ابن رشد الحفيد، حياته - علمه – فقهه
ابن رشد الحفيد، حياته - علمه – فقهه | |
---|---|
پدیدآوران | عبیدی، حمادی (نویسنده) |
ناشر | الدار العربية للکتاب |
سال نشر | 1984م. |
چاپ | چاپ اول |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ابن رشد الحفيد، حياته - علمه – فقهه، عنوان اثری است از حمادی عبیدی با موضوع شخصیتها که در قالب کتابی یک جلدی به زبان عربی چاپ شده است. نویسنده در این اثر به بیان زندگینامه ابن رشد پرداخته و در میان وجوه مختلف شخصیتی ابن رشد، بیشتر بر جنبه فقهی (به معنی اعم که شامل فقه و کلام میشود) او تکیه کرده و استدلالش بر این است که به اندازه کافی در کتابهای دیگر به شخصیت فلسفی ابن رشد و تقابلش با غزالی، پرداخته شده است.
ساختار
کتاب، حاوی مقدمه و محتوای مطالب در سه فصل است. از منابع قدیمی معاصر ابن رشد یا نزدیک به دوران وی که نویسنده بر آن اعتماد کرده، میتوان «الصلة» ابن بشکوال، «التكملة» ابن ابار و «عيون الأنباء» ابن ابیاصیبعه را نام برد که در ترجمه اساتید و ذکر بسیاری از مؤلفات ابن رشد، بسیار مفید است و از منابع جدید میتوان «الديباج المذهب» ابن فرحون و برخی دایرةالمعارفهای جدید مانند دایرةالمعارف اسلامی و دایرةالمعارف بستانی و... را درباره اطلاع درباره این امور نام برد. همچنین ملحقاتی که رنان منتشر کرده و از نسخههای خطی کتابخانه ملی پاریس مانند سیره ابن رشد انصاری و ذهبی و دیگران برای آنها استفاده کرده، از منابع مهم در ذکر نکبت ابن رشد و اسباب آن است. البته کتاب جامعی هم هست که همه این امور را در بر گرفته و آن کتاب ارنست رنان درباره ابن رشد با عنوان «ابن رشد والرشدية» است که عادل زعیتر آن را به عربی برگردانده است. این کتاب، بسیار جامع است؛ فقط زیاد به جنبه فقهی ابن رشد نپرداخته. درهرحال، نویسنده علاوه بر این منابع، منابع دیگری را هم در نگارش این اثر ملاحظه کرده است[۱].
گزارش محتوا
محتوای مطالب کتاب در سه فصل بیان شده است؛ نویسنده در فصل اول که با عنوان «ابن رشد» ارائهشده به بیان تعریفی از ابن رشد و جایگاه وی نزد دولت موحدین و نکبت وی و اسباب آن میپردازد. حمادی عبیدی در دومین فصل، با عنوان «علم و آثار ابن رشد» به جایگاه علمی ابن رشد، اساتید او، مؤلفات و شروح و تلخیصاتش و تأثیرات علمی و شاگردانش صحبت میکند. فصل سوم کتاب، با عنوان «شیوه فقهی ابن رشد» به ارائه شیوه فقهی وی میپردازد. در این فصل، ابتدا فقه ابن رشد تبیین میگردد و سپس بهترتیب شیوه وی در فقه اکبر و فقه فروع، ارائه میشود. پایانبخش مطالب این فصل، خاتمهای است بر مباحثش[۲].
نویسنده در مقدمه کتاب در توضیح درباره آن چنین مینویسد: من در مطالعه زندگانی ابن رشد متوجه شدم که جانب مهمی در نشاط این مرد هست که توجه چندانی به آن نشده و آن همان جنبه فقهی اوست. اکثر کسانی که درباره وی نوشتهاند، به جنبه فلسفی وی و اختلافاتش با غزالی پرداختهاند. با جستجویی که من درکتابهایی که درباره ابن رشد نوشته شده، کردم، امر مهمی که به جنبه فقهی وی پرداخته باشد را ندیدم، اما هرچه خودم در میان کتابهایش بیشتر مطالعه کردم، وسعت اطلاع او در فقه برایم بیشتر معلوم شد و اهمیت پرداختن به این جنبه وی برایم بیشتر شد؛ جنبهای که دیگر کسان با تعریف و تمجید از ابن رشد، از کنارش گذشتهاند. من برای نگارش این کتاب، از میان کتابهای فقهی ابن رشد، سه کتاب را اختیار کردم؛ «بداية المجتهد ونهاية المقتصد»، «الكشف عن مناهج الأدلة في عقائد الملة» و «فصل المقال في ما بين الشريعة والحكمة من الاتصال». علت برگزیدن این سه کتاب از میان کتابهای ابن رشد این بوده که نگاهم به فقه نزد ابن رشد را به بحث از ناحیه روشمندی متمرکز کردم. ازاینرو، فقه را به مفهوم عامش و در اصطلاحی که ابوحنیفه به آن مینگریست اطلاق کردم. ابوحنیفه هرچه را که به بحث در مسائل عقیدتی و احکام ربط دارد، فقه نامیده است. او جنبه اول (پرداختن به مسائل عقیدتی) را فقه اکبر مینامد و دومین جنبه (مسائل احکام) را فقه احکام[۳].
نگاه ابن رشد به فقه در این کتاب نیز با همان اصطلاح فوق بررسی شده است؛ ازاینرو کتاب «الكشف عن مناهج الأدلة» مهمترین منبع نویسنده کتاب در شیوه ابن رشد در فقه اکبر است که در اصطلاح، علم کلام نامیده میشود. همچنین، کتاب «بداية المجتهد» سند نویسنده در آن چیزی است که به طریقه وی در معالجه فقه فروع مرتبط میشود؛ همان شیوه که نامش را فقه احکام یا همان فقه، میگذارند. نویسنده معتقد است که ابن رشد شیوهای متفاوت در فقه، چه در فقه اصول و چه در فقه فروع، داشته که به آن طریقه از دیگر فقها و متکلمان، تمایز مییابد؛ ازاینرو باید وی از شیوه فکری عام ابن رشد که نظراتش از آن منشعب و صادر میشود، بحث کند و جهتگیری عام دینی وی را نشان دهد. همچنین کتاب «فصل المقال في ما بين الشريعة والحكمة من الاتصال» کتابی است که جنبه پیشگفته از ابن رشد را برای ما کشف مینماید و با مطالعه این کتاب، برای خواننده روشن میشود که ابن رشد، عقلانیتی طغیانگر داشته و اراده داشته آن را - حتی در جاهایی که فقها آن را تعبدی یا غير معقولة المعنی، مینامند و مجالی برای ورود عقل به آن مسائل نیست - بر دین مسلط کند[۴].
نویسنده قبل از پرداختن به مسائل فقهی و نظریات فقهی ابن رشد، ترجمهای وافی از وی با اعتماد بر روایات و اخبار موثق و مقارنه و تطبیق آن با سایر تراجم، ارائه کرده. وی همچنین درباره نکبت و دشواریهایی که ابن رشد در زندگی به آن دچار آمد، بهطور مبسوط سخن گفته و اسباب آن را از منابع اساسی به دست آورده است. بسط قول در این کتاب نسبت به این مطلب به این جهت است که این نکبت و سختی، بر میراث ابن رشد و تأثیر آن بر فرهنگ اسلامی، آثاری بعید داشته است. بسیاری از کتابهای مهم وی گم شده و تأثیرش در جهان اسلام محدود به کفر و زندقهای بود که به وی نسبت داده بودند و ازاینرو مردم از دور وی و آثار و افکارش پراکنده میشدند، ولی در همین حال در اروپا او مکتب و مدرسه فکریای داشت با نام «الرشدية» که قرنها استمرار یافت[۵].
ازآنجاکه سخن از فقه، سخن از فرعی از فروع علم است که از مهمترین شاخههای علوم اسلامی است، نویسنده در عین پرداختن به این مسئله، تعریفی از جایگاه علمی ابن رشد ارائه کرده و در نقل تراجم اساتیدش از منابع اصلی آن، کوشیده تا به این وسیله بتواند با این متون اصلی متانت تکوین و تضلع ابن رشد در علوم شرعی را نشان دهد. درباره آثار ابن رشد هم نویسنده آثار پراکنده وی میان منابع را جمع کرده و به اعتبار تصانیف و شروح و تلاخیصی که داشته، آنها را فهرست کرده است و درعینحال، آثار عربی و عبری و لاتینی چاپشده و چاپنشده را به شماره آورده است. به علت مراجعه نویسنده در جمع آوری آثار، به مهمترین فهارس، مانند فهارس ابن ابیاصیبعه و ذهبی و ارنست رنان و بروکلمان و آنچه در دایرةالمعارف اسلامی و دایرة المعارف بستانی آمده و اموری که اسعد یوسف داغر ذکر کرده و آنچه در مجله تراث الإنسانية آمده، فهرست ذکرشده از آثار ابن رشد در این کتاب بهصورت کامل، جمع شده و خواننده را از مراجعه به منابع دیگر برای دستیابی به آثار ابن رشد، بینیاز میکند[۶].
نتیجه شیوهای که نویسنده در کتاب درباره نگارش درباره ابن رشد در پیش گرفته، این شده که یک کتاب در سه فصل، ارائه شود و هر فصلی از آن دارای نقاطی از بحث باشد که به هم مرتبط و بهلحاظ تقدم و تأخر بر هم مترتبند[۷].
وضعیت کتاب
فهرستهای منابع و مطالب، بهترتیب، در انتهای اثر ذکر شده است. پاورقیهای کتاب علاوه بر ذکر ارجاعات، حاوی مطالب مفیدی در توضیح پارهای از عبارات متن است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و فهرست مطالب کتاب.