن حضرت پرداخته و در پایان همین فصل، بخشى را نیز به «سقیفه» اختصاص داده است؛ سپس دوباره از نیای پیامبر(ص)، عبدالمطلب، یاد میکند و فرزندان او را یکیک نام میبرد و اخبار هریک را میآورد. اخبار مربوط به دوره خلافت على(ع)، پس از سیره نبوی، از بزرگترین بخشهای أنساب الأشراف است. پس از ذکر انساب و اخبار بنىهاشم بن عبدمناف، به اخبار و انساب بنىعبدشمس بن عبدمناف میپردازد و بدینگونه، نسب قریش پایان میپذیرد. در ذکر فرزندان الیاس بن مُضَر، به روش پیشین خود، به یادکردِ اخبار و انساب ادامه میدهد تا به نسب قبیله ثقیف و اخبار و انساب برخى رجال این قبیله میرسد و از جمله فصل بزرگى را به حجاج بن یوسف اختصاص میدهد؛ اما کتاب در همین جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، پایان میپذیرد و حتى انساب قبایل قیسى نیز کامل یاد نشده است. از حیث تسلسل تاریخى، ذکر خلیفه المهدی با ذکر عنوان خاصى برای او، واپسین مرحله کتاب است؛ گو اینکه این بخش اکنون در میانه کتاب واقع شده است. البته ذکری از یکى دو خلیفه پس از او، مانند هارون الرشید و مأمون و المعتصم بهطور بسیار مختصر و لابهلای اخبار هست. جالب توجه است که هرچه مطالب کتاب به عصر مؤلف - که به دربار عباسیان، آمدوشد داشته - نزدیکتر میشود، اخبار کوتاهتر و به جزئیات نهچندان مهم بسنده میشود. همچنین، گرچه بلاذری کتاب خود را به انساب و اخبار عرب شمالى (عدنانى) اختصاص داده، اما در طى اخبار، گاه بهمناسبت از غیر عربها نیز بهتفصیل یاد کرده و حتى عنوانى بدیشان اختصاص داده است؛ مانند ابومسلم خراسانى[۸].
بلاذری در بعضى از فصلبندیهای کتاب، ظاهراً تحت تأثیر تکنگاریهای اوایل تاریخنگاری مسلمانان بوده است؛ مانند «خبر الجمل» یا «أمر الخريت بن راشد السامي في خلافة علي(ع)» یا «خبر مصعب بن زبير بن العوام و مقتله» که چنین عنوانهایى را در آثار طبقه اخباریان و تاریخنگاران پیش از بلاذری، بهویژه ابومخنف، بهصورت تکنگاری مییابیم[۹].
یکى از بخشهای بسیار مهم در أنساب الأشراف، اخبار مربوط به خوارج است. بلاذری معمولاً در احوال و انساب خلفا، از خوارج معاصر آنان و فعالیتهایشان یاد میکند. پارهای از این اخبار، در هیچ مأخذ دیگری بدین تفصیل نیامده است و بعضى از مورخان بعدی نیز بدون ذکر مأخذ از این بخشها برداشت و گاه رونویس کردهاند[۱۰].
به نوشته حاجی خلیفه، بلاذری پیش از اتمام انساب درگذشته است. نکته شایان توجه درباره بلاذری این است که هرچند از وابستگان به دربار عباسی بوده، یکسوم کتاب او به امویان اختصاص دارد و از آنان بهخوبی یاد کرده است.[۱۱].
نقل اشعار مناسب با وقایع تاریخى، سنتى رایج در تاریخنگاری مسلمانان بوده است. بلاذری نیز به پیروی از آن - و شاید بدین سبب که خود شاعر نیز بوده - اهتمام ویژهای به جمع اشعار مناسب با وقایع تاریخى از شعرا و بزرگان عهد داشته است؛ چندانکه کمتر واقعهای در أنساب الأشراف هست که بلاذری پارهای از اشعار مشهور را در آن باب ذکر نکرده باشد[۱۲].
یکى از مهمترین امتیازات أنساب الأشراف، منابع آن است و گفتنى است که بهواسطه این کتاب، میتوان به پارههایى از آثار اخباریان و طبقه نخست از تاریخنگاران مسلمان دست یافت. بلاذری گاه با الفاظ خاص محدثان، همچون «حدّثني» و «أخبرني» و گاه با اشاره صریح به منبع، مانند «قال المدائني» یا «قال الواقدي»، به نقل خبر میپردازد. به نظر میرسد که او در اینگونه موارد به مآخذ کتبى دسترسى داشته است؛ زیرا گاه صراحتاً از منابع مکتوب خود نام میبرد، مانند طبقات ابن سعد یا کتابى از عبدالله بن صالح عِجلى. با توجه به این اشارهها، میتوان موضوع کتابت اخبار تاریخى را - که میان پژوهشگران مایه بحثهای بسیار است - در نخستین ادوار تاریخنگاری مسلمانان پى گرفت. از طبقه اخباریان، بزرگترین مأخذ مورد اشاره بلاذری، ابومخنف است. تنها مأخذ دیگری که در نقل آثار ابومخنف با بلاذری قابل مقایسه به نظر میرسد، تاریخ طبری است. استناد بلاذری به ابومخنف و گاه برخى مآخذ دیگر، بهطور مبهم و فقط با لفظ «قالوا» صورت گرفته است که احتمالاً در اینگونه موارد، طعن اصحاب حدیث بر کسانى از اخباریان، بهویژه ابومخنف را در نظر داشته است. بهجز ابومخنف، آثار و روایتهای ابن اسحاق، بهویژه در بخش سیره نبوی، عوانة بن حکم، هشام بن محمد کلبى، محمد بن عمر واقدی، هیثم بن عدی طائى و ابوعبیده معمر بن مُثنّى مورد استناد و استفاده گسترده بلاذری بوده است. جز اینها بلاذری به پارهای روایتهای منفرد از اشخاص گوناگون هم عنایت داشته است، اما همه جا سلسله روایت خود را بهطور دقیق ذکر نکرده است. همچنین، وی تنها به نقل روایت از مأخذ اکتفا نمیورزد و گاه میان چند روایت، یکى را ارجح میداند؛ یا چند روایت را با هم میآمیزد و خلاصه آن را عرضه میدارد و این از شایعترین انواع ارائه اخبار در أنساب الأشراف است. بنابراین، میتوان اثر بلاذری را از نخستین آثار در زمینه تاریخنگاری ترکیبى در میان مسلمانان بشمار آورد[۱۳].
وضعیت کتاب
محقق در ابتدای کتاب، تعدای تصاویر از نسخ خطی را که منبع تحقیقش بوده، به نمایش گذاشته است.
پاورقیهای کتاب به ذکر مستندات کتاب، ترجمه برخی از لغات و ترجمه برخی از اعلام متن اختصاص یافته است.
در هر صفحه از کتاب، دو شماره صفحه ذکر شده است: یکی شماره صفحه در آن جلد و دیگری شماره مسلسل صفحات از ابتدای جلد اول است.
فهرست محتویات هر جلد در پایان همان جلد آمده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- بهرامیان، علی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، تهران، 1380ش.
- رضازاده لنگرودی، رضا، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، تهران، 1378ش.