رسائل فلسفی فارابی

    از ویکی‌نور
    ‏رسائل فلسفی فارابی
    رسائل فلسفی فارابی
    پدیدآورانفارابی، محمد بن محمد (نویسنده) رحيميان، سعيد (محقق و معلق)
    عنوان‌های دیگررسائل فلسفي فارابي ترجمه دوازده رساله از آثار معلم ثاني
    ناشرشرکت انتشارات علمي و فرهنگی
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1387ش,
    شابک978-964-445-924-5
    موضوعفلسفه اسلامى - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏238‎‏ ‎‏1387‏

    رسائل فلسفی فارابی، ترجمه دوازده رساله از آثار معلم ثانی به قلم سعید رحیمیان است. در ابتدای کتاب مقدمه‌ای تحلیلی در معرفی هر یک از رساله‌ها ذکر شده است.

    کنار هم قرار گرفتن 12 رساله فلسفی فارابی و ترجمه یکدست و توضیحات کوتاه و روشنگر‎ مترجم‎ دلایلی‎ است‎ که رغبت افـزون‎تری جـهت مطالعه کل اثر را در مخاطب ایـجاد مـی‌کند.

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر پیشگفتار، مقدمه تحلیلی مترجم و ترجمه رساله‌هاست.

    مترجم با شناختی که از فلسفه فارابی‎ و متقدمان‎ و متأخران‎ آن داشته حتی در برخی مواقع که ضبط متن‎ اصلی دچار مـشکل بـوده، به تصحیح قیاسی پرداخـته‎ و ‎‎تـرجمه‎ را طبق آن شکل داده است. وی پیش از آنکه به ترجمه‎ اثر پرداخته‎ باشد‎، به‎ تحقیق در متن پرداخته؛ ازاین‌رو در سراسر ترجمه ایشان ابهامی که ناشی از نفهمیدن‎ متن‎ و اشتغال به ترجمه دقیق باشد مـلاحظه نـمی‌گردد[۱]‎.

    گزارش محتوا

    اولین رساله این مجموعه، «ظـهور الفلسفة» است. آنچه از این رساله بازمانده، از طریق کتاب «عيون الأنـباء» ابـن ابـی‌الاصیبعه نقل شده و مترجم نیز‎ از‎ همین منبع بهره جسته است.[۲]‎. فارابی در این اثر به دوازده معلم جانشین ارسطو و آخرین آنها اندرونیکوس اشاره می‌کند، سپس به دستور اگوستوس امپراطور به بازنویسی کتاب‌های ارسطو و کیفیت رواج حکمت او در اسکندریه تا زمان ظهور مسیحیت و نحوه برخورد ارباب دین مسیحیت اشاره می‌کند. آنگاه به‌اختصار به نحوه انتقال حکمت یونان به جهان اسلام توسط یوحنا پسر حیلان و ابراهیم مروزی می‌پردازد[۳]‎.

    رساله بعدی «فلسفة أفلاطون و أجـزائها‎ و أجزاء‎ أجزائها» (فلسفه افلاطون، بخش‌ها و ترتیب مباحث آن) نام دارد. ایـن رسـاله یکی از رسائلی است که احاطه‎ شگفت‌انگیز فارابی به فلسفه یونان را نشان می‌دهد. وی در شناخت آثار افلاطون چنان متبحر بود که به‌راحتی‎‎ توانسته‎ کلیت اندیشه افلاطون را بی‌آنکه‎ نکته قابل توجهی را از نـظر دور کند، طی صفحات کوتاهی با مراجع‎ متعددی، از جمله نامه‌های وی سامان دهد. نکته بسیار‎ جالب‎ در‎ این رساله تبیین طرح‎وارگی اندیشه افلاطون در قالبی‎ بسیار‎ منطقی است. این روند منطقی از بحث کمال انسان از دیـدگاه افـلاطون شروع می‌شود و پس از سیر در سعادت‎ و روش‎ تحصیل‎ آن و برنامه‌ریزی برای آن ادامه می‌یابد؛ تا اینکه چنان‌که مشی‎ فارابی است به آرایی در باب‎ مدینه فاضله می‌انجامد. سیری که فارابی برای اندیشه افلاطون ترتیب داده در‎ ابـتدا‎ بـا‎ مباحث مابعدالطبیعی و انسان‎‎شناسه‌گانه آغاز می‌شود و در انتها به‎ فلسفه‎ سیاسی می‌رسد. هرچند این اثر نیز چون تلخيص النواميس سرانجام به‎ نظریه‎ افلاطون‎ در‎ باب مدینه فاضله ختم می‌شود، اما بدون شک فلسفه افلاطون به‌مراتب از تلخیص‎‎ فلسفی‌تر‎، پخته‌تر‎ و پرمایه‌تر است.[۴]‎.

    رساله سوم، کتابی است که شـیخ‌الرئیـس را بـا‎ مقاصد‎ آثار ارسطو آشنا ساخت. این اثر همچنین ابن رشـد را در نگارش‎ تلخیص‎ ما‎بعدالطبیعه یاری کرد. انگیزه فارابی از نگارش أغراض مابعدالطبيعة، مشکلاتی‎ بود که معاصران‎ وی‎ در‎ فـهم فـلسفه داشتند و به‌درستی میان موضوع، مسائل و روش و اهداف فلسفه و علومی‎ چون‎ کـلام و تـصوف تمایز نمی‌گذاشتند. فارابی ضمن ابراز نارضایتی از شروح ترجمه‌شده به زبان‎ عربی که‎ یا‎ ناقص بـوده‌اند یـا نـاکافی، هدف خود را زمینه‌سازی برای آشنایی خواننده‎ با‎ مقصود علم کلی و کـتاب ارسـطو (مـتافیزیک) معرفی‎ می‌کند[۵]‎. به نظر می‌رسد مقصود اصلی فارابی از نگارش این رساله، تعریف و تبیین حد و مرز موضوع فلسفه بوده که به گفته او برای برخی معاصران او دشوار می‌نموده است.[۶]‎. وی‎ با توضیح تقسیم علوم به جزئی و کلی‎ آغاز‎ می‌کند و ضمن‎ ارائه مـثال‎هایی از عـلوم جـزئی که تنها در مورد برخی موجودات‎ یا‎ حیثیاتی از موجودات بحث می‌کنند‎، وجه‎‎ اشتراک آنها‎ را‎ در‎ ایـن مـی‌داند که هیچ‎یک از‎ این‎ علوم چیزی را که دربرگیرنده همه موجودات باشد موضوع بـحث خـود قـرار‎ نداده‌اند. به اعتقاد وی این تنها در‎ فلسفه کلی است که‎ تحقق‎ می‌پذیرد. فارابی در ادامه رسـاله‎ بـحث‎ از «عدم» و «کثرت» را در علم کلی استطرادی و تبعی می‌داند. وی در این‎‎ رساله‎ همچنین به معرفی اجـمالی عـناوین‎ مـطرح‎ در‎ هریک از فصول‎ مقالات‎ مابعدالطبیعه می‌پردازد‎. مترجم‎ در ترجمه این اثر نیز کوشیده که مـستندات فـارابی را از آثار ارسطو استخراج‎ نماید[۷]‎. ‎

    رساله بعدی «الجمع بين رأيي الحكيمين» (جمع‌بندی اندیشه‌های دو حکیم)‎ می‌باشد‎. در ایـن‎ رسـاله‎ مـیزان‎ اطلاع فارابی از ترجمه‌های‎ عربی برخی‎ کتب فلسفی یونانی - به‌ویژه آثار افلاطون و ارسطو - ‎روشن می‌شود. در ایـن اثـر انـتصاب‎ اثولوجیا‎ - ‎که تلخیصی‎ از انشادهای فلوطین است ‎- مفروض‎ گرفته‎ شده‎ و افلاطون‎ با ارسـطوی نـو‎افلاطونی‎ مورد مقایسه قرار می‌گیرد. موضوعاتی که در زمان فارابی محل اختلاف میان دو حکیم یونانی دانسته‎ مـی‌شد‎ و وی‎ کوشید تا اختلافات را بر اساس ائولوجیا توجیه‎ نماید‎، عبارت‎ است‎ از‎ حدوث‎ و قدم عـالم؛ اثـبات مبدع اول و وجود سبب‌ها از او؛ مسئله نفس‎ و عقل؛ کـیفر اعـمال و بـسیاری از امور مدنی، اخلاقی و منطقی. البته بیش از مـحورهای پیـش‎گفته از ناحیه‎ فارابی، میان آرای آن دو حکیم داوری شده که مترجم نیز کوشیده هر مسئله را با عنوانی روشـنگر مـتمایز سازد و این در سهولت‎ یافتن مـسائل اخـتلافی مددرسـاننده اسـت[۸]‎.

    رسـاله پنجم،‎ شرح رساله زینون کبیر یونانی مـی‌باشد. در ایـن رساله، فارابی یافته‌های خود را یکی از نوافلاطونیان‎ تلخیص، شرح و جمع‌بندی نموده است. فـارابی وی را زنـون -شاگرد ارسطو و فلوطین - ‎می‌نامد، ولی با‎ تـوجه‎ به‎ اختلاف زمانی‌ای کـه مـیان ارسطو و فلوطین وجود دارد، اساساً شـاگردی ایـن دو باهم برای یک فرد امکان ندارد. نحوه بیان مطالب دست‎کم‎ برای خـواننده روشـن می‌سازد که‎ این‎ رساله عـیناً شـرحی از رسـاله زینون نیست و آنـچه‎ فـارابی مورد بررسی قرار داده، تـقریر خـود از آن است. به‌هرحال مباحث در این رساله در‎ شش‎ عنوان اصلی وجود مبدأ‎ نخست‎، صفات وی، نسبت اشـیا بـا او، نبوت، دین و شریعت و معاد تدوین و شـرح شـده است.[۹]‎.

    رسـاله شـشم، «الدعـاوي القلبية» (باورهای قلبی) نـام دارد و اثری است از حیث ساختار جالب توجه و در‎ میان‎‎ فیلسوفان اسلامی کسی چون صدرالمتألهین شیرازی در رسـاله وجـیزه شواهد الربوبیه - کتاب مفصل الشواهد الربـوبية - ‎از حـیث روش از آن تـبعیت نـموده اسـت. در این رساله قـضایای فـلسفی (129‎ قضیه‎) بدون ذکر‎ استدلال‎های‎ مربوط به آن فهرست‌وار در ذیل عناوین کلی‌تری بیان می‌شود. عناوینی که به اجـتهاد مـترجم تـمام‎ این قضایا را در ذیل خود جا می‌دهند، عـبارت اسـت از‎ بـداهت‎ مـفاهیم‎ فـلسفی؛ تـقسیم موجود به ممکن و واجب؛ وحدت واجب الوجود و معانی آن؛ عوالم وجود و ترتیب صدور عقول از ‎‎حق‎؛ پیدایش افلاک، اجرام آسمانی و حرکت آنها؛ اجسام، عناصر و مرکبات؛ مبادی حرکت در اجسام‎؛ بـرخی‎ احکام‎ اجسام عالم کون و فساد؛ نفس نباتی و حیوانی؛ نفس انسانی، قوا و احکام آن؛ نفی مثل؛ خیر‎ و شر؛ نبوات و منامات و سعادت انسان. هرچند در عنوان رساله قضایا به ارسطو منسوب‎‎ شده، اما بـرخی قـضایا‎ از‎ جمله قضایای 121 تا 127 که مربوط به معجزات، شرایع و اخبار انبیا از امور غیبی است‎ پیشینه‌ای در آثار ارسطو ندارند و برخی از قضایا نیز بیشتر جنبه نوافلاطونی دارند تا مشایی‎ - ارسطویی[۱۰]‎.

    در رساله هـفتم کـه «إثبات المفارقات» (اثبات موجودات مجرد) نام دارد، فارابی مباحثی را در باب موجودات مجرد طرح می‌کند که به‌روشنی‎ خط مشی بسیاری از فیلسوفان مسلمان را در باب مجردات و صفات‎ آنها‎ و نیز بـراهین اثـبات موجودات مجرد ترسیم نموده اسـت. وی مـوجودات مجرد را در چهار مرتبه واجب الوجود، عقول فعال، قوا یا نفوس‎ آسمانی و نفوس انسانی تقسیم می‌کند و در ادامه به‎ اثبات‎ اقسامی از مجردات می‌پردازد. وی‎ غیر جـسمانی بـودن، نامیرایی و فسادناپذیری، خـودآگاهی و داشـتن سعادت‎هایی فراتر از لذات مادی‎ را تمام موجودات مجرد می‌داند. البته حجم قابل توجهی از این‎ رساله‎ به براهین اثبات مجردات‎ اختصاص یافته است.[۱۱]‎. به ‎نظر می‌رسد محتویات این رساله در فلسفه اسلامی و شکل‌گیری طرز تلقی فیلسوفان از موجود مجرد و صفات آن و براهین اثبات مجردات تأثیری بسزا داشته است.[۱۲]‎.

    رساله هشتم، «في العلم الإلهي» (در دانش الهیات) نام دارد. هرچند برخی در انتساب این اثـر بـه فارابی تردید کرده‎ و آن را به عبدالمسیح بن‎ ناعمه‎ حمصی‎ منتسب داشته‌ا‎ند، اما نحوه پرداخت‎ مطالب‎ و محتوای‎ آن‎ هیچ‎گونه استبعادی در انتساب آن به فارابی ایجاد نمی‌کند. در این رساله به بحث خـداشناسی و شـناخت اقانیم صـادره از‎ وی‎ و نحوه‎ ربط وحدت به کثرت و ارجاع موجودات روحانی و جسمانی‎ به‎‎ مبدأ واحد در قالب فیض و صدور پرداخـته شده است. نوشته کاملاً صبغه نوافلاطونی دارد و نه‌تنها مباحث فوق که بـرخی‎ مـباحث‎ د یـگر‎ چون علم النفس، مراتب عقل و نفس، مثل افلاطونی، جسم و حرکت‎ و فضیلت و سعادت با این مشی در آن، مورد فـحص ‎قـرار گرفته است.[۱۳]‎.

    رساله نهم، «التعليقات» (تعلیقات) نام دارد. این‎ رساله‎ نیز‎ از آثاری است که سـاختار مـنحصربـه‎فردی در تاریخ‎ فلسفه‎ دارد‎ و مورد توجه ابن سینا نیز واقع شده و بر ممشای آن اثری بدین نـام ترتیب داده است‎. این‎ رساله‎ تعلیقات فارابی بر کتاب خاصی نیست، بلکه این تـعلیقات بر کل مشکلات‎ فـلسفی‌ای‎‎ اسـت‎ که فارابی در ذهن خود و معاصران و گذشتگان می‌یافته است. این رساله حاوی تأملات فارابی‎ در‎ مفاهیم‎ فلسفی‎ گوناگون است که چون به‌صورت تعلیقات بوده، از ناحیه برخی از نسخه‌برداران‎ تعاليق‎ في‎ الحكمة و التعليقات، نامیده شـده و نام رساله از ناحیه نویسنده جعل نشده است. در‎ دوران‎ جدید،‎ فیلسوفی‎ چون ویتگنشتاین نیز کمابیش اندیشه‌های خود را چنین بیان می‌کرد. صبغه نو‎افلاطونی‎ و فیض‎محور فلسفه فارابی‎ در این اثر نیز چـون دیـگر آثار وی به‎ چشم‎ می‌آید‎. تنها تفاوت عمده این اثر با دیگر آثار وی عدم بحث از مسائل‎ حکمت عملی‎ است‎ که از دغدغه‌های عمده فارابی می‌باشد و همه مباحث پیرامون حل مسائل و معضلات‎ فـلسفه‎‎ اولی‎ و تا حدی فلسفه طبیعی می‌باشد[۱۴]‎.

    دهمین رساله با نام «فصول مبادي آراء أهل المدينة الفاضلة»، به فصل‎بندی کتاب اندیشه‌های اهل آرمان‌شهر می‌پردازد‎. طبق‎ گزارش عيون الأنباء، پس از تألیف‎ آراء أهل المدينة الفاضلة، برخی از‎ فارابی‎ خواستند که فصل‎بندی‌های آن را که بـر تـقسیمات مباحث آن دلالت کند در رساله‌ای گرد آورد و وی‎ خواسته‎ ایشان را در شش فصل به‌اختصار بیان کرد[۱۵]‎.

    یازدهمین رساله به‎ عکس‎ دیگر رساله‌ها فلسفی نیست و تحت عنوان «الأسئلة‎ اللامعة‎ و الأجوبة‎ الجامعة» (پرسش‌های درخشان و پاسخ‎های کامل) به‎ اخـبار پیـامبران گـذشته از آدم‎ تا‎ خاتم می‌پردازد و مـرجع نـقل عـموم آن نیز کتب اخبار و قصص است. در انتساب‎ آن‎‎ به فارابی تردید جدی وجود‎ دارد؛‎ به‌ویژه‎ اینکه‎ در‎ فهرست‎های قدیمی آثار وی نامی از‎ این‎ رسـاله مـوجود نـمی‌باشد و محتوا و قلم آن با نوشته‌های دیگر فارابی همخوانی نـدارد[۱۶]‎.

    آخـرین‎ رساله‌ای که در این مجموعه، ترجمه‎ شده، رساله «دعاء عظيم» (نیایشی بزرگ) می‌باشد‎. فارابی در باب افعال اهل‎ مدینه‎‎ فاضله بر آن است کـه افـعال ضـروری در آرمان‌شهر در درجه نخست، افعال‎ و سخنانی‎ است که خدا را بدان‎ بـزرگ‎ شمرد‎ و پس از آن‎ موجودات‎ روحانی و فرشتگان را. وی‎ نمونه‌ای‎ از تعظیم و اعزاز را در ناحیه افعال زبانی در قالب دعاهایی‎ کوتاه در مجموعه‌ای‎ گردآوری‎ نـموده و نـیایشی فـیلسوفانه را رقم زده‎ است‎. البته برخی‎ از‎ این‎ دعاها درخواست چیزی‎ از‎ حق مـتعال نـیست و تنها تسبیح و تحمید الهی است یا عرض حال بنده‌ای گرفتار[۱۷]‎.

    وضعیت کتاب

    در ابتدای کتاب فهرست مطالب و در انتهای آن فهرست‎های اسامی اشخاص، اصطلاحات، گروه‌ها، قبیله‌ها و مکاتب، کتاب‌ها و منابع متون، مقدمه و تصحیحات ارائه شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص67
    2. ر.ک: همان
    3. ر.ک: مقدمه مترجم، ص4-3
    4. ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص68
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: مقدمه مترجم، ص8
    7. ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص68-67
    8. ر.ک: همان، ص68
    9. ر.ک: همان؛ مقدمه مترجم، ص17
    10. ر.ک: همان، ص69-68؛ همان، ص19
    11. ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص69
    12. ر.ک: مقدمه مترجم، ص21
    13. ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص69
    14. ر.ک: همان
    15. ر.ک: همان؛ مقدمه مترجم، ص27
    16. ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص69
    17. ر.ک: همان

    منابع مقاله

    1. مقدمه مترجم.
    2. کمپانی زارع، مهدی، «نیم‌نگاهی به رسائل فلسفی فارابی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه فلسفه، دی 1388، شماره 28، صفحه 66 تا 69.

    وابسته‌ها