دیوان علیقلیمیرزا اعتضادالسلطنه (فخری قاجار)، مجموعه اشعار علیقلیمیرزا اعتضادالسلطنه، فرزند پنجاهوچهارم از پنجاهودومین همسر فتحعلیشاه قاجار میباشد که به کوشش احمد کرمی، گردآوری شده است.
ساختار
کتاب با مقدمه کوتاهی از احمد کرمی آغاز و اشعار در قالب غزلیات، قطعه، مثنوی، رباعیات و اشعار پراکنده از تذکرهها، تنظیم شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، ابتدا شرح حال کوتاه و مختصری از علیقلیمیرزا ارائه گردیده و سپس به ابیات زیر، بهعنوان منتخبی از اشعار وی، اشاره شده است:
حاجتی نیست به انفاس مسیحا ما را | | دردمندان تو فارغ ز غم درمانند |
دادی به خواب وعده وصلم که آگهی | | در دیدهام فراق تو نگذاشت خواب را |
تا مقامیم در خرابات است | | ننگم از کشف و از کرامات است |
گر به تحقیق بنگری دو جهان | | یک تجلی ز جلوه ذات است |
چاره جستم از طبیب شهر بهر درد دل | | آهی از دل برکشید و گفت بیدرمان بود |
آفت جانها شنیدم بهر قتل ما رسد | | دوستان آگاه سازیدش مرا هم جان بود |
شعر و شاعری در زمان علیقلی، رواج بسیاری داشت و او در شعر، «خاقان» و گاهی اوقات، «فخری» تخلص میکرد[۱].
بخش اول کتاب، به غزلیات اختصاص یافته است و مجموعا شصتوسه غزل را در خود جای داده است. از جمله غزلیات این بخش، میتوان به غزل زیر، اشاره نمود:
.
ای سرو خجل از قد زیبای تو یارا | | مه منفعل از روی دلآرای تو یارا |
خواهم که علیرغم رقیبان جفاجو | | بر دیده کشم خاک کف پای تو یارا |
سودای سر زلف تو دارم من و دانم | | سر میرود اندر سر سودای تو یارا |
تا جان بودم پا نکشم از سرکویت | | یا جان دهم آخر به تمنای تو یارا |
سهل است مرانم ز در خویش زمانی | | تا دیده کند خوب تماشای تو یارا |
خوش کن دل ما را به نگاهی ز نگاهی | | نقصان نپذیرد رخ زیبای تو یارا |
مپسند که خون گردد و از دیده درآید | | آن دل که بود واله و شیدای تو یارا |
هر روز به فردا دهیام وعده دیدار | | جانم به لب از وعده فردای تو یارا |
دشنام همی گوی که باشد سخن تلخ | | شیرین ز لب لعل شکرخای تو یارا |
فخریت سراسیمه چو وامق بدرد پوست | | از فرقت آن عارض عذرای تو یارا[۲] |
در بخش دوم، یک قطعه، با مطلع زیر، جای گرفته است:
.
شمس آفاق ای که دارد فخرها در درگهت | | زهره از بربطنوازی و ز دربانی زحل[۳] |
بخش سوم، یک مثنوی را در خود جای داده است. برخی از ابیات این مثنوی، چنین است:
.
الا یا بهترین صنع الهی | | گرفته حسنت از مه تا به ماهی |
مه من ای شه گردون غلامت | | شراب عیش در ساغر، مدامت |
جهان دلبری زیر نگینت | | ستاره عکسی از نور جبینت |
دو جفت ابرویت در دلبری طاق | | به طاق و جفت تو یک شهر مشتاق |
دو لعلت چون دو شکر زیر یاقوت | | دو زلفت چون دو سحرانگیز هاروت |
دو هاروتت بلای یک جهان جان | | به یاقوتت نهان یک رشته مرجان[۴] |
رباعیات کتاب، در بخش چهارم آمده است. این بخش، شامل مجموعا سیزده رباعی میباشد که از جمله آنها، میتوان به موارد زیر، اشاره نمود:
.
آن کس که بر این صفحه زنگار نوشت | | الحق چو خط عارض دلدار نوشت |
این خط که از او چشم خرد حیران است | | خاک در شه فخری قاجار نوشت |
معشوقه به کاشانه ما افتادهست | | صد نشئه به پیمانه ما افتادهست |
سرمایه آبادی هر ویرانیست | | گنجی که به ویرانه ما افتادهست[۵] |
در آخرین بخش کتاب، اشعاری تحت عنوان «پراکندهها از تذکرهها» جای گرفته است که برخی از آنها، عبارتند از:
دوش اندر خواب خوش دیدم که در کف داشتم | | دستهای سنبل بگو این خواب را تعبیر چیست |
دوش دادی وعده قتل من ای سرو روان | | شادمانم کردی اما این همه تأخیر چیست |
دشمنتری به من ز همه خلق کائنات | | باآنکه دوستتر ز همه خلق دارمت |
بهر چه دل به جگرگوشه مردم ندهم | | این همه خانهخرابی من از دل باشد |
.
آن سوار از در درآمد تا ز اقبال بلند | | حلقه فتراک را حلق که لایق میشود |
گه رقیب از دوست خرسند است و گاه ما، بلی | | آسمان گاهی موافق گه منافق میشود[۶] |
وضعیت کتاب
کتاب، فاقد پاورقی بوده و فهرست مطالب، در انتهای آن آمده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص5
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص13-96
- ↑ ر.ک: همان، ص97
- ↑ ر.ک: همان، ص99
- ↑ ر.ک: همان، ص107-110
- ↑ ر.ک: همان، ص113
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.
وابستهها