تاریخ الحکماء قفطی
تاريخ الحکماء قفطي | |
---|---|
پدیدآوران | قفطی، علی بن یوسف (نویسنده) دارایي، بهين (به کوشش) |
عنوانهای دیگر | عنوان فرعی: ترجمه فارسی از قرن يازدهم هجری عنوان قراردادي: تاريخ الحکماء. فارسی |
ناشر | دانشگاه تهران |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | 1371ش |
چاپ | 2 |
موضوع | 1.پزشکان اسلامی - سرگذشتنامه و کتابشناسی
2.پزشکان يوناني - سرگذشتنامه و کتابشناسی 3.دانشمندان - سرگذشتنامه و کتابشناسی 4.فيلسوفان اسلامی - سرگذشتنامه و کتابشناسی 5.فيلسوفان يوناني - سرگذشتنامه و کتابشناسی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | Q 141 /ق7 ت2041 |
تاریخ الحکماء قفطی، اثر ابوالحسن علی بن یوسف قفطی (متوفی 646ق)، با ترجمه مترجمی نامعلوم و به کوشش بهین دارایی، از نخستین منابع تاریخ فلسفه میباشد.
این اثر، مهم ترین کتاب باقی مانده از قفطی میباشد که شهرت این مورخ و ادیب تا حد زیادی مدیون این اثر گران بها است. نام اصلی کتاب «إخبار العلماء بأخبار الحکماء» بوده است. متن کامل آن نمانده و آنچه با نام «تاریخ الحکماء قفطی» باقی مانده، نسخههایی است که به وسیله محمد بن علی بن محمد خطیبی زوزنی در رجب سال 647ق؛ یعنی یک سال پس از درگذشت نگارنده، اختصار شده است.[۱]
کتاب چهار قرن بعد از تألیف (قرن هفتم)؛ یعنی در قرن یازدهم هجری، در زمان شاه سلیمان صفوی و با تشویق مستوفی الممالک میرزا محمد ترجمه شده است.[۲]
ساختار
کتاب با سه مقدمه از مصحح، مترجم و نویسنده آغاز و مطالب به ترتیب حروف الفبا، تنظیم شده است. در این کتاب شرح حال 415 تن حکیم و یا خاندانهایی که حکیمان متعدد داشتهاند، ذکر شده است. اگرچه که بحث از حکمای اسلامی آمیخته با بحث از حکمای تمدنهای قبلی است، با وجود این، به طور معمول، در هر بخش از کتاب بر اساس حروف الفبا ابتدا درباره حکمای قبل از اسلام و پس از آن درباره حکیمان جهان اسلام صحبت شده است؛ به عنوان نمونه در ابتدای کتاب و در بخش الف تا شماره 47، بررسی زندگی و آثار حکمای تمدنهای قبلی است و با بیان شرح حال ابراهیم بن حبیب فزاری در شماره 48، وارد بحث حکیمان جهان اسلام میشود.[۳]
بااینکه در این کتاب از بزرگان طب، فلسفه و برخی دیگر از رشتههای علمی مربوط به تمدنهای مختلف صحبت شده، تقسیم مطالب بر اساس زمان زندگی و تعلق به تمدنهای متفاوت و یا رشتههای علمی جداگانه نیست. در این کتاب، ترتیب نامها به حروف تهجی از حرف اول نامهاست و در حرف دوم، رعایت ترتیب حرف دوم دقت نشده است. نویسنده پس از توجه به حرف اول اسم دانشمندان بر اساس حروف الفبا، به فهرست کردن زندگی نامه آنان بر اساس زمان و دوره زندگی اشان و نه توجه به حرف دوم و سوم اسامی آنها پرداخته است. این شیوه خاص کتاب قفطی بوده و در دیگر کتب قبل از او یا هم زمان با تألیف وی در کتابیمطرح نشده است.[۴]
گزارش محتوا
در مقدمه مصحح، به توضیح نسخ خطی کتاب پرداخته شده است.[۵]و مترجم مقدمه ای با نثر مصنوع و به سبک منشیان عهد صفوی بر کتاب نوشته و دخل و تصرفهای وی در متن توسط مصحح در پاورقیها ذکر شده است. در مواردی مترجم اصطلاحاتی را درباره اشخاص مطرح کرده که با دقت در توضیحات مصحح و علائم اختصاری نسخ در پاورقی میتوان دریافت. توضیحات مختصر مترجم و مخصوصاًً مقدمه مفصل مصحح دربردارنده نکات ارزنده ای است که با در نظر گرفتن آنها میتوان بهتر از کتاب بهره جست.[۶]
در مقدمه مؤلف، به موضوع کتاب، اشاره شده است.[۷] اثر حاضر در میان کتابهایی که در این موضوع نوشته شده، برجسته و دارای جایگاهی شایسته است. دلایل زیادی باعث اهمیت و ارزش این کتاب شده که در ذیل بدان اشاره خواهد شد.
بااینکه قبل از قفطی در جهان اسلام و حتی قبل از اسلام، کسان دیگری درباره حکما و اطبا کتابهایی را نوشته بودند، اثر قفطی در این موضوع منحصربه فرد است. این کتاب فقرات زیادی از کتابهای نابودشده قرون قبل از نگارنده را حفظ نموده و به بحثهای غیر متعارف زیادی که در تواریخ عمومی اشاره ای نشده پرداخته است. علاقه نگارنده به اهل علم و علما، باعث شده تا وی با احساس نسبت به سرگذشت و آثار علمی و خلاقیتهای دانشمندان مطالبش را ذکر کند.[۸]
نگارنده در ذکر اخبار مربوط به برخی حکما فقط ناقل نیست و اگر در منابع مورد استفاده اش مطالبی را میبیند که پذیرفتنی نیست، تحلیل خویش را مطرح میکند و در مواردی اخبار خلاف عقل را نقل نمیکند. وی در شرح زندگی افلاطون مینویسد: «یونانیان مبالغه عظیم دارند؛ درباره افلاطون و تعظیم او میگویند: مولود او مولود الهی بود و طالع او بس جلیل و در این باب حکایت افسانه نما بسیار آوردهاند. ترک ایراد آنها اولی دانستم». در مواردی هم نظر ناسنجیده نویسندگان قبل از خود درباره برخی حکیمان را نقد میکند و یا اشتباهات از نویسندگان در تمییز دانشمندان همنام را تذکر میدهد. وی سرقت ادبی حتی در حد یک عنوان کتاب را جایز نمیداند و در بیان آثار محمد بن عبدالله معروف به ابیعبدالرحمن مینویسد: «... و کتابی نیکو در علم نحو مسمی به کتاب السبب لعلم العرب نیز دارد، لیکن ابن المهذب، کاتب بیت المال قاهره اسم مذکور را به غارت برده و نام کرده کتابی را که تصنیف نموده در لغات وارده بر وزن افعال، به کتاب السبب لحصر کلام العرب».[۹]
نگارنده برای تکمیل اطلاعاتش در باب حکیمان، از بسیاری از کتبی استفاده نموده که در قرن ششم نادر بودهاند و امروزه از بین رفتهاند و عنوان برخی از این کتابها را در تألیفش ذکر کرده است و در مواردی لحن نثر به گونه ای است که از زبان شاهد در قرون قبل از قفطی مطالبی بیان میشود و طبیعتا در این موارد مطالبش از منابعی نقل شده که نگارندگانش در زمان دانشمندان مورد نظر بودهاند. نگارنده از نامههای رسمی مکتوب زیادی بهره برده که در متن به برخی از آنها اشاره کرده است. با توجه به مسئولیتهای دیوانی و مشاغلی که داشته، امکان دسترسی به این گونه اسناد را داشته است. شوق و ذوق نگارنده در دستیابی به اسناد نیز شرایط را برای استفاده بهینه از آن فراهم نموده است.[۱۰]
برخی از بحثهای غیر متعارف که در تواریخ عمومی دیده نمیشود و از منظر تاریخ اجتماعی و اوضاع زندگی عمومی مردم و مسائل غیر نظامی و غیر سیاسی مهم است، در این کتاب دیده میشود که از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است. ستایش سید رضی از صابی و بحث وی با برادرش سید مرتضی در این باره و اوضاع دربار و دسیسههای درباریان بر ضد برخی از دانشمندان و رقبیان، از جمله این مباحث میباشد. در مواردی حسادت و رقابت دانشمندان با یکدیگر هم ذکر شده است.[۱۱]
نگارنده حکایات جالب از معالجات نادر و جالب طبیبان در دورههای مختلف نقل نموده است؛ به عنوان نمونه: معالجه ابن بقیه وزیر عزّالدوله توسط حرانی صابی، معالجه ابوعبدالله بن الحجاج توسط همان پزشک، معالجه یک قصاب توسط همان حکیم، معالجه یکی از صبیههای هارون الرشید توسط جبرئیل بن بختیشوع، توصیههای ساده اما حساب شده طبی حارث بن کلده، معالجه یک ناشناس توسط حکم بن ابیالحکم، معالجه ابراهیم بن صالح توسط صالح بن بهله در دوران هارون الرشید.[۱۲]
نگارنده در ذکر برخی معالجات، به ارائه تحلیلهایی نیز میپردازد؛ مثلاًضمن بیان معالجه سعد بن ابیوقاص توسط حارث بن کلده به دستور نبی مکرم اسلام مینویسد: «... این حدیث دلالت میکند بر آنکه جایز است مشاوره با اهل کفر در طب اگر اهل آن باشد». آزمایش از پزشکان و تست توانایی طبابتشان از نکاتی است که در برخی دورهها وجود داشته و در کتاب ذکر شده است.[۱۳]
از امتیازات کتاب این است که نگارنده بین علم هیئت افلاک و علم احکام نجوم فرق میگذارد. وی در مواردی در ضمن شرح حال بزرگان تأکید دارد که احکام نجوم در بسیاری از مواقع صحیح نیست و اینکه قفطی در قرن هفتم که اوج رشد احکام نجوم است، دارای چنین دیدگاهی است، ارزش علمی کتابش را دوچندان میکند.[۱۴]
قفطی به طور ضمنی یکی از دلایل رشد و پرورش دانشمندان در تمدن اسلامی را حمایت حاکمان و وزیران از آنان میداند و بر عامل تسامح حکومت گران نیز تأکید بسیار دارد. وی فرهیختگان زیادی در رشتههای مختلف علمی در تمدن اسلامی را نام برده که از اهل کتاب بودند و با دید مثبت اهل اسلام به دانشمندان، شرایط برای رشد و شکوفایی نبوغشان فراهم شده بود؛ درحالی که صابئی، یهودی، مسیحی و یا از دیگر ادیان بودند. برخی از امیران در پرورش دانشمندان طراز اول موفق تر بودهاند که از مشهورترین آنان عضدالدوله دیلمی بود و در جای جای کتاب به ارتباط مناسب وی با دانشمندان و عالم پروری وی اشاره شده است. امیر قدرتمند بویهی خود اهل دانش بود. نگارنده از زبان عضدالدوله نقل میکند که: «هر وقت مردم به علم و متعلم افتخار نمایند، من میگویم معلم من در نحو، ابوعلی فارسی است و معلم من در زیج، ابن الاعلم و معلم من در کواکب ثابته و امکنه و مسیر ایشان، صوفی». البته این حس نگارنده سبب نشده که وی برخی سخت گیریهای امیران متعصبی مثل عبدالمؤمن بن علی امیر دولت موحدی نسبت به اهل کتاب را ذکر نکند. وی اشاره دارد که سخت گیری امیر قدرتمند موحدون باعث هجرت موسی بن میمون از قلمرو آنان به فُسطاط مصر شد و در این یک مورد هم اشاره دارد که فاطمیان مصر با وجود ضعفی که در اواخر دوره حکومتشان بر آنان مستولی شده بود، وی را پذیرفتند. در ادامه نگارنده به صورت ضمنی تأکید دارد که موسی خدمت به مسلمانان و یهودیان را بر خدمت بر فرنگیان ترجیح میداد.[۱۵]
برخی از تحلیلهای نگارنده در باب مسائل خارج از موضوع کتاب، قابل توجه است. قفطی درباره انگیزه مأمون از واگذاری ولایتعهدی به علی بن موسی الرضا(ع) نکاتی را با ظرافت زیاد نقل نموده که در دیگر منابع به این گستردگی و دقت نیست. وی برخلاف بسیاری از نویسندگان اهل سنت، هدف مأمون را واگذاری واقعی قدرت آل عباس به علویان نمیداند و در این راستا از نقشه زیرکانه عبدالله مأمون سخن میگوید.[۱۶]
با وجود ارزش و اعتبار بالای کتاب، این اثر مثل بسیاری از آثار علمی دیگر، خالی از عیب و نقص نیست و در مطالعه آن باید بدان نقصها هم توجه داشت. نگارنده برای این کتاب مرجع زحمت زیادی کشیده، ولی میتوانست همان گونه که تنظیم الفبایی حکما را بر اساس حرف اول اسمشان نگاشته، درباره سایر حروف (دوم، سوم و...) هم این قانون را رعایت کند. نویسنده هم دوره و دوست وی، یاقوت حموی در کتاب «معجم البلدان» این روش را رعایت کرده و ظاهراً در آن دوره مرسوم بوده، ولی قفطی بدان توجهی ننموده است.
برخی از دانشمندان مثل ابوعلی سینا را با توجه به کنیه و نه نام اصلی آنها در پایان کتاب و بعد از حرف «ی» آورده است. همچنین نگارنده گاه نام کوچک و نامعروف نویسندگان را به صورت الفبایی مطرح نموده و از آوردن اسامی و اصطلاحاتی که نگارندگان بدان مشهور بودهاند، پرهیزکرده است و این موضوع مراجعه به کتاب و استفاده از آن را دشوار میکند؛ مثلاًسرگذشت و زندگی علمی و آثار ابن هیثم را مفصل در بخش «ح» و با نام حسن بن حسن هیثم ذکر کرده است.[۱۷]
نگارنده در مواردی درباره برخی از بزرگان با وجود شهرت و ارزش علمی بالا و آثار متعدد، خیلی مختصر نوشته و افرادی هم با وجودی که نویسنده معمولی بودهاند، صفحات زیادی از کتاب را بدانها اختصاص داده است.[۱۸]
از آنجایی که در کتاب، بسیاری از لغات دشواری فارسی و عربی و اصطلاحات علمی و ادبی به کار رفته که پی بردن به مدلول آنها برای گروهی از خوانندگان، ناگزیر از صرف وقت و مراجعه به کتابهای لغت است، بدین لحاظ، مجموعه ای از این لغات، با شرح و توضیح، در پایان کتاب آمده است.[۱۹]
وضعیت کتاب
فهرست اعلام (نام اشخاص و خاندانها) و اماکن، اقوام، دولتها و فرقههای مذکور در متن، به همراه فهرست مآخذ مورد استفاده مترجم و مصحح، در انتهای کتاب آمده است. در پاورقیها، علاوه بر اشاره به دخل و تصرفهای مترجم توسط مصحح.[۲۰]، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- عباسی، علیاکبر، «تاریخ علم: نقد و بررسی تاریخ الحکماء قفطی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله کتاب ماه علوم و فنون، شماره 82، بهمن 1392 (9 صفحه، از 79 تا 87).