المواعظ و الإعتبار في ذكر الخطط و الآثار

    از ویکی‌نور
    المواعظ و الإعتبار في ذکر الخطط و الآثار
    المواعظ و الإعتبار في ذكر الخطط و الآثار
    پدیدآورانمقریزی، احمد بن علی (نويسنده) سید، ایمن فواد (محقق)
    ناشرمؤسسة الفرقان للتراث الإسلامي
    مکان نشرلندن - انگلیس
    سال نشر1422 ق
    چاپ1
    موضوعمصر - آثار تاریخی

    مصر - تاریخ

    مصر - جغرافیای تاریخی

    مصر - سرگذشت‌نامه
    زبانعربی
    تعداد جلد5
    کد کنگره
    ‏DT‎‏ ‎‏46‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏7‎‏م‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    المواعظ و الإعتبار في ذكر الخطط و الآثار اثر تقى‌الدين ابوالعباس احمد مقريزى است كه به زبان عربى و به تصحيح محمد زينهم و مديحه الشرقاوى مى‌باشد. مقريزى با هدف و تهيه مجموعه معروفى درباره سرزمين مصر و احوال ساكنان آن، مجمل و خلاصةاياز اخبار پراكنده اين اقليم را در سال 820 تخت عنوان المواعظ الاعتبار بذكر الخطط و الآثار در هفت جزء گردآورى نمود.

    ساختار

    در سه جلد و هفت فصل به چاپ رسيده است. هر جزء از اجزاى هفتگانه كتاب نيز خود به چندين قسمت تقسيم مى‌گردد.

    جلد اول حاوى سه فصل است، مشتمل بر خلاصةاياز اخبار سرزمين مصر و احوال نيل، سرزمين‌ها، كوه‌ها، شهرها و ذكر فسطاط مصر و اميران آن.

    جلد دوم حاوى دو فصل است، فصل چهارم و پنجم مشتمل بر اخبار قاهره، ابنيه و آثار آن.

    جلد سوم، مشتمل بر دو فصل است. فصل ششم و هفتم درباره قلعه جبل و اميران كرد و مماليك بحرى و برجى است. مقريزى اثر خود را با ذكر خرابى مصر به پايان رسانيده است.

    گزارش محتوا

    كتاب خطط شامل مقدمه‌اى در جغرافياى تاريخى، وصف دقيق شهرها و آثار مصر دوران قديم و قرون وسطى است. توجه ويژه مقريزى به دو شهر فسطاط و قاهره به حدى است كه نيمى از اثر خود را به احوال قاهره و اخبار خلفاى آن، نقشه‌ها، مناطق، محلات، دروازه‌ها، گرمابه‌ها، بازارها، ميدان‌ها، قلعه‌ها، مساجد، معابد، مقابر و صاحبان مذاهب مختلف ساكن آن شهر اختصاص داده و كتاب را با ذكر عللى كه موجب خرابى اقليم مصر شده، به اتمام رسانده است.

    مقريزى خطط را با تكيه بر نوشته‌هاى پيشينيان، روايات مشايخ و بزرگان و مشاهد شخصى خود به رشته تحرير در آورده است.

    مؤلف متذكر مى‌شود كه به دليل نامشخص بودن زمان‌ها نتوانسته اثرش را بر اساس نظم زمانى تهيه كند، لذا پايه كار خود را بر حس سرزمين‌ها و يا مناطق و تا حد اندكى نظم منطقى موضوعات تنظيم نموده است.

    مقريزى در مقدمه خطط فهرست آخرين كتاب‌هاى نوشته شده، در باب مصر را كه مورد استفاده‌اش بوده، آورده است. از جمله الروضه‌البهيه الزاهره في خطط المعزيه القاهره، نوشته ابن عبدالظاهر 622ه.ق كه مآخذ اصلى مقريزى و تمامى كسانى است كه در مورد خطط قاهره مطالبى نوشه‌اند. مقريزى به اين كتاب با عنوان خطط القاهره اشاره كرده است.

    توصيف مقريزى از نقشه داخلى قصر فاطمى، وصف ايوان‌هاى مختلف قصر و خزاين آن، چگونگى جلوس خليفه بر ايوان و مواكب خلافت به طور كامل از كتاب نزةالمقلتين في اخبار الدولتين، اثر ابن الطوير ابومحمد المرتضى عبدالسلام بن الحسن القيسرانى 617ه.ق گرفته شده است.

    تفصيل مطالب در خصوص انواع خوردنى‌ها، زيورآلات، و خلعت‌هايى كه در مراسم و مناسبت‌ها براى بزرگان دولت فاطمى به ويژه در دوران خلافت، الامر باحكام الله 524-495ه.ق و وزارت مامون البطائحى بين سال‌هاى 515 و 519ه.ق در نظر گرفته شده بود. از تاريخ ابن المامون، نوشته امير جمال‌الدين ابوعلى موسى بن مامون بطائحى 588ه.ق اخذ شده است كه جز مصادر خطط ابن عبدالظاهر نيز بوده است.

    وصف عمومى شهر قاهره در خصوص محدوده‌ش هر، بناها، ساكنان، خليج‌ها و بركه‌هاى موجود در آن از كتاب المغرب في حلى المغرب على بن موسى بن سعيد مغربى 685ه.ق از نسخه‌اى به خط خود ابن سعيد اقتباس شده است.

    ديگر مصادر مقريزى در خطط، كتاب الموالى محمد بن يوسف كندى 350ه.ق الذيل على كتاب الامراء كندى، اتمام كتاب الكندى في اخبار امراء مصر، سيرة الاخشيد، سيرة المعزالدين الله ابن زولاق 386ه.ق و تاريخ حلب ابن ابى طى 630ه.ق بوده است.

    مقريزى از كتاب‌هاى ديگرى نيز در خصوص خطط استفاده كرده، ليكن نامى از آنها نبرده است. از جمله: الانتصار ابن دقماق 809ه.ق و كتاب خطط المصر اوحدى811ه.ق كه اكنون در دسترس نيست.

    علاوه بر آثار ذكر شده، مؤلف كتاب‌هاى عقد جواهر الاسفاط و اتعاظ الحنفا و السلوك را كه در مورد تاريخ مصر از فتح اسلامى تا پايان وقايع سال 844ه.ق است، به عنوان پيش‌نويس و مقدمه‌اى براى نگارش اثر بزرگتر خود خطط قرار داده كه به دليل اهميت، آن را بر ساير آثار او مقدم دانسته‌اند.

    علاوه بر اين‌ها مقريزى از مصادر ديگرى كه در درجه دوم اهميت قرار داشته نيز بهره برده است. از آن جمله مى‌توان به ايقاظ المتغفل و اتعاظ المتامل في الخطط ابن متوج730ه.ق، اخبار مصرو عجائب‌ها نوشته ابراهيم بن وصيف شاه، مفرج الكروب في اخبار بنى ايوب اثر ابن واصل 697ه.ق، المختصرفى اخبار البشر ابوالفداء 732ه.ق الروضتين ابوشامه، المنتظم ابن جوزى، نهايه الارب نويرى و عقدالجمان العينى اشاره كرد.

    مقريزى با ذكر مسائلى چون عمران و آبادى قاهره، روش زندگانى اميران و بزرگان، عادات و رسوم، نحوه اداره، توزيع و چگونگى دريافت ماليات‌ها، موقعيت مستاجران و شيوه‌هاى مختلف اجازه زمين‌ها، اوضاع سياسى، ادارى، مالى، فرهنگى و عمرانى مصر و به خصوص قاره را به خوبى توصيف كرده است.

    تلاش جدى مقريزى در توصيف شهر مصر با استفاده از منابع و مآخذ اصيل و معتبر به درجه‌اى است كه با وجود نگارش كتاب‌هاى متعدد در اين مورد، حتى بعد از او، اثرش هم چنان در رديف كامل‌ترين، معتبرترين و مشهورترين كتاب‌هاى خطط قرار گرفته است.

    هر چند مقريزى در مقدمه پيش‌نويس اثر خود به خوبى به ميان مفهوم تاريخ و راه و روش و هدف از تألیف خطط پرداخته، اما مانند استادش ابن خلدون موفق به تطبيق آن با نظريه خود نشده است.

    مقريزى در آغاز كتاب گران‌سنگ المواعظ والاعتبار به اين عاطفه ميهنى و حس وطن دوستى اشاره كرده و مى‌نويسد: «مصر محل تولد و وطن خانواده و خويشاوندان من است. من در آنجا رشد يافته‌ام. بنابراين دوست دارم، آن را خوب بشناسم و تاريخ آن و شهرهاى قاهره و فسطاط را از گذشته دور تا كنون ذكر نمايم». او اين احساس خود را با ذكر شهرها، محله‌ها، كوچه‌ها، بازارها، دروازه‌ها، قصرها، مساجد، مدارس و كتابخانه‌هاى مصر بيان نموده است.

    مقريزى در كتاب خطط خويش به توضيح جداگانه رؤوس ثمانيه پرداخته است. او مى‌نويسد با اين كتاب هر انسانى مى‌تواند، در هر زمانى بخواهد از تاريخ مصر آگاه شود. او در توضيح دوّمين مسئله از رؤوس ثمانيه به وجه نام‌گذارى اين كتاب پرداخته و مى‌نويسد، هر چه در تاريخ مصر تفحّص كردم آن را پراكنده يافتم. از طرفى براى من مقدور نبود كه آن را بر حَسَب سال وقوع حوادث منظّم كنم، چون زمان بسيارى از حوادث، به ويژه حوادث ادوار دور، ضبط نشده بود. از سوى ديگر به عللى كه در مطالعه كتاب معلوم خواهد شد، باز نتوانستم آن را بر حسب نام افراد منظّم نمايم. به ناچار آن را با بيان خطط و آثار آن سرزمين تنظيم نمودم كه هر فصلى موضوع‌هاى مناسب آن را دربردارد. بدين صورت بسيارى از اخبار مصر از پراكندگى بيرون آمد و نظم يافت. به همين سبب عنوان آن را المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والآثار ناميدم.

    او در توضيح اين كه موضوع اين كتاب چه نوع دانش و صناعتى است، مى‌نويسد: اين كتاب از نوع علم اخبار است كه شرايع الهى و سنن انبيا به وسيله آن حفظ و شناخته شده‌اند. مقريزى مى‌نويسد، اين كتاب در هشت جزء تنظيم شده كه هر جزئى مشتمل بر بخشى از تاريخ مصر است.

    او در مقدمه اين كتاب فصلى را به بيان رؤوس ثمانيه، كه همان هشت مسئله ارسطوئى است، اختصاص داده و پس از ذكر هفت مورد، درباره مسئله هشتم، مى‌نويسد: «امّا روش من در نقل روايات بر سه گونه است:

    1- نقل روايت از منابع پيشين

    2- نقل روايت از اساتيد علم و بزرگانى كه من آنها را درك كرده‌ام.

    3- نقل آنچه خود به چشم ديده و مشاهده كرده‌ام.

    او در اين كتاب پس از تقسيم علم به عقلى و نقلى مى‌نويسد: انسان پس از آگاهى از اين دو دانش مى‌تواند به تدبّر و تأمل در تاريخ بپردازد. برخى پژوهشگران در تمجيد از روشمندى علمى مقريزى در كتاب خطط نوشته‌اند: «همان گونه كه عظمت ابن‌خلدون و روش علمى او در مقدمه كتابش تجلّى يافته است، مقريزى نيز در كتاب خطط خويش مقدمه ارزشمندى دارد».

    سخاوى، ضمن تحسين از مقريزى، وى را خالى از انتقاد ندانسته و او را به عدم اتقان در نقل روايات متهم مى‌كند. او انتقاد از مقريزى را تا بدان جا رسانيده كه حتى انتساب خطط را به وى انكار كرده و آن را متعلق به شخص ديگرى به نام شهاب‌الدين‌احمد بن عبدالله بن حسن الاوحدى 811ه.ق مى‌داند. وى معتقد است كه مقريزى با دستيابى به يادداشت‌هاى اوحدى با عنوان خطط مصر و القاهره و زياد كردن مطالب غير لازم، بدون آن كه ذكرى از مؤلف اوليه آن به ميان آورد، اثر را به نام خود به ثبت رسانيده است. انتقاد سخاوى نسبت به تمامى شخصت‌هاى معاصر خود، موجب گرديده تا اظهارات وى در خصوص شخصيت و آثار علمى مقريزى مورد توجه قرار نگيرد.

    اين در حالى است كه مقريزى در مقدمه خطط تصريح كرده است كه در نگارش اين كتاب به بسيارى از مورخان مصر تكيه داشته است. او به سه روشى كه در نگارش منقولات اين كتاب از آنها بهره جسته اشاره نموده است، كه در بحث روش تاريخ‌نگارى او به آنها اشاره نموديم. مقريزى نام برخى از نويسندگانى را كه از آثار آنها سود جسته، نام برده است.

    اوحدى در سال 811 قمرى درگذشته است؛ در حالى كه مقريزى در خلال سال‌هاى 820 تا 825 قمرى به نگارش كتاب خطط مشغول بوده است و اين نگارش تا سال 843 قمرى؛ يعنى تا دو سال پيش از مرگش ادامه داشته است. بنابراين عقلاً ممكن نيست، مقريزى چيزى را مربوط به اين دوره، از كسى نقل كرده باشد كه او پيش از آن زمان درگذشته است.

    آنچه مقريزى در خطط درباره مصر و قاهره، از اوائل قرن هشتم تا دو سال پيش از وفاتش نوشته است، بيش از نيمى از عمر او را در برمى‌گيرد، و اگر آنچه با استناد به گذشتگان اقتباس كرده، به آن افزوده شود، ديگر آنچه در معرض اتهام سخاوى قرار مى‌گيرد، بسيار اندك خواهد بود. افزون بر اين، كسى كه در عصر خويش خبره در تاريخ و روايت بوده، بعيد است كه نياز به اختلاس داشته باشد; به ويژه اين كه پيش از اين نيز آثارى در تاريخ مصر داشته است.

    وضعيت كتاب

    شمس‌الدين ابوعبدالله السرور البكرى در كتاب خود با عنوان قطف الازهار من الخطط و الاثار علاوه بر مختصر و مرتب كردن خطط مقريزى، فصلى را در خصوص قاضيان مصر تا مرگ زين‌العابدين افندى قاضى 1065ه.ق به آن افزوده است. بكرى در مقدمه اثر خود علت اين امر را اطناب و نامرتب بودن خطط مقريزى ذكر مى‌كند.

    تلخيص ديگرى كه از اثر مقريزى صورت گرفته، كتاب الروضه البهيه في تلخيص كتاب المواعظ و الاعتبار المقريزيه نوشته ابن عبدالظاهر است كه از ابتداى كتاب تا مدينه رعماس را شامل است.

    سلسه طولانى كتاب‌هاى خطط مصرى به كتاب خطط التوفيقيه الجديده المصر القاهره و مدن‌ها و بلادها القديمه و الشهيده، نوشه على پاشا مبارك ختم مى‌شود. وى مبناى كار خود را خطط مقريزى قرار داد و آن چه كه در مدت چهار قرن فاصله بين اثر وى و مقريزى اتفاق افتاده بود را به رشته تحرير درآورد و در واقع قاهره كنونى را به گذشته آن در عصر مقريزى متصل كرد. هر چند مبارك تمامى شهرها و آبادى‌هاى مصر را با تراجم و شرح حال فراوان اعيان آن در زمان مختلف جمع‌آورى نمود، ليكن ميان اثر وى و مقريزى تفاوت بسيارى وجود دارد. با توجه به دقت فراوان مقريزى، كار وى را مى‌توان اساس و پايه خططها بر شمرد؛ در حالى كه مبارك اغلب مطالب خود را از مقريزى نقل كرده است و آنچه را كه خود نيز افزوده، جدا از ارتباط لازم در توصيف است.

    منابع مقاله

    1. مجله تاريخ در آينه پژوهش، زمستان 1382، پيش شماره 4، عنوان مقاله: شناخت شخصيت و آثار تقى‌الدين مقريزى، نويسنده على غلامى دهقى.
    2. مجله كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، مرداد و شهريور 1384، عنوان مقاله: مقريزى و كتاب المواعظ و الاعتبار، نوشته سوسن نيكجو.