شرح مثنوی معنوی مولوی (نیکلسون)
شرح مثنوی معنوی مولوی | |
---|---|
پدیدآوران | نيکلسون، رينولد الين (نويسنده)
خرمشاهی، بهاءالدین (ويراستار) آشتیانی، جلالالدین (مقدمهنويس) لاهوتی، حسن (ترجمه و تعلیق) |
عنوانهای دیگر | مثنوی. شرح |
ناشر | شرکت انتشارات علمی و فرهنگی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1378 ش |
چاپ | 2 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 7ق. - تاریخ و نقد مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، 604 - 672ق. مثنوی - نقد و تفسیر |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 6 |
کد کنگره | PIR 5301 /ن9 |
شرح مثنوى معنوى مولوى» (شرح نيكلسون)، توضيح و شرح مفصل و كامل مثنوى بر طبق نظر و برداشتهاى شرقشناس مسيحى و مولوىپژوه بزرگ و مشهور، رينولد الين نيكلسون است. درباره اين اثر مهم، چند نكته شايان توجه است:
- نيكلسون، مثنوى معنوى را به زبان انگليسى ترجمه و شرح كرده و آقاى حسن لاهوتى همان شرح و ترجمه نيكلسون را از انگليسى به فارسى برگردانده است. اين شرح در شش جلد، مطابق با دفترهاى مثنوى تنظيم شده است. نيكلسون، نخست زبان فارسى و عربى را آموخت و بعد، براى تصحيح دقيق، روشمند و انتقادى مثنوى معنوى بر اساس نسخههاى متعدد و ترجمه و شرح آن، بيست سال تمام از عمر خود را صرف كرد[۱]
- استاد سيد جلالالدين آشتيانى، متخصص فلسفه و عرفان اسلامى، مقدمهاى مفصل بر ترجمه آقاى لاهوتى نوشته و ارزش آن را تأييد كرده و سنگينى كار و تعليقات مفصل آقاى لاهوتى بر هر دفتر را حاكى از دقت توأم با صبر و حوصله و زحمتى دانسته كه وى با كمال اشتياق بر خود هموار ساخته است[۲]استاد آشتيانى، در مورد نيكلسون اين نكته مهم را مطرح كرده است كه عظمت مثنوى در حدى است كه بسيارى از دانشمندان غير مسلمان شرق و غرب عالم را به جذبه غيبى متوجه خود ساخته است؛ چه، آنكه تصوف و عرفان اسلامى حد و مرز نمىشناسد و بسيارى از ارباب ذوق از مردم مغربزمين به ترجمه و تحقيق و تدقيق و چاپ و انتشار آثار عاليه عرفاى اسلامى پرداختهاند و در قرن اخير دانشمند محقق و پرتلاش نيكلسون در امر شرح دقيق مثنوى راه صحيح و موفقيتآميز توأم با اصول صحيح تحقيق را پيش گرفت. او بعد از فراگرفتن زبان فارسى و عربى به تصحيح دقيق و مطابق با اصول انتقادى مثنوى پرداخت و بعد از چند سال رنج، صحيحترين نسخه از مثنوى را بر طالبان معرفت عرضه داشت و هنوز كه هنوز است مثنوى تصحيحشده وى رقيب تازهاى در بازار نقد و تحقيق به خود نديده است و بعد از آن با در دست داشتن نسخهاى كامل به ترجمه مثنوى به زبان قوم خود - زبان انگليسى - اقدام كرد و سپس در صدد شرح معضلات آن برآمد و حقاً در كار خود توفيق به دست آورد.
- نيكلسون، از ناحيه شرح خود بر مثنوى در بين طالبان معرفت از شهرتى عظيم برخوردار شد و مىتوان او را بزرگترين مثنوىشناس در مغربزمين دانست. آموختن زبان فارسى در حدى كه بتوان اشعار مشكل و نامأنوس مولانا را خوب درك كرد، براى هر خارجى، كارى دشوار و فراگرفتن زبان تازى در حد زبان فارسى ضرورى است و دانشمند فقيد، نيكلسون، با تصحيح، ترجمه و شرح انگليسى خود بر مثنوى نشان مىدهد كه بر اين هر دو زبان تسلط كافى داشته است[۳]
- نيكلسون، در شرح خود بر مثنوى جهت پرهيز از اطناب كلام، بسيارى از مشكلات را به آثار بزرگ قدما و متأخران و گاهى نيز به آثار دانشمندان غربى ارجاع داده است كه مترجم محقق اين اثر در موارد زيادى بر سبيل اختصار به نقل مطالب ارجاعشده پرداخته و يا آدرس دقيق منابع آنها را در چاپهاى جديد آن آثار نشان داده است كه كار مراجعه به آنها را تا حد بسيار زيادى سهل كرده است وگرنه، دسترسى به چاپهايى كه نيكلسون در اختيار داشته است اكنون مشكل ديگرى بود[۴]
- بنا بر نظر مترجم، تصحيح مثنوى كه توسط نيكلسون انجام شده، هنوز هم بىشك معتبرترين و موثقترين روايت مثنوى است كه در اختيار پژوهشگران مضامين والاى مثنوى قرار دارد[۵]آگاهان و زبانشناسان مىدانند كه ترجمه انگليسى نيكلسون از مثنوى معنوى، بىشك يكى از شاهكارهاى بزرگ و كمنظير ترجمه در عالم ادب است كه نشان از نهايت ذوق و قريحه، كمال علمى، پختگى فكرى، انسجام كلام و عشق و علاقه پرشور نيكلسون به ادب فارسى و تصوف اسلامى دارد[۶]
- شرح نيكلسون بر مثنوى، اولين شرحى نيست كه به زبان انگليسى بر مثنوى نوشته شده است، پيش از او ويلسون نيز بر دفتر دوم مثنوى شرحى نوشته بود كه نيكلسون در كنار شرحهاى معتبر فارسى، تركى و عربى به آن نيز مراجعه كرده است، ولى در اكثر موارد بهجاى استناد به سخن وى لغزشهايش را يادآورى مىكند. شرح نيكلسون بر مثنوى، مانند اكثر شروح فارسى، تركى و عربى، توضيح معضلات ابيات مثنوى از راه مراجعه به مآخذ و منابعى است كه مولانا در سرودن مثنوى معنوى خود از آن سود جسته است. وى برخلاف انقروى كه يكيك ابيات را به تركى ترجمه كرده و بلافاصله بعد از ترجمه هر بيت توضيحات لازم آن را آورده، اين دو بخش؛ يعنى ترجمه و تفسير را از هم جدا كرده و كوشيده است تا ضمن شرح معضلات مثنوى، منابع و مآخذ سخنان مولانا را نشان دهد و اشارات به آيات قرآن، احاديث نبوى، روايات و اخبار، واقعيات تاريخى، حكايات، امثال و حكم، مجازها و استعارههاى شعرى و غير آن را كه در مثنوى بسيار فراوان است توضيح دهد و به اين ترتيب مشكلات را از پيش پاى خواننده اهل تحقيق بردارد... در اين باره بهجرأت مىتوان گفت كمتر نكته دقيقى مىتوان يافت كه از نظر تيزبين او گريخته باشد[۷]
- روش كار مترجم در اين اثر چنين بوده كه به منابع اصلى مورد استفاده نيكلسون مراجعه كرده تا بتواند علاوه بر معادلهاى درست و مأنوس الفاظ و تعبيرات و اصطلاحات عرفانى و فلسفى، متن اصلى نقل قولهاى مستقيم را نيز بيابد و در متن فارسى بگنجاند. او بهمنظور تأمين اين دو نكته بسيار مهم - معادلگزينى و يافتن نقل قولهاى فارسى و عربى منظوم و منثور كوتاه و بلند، از آيات قرآنى و احاديث مأثوره گرفته تا سخنان مشايخ و امثال سائره و نظاير آن - به دو شرح مفصل مثنوى - شرح كبير انقروى و شرح ولىمحمد اكبرآبادى - مراجعه كرده و به دو شرح ديگر مثنوى كه نيكلسون - مستقيم يا غير مستقيم - عبارتى را از آنها برگرفته بود؛ يعنى المنهج القوى و شرح بحر العلوم نيز در حد رفع نياز مراجعه كرده است. مترجم از سه شرح ديگر مثنوى؛ يعنى شرح اسرار، شرح شريف مثنوى و شرح شاه داعى كه در شمار شروح محل مراجعه نيكلسون نبوده نيز بهخصوص از شرح اسرار بسيار استفاده كرده است[۸]
- گروه ديگرى از مآخذ نيكلسون، كتابهاى تأليف خود اوست؛ برخى از آنها به فارسى ترجمه شده است؛ بنابراين، مترجم نيز جاى ارجاعات نيكلسون به اين گونه آثار ترجمهشده را نيز در بخش يادداشتهاى مترجم مشخص كرده است. برخى ديگر از آثار نيكلسون هنوز به فارسى ترجمه نشده است كه مترجم ارجاعات وى را از اين آثار به فارسى برگردانده و آن را نيز در بخش يادداشتهاى مترجم ثبت كرده است[۹]
- مترجم در مواردى كه لفظ يا اصطلاحى را در متون محل مراجعه نيكلسون نيافته با صاحبنظران به مشورت پرداخته و در اين ميان، در مورد اصطلاحات و مطالب عرفانى، بيشتر از استاد سيد جلالالدين آشتيانى استفاده كرده و حتى براى ترجمه بعضى قسمتهاى پيچيده عرفانى و فلسفى، با راهنمايى او مشكلش حل شده است[۱۰]
- نيكلسون همه آيات قرآنى - جز چند مورد كوچك - را در متن به ترجمه انگليسى آورده بود؛ مترجم، ترجيح داده كه اصل و ترجمه فارسى هر آيه را پياپى در متن ترجمه بياورد. اگر احيانا بهضرورتى ترجمه آيهاى از قرآن در متن مترجم نيامده مسلما در يادداشتهاى مترجم آمده است. ترجمه فارسى آيات قرآنى - جز چند مورد كه در بخش يادداشتهاى مترجم مشخص شده - از روى ترجمه انگليسى نيكلسون صورت گرفته است[۱۱]
- مترجم، منابع احاديث و اخبار و رواياتى را كه نيكلسون بدون ذكر مأخذ نقل كرده بود، از روى كتاب احاديث مثنوى شادروان استاد بديعالزمان فروزانفر و يا از متون كهن عرفانى عربى و فارسى جستجو و نقل كرده است[۱۲]
- مترجم، شرح نيكلسون بر مثنوى را در مدت هفت سال ترجمه و براى آن، مقدمه و يادداشت فراهم كرده است[۱۳]
- نيكلسون در مقدمه نوشته است كه اهتمام خطير به نوشتن شرحى موجز بر مثنوى - كه من اثر خود را برخوردار از چنين توصيفى مىبينم - مسائل مربوط به صورت، دامنه شمول و روش را در بر مىگيرد كه تصميمگيرى درباره آنها آسان نيست. آيا بايد آن را براى استفاده متخصصان طرح افكند يا با نياز گروهى گستردهتر موافق آورد يا با تندردادن به اين خطر كه حق هيچيك چنانكه بايد برآورده نشود، در جهت تلفيق اين معيارهاى ناسازگار تلاش كرد. در مجلد حاضر طريق اخير در پيش گرفته شده است. شايد در بقيه اثر براى انصراف از اين راه دلايل متقاعدكنندهاى وجود داشته باشد، اما احساس كردم كه دست كم بخشى از مثنوى را چنان بايد مطرح ساخت كه اكثريت پژوهندگان غربى شعر عارفانه فارسى؛ يعنى آنها كه بهرغم اطلاع كلى از موضوع، باز هم نيازمند كمك و راهنمايى در جزئيات هستند، آن را بهتر فهم كنند. اين امر، تا حد زيادى با ارجاع دادن به كتابهاى ديگر تأمين شده است. بىشك شرح آرمانى آن است كه مكتفى به ذات (مستقل و اصيل) باشد، اما چنين چيزى متأسفانه همچون عنقا در عالم مكان و زمان وجود ندارد؛ هرچند، اغلب بهدشوارى مىتوان دانست كه چه چيز را بايد كنار زد و چه چيز را در ميان آورد، برخلاف خواست خود به توضيح درباره مشرب، مفهوم درونى و تاريخ ادبى مثنوى، كوشيدم تا ميان نقد متن و تفسير توازنى برقرار سازم[۱۴]
- نيكلسون معتقد است كه چهبسا بهترين شرح بر مثنوى، عبارت از خود مثنوى است؛ زيرا در اين كتاب فراوان است قطعههايى كه هريك روشنگر ديگرى است[۱۵]
- نيكلسون اعتقاد دارد كه مولوى، شاعر و عارف است، نه فيلسوف و اهل منطق. نتيجهاى كه او مىگيرد چنين است كه مثنوى مولانا نظام منسجمى ندارد، بلكه وى فضايى هنرمندانه مىآفريند كه ابعادى گوناگون دارد و چندان نظم و استدلال نمىپذيرد[۱۶]
- نيكلسون مىگويد: شارحان مثنوى ناچارند كه شعر عرفانى را به نثر عقلانى تبديل كنند. از طريق اين واسطه كه بنگرى آنچه كه در محيط طبيعى خود، ماهى شناورى بود، بهصورت نمونه خشك و تشريحشده روى ميز آزمايشگاه درمىآيد. خواننده پى خواهد برد كه در مثنوى با وجود مضامين بسيارى كه قابل توضيح بىواسطه است معانى بسيارى نيز هست كه بايد با اتصال به مبناى فلسفىاش توضيح داده شود. شارحان شرقى در اين زمينه انواع و اقسام سليقههايى را عرضه مىكنند كه اسباب پريشانى و سردرگمى است. من بهجاى مطرح ساختن نظريههاى رقيب، معمولا يا يكى از آنها را برگزيدهام يا عقيده شخصى خود را بيان كردهام. به نظر من، بعضى قطعهها، از روشهاى نوين كه در بررسى آنها اعمال شده است، روشنى تازهاى يافتهاند[۱۷]
- يادداشتهاى مفصل مترجم در پايان هريك از جلدهاى ششگانه آمده است. مترجم در اين يادداشتها، برخى از لغتها را توضيح داده و داستانهاى مورد اشاره را تعيين كرده و تفصيل مباحث را به منابع آن ارجاع داده است و مطالبى تكميلى يا تطبيقى از نوشتههاى انديشوران قرون گذشته، مانند حكيم ملا هادى سبزوارى و همچنين انديشوران معاصر، همانند استاد جلالالدين همائى و دكتر نصرالله پورجوادى و... به آن افزوده است[۱۸]
- يكى از نكتههاى جالب اين شرح، جبران برخى از لغزشها است؛ به اين صورت كه نيكلسون يادداشتهايى را در پايان جلد دوم شرح خود بر مثنوى معنوى (شامل شرح بر دفاتر سوم تا ششم) براى تكميل آورده و برخى اشتباهات چاپى و قلمى خود را نيز اصلاح نموده و مترجم نيز اشتباهات او را مطابق راهنمايى خودش ضمن ترجمه رعايت كرده است[۱۹]
منابع مقاله
شرح مثنوى معنوى مولوى، رينولد الين نيكلسون، ترجمه و تعليق: حسن لاهوتى، با پيشگفتارى از استاد سيد جلالالدين آشتيانى، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم تهران 1378ش.
پانويس
- ↑ شرح مثنوى معنوى مولوى، مقدمه، ص 97
- ↑ همان، مقدمه، ص 98
- ↑ همان، مقدمه، ص 96 - 98
- ↑ همان، مقدمه، ص 97
- ↑ همان، مقدمه، ص 100
- ↑ همان، مقدمه، ص 104
- ↑ همان، مقدمه، ص 108
- ↑ همان، مقدمه، ص 110 - 111
- ↑ همان، مقدمه، ص 111 - 112
- ↑ همان، مقدمه، ص 112
- ↑ همان، مقدمه، ص 112 - 113
- ↑ همان، مقدمه، ص 112
- ↑ همان، مقدمه، ص 114 - 115
- ↑ همان، ج 1، ص 1
- ↑ همان، ج 1، ص 4
- ↑ همان، ج 1، ص 5
- ↑ همان، ج 1، ص 5
- ↑ همان، ج 1، ص 525 - 587 و ج 2، ص 961 - 1011 و ج 3، ص 1355 - 1409 و ج 4، ص 1689 - 1721 و ج 5، ص 1969 - 1992 و ج 6، ص 2293 - 2322
- ↑ همان، ج 2، ص 957، پاورقى