دیوان شیخ احمد جام
ديوان شيخ احمد جام (ژنده پيل) | |
---|---|
پدیدآوران | ژندهپیل، احمد (نویسنده)
کرمی، احمد(مصحح) |
ناشر | تهران: ما |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1377ش , |
شابک | 964-5510-30-9 |
موضوع | شعر فارسی- قرن 6ق |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 4932 /د9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
دیوان شیخ احمد جام، مجموعه اشعار ابونصر احمد بن ابوالحسن نامقی جامی، ملقب به «ژندهپیل»، صوفی متشرع قرن پنجم و ششم هجری (متوفی 536ق) است. احمد کرمی و محمود صابری بر این کتاب مقدمه نوشتهاند.
ساختار
کتاب با مقدمهای به قلم احمد کرمی آغاز شده است. سپس نوشته محمود صابری درباره شیخالاسلام احمد جامی ارائه شده است. پس از آن اشعار جامی با غزلیات آغاز و با ترکیببند، مثنویات و رباعیات ادامه یافته و با شعری از مخزن الغرائب خاتمه یافته است.
گزارش محتوا
احمد کرمی در مقدمهاش شیخ احمد را پیرو مذهب تشیع شمرده و این اشعار او را گواه شیعی بودن او دانسته است:
من ز مهر حیدرم هر لحظه اندر دل صفاست | از پی حیدر، حسن ما را امام و رهنماست | |
همچو سگ افتادهام بر خاک درگاه حسین | خاک نعلین حسین اندر دو چشمم توتیاست | |
عابدین تاج سر و باقر دو چشم روشن است | دین جعفر بر حق است و مذهب موسی رواست |
و...[۱].
اما محمود صابری او را از اهل سنت و حنفیمذهب میداند: «شیخ از مسلمانان اهل سنت و حنفیمذهب بوده است. در اشعار و کتب دیگرش ارادت خاصی به پیامبر(ص) و خلفای راشدین از آن جمله حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) دارد؛ بهطوریکه در آثار منثور و منظومش اعمال و گفتار آنان را مورد استناد قرار میدهد و خود را از پیروان آنان میداند و رهروان حق و حقیقت را به پیروی آنان توصیه مینماید[۲].
ازآنجاکه دیوان چاپی 1900 بیتی او خالی از تحریف و تصحیف نیست و در آن غثّ و سمین بسیار به کنار هم برآمده است و ممکن است که اشعار دیگران بدان راه یافته باشد و نسخهای مطمئن نیز در دسترش نداشتیم. از میان قصاید و غزلیات و قطعات و یک، دو ترکیببند و ترجیعبند و مثنوی هفتادودو بیتی که به بحر رمل مسدّس سروده شده و در مناجات و زهد و معرفت است با اطمینان خاطر نتوانستیم برای او سبکی ممتاز به دست آوریم، ولی شک نیست که شیخ در شاعری هم اکثر مُهر شرع بر زبان داشته است و چون دیگر صوفیان صفا راز عشق را بیمحابا بر زبان نمیرانده:
سر عشقت را نیارم بر زبان | زان که مهر شرع دارم بر دهان[۳] |
محقق اثر معتقد است که مولوی برخی اشعار ژنده پیل را اقتباس کرده است: «ظاهراً بعضی غزلیات او را مولانا جلالالدین اقتباس فرموده است و مطالب فرشی را عرشی کرده بهطور کلی دیوان ژندهپیل و کلیات شمس شایان مقایسه است»[۴].
فیالجمله شیخ در توبه دادن و خم شکستن آیتی بوده و به حفظ ظواهر شرع سخت دلبستگی داشته است و داستان سختگیریهای او روزگاری دراز زبانزد رندانی شهرآشوب و مستانی غزلخوان و پایکوب چون خواجه شیراز و بابافغانی و سراندازان دیگر گشته است[۵].
کسانی که سابقاً بهتفصیل یا اختصار سخنی درباره اشعار این صوفی نامدار گفتهاند، در صحّت انتساب مجموعه حاضر به وی اظهار شک نمودهاند. این بحث در مقدّمه کتاب مقامات مفصّلتر از هر منبع و نوشته دیگری آمده است. نگارنده مقدّمه «صدور حکم نهایی قطعی درباره اصالت یا مجعول بودن دیوان منسوب به احمد جام» را موکول به هنگامی نموده است که «چاپی منقّح و انتقادی بر اساس مخطوطات موجود فراهم» گردد و سپس دیده شود که «آیا شاعری دیگر، مثلاً در میان اعقاب شیخ احمد، وجود نداشته که تخلص احمد جام یا احمدی را بهکار برده باشد» و در مرحله بعد باید این دیوان را «با آثار شاعران دیگر بهدقت مقایسه کرد و اقتباسات و تأثرات او را معیّن نمود...»[۶].
آقای کرمی در مقدّمه خویش پس از نقل گفتههای چند نفر از این در و آن در که مثلاً شرح حال جام را میرساند، درباره اصل مطلب، یعنی دیوان اشعار وی عبارات زیر را مینویسد: «دیوانی که بدین وسیله در اختیار خوانندگان گرامی قرار میگیرد بر اساس چند نسخه از اشعار شیخ احمد جام تنظیم شده است. یکی دیوان چاپ کانپور که مقدمّه آن دارای شرح حالی از احمد جام است و بر آنچه در بالا ذکر شد چیزی اضافه ندارد. این کتاب پر از لغزشهای املایی و سهلانگاریهای کتابتی است تا حدّی که در برخی از موارد به وزن و معنای شعر لطمه زده و فهم مطالب را دشوار ساخته است. نسخه چاپی دیگری که کاملتر از سایر نسخههاست از روی نسخه خطی متعلّق به عبدالرحمن بن حاج فیضمحمّد جامی نوشته شده است. رویهمرفته اشعار این عارف بزرگ که شاید قسمتی از آن را هم دست حوادث از میان برده باشد، در نتیجه لغزشهای قلمی کاتبان زخم بسیار دیده است و این کمترین خدمتگزار با مقابله چند نسخه از دیوانهای او تا آنجا که مقدور بود، از اغلاط آن کاسته و کوشیده است که نسخهای به نسبت صحیح تقدیم ادبدوستان نماید»[۷].
متأسفانه در تمام کتاب یک زیرنویس، یک یادداشت و یک توضیح از هیچ نوعی وجود ندارد و باید اعتراف کرد که چاپ ایشان از این نقطه نظر، مانند مطبخ همان خواجهای که شاعر در وصفش گفته است: «... مطبخ او ز دود پاکیزه است»، انصافاً کاملاً پاکیزه است[۸].
دیوان ژندهپیل با این غزل عرفانی آغاز شده است:
ای یاد تو بر دل و زبانها | افتاده چو روح بر روانها | |
بی یاد تو نیست هیچ مرغی | در سبزه و باغ و بوستانها | |
سیمرغ و عقاب و باز و شاهین | ذکر تو کند در آشیانها | |
هرگز نرسد به منزل عشق | بی بدرقه تو کاروانها[۹] |
پس از آن غزلی زیبا در وصف پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد(ص) ارائه شده است:
ای صدر ایوان رسل ای شمع جمع انبیا | خورشید برج سلطنت جمشید تخت کبریا | |
طه و یاسین نام تو إنا فتحنا کام تو | اجرام یکسر رام تو ای آفرینش را بها | |
نامت محمد آمده محمود و احمد آمده | دین تو سرمد آمده بوالقاسم است کنیت تو را | |
هم صدر و بدر عالمی هم تاج و فخر آدمی | هم انبیا را خاتمی هم مصطفی هم مجتبا[۱۰] |
از صفات برجستهی صوفیان خرقهپوشی و لباس ژنده به تن کردن است و این کار هنگامی صورت میگیرد که سالک، پس از ریاضت و مجاهدت بسیار، شایستگی دخول در صف صوفیان را پیدا کند. خرقهپوشی از مستحسنات متصوفه است و با آداب خاصی انجام میگیرد و به صاحب آن مقام والایی میبخشد[۱۱]. ژندهپیل نیز در اشعارش خرقهپوشی را پادشاهی در این دنیا دانسته است:
مژده ای دل که به این خرقه پشمین شاهم | حبّذا خرقه که بهتر بود از تاج و سریر | |
تو و آن تاج مرصع من و این خرقه پشم | ما و این خرقه پشمینه چه زربفت و حریر[۱۲] |
وضعیت کتاب
فهرست اشعار در انتهای کتاب ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- فاضل، علی، «سیری در آثار احمد جام (ژندهپیل)»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کیهان فرهنگی، تیر 1367، شماره 52، صفحه 44 تا 49.
- مؤید، حشمت، «نقد و بررسی کتاب: دیوان شیخ احمد جام (ژندهپیل)»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: ایرانشناسی، پاییز 1369، شماره 7، ص635 تا 656.
- نساجی زواره، اسماعیل، «خرقه و خرقهپوشی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، بهار 1388، شماره 89، صفحه 32 تا 35.