خلیفات، مروان

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

    NUR08240.jpg

    نام خلیفات، مروان
    نام‎های دیگر م‍روان‌ خ‍ل‍ي‍ف‍ات

    م‍روان‌ ص‍لاح‌ خ‍ل‍ي‍ف‍ات‌ اردني

    نام پدر
    متولد 1973م
    محل تولد روستای کفرجایز از توابع شهر اربد کشور اردن
    رحلت
    اساتید
    برخی آثار قرائة في الأدلة السلفية

    و رکبت السفينة

    النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله و مستقبل الدعوة

    کد مؤلف AUTHORCODE08240AUTHORCODE

    مروان خلیفات (متولد 1973م)، نویسنده و مستبصر اردنی که با تحقیق در مذهب شیعه، از سلفی‌گری روی‌گردان شد و به مذهب شیعه روی آورد.

    ولادت

    ایشان در سال 1973م، در روستای کفرجایز از توابع شهر اربد کشور اردن زاده شد. خانواده او از خاندان مشهور خلیفات اردن می‌باشد که بر مذهب شافعی هستند.

    تحصیلات

    وی تحصیلات خود را در دانشگاه یرموک پی گرفت و مدرک لیسانسش را در رشته شریعت اسلامی (فقه اسلامی) در سال 1995م اخذ کرد. مروان در تحصیلات دانشگاهی خود به سبب تلمذ در نزد عده‌ای از اساتید سلفی آنجا تحت تأثیر این جریان قرار گرفت. او بدون هیچ‌گونه بررسی‌ای سخنان آنان را درباره امور دینی و اعتقادی پذیرفت.

    زمینه تحول فکری

    مروان، دوستی شیعی داشت که او را از زمان کودکی می‌شناخت و به سبب نزدیکی خوی و سرشت آن‌ها به یکدیگر، علی‌رغم اختلاف عقیده‌‌اشان، دوستیشان ادامه یافت. بااین‌وجود بین آن دو مجادلات و نزاعات فکری در مورد امور عقیدتی رخ می‌داد که به‌مرور زمان و با افزایش معلوماتشان این درگیری‌ها بیشتر نیز می‌شد. این امر مخصوصاً پس از رفتن مروان به دانشگاه شدت گرفت و روزی نبود که بین این دو بگذرد، مگر آنکه جدالی بین آن‌ها درمی‌گرفت. مروان تمام تلاش خود را برای جمع ‌کردن ادله‌ای که اساتید سلفی‌اش بدو آموخته بودند، به‌کار می‌بست تا دوستش را از فکر شیعی‌اش جدا سازد و به خیال خود او را به راه راست هدایت کند، اما او خود را در برابر استدلالات محکم دوستش که در کمال آرامش و اتقان ادا می‌شد، ضعیف می‌یافت.

    علل گرایش به تشیع

    مصیبت یوم الخمیس

    از جمله موضوعات اساسی که نقش مهمی در استبصار مروان داشت، توجه به ماجرای «مصیبت روز پنج‌شنبه» است که قبلاً از آن غافل مانده بود. دوستش هنگامی که شور و شوق او را در تمجید از عمر دید، ماجرای مصیبت پنج‌شنبه را برای او نقل کرد و موضع عمر را در قبال پیامبر به خاطرش آورد؛ آنگاه‌ که پیامبر چند روز پیش از وفاتش به اصحابش فرمود: «قلم و کاغذی برایم بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید»؛ پس عمر گفت: «تب بر پیامبر غلبه کرده است و هذیان می‌گوید؛ قرآن برای ما کافی است». مروان نتوانست علت این ماجرا را دریابد؛ بنابراین شروع به انکار و تکذیب این موضوع کرد و به دوستش گفت: «آیا کار را به جایی رسانده‌اید که این سخن را به فاروقی نسبت می‌دهید که هرگز پیامبر را نافرمانی نکرده است»؟! دوستش آدرس این حدیث را در صحیح مسلم و بخاری به او نشان داد، اما وی نتوانست این حقیقت را بپذیرد و سعی کرد چنین توجیه کند که اگر هم چنین گفته باشد، باز هم صحابی باقی می‌ماند. او از دوستش پرسید: چگونه به این حدیث در کتب صحاح دست یافته است؟! ازاین‌رو دوستش او را به کتاب «ثم اهتديت» تیجانی رهنمون شد. خلیفات با کمال تعجب از شیعه شدن یکی از علمای اهل سنت، تصمیم به مطالعه کتاب گرفت.

    کتب مستبصرین

    وی در توصیف حال خود به هنگام مطالعه «ثم اهتديت» می‌گوید: «قصه مفید و شیوه جذاب کتاب، من را به خود جلب کرد. نصوص امامت اهل‌بیت و مخالفت‌های صحابه با پیامبر و مصیبت روز پنج‌شنبه و… را در کتاب خواندم. مؤلف هر موضوع را از کتاب صحاح نقل کرده بود. پس از آنچه می‌خواندم به وحشت افتادم و احساس کردم که تمام اندیشه‌هایم سقوط کرده است و کوشیدم خودم را قانع کنم که این حقائق در کتاب‌های ما موجود نیست. روز دوم تصمیم گرفتم به کتابخانه دانشگاه بروم و مدارک آن را بررسی کنم. پس از مصیبت روز پنج‌شنبه شروع کردم و دیدم که این واقعه در صحیح مسلم و بخاری به چندین طریق نقل شده است». مروان می‌گوید: در مقابل من دو احتمال وجود داشت: یا با سخن عمر موافقت کنم و معتقد شوم که پیامبر هذیان گفته است و به این طریق تهمت را از عمر دور سازم و یا اینکه از پیامبر(ص) دفاع کنم و اقرار کنم که عده‌ای از صحابه به رهبری عمر، خطای بزرگی در حق پیامبر مرتکب شدند. در همان روز، دوستم از من درباره صحت مطالب کتاب پرسید و من با اندوه به‌سختی پاسخ دادم: آری. مدتی متحیر باقی ماندم و افکارم به ‌جاهای مختلفی سرک می‌کشید. دوستم کتاب «همراه با راستگویان» و «از اهل ذکر بپرسید» از تیجانی و کتاب‌های دیگری را به من داد که این آثار در مقابلم، حقایق بسیاری را آشکار کرد و تردید و شکّم را افزون نمود. کوشیدم تردیدم را با خواندن ردیه‌های علمایمان متوقف سازم، ولی نه‌تنها سودی به حالم نداشتند، بلکه بصیرت مرا درباره سزاواری مذهب اهل‌بیت بیشتر کردند. کتاب‌های بسیاری خواندم که ذکر همه آن‌ها برایم میسور نیست. این آثار برایم حقیقت را با ادله دندان‌شکن مبرهن ساختند؛ به‌طوری‌که عقلم در مقابل آن‌ها مبهوت ماند؛ چه رسد به حیرت علمای ما در قبال آن‌ها. تا اینکه سرانجام حقیقت در ذهنم نقش بست و مذهب ائمه اطهار، فرزندان پیامبر، برادران قرآن، اولیای خداوند رحمان، کشتی‌های نجات و نشانه‌های هدایت و رحمت خداوند برای مردم را به‌طور کامل و با اطمینان قلب پذیرفتم.

    وی به استبصارش با کمال تعجب می‌نگرد؛ اینکه در ابتدا سعی داشت، دوستش و خانواده او را هدایت کند، حال‌آنکه قضیه برعکس شد و دوستش سبب هدایتش شد.

    آثار

    1. و ركبت السفينة؛
    2. أكرمتنی السماء، العودة المباركة إلی النعمة الإلهية؛
    3. النبي و مستقبل الدعوة؛
    4. قراءة في المسار الأموي؛
    5. مزامير الانتظار المقدس[۱].

    پانویس

    1. ر.ک: نورمحمدی، محسن، ص122-128

    منابع مقاله

    نورمحمدی، محسن، «بررسی علل گرایش مستبصرین به تشیع در پنجاه سال اخیر (1340-1390ش)»، قم، دارالتهذيب، اول، 1394ش.


    وابسته‌ها