طبقات الحضيكي
طبقات الحضيکي | |
---|---|
پدیدآوران | حضیکی، محمد بن احمد (نويسنده) بومزکو، احمد (محقق) |
عنوانهای دیگر | مناقب الصالحين و العلماء-المناقب الحضيكية- تاريخ الحضيكي |
ناشر | [بی نا] |
مکان نشر | [بی جا] - [بی جا] |
سال نشر | 1427 ق یا 2006 م |
چاپ | 1 |
موضوع | تصوف - مغرب - سرگذشتنامه
عارفان - سرگذشتنامه مجتهدان و علما - مراکش - سرگذشتنامه مغرب - سرگذشتنامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 277 /ح6ط2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
طبقات الحضيكي، اثر محمد بن احمد حضيكى (1189ق1775/) با تحقيق احمد بومزكو، كتابى است به زبان عربى، پيرامون شرح حال علما، فقها و متصوفه قرن دهم تا دوازدهم كشور مغرب.
اين اثر در منابع مختلف، به نامهاى ديگرى نيز خوانده شده است كه عبارتند از: «مناقب الصالحين و العلماء»، «المناقب الحضيكية»، «تاريخ الحضيكي». اولين نفرى كه اين اثر را «الطبقات» ناميده است، مانوزى مىباشد[۱]
درخواست يكى از شاگردان نويسنده به نام احمد بن محمد تاكموتى بر نوشتن كتابى در ذكر مناقب صالحين كشور مغرب، انگيزه تأليف اثر حاضر بوده است[۲]
ساختار
كتاب با مقدمه مفصلى از محقق آغاز شده و اسامى افراد به ترتيب حروف الفبا، در دو جلد آمده است.
كتاب دربردارنده مجموعا 823 شرح حال از فقها، علما، صلحا، متصوفه اعم از مردان و زنان، بوده كه بين قرن دهم تا دوازدهم هجرى، مىزيستهاند كه اغلب ايشان، از اهالى كشور مغرب مىباشند. اولين اين افراد، شيخ احمد بن موسى و آخرينشان، يحيى بن عبدالله يزيدى است[۳]
نويسنده، مطالب را طبق روش معمول در كتب تراجم، به ترتيب هجايى، برحسب قرون، از قرن دهم تا دوازدهم تنظيم نموده و در اين امر، تقدير، اهميت و منزلت افراد را مد نظر قرار نداده است؛ تنها از ميان مشاهير فقها و متصوفه دست به گزينش زده است[۴]
وى ابتدا اسم افراد را ذكر كرده و سپس، لقب، نسبت به قريه يا قبيله و يا شهر را اصل قرار داده و پس از آن به مذهب بهعنوان فرع پرداخته و سپس به جايگاه و مرتبت علمى او اشاره نموده و با اوصافى همچون: «النزيه (پاكدامن)»، «العارف»، «اللوذعى (باهوش، قوىدل، فصيح)» و... او را ستوده و غالبا به ذكر سال وفات، مطلب را خاتمه داده است[۵]
نويسنده در نگارش اين اثر، از منابع معتبر فراوانى (در حدود 63 منبع) استفاده كرده است كه برخى از آنها عبارتند از: «التشوف إلى رجال التصوف»، يوسف بن يحيى تادلى؛ «الفتوحات المكية»، محيىالدين محمد بن على بن عربى حاتمى؛ «رحلة التجيبي»، قاسم بن يوسف تجيبى؛ «رقم الحلل» ابن خطيب؛ «الأنيس المطرب بروض القرطاس»، ابن ابىزرع؛ «كتاب العبر»، ابن خلدون؛ «الضوء اللامع لأهل القرن التاسع»، محمد بن عبدالرحمن سخاوى؛ «فهرسة ابن غازي»، محمد بن غازى؛ «فهرسة المنجور»، احمد منجور؛ «دوحة الناشر»، ابن عسكر؛ «الإعلام ببعض من لقيته من علماء الإسلام»، عبدالواحد بن احمد سجلماسى؛ «توشيح الديباج»، محمد بن يحيى قرافى؛ «المعزى في مناقب أبييعزى»، احمد صومعى و...[۶]
گزارش محتوا
در مقدمه مفصل محقق كه در چهار فصل تنظيم شده، به مطالب زير پرداخته شده است:
فصل اول: عصر نويسنده و بررسى اوضاع سياسى و وضعيت فكرى و دينى اهالى سوس[۷]
فصل دوم: ارائه شرح حال مفصل و جامعى از نويسنده بههمراه اشاره به منابعى كه به شرح حال وى پرداختهاند[۸]
فصل سوم: تعريف كتاب و ذكر اطلاعات مفيدى از آن در مورد: عنوان كتاب، انگيزههاى تأليف، مصادر كتاب، روش نويسنده و جايگاه و اهميت كتاب[۹]
فصل چهارم: نسخ خطى موجود از كتاب و اقدامات تحقيقى صورتگرفته در آن[۱۰]
برخى از خصوصيات و ويژگىهاى اثر حاضر را مىتوان در امور زير خلاصه نمود:
- استفاده نويسنده از كتب و منابع فراوان و معتبر.
- جبران نقص موجود در كتب تراجم سابق پيرامون فقها، صلحا و متصوفه مغرب[۱۱]
- حفظ اسناد مهم و باارزش متصوفه[۱۲]
- مشاهده و معاصرت: از جمله مهمترين خصوصيات كتاب، استفاده نويسنده از مشاهدات شخصى خود و معاصر بودن با بسيارى از كسانى است كه شرح حالشان ذكر شده است و اين امر، از عبارات او همچون: «رأيت ذلك»، «زرناه»، «فكل من رأينا»، «رافقته»، «حضرت و كنا وقتئذ نحضر»، «و نحن معهم في تلك المشاهدة جلس معنا»[۱۳]
- استفاده نويسنده از شفهيات: وى بسيارى از مطالبى را كه از طريق سماع و شنيدن اخذ كرده و به دست آورده است را نقل مىكند و با الفاظى مانند: «أخبرنا ولده بعد موته»، «قال بعض أولاده فيه»، «أخبرتني عن»، «قال والدي»، «و شاع عند أهل أكرسيف»، «جرى على ألسنة بلده»، «كذا قال بعض محققي حفدته»، «هذا ما سمعناه من خبره الآن»، «يؤثر عن أصحابه» و «أخبرنا»[۱۴]
- نويسنده، مقدمه يا خاتمهاى براى كتاب ننوشته و بهندرت از افرادى كه مربوط به ساير قرون همچون قرن پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهم باشند، مطالبى ذكر كرده است[۱۵]
- هرچند نويسنده بناى كار خويش را بر اساس قرون معين قرار داده و با عبارت «أهل القرن كذا» و به ترتيب حروف الفبايى پس از آن، به ذكر شرححالها پرداخته است، اما گاهى از اين اسلوب تخطى كرده و ترتيب هجايى اسامى داخل يك قرن را مراعات ننموده و يا برخى از اعلام ساير قرون را در قرن ديگرى ذكر كرده است[۱۶]
- حجم مطالب عنوانشده پيرامون شرح حال افراد، به فراخور ميزان علاقه و ارتباط نويسنده با اشخاص، متفاوت مىباشد؛ بهگونهاى كه شرح حال عنوانشده براى استاد وى، شيخ احمد عباسى، بسيار مفصل و مطنب بوده، ولى در مواردى، شرح حال برخى افراد، بسيار موجز و مختصر و گاهى در حد چند سطر يا چند جمله مىباشد[۱۷]
- اعتماد نويسنده به اسلوب روايت در عرضه تراجم و شرح حالها، استعمال فراوان اصطلاحات صوفيه و طغيان و كثرت اين اصطلاحات در برابر ساير تعابير و مبالغه در درج برخى كرامات، از جمله ويژگىهاى بارز كتاب مىباشد[۱۸]
- كتاب، متضمن معلومات و اطلاعات مفيدى پيرامون موضوعات و مسائل مختلفى همچون: اطلاعات تاريخى، گروههاى انسانى و تشكلهاى اجتماعى، سيستم آموزش و پرورش، روش تدريس، اسانيد صوفيه، سفرهاى علمى به مشرق زمين، فعاليتهاى علمى دانشمندان، ادوار مختلف متصوفه و فقها، اسامى تصنيفات و كتب، تكامل و تطور جنبش صوفيه در مغرب و... است[۱۹]
با تمام محاسن و ويژگىهاى خوب كتاب، انتقاداتى نيز بر آن وارد شده است كه برخى از آنها عبارت است از:
- كثرت اطناب، استطرادات، تكرار و مطالب حاشيهاى، بهگونهاى كه مطالب ملالانگيز بوده و خواننده را از پرداختن به ادامه شرح حال، بازمىدارد (البته در برخى از تراجم و حكايات)[۲۰]
- تحريف، تصحيف و خطا در برخى از تراجم، كه البته اين امر به دليل اقتباسات فراوان نويسنده از منابع گوناگون مىباشد[۲۱]
- عدم توجه وى به تراجم برخى از معاصرين و مشاهير قرن دوازدهم هجرى كه سبب آن بهدرستى معلوم نيست[۲۲]
- تعريب اسامى اماكن منطقه سوس (در مغرب) مانند: أعلى الأسفل، تحت الرمال، حصن بني زكرياء، حجر مغاغة، ربوة البير، أصبع مدني، سفينة بعقيلة و...[۲۳]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب هر دو جلد، بههمراه اين فهرستها: آيات؛ روايات؛ قوافى؛ كتب؛ اسامى افراد؛ طوايف و گرهها؛ اسامى اماكن؛ تراجم مذكور در متن برحسب حروف و منابع و مصادر مورد استفاده محقق، در انتهاى جلد دوم آمده است.
پاورقىها كه بسيار مفصل و جامع بوده و اطلاعات مفيد فراوانى را در خود جاى داده است، توسط محقق نوشته شده و در آنها، علاوه بر ذكر منابع و اشاره به اختلاف نسخ، به توضيح و تشريح برخى از كلمات و عبارات متن، پرداخته شده است.
پانويس
- ↑ ر.ک: مقدمه محقق، ج1، ص77-78
- ↑ ر.ک: همان، ص78
- ↑ ر.ک: همان، ص77
- ↑ ر.ک: همان، ص77
- ↑ ر.ک: همان، ص88
- ↑ ر.ک: همان، ص81
- ↑ ر.ک: همان، ص7-20
- ↑ ر.ک: همان، ص21-76
- ↑ ر.ک: همان، ص77-92
- ↑ ر.ک: همان، ص93
- ↑ ر.ک: همان، ص79
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: همان، ص86
- ↑ ر.ک: همان، ص87
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ رك: همان، ص87-88
- ↑ ر.ک: همان، ص88
- ↑ ر.ک: همان، ص89
- ↑ ر.ک: همان، ص91
- ↑ ر.ک: همان، ص90
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.