ترجمه روزنامهجات هندوستان (راجع به روس و مرو)
ترجمه روزنامهجات هند (راجع به روس و مرو) | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی اشکوری، صادق (گردآورنده) |
عنوانهای دیگر | ترجمه روزنامهجات هند (راجع به روس و مرو) |
ناشر | مجمع ذخائر اسلامى مؤسسه تاريخ علم و فرهنگ |
مکان نشر | ایران - قم ایران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1392ش , 2013م, |
شابک | 978-964-988 -539 -1 |
موضوع | مطبوعات و سياست - ھند - تاريخ
مطبوعات - هندی روزنامهنگاری - هند |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
ترجمه روزنامهجات هند (راجع به روس و مرو)، یکی از مجموعه گنجینههای خطی چهارده جلدی به قلم سید حسین شیرازی، معروف به مترجم هندی (مترجم دربار ظلالسلطان) است که در آن به استیلای روس بر مرو و مباحث دیگری پیرامون تاریخ معاصر هند پرداخته شده است. این اثر به کوشش سید صادق حسینی اشکوری تهیه شده است.
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق و گزارشات تاریخی - سیاسی است که نویسنده به شیوه داستانوار از روزنامههای مختلف هند نقل کرده است.
گزارش محتوا
در زمان ناصرالدین شاه، اداره دولتی روزنامهجات، دارالطباعه و دارالترجمه خاصه همایونی به ریاست محمدحسن خان صنیعالدوله، ملقب به اعتمادالسلطنه، مرکز رسمی ترجمه و انتشـار روزنامهجات و کتب خارجی و ترجمه مراسلات و مکاتبات دولـت و دربار ایران با کشـورهای خارجی بود. اما کار انتشار، نه عمومی که عمدتاً خصوصی به انجام میرسیده و حاصل کار بیشتر برای مطالعه شـخص سلطان ناصرالدین شاه، میرزا علیاصغر خان اتابک امینالسلطان و یا مسعودمیرزا ظلالسلطان و معتمدان دربار و رجال و نزدیکانی از این دست بوده است. مترجمان این مرکز به اشـکال گوناگون به کار ترجمه میپرداختند. بعضی، «مترجم دفتری» و بعضی دیگر «مترجم ملتزم رکاب مبارک» بودهاند. گروه نخست در دفتر اداره، زیر نظر عزب دفتر [محرر و نویسنده دفتر] به کار ترجمه اشـتغال داشـتند. مترجمانی مسلط به زبانهای گوناگون در استخدام دارالترجمـه بودند و اخبـار و مقـالات روزنامـههای خارجی را از زبانهــای گوناگون، پس از گزینش، به فارسی ترجمه و به خط خود یادداشـت میکردند. این یادداشتها در اوراقی مرغوب و اغلب فرنگی به قلم خوشنویسانی ممتاز به خط خوش نوشته و پس از صحافی در قالب دفترهایی مرتب برای مطالعه به شاه و درباریان طراز اول تقدیم میشـده است. نسخی هم در دست است که مترجم خود ترجمه را پاکنویس کـرده، که در این نسخ خط به ممتازی نسخ قبلی نیست. گروه دوم در سفرهای شاه، متناسب با زبان کشور مقصد و کشورهای مسیر، هـمراه و ملتزم رکاب بودند و به ترجمه همزمان میپرداختند. مشـاغل اعضای این اداره در دوران قاجار، گـاه موروثی بود که در دورههـای بعد در نام، لقب و شهرت خود و خاندانشان بازتاب مییافت[۱].
اما یکی از مترجمان پرکار دارالترجمه خاصه همایونی، «آقا سید حسین شـیرازی»، مشهور به «مترجم هندی» بود که اخبار و مقالات روزنامههـای هندی را گزینش و از زبانهای هندی و احتمالاً اردو به فارسی ترجمه میکرد. پرکاری «آسید حسین» در کار ترجمه، از نسخ متعددی که از او در کتابخانههای خطی کشور به یادگار مانده، پیداست. او بخشی از مطالب روزنامههای هند را برای مطالعه شخص مسعودمیرزا ظلالسلطان ترجمه میکرده است. چند دفتر از این مجموعه از کتابخانه ظلالسلطان به کتابخانه فرزندش اکبرمیرزا صارمالدوله (اکبر مسعود) رسیده و اکنون در بخش نسخ خطی کتابخانه ابن مسکویه اصفهان نگهداری میشود. چهارده دستنویس از این مجموعه بهمناسبت همایش ایران و هند در قم به چاپ عکسی رسیده است. اما مقدمه مشـترک و کوتاه این مجلدات، نشـان از آن دارد که دستاندرکاران چــاپ آن نسخ، از وجود دیگر نسخههای مجموعه ترجمههای آسید حسین در کتابخانه مجلس و ملـی باخبر نبوده یا بدان نظـر نداشـتهاند. در پاسخ به این پرسش که چـرا این دفترهـا پراکنده شـدهاند، احتمالات گوناگونی را میتوان در نظر گرفت. بههرحال این دفترها میان رجال طراز اول آن روزگار برای مطالعه دستبهدست میشده است[۲].
در این اثر، موضوع مرو و مناقشات انگلیس و روسیه در رابطه با این منطقه مطرح شده است و ازآنجاکه روزنامه استاندر و نشریهای انگلیسی است، دغدغههایی را در رابطه با عملکرد کشور مطبوعش در هند و افغانستان مورد بررسی قرار داده و بهنحوی از پیشرفتهای روسیه در این مناطق ابراز نگرانی کرده است: «این مطلب قابل تفکر و تأمل است که تاکنون در حلقههای پلتیکی انگلستان در باب استیلای روس در مرو گفتگویی نشده است. دولت انگلیس حالا معاملات مصر را از هر امری برای خود بالاتر میداند. این است که چندان توجهی به این سمت ندارد؛ زیراکه مصر نافعتر است برای انگلیس از هندوستان. جهت بیالتفاتی اهالی انگلستان از حوادث ممالک مرکزی آسیا به این واسطه است که مدت زمانی میباشد که در حدود شمالی و مغربی هندوستان واقعه و آشوبی روی نداده است تا عوام الناس انگلستان را متزلزل سازد که الحال آنها را در خواب راحت نیفکند و از ترقیات روس در ممالک مرکزی ملتفت نماید که آیا دولت موصوف اکنون شب و روز در خطه ترکستان به چه کار مشغول است؛ درباره استیلا یافتن بر کابل و قندهار چه تدابیر در نظر دارد»[۳].
در ادامه از اختلافات انگلیس و روسیه به «عقده لا ینحل» تعبیر شده است: «بنا بر بعضی وجوه مختلفه در سنه 1881 عیسوی مابین انگلیس و افغانستان جنگ واقع شد، لیکن باز عاقبت الامر کارها و معاملات بهنحوی معوق ماند که عقده لا ینحل دولت انگلیس با روس به هیچ نوعی بهحسب ظاهر فیصله نیافت...»[۴].
در بررسی آثار منتشره از روزنامهجات هندوستان، از جمله نکاتی که توجه خواننده را به خود جلب میکند، شیوه نگارشی آنها و اهانتهایی است که در ضمن نوشتههای خود به دیگر ملتها میکنند؛ که این حکایت از خوی استعماری آنها دارد: «بعضی از اوقات اهالی انگلستان این خیال را برای خود جلوده داده و میپسندند که دولت روس در ترکستان مقصودی ندارد، جز آنکه وحشیهای آن خطه را تربیت کند و آنها را از حالت حیوانیت به جنبه انسانی داخل نماید»[۵].
انوار الاخبار از دیگر روزنامههایی است که نسبت به حمله روس به هندوستان ابراز نگرانی کرده و برای مردم این کشور دلسوزی نموده است. البته در ضمن این عبارات به خساراتی که استعمار به مردم و کشور هندوستان وارده کرده، اعتراف میکند: «اولاً آمدن روسها به هندوستان خیلی دشوار به نظر میآید، بلکه از جمله محالات است و اگر بر فرض محال این خیال را در جزو قضا و قدر بگنجانیم که اگر خدای نخواسته رقیب مذکور به هندوستان رسید، پس خدا به فریاد هندیهای بیچاره برسد. چندین قرن اهالی هند خدا خدا کردند و هزارها مصیبت را متحمل شدند. کرورها از نفوس ایشان هلاک گردید. هزارها کرور روپیه نقصان بر آنها وارد آمد. چندین هزار مصیبتهای مذهبی را متحمل شدند. اکنون که اندکی آسوده شده بودند و پاها را دراز کرده و به خواب رفته بودند، باز همان مصیبت و بلاهای ماضیه قصد دارد که بهطرز جدیدی جلوه نماید و برای ریختن خون ماها آماده و مهیا گردد»[۶].
پس از تصرف مرو توسط روسیه آنچه ذهن سیاسیون انگلیس را به خود مشغول کرده بود، این بود که: «حکومت انگلیس برای جلوبندی روسها که به طرف هندوستان نتوانند آمد چه تدبیری بهکار میتواند برد؛ یا اینطور بگوییم که اگر بالفرض دولت روس به خط مستقیم روی به هندوستان آورد و یا محض سهولت و آسانی کار خود برای پیشقدمی به طرف هندوستان با امیر عبدالرحمن خان و یا با ایوب خان و یا سایر امرا و شرفای افغانستان ساخت و سازش کند، دولت انگلیس در چنین وقتی برای مدافعه دولت مشارالیه چه وسیله اختیار میتواند کرد»[۷].
موضوع کشمیر از مسائل سیاسی پیچیده کشور هندوستان است که مورد نقد روزنامهها قرار گرفته و لشکرکشی هندوستان به این منطقه را بهدور از فکر دانستهاند: «صاحب روزنامه میگوید: بلاشبهه اشخاصی که طرفدار این حکمت عملی هستند، بالمره خیرخواهی اهالی هند را مد نظر ندارند و اعتمادی به ایشان نباید کرد. اشخاص مذکور یقین قطع دارند که لشکر و سپاه هند برای آنها خواهند جنگید؛ زیراکه میدانند سپاه هند بذاته خیال و مشاعر درستی ندارند. بلکه مانند گوسفندان میباشند؛ هر جایی که سردارهای ایشان آنها را ببرند، در کمال خوشوقتی و سرور خواهند رفت و همینکه به میدان جنگ رسیدند، آن وقت مفری برای خود نخواهند دید، جز اینکه جنگ کنند تا کشته شوند»[۸].
بررسی وضعیت علم در کشورهای آسیایی از جمله مطالب مفید کتاب است که نویسنده با اعتراف به این موضوع که اروپاییها علم خود را از مشرق زمین گرفتند، پیشرفت علم در این منطقه را نامناسب دانسته است: «کجا رفت آن کلمات دانشوران اهالی آسیا که از طفیل آنها اهالی مغربزمین ترقی یافتند. هزارها تأسف که علوم آسیایی معدوم الاثر گردید. جز علم خیالی دیگر چیزی باقی نمانده و اگر اثری هست، مانند میوهای است که مغز نداشته باشد. اگر از کلمات آسیاییها از قبیل علوم عقلیه چیزی موجود است، از ملاحظه کتبهای مبسوطه و طومارهای عدیده و دفاتر لا تعد و لا تحصی به ثبوت میرسد که تمام آنها به علوم نقلیه دینیه تبدیل یافته است»[۹].
در آخرین صفحات کتاب به نقل از روزنامه حامی هند چنین میخوانیم: «بانی و باعث خرابی و ویرانی هندوستان و فلاکت و پریشانی اهالی آن، دولت انگلیس میباشد؛ زیراکه آنچه مناصب عالیه و خدمات لایقه هست، به ابناء وطن خود میدهند و همیشه رعایای هندوستانی ایشان از مناصب مذکوره محروم هستند... حکومت انگلیس که بر ما سلطنت دارد سعی و کوشش نمیکند که رعایای هندی او در امور صناعت و تجارت ترقی کنند. بلی چیزی را که برای ترقی اهالی شعار خود کرده، همان تحریص و ترغیب دادن هندیان به آموختن زبان انگلیسی و یا رفتن به لندن برای تکمیل نمودن لسان مزبور که نتیجه و فواید آن بر عمومی اهالی اظهر من الشمس است که پس از مشقتهای بسیار باز هندیها را ارذل و پستتر از ابناء وطن خود شمرده، او را قابل هیچگونه خدمتی نمیدانند»[۱۰].
وضعیت کتاب
متن کتاب، تصویر از نسخه خطی و فاقد فهرست و پانوشت است.