المنهج النقدي في فلسفة ابن رشد

    از ویکی‌نور
    المنهج النقدی فی فلسفة ابن رشد
    المنهج النقدي في فلسفة ابن رشد
    پدیدآورانعراقی، عاطف (نویسنده)
    ناشردار المعارف
    مکان نشرمصر - قاهره
    سال نشر1984م
    چاپچاپ دوم
    شابک977-02-0236
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏/ع?م? / 671 BBR
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    المنهج النقدي في فلسفة ابن رشد، عنوان کتابی است به زبان عربی از دکتر عاطف عراقی با موضوع فلسفه و شخصیت‌ها. عاطف عراقی در این کتاب ضمن هشت فصل، به بیان دیدگاه‌های انتقادی ابن رشد بر متکلمان (خاصه غزالی)، ابن سینا، ظاهریه، اشعریان و صوفیان اهل سنت، می‌پردازد.

    ساختار

    کتاب، حاوی تقدیمیه، مقدمه و محتوای مطالب در 8 فصل است که هر فصلی بخش‌هایی دارد. نویسنده، منابع کتاب را در دو بخش عربی و انگلیسی در انتهای کتاب، به‌صورت مجزا و پشت سر هم ذکر کرده است.

    گزارش محتوا

    محتوای مطالب کتاب در هشت فصل بیان شده است. در اولین فصل کتاب، تحلیل موضع انتقادی ابن رشد در مقابل ادله‌ای که متکلمان قائل به آن شده‌اند، مانند ادله بر وجود الله تعالی، ارائه شده است. نویسنده، در ابتدای این فصل، اصولی را که ابن رشد در نقدش بر متکلمین بر آنها تکیه کرده، توضیح داده و تحلیل کرده است[۱].

    عاطف عراقی، در شناسایی نظریات متکلمان بر آنچه ابن رشد در اثنای نقدشان، از آنان ذکر کرده بسنده نکرده، بلکه به کتاب‌های مهم متکلمان نیز رجوع کرده است. ابن رشد در این فصل، دو دلیل حدوث و امکان و وجوب را از ادله متکلمان بر وجود خدا می‌شمارد و هر دو را نقد می‌کند[۲]. در این میان، غزالی که در بسیاری از نظریاتش به اشاعره نزدیک است، سهم خاصی دارد و در این کتاب نیز انتقادات ابن رشد در بسیاری از موارد، به غزالی می‌خورد. درهرحال در اثنای تحلیل شیوه انتقادی ابن رشد در مجال رد بر متکلمین و رد بر صوفیه، مواضعی که وی آرای متعدد غزالی را در فلسفه طبیعت یا متافیزیک و فلسفه الهی، نقد کرده، می‌توان یافت. همچنین در هنگام کشف از وجوه نقد ابن رشد به ابن سینا، نیز بسیاری از انتقادات ابن رشد بر غزالی را می‌توان دید.

    درهرحال ابن رشد در نقدش به ادله متکلمان بر وجود خدا، بر مقدماتی که به آن ایمان داشته، اعتماد کرده؛ مانند ارتباط ضروری بین اسباب و مسببات. وی تنها، متکلمان را نقد نکرده، بلکه فلاسفه را نیز در اعتمادشان بر برخی از افکاری که در این دلیل می‌یابیم، نقد کرده است و همچنین بر ابن سینا نیز نقد دارد که نظر وی بر برخی مقدمات کلامی جدلی، استوار است[۳].

    فصل دوم کتاب، به بحث از نظر انتقادی ابن رشد در مقابله با متکلمان در موضوع صفات الهی می‌پردازد. ابن رشد در این فصل، بیشتر به نقد اشاعره می‌پردازد و در میان این صفات، بیشتر بر صفت‌های وحدانیت، علم، اراده و قدرت تمرکز کرده است. ابن رشد به شیوه خودش این صفات را برای خداوند، اثبات می‌کند. او بر اندیشه تمانع و تغالب اشاعره نقد وارد کرده و آن را منافی با ادله طبیعی و شرعی می‌داند. این ادله بر قیاس شرطی منفصل سوار است؛ درحالی‌که قیاس شرطی متصل، یقین آورتر و در مجال برهان، بهتر است[۴]. البته نقد ابن رشد بر تمانع و تغالب، دامن معتزله را هم می‌گیرد؛ چراکه آنان نیز به این دلیل قائلند. این انتقادات را بر طریقه خطابیین نیز می‌توانیم مشاهده کنیم؛ چراکه طریقه آنان صرفا طریقی است اقناعی؛ به‌علاوه این انتقادات بر اهل جدل نیز وارد می‌شود؛ زیرا شامل شک‌هایی است که عامه مردم آن را نمی‌فهمند و فلاسفه نیز قبولشان ندارند[۵].

    در کل، ابن رشد از فلسفه یونانی ارسطو در نقد نظریه متکلمین در صفات الهی، به‌خصوص در صفت‌های علم و وحدانیت استفاده می‌کند[۶].

    عاطف عراقی، سومین فصل از کتاب را به بیان نگاه انتقادی ابن رشد در قبال موضوع ذات و صفات، اختصاص داده است. متکلمان از جهات مختلفی در این موضوع بحث کرده‌اند و اختلافات زیادی میان نظریات معتزله و اشاعره در این میان وجود دارد. ابن رشد پیش از پرداختن به نقد متکلمان، نظر هرکدام از معتزله و اشاعره را به شکل جداگانه در این موضوع، مطرح می‌کند[۷].

    فصل چهارم کتاب درباره مسئله تنزیه صحبت می‌کند. ابن رشد در ابتدای بحث از این موضوع، به مجالات متعددی از متکلمین که حول جسمیت و جهت و رؤیت دور می‌زند، می‌پردازد. ابن رشد در نقد متکلمین اشاعره در موضوع تنزیه، معتقد است که نظر آنان به‌ نوعی مماثلت میان خالق و مخلوق می‌انجامد. از نظر ابن رشد مماثلتی میان خالق و مخلوق نیست. می‌توان گفت بین نقدی که ابن رشد از مسلک متکلمان در مجال استدلال بر وحدانیت خدا نموده و انتقادی که در مجال تنزیه از آنها کرده، نوعی پیوند و ترابط وجود دارد. ابن رشد طریقه متکلمین را در استدلال بر وحدانیت، روشی جدلی ‌دانست و همین عقیده را در انتقاد از موضع آنان پیرامون جسمیت یا جهت یا رؤیت نیز ابراز کرده است.

    از نظر او، اشاعره میان ادراک عقل و ادراک بصر، خلط کرده‌اند؛ برای عقل، امکام ادراک چیزی که درجهت نیست امکان دارد؛ درحالی‌که ادراک بصری محدود به شرایط معینی است که جهت و نور و رنگ از جمله آنهاست.

    اشاعره در اثبات جواز رؤیت بر این باورند که معیار صحت رؤیت، وجود است، ولی ابن رشد این معیار و اساس را باطل می‌شمارد و می‌گوید اگر بنا باشد وجود، معیار رؤیت باشد، باید بتوانیم صداها را هم ببیینیم؛ درحالی‌که این امر امکان ندارد...[۸].

    پنجمین فصل کتاب، آخرین فصل از فصولی است که به بیان نقد وی بر متکلمان می‌پردازد؛ نویسنده در این فصل، انتقادات وی بر متکلمان اشعری در موضوع معجزات و بعثت انبیا را آورده است. انتقادات وی بر متکلمانی که قائل به عدم وجود ارتباط ضروری میان اسباب و مسببات هستند، بر شخص غزالی هم وارد است؛ چراکه ابن رشد قائل به ضرورت میان اسباب و مسببات است و اندیشه عادت در جریان امور عالم را قبول ندارد.

    نویسنده، عصاره انتقادات غزالی بر فلاسفه را در کتاب تهافتش، در 20 ادعا خلاصه می‌کند و آنها را ذکر می‌نماید. او متذکر می‌شود که غزالی در برخی از این آرا مانند قدم عالم و خلود نفس و علم الهی، فلاسفه را تکفیر کرده است. نقد ابن رشد بر غزالی بر اندیشه «عادت» وی است. او همچنین بر غزالی انتقاد دارد که مرجع وی در فهم نظریات ارسطو، کتاب‌های فارابی و ابن سینا بوده، درحالی‌که باید مستقیما به خود کتاب‌های وی مراجعه شود؛ چرا که آرای وی در برخی جوانبش با آرای نوافلاطونیان مخلوط شده و وارد جهان اسلام شده است. ابن رشد، می‌نویسد: پرداختن ابوحامد به مطالبی همچون ابطال مذهب فلاسفه در ازلیت عالم، ابطال مذهب آنان در نفی صفات و... آن‌هم با آن شکلی که از وی صادر شده، شایسته شخصیتی مثل او نیست؛ این امر از دو حال خارج نیست: یا غزالی حقیقت این امور را فهمیده، ولی در کتاب تهافتش خلاف حقیقت را بیان کرده و یا اساسا حقیقت امر را نفهمیده است که در صورت اول فعل اشرار را مرتکب شده و در صورت دوم، فعل جهال را که هر دو وصف، از محضر او دور است[۹].

    ششمین فصل از کتاب به بحث از انتقادات ابن رشد به فلسفه ابن سینا اختصاص دارد. از نظر ابن رشد، ابن سینا، در بسیاری از مقدمات کلامی جدلی درافتاده است. در این فصل این مطلب بیان می‌شود که ابن رشد تلاش نموده که فلسفه ارسطو را از اندیشه‌های نوافلاطونی که با آن درآمیخته است، جدا نماید[۱۰].

    فصل هفتم و هشتم کتاب به نقدهای ابن رشد بر اهل ظاهر که تأویل را قبول ندارند و تنها به ظاهر نصوص راضی می‌شوند و دیدگاه صوفیه که بر ذوق و قلب و وجدان، اتکا دارند، اختصاص دارد[۱۱].

    وضعیت کتاب

    اهدائیه، تقدیریه، شرح رموز به‌کارگرفته‌شده در کتاب، فهرست مطالب و فهرست شکل‌ها و جداول، در ابتدای کتاب آمده است و فهرست منابع در انتهای آن.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه کتاب، ص23
    2. ر.ک: همان، ص23-24
    3. ر.ک: همان، ص24-25
    4. ر.ک: همان، ص26
    5. ر.ک: همان، ص27
    6. ر.ک: همان، ص28
    7. ر.ک: همان، ص28
    8. ر.ک: همان، ص28-30
    9. ر.ک: همان، ص30-33
    10. ر.ک: همان، ص35
    11. ر.ک: همان

    منابع مقاله

    مقدمه کتاب.

    وابسته‌ها