ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم
نام | ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم |
---|---|
نامهای دیگر | ابنقتیبه الدینوری
عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم |
نام پدر | مسلم |
متولد | 828 م |
محل تولد | بغداد یا کوفه |
رحلت | 276 ق یا 889 م |
اساتید | ابوحاتم سجستانى؛ رياشى (د 257ق / 871م)؛ ابن راهویه؛ ابوعبدالله حمدانى؛ عبدالرحمان بن قريب |
برخی آثار | الإختلاف في اللفظ و الرد علی الجهمیة و المشبهة |
کد مؤلف | AUTHORCODE630AUTHORCODE |
ابن قُتَيْبه، ابومحمد عبدالله بن مسلم دينورى یا ابیمحمد جبلی(213-276ق)، نویسنده، تاریخنگار و دانشمند بزرگ عصر عباسى است.
از زندگى وى، بهرغم شهرت عظيمى كه از زمان حيات كسب كرده بود، اطلاعات بسيار اندكى در دست است و منابع در اين باب به گفتارى مختصر و گاه ضد و نقيض بسنده كردهاند. در آغاز، سخنى از تاريخ تولد او نيست، اما ابن خلكان و نویسندگان پس از وى، 213ق را نقل كردهاند، ولى عموم منابع جديدتر كه از روايات گوناگون آگاه بودهاند، رجب 276ق را ترجيح دادهاند.
متأسفانه موارد ديگر زندگى او نيز به همين قرار است. ابهام از نسب او آغاز مىگردد: سمعانى، قتبى را نسبت جد وى به باهله مىداند، اما از سوى ديگر ابن قتيبه خود صريحاً به اصل ايرانى خود اشاره كرده، مىگوید: «نسب من در عجم مانع از آن نيست كه در مقابل ادعاهاى جاهلان اين قوم، از عرب دفاع كنم». بنابراین چگونگى نسبت نيايش، قتيبه، به باهله روشن نيست و در جايى هم به «ولاى» او اشاره نشده است. در برخى از منابع وى را مروزى خواندهاند، اما بيشتر، اين نسبت را از آن پدرش دانستهاند و اين نظر معقولتر است؛ بنابراین شايد بتوان پنداشت كه نيايش، قتيبه، از مرو شاهجان برخاسته و همان جا با يكى از زنان عرب باهله ازدواج كرده و بدين سبب به باهله انتساب يافته است.
بنابراین آنچه در شرح احوال او مسلم مىماند، همانا قاضى بودنش در شهر دينور است كه اكثر منابع به آن تصريح كردهاند، اما زمان آن مشخص نيست. تنها مىدانيم كه ابن قتيبه مورد توجه خاص ابوالحسن عبيدالله بن يحيى خاقانى كه در 236ق وزير متوكل شد، بوده و کتاب «ادب الكاتب» خویش را كه يكى از نخستين آثار اوست، به اين وزير تقديم داشته است؛ بنابراین، بعيد نيست كه وزير وى را بهرغم جوانى، به منصب قضاى دينور گماشته باشد. اين امر مورد تأييد دو تن از شارحان کتاب «ادب الكاتب»، زجاجى و بطليوسى نيز قرار دارد.
درهرحال، اقامت او در دينور طولانى شد و او در همين دوره بيشتر آثارش را تأليف كرد، زيرا به تأييد اكثر منابع، وى در بغداد بيشتر به تدريس آثار خود اشتغال داشته تا به تأليف، اما تعيين تاريخ انتقال از دينور به بغداد، آسان نيست.
ابن قتيبه، به احتمال قوى در 276ق درگذشته، اما محل وفات او نيز مبهم است. از آنجا كه وى پيوسته در بغداد مىزيسته است، ولى همه منابع با اين نظر موافق نيستند. ابن جوزى كه تاريخ مرگش را 270ق دانسته، محل درگذشت او را كوفه مىداند.
در چگونگى مرگ او نيز دو روايت مختصر در دست است: از قول شاگردش ابن صائغ آوردهاند كه «وى هريسه(نوعی حلیم) خورد و حرارت بر وى غالب آمد، آنگاه بانگى سخت كشيد و تا نماز ظهر بىهوش افتاد، سپس ساعتى به خود پيچيد و باز آرام يافت و همچنان تشهد مىخواند تا سحرگاهان درگذشت». خطيب بغدادى در روايتى ديگر كه اندكى با روايت بالا اختلاف دارد، مرگ او را ناگهانى ذكر كرده است.
از ظاهر ابن قتيبه جز آنچه از قول شاگردش، قاسم بن اصبغ، در حاشيه يكى از نسخ خطى «ادب الكاتب» آمده، چيزى نمىدانيم؛ بنا بر اين روايت، وى خوشلباس بود، محاسن سفيد بلندى داشت، خوشرنگ و روى بود. بىگمان زندگى او را سراپا آرامشى عالمانه فراگرفته بود و اگرچه در اظهار عقايد خود و رد نظر مخالفان ترديد به خود راه نمىداد، اين كار جز در دايره علم و کتاب صورت نمىپذيرفت. گویى از كشمكشهاى سياسى، سخت دورى مىگزيد و ترجيح مىداد عمر را به تأليف کتابهاى علمى سنگين كه بهآسانى دستاویز اين و آن نمىشد، بگذراند؛ چنانكه به شغل قضا در شهر كوچكى چون دينور قناعت كرد و از هر كار ديگرى كه موجب جنجال و هياهو باشد، پرهيز نمود. شايد همين امر سبب شده باشد كه نویسندگان معاصرش درباره او يا ساكت بمانند يا به اشاراتى مختصر بسنده كنند و زمانى هم كه وى به يمن کتابهايش، بيشتر مورد توجه قرار گرفت، ديگر از زندگى او سالها گذشته و جزئيات زندگىاش از خاطرهها رفته بود.
از ابن قتيبه، يك پسر به نام احمد به جاى ماند كه اهل علم بود و در 322ق / 935م وفات يافت. اين احمد را نيز پسرى به نام عبدالواحد بود كه كار پدر را دنبال كرد.
مهمترين استادان وى اينانند:
- ابوحاتم سجستانى (د 248ق / 862م)؛
- رياشى (د 257ق / 871م)؛
- ابن راهویه (238ق / 852م)؛
- ابوعبدالله حمدانى؛
- عبدالرحمان بن قريب؛
- يزيد بن عمرو غنوى؛
- محمد بن زياد بن عبيدالله زيادى؛
- ابوالخطاب زياد بن يحيى؛
- احمد بن خليل بن شوار؛
- دعبل شاعر؛
- ابوطالب زيد بن اخزم؛
- محمد بن خالد مهلبى؛
- عبدة بن عبدالله؛
- ابویعقوب اسحاق بن ابراهيم؛
- ابراهيم بن زياد؛
- محمد بن يحيى قطعى.
و چندين نفر از اساتيد ديگر كه به اهميت افراد يادشده نيستند، بهخصوص كه برخى را اصلاً نمىتوان استاد او خواند؛ از آن جمله، احمد بن حنبل كه فقط يك بار مورد استناد او قرار گرفته است.
مبارزه ابن قتيبه با معتزله و جهميه و ديگر فرقههايى كه كلام و فلسفه را مايه كار خود قرار مىدادند، موجب گرديد كه وزير متوكل وى را به قضاى دينور برگمارد. در بسيارى از آثار او، خاصه «تأویل مختلف الحديث»، مبارزه تند و آشكارى بر ضد معتقدان به رأى و بهخصوص ابوحنيفه پديدار است. وى استحسان و قياس را نيز بهشدت رد مىكند و معتقد است كه آنها سرانجام انسان را به بدعت مىكشانند.
شهرت ابن قتيبه در درجه نخست به شعر و ادب است. او هرچند كه خود حتى يك بيت نسرود، اما احساس و درك او در شعر، چه از جنبه هنرى، چه از جنبه فنى در تاريخ ادبيات عرب كمنظير است. عمدهترين اثر او در شعر، همانا «الشعر و الشعراء» و مقدمه زيباى آن است.
آثار
الف)- کتابهايى كه در انتسابشان به ابن قتيبه ترديد نيست و به چاپ رسيدهاند:
- الاختلاف في اللفظ و الرّد على الجهميّة و المشبّهة؛
- ادب الكاتب يا ادب الكتّاب يا آداب الکتابة؛
- الاشربة؛
- کتاب الانواء؛
- تأویل مختلف الحديث يا مختلف الحديث يا اختلاف الحديث يا اختلاف تأویل الحديث؛
- تأویل مشكل القرآن؛
- تفسير غريب القرآن؛
- الشعر و الشعراء يا طبقات الشعراء؛
- کتاب العرب (كه به نامهايى بسيار گوناگون شهرت يافته است: کتاب العرب و العجم، التسویة بين العرب و العجم، فضل العرب على العجم يا العرب و علومها)؛
- کتاب عيون الاخبار؛
- المسائل و الاجوبة؛
- المعارف؛
- معانى الشعر يا کتاب معانى الشعر الكبير؛
- الميسر و القداح؛
غريب الحديث.
ب)- از کتابهايى كه در انتسابشان به ابن قتيبه ترديد نيست و تاكنون چاپ نشدهاند، «اصلاح الغلط في غريب الحديث» لابىعبيد القاسم بن سلام است.
ج)- کتابهايى كه يا از دست رفتهاند، يا نسبتشان به ابن قتيبه مشکوک است:
- اعراب القرآن يا اعراب القرائات يا آداب القرائة؛
- تعبير الرؤيا؛
- دلائل النبوة؛
- کتاب الفقه يا جامع الفقه؛
- کتاب القرائات؛
- کتاب القلم؛
- کتاب النحو يا جامع النحو الكبير؛
و...[۱]
پانویس
- ↑ آذرنوش، آذرتاش، ج 4، ص447
منابع مقاله
آذرنوش، آذرتاش، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.