خردنامه

    از ویکی‌نور
    خردنامه
    خردنامه
    پدیدآورانم‍س‍ت‍وف‍ی‌، ی‍وس‍ف‌ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (نويسنده) ادیب برومند، عبدالعلی (مصحح)
    ناشرانجمن آثار ملی
    مکان نشرایران - تهران
    سال نشر1347ش
    چاپ0
    موضوعاندرز نامه‎‌‌های فارسی - اخلاق - متون قدیمی تا قرن 14 - نثر فارسی - قرن 6ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    خردنامه اثر ابوالفضل یوسف بن علی مستوفی (اوایل سده ششم هجری)، مجموعه‌ای از پندها، اندرزها و سخنان حکیمانه، منسوب به حکما، فلاسفه، اندیشمندان و پادشاهان گذشته که به سخنان حضرت(ع) و حکیم فردوسی مزین گردیده و با تصحیح و کوشش ادیب برومند منتشر شده است.

    مؤلف کتاب، احتمالا در اوایل سده ششم هجری، همت به نگارش کتاب گماشته و گفته‌های برگزیده بزرگان مختلف ایرانی، تازی و یونانی را درباره امور گوناگون اخلاقی، معنوی و مادی، گردآوری کرده و آن را به امثال امام علی(ع) و به نظم حکیم فردوسی، آراسته گردانیده و بدین‌ترتیب، مجموعه جان‌افروزی برای مردم صاحبدل و اهل معنی، فراهم ساخته است[۱].

    با توجه به منزلت مولای متقیان(ع) در دل‌های قاطبه مردم ایران و با درنظر گرفتن مقام ارجمند حکیم فردوسی طوسی در زنده کردن فرهنگ و ادب فارسی و فارسی زبانان، لازم به توضیح زیاد نخواهد بود که گواه آوردن فرموده‌های ایشان در تأیید گفته‌های بزرگان پیشین، تا چه اندازه برای دلباختگان و شیفتگان امیرمؤمنان(ع) و حکیم فردوسی، مسرت‌بخش و دل‌پذیر خواهد بود[۲].

    متن کتاب، بسیار فصیح، موجز و روان بوده و از نمونه‌های خوب در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است که متأسفانه از احوال نویسنده آن که به احتمال خراسانی باید باشد، اطلاعی در دست نیست و تاکنون هویت او معلوم نگشته است[۳].

    به منظور آشنایی با محتوای کتاب و سبک نگارش و نثر آن، به قسمتی از مطالب آن، اشاره می‌شود: «در خون ناریختن پادشاه: چون اسکندر به زمین پارس رسید، قومی از جمله حشم آندریار به خدمت استقبال آمدند و فرمانبرداری اظهار کردند و سر ملک خویش بر سبیل هدیه پیش او آوردند و بدان وسیلت، خویشتن را بازاری ساختند، هم در ساعت بفرمود تا آنقوم را بر دارها کشیدند و بچشم همه اصناف لشکر ایشان را عبرتی ساختند و منادی فرمود که هر آنکسان که بر ملوک و خداوندان چنین دلیری کنند و این اقدام نمایند جزای ایشان اینست. قال علی رضی‌الله‌عنه: کثرة المقال یقطع اعناق الرجال

  • نگه کن بگفتار مرد کهن که از نامده چند گوید سخن
    چو خون خداوند ریزد کسی درنگش نباشد بگیتی بسی [۴]

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص3
    2. ر.ک:همان، ص3-4
    3. همان،ص5-6
    4. متن کتاب، ص3

    منابع مقاله

    مقدمه کتاب.

    وابسته‌ها