آذربایجان و شاهنامه
آذربایجان و شاهنامه | |
---|---|
پدیدآوران | آیدنلو، سجاد (نویسنده) |
ناشر | انتشارات دکتر محمود افشار |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۹ش |
کد کنگره | |
آذربایجان و شاهنامه تألیف سجاد آیدنلو؛ این نوشتار در هفت فصل به بررسی جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی و شاهنامه و پایگاه هزار ساله ی شاهنامه در آذربایجان می پردازد.
ساختار و گزارش محتوا
این کتاب تحقیقی درباره ی جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزار ساله ی شاهنامه در آذربایجان است که در هفت فصل تنظیم شده است:
فصل اول: آذربایجان در شاهنامه - در این فصل جایگاه و نقش آذربایجان و آذربایجانیان در داستان های شاهنامه در هر دو بخش روایی (حماسی - اساطیری) و به اصطلاح تاریخی بررسی شده است. نخستین حضور داستانی این منطقه در شاهنامه در دوره ی پادشاهی کاووس و با ذکر نام اردویل (اردبیل) است که آزمون تعیین جانشین شهریار ایران (کی کاووس) در آنجا برگزار می شود و کیخسرو پس از کامیابی در این کار، آتشکده ی مهم و معروف آذرگشسپ را در اردبیل می سازد. بعد از آن نام آذربایجان به صورت «آذرآبادگان» - که ظاهرا تغییر فردوسی در وجه «آذربادگان» به ضروت وزنی است - چندین بار در شاهنامه آمده است. غیر از این ها نام دریاچه ی چیچست و دشت دوک هم از این اقلیم در شاهنامه ذکر شده است. آذربایجان در شاهنامه همواره بخش مهمی از ایران زمین است و هم بعضی رویدادهای داستانی و تاریخی در آنجا اتفاق می افتد، هم به سبب بنای آتشکده در آنجا تقدس و احترام شایانی دارد و به نوعی پایتخت دینی - معنوی و دوم ایران پیش از اسلام محسوب می شود و هم سرزمینی امن برای پناه گرفتن برخی مهتران است. آذربایجانی های نیز در شاهنامه در بیتی درخشان با صفت «بزرگان و آزادگان» معرفی و ستوده شده اند.
فصل دوم: ترک / ترکان در شاهنامه - در این فصل توضیح داده شده که تورانیان در شاهنامه با ایرانیان هم تبار و ساکن شرق و شمال شرق ایران هستند ولی چون در تاریخ واقعی ایران، همسایگان شرقی و شامل شرقی ایرانیان ترک بودند به تدریج دو واژه / مفهوم تورانی و ترک با هم درآمیخته و در معنا / معادل یکدیگر به کار گرفته و توران نیز با ترکستان یکی پنداشته شده است.
فصل سوم: زبان ترکی در شاهنامه - از زمان ظهور اقوام و قبایل ترک در سده ی ششم میلادی و جهان گشایی های آن ها از آسیای میانه تا شرق اروپا، زبان ترکی در این مناطق شناخته شده بوده و با زبان های رایج در این نواحی روابط مختلفی داشته است. ایرانیان نیز از دوره ی پیش از اسلام زبان ترکی را می شناختند و با آن داد و ستد زبانی داشتند. به همین مناسبت در داستان های شاهنامه، هم از زبان و خط ترکی نام رفته و هم از سخن گفتن و نوشتن به این زبان و خط.
فصل چهارم: آذربایجان در روایت های ملی - پهلوانی ایران (خارج از شاهنامه) - این فصل با تحقیق در بعضی منابع اوستایی، پهلوی، فارسی و عربی روایت های ملی - پهلوانی غیر از شاهنامه، حضور آذربایجان در داستان های اساطیری، حماسی، پهلوانی و آیینی ایران و روابط شخصیت های حماسی - اساطیری با آذربایجان ذیل چهل و شش عنوان/ موضوع بررسی و این نتیجه حاصل شده است که آذربایجان در سنت داستانی و آیینی ایران بیرون از متن شاهنامه نیز جایگاه مهمی دارد، چنان که خاستگاه و سرزمین اساطیری و نخستین ایرانیان است، بزرگ ترین و مشهورترین جشن ملی ایرانیان یعنی نوروز بنابر روایتی در آنجا پایه گذاری شده است.
همان طور که ملاحظه شد در چهار فصل آغازین کتاب تحقیق در جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و دیگر اخبار ملی - پهلوانی ایران است اما از فصل پنجم، موضوع بخش دوم کتاب یعنی موقعیت شاهنامه در آذربایجان و نحوه و انواع توجهات آذربایجانیان به این اثر از سده ی پنجم تا دوره ی معاصر مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل پنجم: شاهنامه در آذربایجان - این فصل مفصل ترین گفتار کتاب است که در آن سیزده موضوع با شواهد متعدد و مستند نشان داده شده است.
فصل ششم: شاهنامه شناسان و شاهنامه پژوهان آذربایجانی - در این فصل با معرفی کوتاه سیزده نفر از شاهنامه نویسان و شاهنامه پژوهان آذربایجان و مرور موجز کتاب ها و مقالات ایشان و هجده نفر از استادان و پژوهندگانی که زمینه ی تحقیق و تخصص آن ها غیز از شاهنامه پژوهی است اما درباره ی فردوسی و شاهنامه نیز قلم زده اند، این نتیجه به دست آمده که افزون بر فضل تقدم آذربایجان در شاهنامه شناسی علمی و جدید به اعتبار مقالات مرحوم استاد تقی زاده، شماری از بهترین، عالمانه ترین و جریان سازترین کتاب ها و مقالات این حوزه ی تخصصی نیز به قلم شاهنامه شناسان و شاهنامه پژوهان آذربایجانی نوشته شده است و آذربایجان در کارنامه ی فردوسی شناسی، سهم بسیار بزرگ و تاثیر نمایانی دارد.
فصل هفتم: بررسی نظریات منتقدان آذربایجانی فردوسی و شاهنامه - در این فصل نگارنده با احترام کامل به شخصیت فرهنگی و اعتماد به نفس منتقدان محترمی که در نقد فردوسی و شاهنامه مطالبی نوشته اند، مهم ترین و اصلی ترین دیدگاه ها، پرسش ها، و انتقادهای آن ها را - تا جایی که دسترس داشته و دیده و خوانده است - استخراج و در هفتاد و شش بند بررسی کرده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران