بخشی از زیباییهای نهجالبلاغه امام علی بن ابیطالب علیهالسلام
نام کتاب | بخشی از زیبایی های نهج البلاغه امام علی بن ابی طاب علیه السلام |
---|---|
نام های دیگر کتاب | نهج البلاغه. شرح
روائع نهج البلاغه شگفتیهای نهج البلاغه |
پدیدآورندگان | انصاری محلاتی، محمدرضا (مترجم)
جرداق، جورج (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 38/08 /ج4 |
موضوع | علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - خطبهها
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - نامهها علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - کلمات قصار علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهج البلاغه - نقد و تفسیر |
ناشر | کانون انتشارات محمدی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1393 هـ.ش یا 1436 هـ.ق یا 2014 م |
کد اتوماسیون | 3406 |
معرفى اجمالى
كتاب «بخشى از زيبايىهاى نهجالبلاغه امام على بن ابىطالب عليه السلام» تاليف جرج جرداق با ترجمه محمدرضا انصارى به زبان فارسى است.
اين كتاب برگزيدهاى از كتاب والاى على(ع) است كه جرج جرداق نويسنده و اديب معروف لبنانى از ميان خطبهها و نامهها و سخنان كوتاه على(ع) استخراج نموده و به ترتيب خاصى جمعآورى كرده است. علاوه بر اين مواردى كه احتياج به توضيح داشته، نيز توضيح داده شده و فصلهاى ويژهاى نيز به عنوان مقدمه، در اطراف شخصيت على(ع) و ارزش سخنانش، ضميمه كتاب شده است.
ساختار كتاب
مقدمه مترجم، متن كتاب در پنج فصل(ادبيات على(ع)، على(ع) نمايشگر عدالت جهانى، على(ع) در آغاز سخن، پارهاى از نامهها، خطبهها، عهدنامهها و وصاياى على(ع) و پارهاى از سخنان حكمتآميز على(ع)) ساختار كتاب را تشكيل مىدهد.
مترجم در ترجمه كتاب سعى كرده است كه از متنى روان و ساده به همراه استفاده از احاديث و روايات و اشعار سود ببرد تا بتواند به مقصود خود برسد.
گزارش محتوا
مقدمه مترجم به نهجالبلاغه و مولف آن و كتاب حاضر مىپردازد. ايشان در پايان مقدمه خويش اظهار مىدارند: «من معتقدم كه جرج جرداق على(ع) را از ديد عميقى نگريسته و به درستى به عظمت و شخصيت امام پى برده است. اين حقيقتى است كه من در ضمن اشتغال به ترجمه، تا اين حد به آن اعتراف نمىكردم.
اولين فصل كتاب ادبيات على(ع) نام دارد كه بخش اول آن«مرزهاى خرد و بينش» است. اين بخش، اين گونه آغاز مىشود كه «اگر زندگى شخصيتهاى واقعى تاريخ را اعم از شرق و غرب و قديم و جديد بررسى كنيم، پديدهى آشكارى را درك مىكنيم. ...». ايشان در اين بخش به ادبيات و شخصيتهاى ادبى اشاره دارند كه اين گونه شخصيتها با قلم خود تاثيرات سازنده و موثرى در زندگى بشر ايفا مىكنند. ايشان تعدادى از پيامبران الهى را در اين بخش دانستهاند و تعدادى از انديشمندان بزرگ جهان را نيز به اين واسطه موفق دانستهاند؛ همانند، ناپلئون، افلاطون، پاستور، خيام، ابن خلدون، ...
ايشان بعد از اين بحثها اين گونه ادامه مىدهند كه «اين حقيقت به طور آشكار در شخصيت على(ع) تمركز داشت. او همان طور كه در زمينهى اثبات حقوق و تعليمات و رهبرىهايش امام بود، در ادبيات نيز عنوان امام را براى خود اتخاذ كرد. نشانهى ادبيات على(ع) نهجالبلاغه است. نهجالبلاغه كتابى است كه در اصول بلاغت عرب در رديف قرآن آمده و هم اكنون كه حدود سيزده قرن از عمر آن مىگذرد، هنوز در اسلوب عرب به عنوان يك ريشه اصيل تلقى مىشود و قطعات جالبى از آن اقتباس مىگردد و بيان سحر انگيز آن به اسلوب سخنورى روح مىبخشد...».
بحث بعدى در اين فصل وحدت وجودى نام دارد كه ايشان معتقد است كه «اصالت در انديشه و احساس و سليقه و خيال را ادب مىگويند. ...».
ايشان معتقد است كه اگر فلاسفه در اعصار اخير به وجود پى بردهاند، اديب از روزى كه انسان وجود يافته و احساسات ادبى و هنرى در اعماق او ريشه داشته، به وحدت وجود پى برده است. ايشان در مقايسه بين فيلسوفان و اديبان اين نتيجه را مىگيرد كه نظر فيلسوف به جهان هستى، سطحى و در حكم وحدت تفاعلى و تكاملى است؛ اما اديب از اول، استاد و راهنماى فيلسوف بوده و براى هميشه نيز چنين خواهد بود. ايشان سپس امام على(ع) را در اين صنف قرار مىدهند.
ايشان از كلام امام(ع) اين گونه مثال مىآورند كه «هر كه براى برادرش چاهى حفر كردخودش در آن افتاد و هر كه پردهى حجاب ديگران را دريد پوشيده رويان خانهاش اشكار گرديدند و كسى كه بر مردم بزرگى فروخت خوار شد....».
بخش سوم اين فصل «روش سخنورى على(ع)» نام دارد كه ابتدا با ابياتى از مترجم آغاز شده است.
ايشان، سپس به سخنان امام و روش و اسلوب ايشان در بيان مطالب استناد كردهاند؛ همانند: «اسلوب على(ع) در اثر درستى به حدى رسيد كه حتى سخنان مسجع وى از مرحلهى تصنع و مشقت به بلندى گرائيد. اين جا بود كه سخنان مسجع او به وجود اين كه جملههايى جدا جدا و موزون فراوانى داشت؛ اما دورترين چيز از تصنع و نزديكترين چيز به طبع سرشار بود.... يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات و معاصى العباد فى الخلوات و اختلاف النينان فى البحار الغامرات....».
فصل دوم كتاب با عنوان«على(ع) نمايشگر عدالت جهانى» در بخش اول خود به تساوى وجودى در ديدگاه امام(ع) مىپردازد. «آرى، نظرى كوتاه و آزمايشى به طبيعت و جهان هستى، كافى است انسان را دلالت كند بر اين كه اين اسرار و قوانين به تمام معنى درست و پايدار و عادل هستند و منطق آنها بر اساس اين صفات استوار است و تنها صفات مزبور است كه وجود جهان عظيم هستى را تصديق مىكند...».
«محبت عميق» كه آن را در انديشه امام(ع) اين گونه تعبير مىكند كه «على(ع) درك كرده بود كه منطق محبت بالاتر از منطق قانون است و مهربانى انسان با انسان و ساير موجودات دليل زندگى در برابر مرگ وجود در برابر عدم است...».
ايشان مواردى از محبت و انديشه امام(ع) را در اين بخش مىآورند كه امام در جاى جاى سخن خويش بيشتر با محبت سخنان خويش را به مردم گوش زد و در بعضى از اوامر به اين سمت و سو رفتهاند؛ همانند «اگر على(ع) كثرت گناهان را وحشتناك مىبيند، به خاطر آن است كه كثرت گناه به حكم كسب عادت، انسان را به سنگدلى مىكشاند و به جاى آن كه در دلها محبت گرم ايجاد كند، تنفر سردى در آنها به وجود مىآورد. او در اين زمينه مىگويد: خشكيدن اشكها به سخت شدن دلها است و سخت شدن دلها در اثر كثرت گناهان است....».
بخش بعدى «راستى حيات» نام دارد كه در آن به رذايل اخلاقى در انديشه امام مربوط مىشود. در اين بخش به موارى از اين رذايل و شاهد مثالهايى از نهجالبلاغه مىپردازد. «... دوروئى و زبان بازى نيز دو رنگ از رنگهاى دروغ محسوب مىشود. على(ع) در اين مورد مىگويد: مردمى راستگو باشيد، در كارهاى خود تظاهر مىكند. راستگوى درستكار را عزيز بدانيد و دروغگوى بد كردار را خوار بشماريد. سخت راست بگوييد و امانت را رد كنيد و به پيمان وفا نمائيد...».
مبحث ديگر اين فصل «خير وجود و انقلاب حيات» نام دارد. ايشان در اين بخش به دنبال اين امر است كه بگويد كه خير و نيكوكارى در كلام و رفتار امام از اهميت ويژهاى برخوردار است. ايشان كلام امام را در اين بخش در نه مورد خلاصه مىكنند و در نه بخش به آن مىپردازند؛ همانند اين كه «على(ع) ايمان دارد كه انسان هر كه باشد، مىتواند در راه خير قدم نهد و اين مسير را تعقيب كند و در اين راه هيچ كس از ديگرى شايستهتر نيست: هيچ يك از شما نبايد، بگويد فلانى در انجام دادن كار خوب بهتر از من است».
فصل بعدى «على(ع) در آغاز سخن» نام دارد. اين فصل اين گونه آغاز مىشود كه «آيا از خودم به اين قانع باشم كه به من زمامدار مومنان بگويند؛ در حالى كه با مردم در سختىهاى روزگار شريك نباشم...». در اين فصل بخشى از سخنان و قطعاتى از سخنان ايشان برگزيده شده و آورده شده است.
فصل چهارم، به پارهاى از نامهها و خطبهها، عهدها و وصاياى على(ع) در نهجالبلاغه مىپردازد.
فصل پنجم نيز به نقل تعدادى از سخنان امام بسنده شده است. « كسى كه به تو گمان نيك برد گمانش را تصديق كن. هرگز به سخنى كه از دهان كسى خارج شده و تو احتمال نيكى در آن مىدهى، گمان بد مبر...».
وضعيت كتاب
كتاب در بعضى از صفحات داراى توضيحات و تعليقههاى در پاورقى است. فهرست مطالب كتاب نيز بعد از مقدمه كتاب ذكر شده است.
منابع
مقدمه و كتاب
پیوندها