انقراض سلسله صفویه
نام کتاب | انقراض سلسله صفویه |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | لاکهارت، لارنس (نويسنده)
دولتشاهی، اسماعیل (مترجم) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DSR 1251 /ل2الف8 |
موضوع | ایران - تاریخ - حکومت افغانان، 1135 - 1142ق.
ایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق. |
ناشر | شرکت انتشارات علمی و فرهنگی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1383 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE3252AUTOMATIONCODE |
انقراض سلسله صفويه، اثر انگليسى لارنس لاكهارت، به بررسى و تحليل علل سقوط سلسله صفويه در ايران پرداخته است.
نام ديگر كتاب «انقراض سلسله صفويه و ايام استيلاى افاغنه» مىباشد.
نويسنده، مشغول نوشتن كتابى پيرامون شرح حال نادرشاه بوده و هنگام مطالعه دوره قبل از مشهور شدن او، به مطالب زيادى برخورده كه نتوانسته است آنها را در مقدمه آن شرح حال، ذكر كند و از آن جا كه اين مطالب به عقيده وى بسيار جالب توجه بوده، تصميم گرفته است تا آنها را به صورت كتاب جداگانهايى در بياورد.
وى نخستين مورخى است كه علل انحطاط و انقراض سلسله صفويه را به دقت بررسى كرده و اين مطلب باعث اهميت اثر او شده است.
ساختار
كتاب با دو مقدمه از مترجم و مؤلف آغاز و مطالب در سى و هفت فصل، ارائه گرديده است.
نويسنده، نخست درباره مساحت، مرزها، ايالات، جمعيت و نوع حكومت ايران در زمان صفويه مطالبى نوشته و سپس اوضاع داخلى ايران و روابط آن با دول تركيه عثمانى، روسيه و هندوستان را به تفصيل شرح داده است. در ادامه، احياى آيين تشيع و تاثير آن را در اقليتهاى مذهبى بيان كرده، آن گاه جريان شورش غلجايىها و ميرويس، حمله محمود افغان و محاصره اصفهان را با قلمى توانا به تصوير كشيده است.
وى به موضوع پطركبير و حمله تركيه عثمانى به ايران نيز پرداخته و قضيه تقسيم ايران در ميان آن دو دولت را به تفصيل شرح داده است.
مؤلف درباره روى كار آمدن نادر، شكست اشرف افغان و اقدامات طهماسب، مطالب تازه و جالبى نوشته و در خاتمه، روابط فرانسه با ايران را مورد بررسى قرار داده است.
كوشش نويسنده بر اين بوده است كه موضوعات كتاب را تا حدّ امكان، بر منابع معتبر شرقى و غربى آن زمان، متكى ساخته و تمام منابع و مآخذ را ضمن بيان وقايع، ذكر كند؛ به همين علت، گاهى نيمى از صفحات را به اين موضوع اختصاص داده است.
اگر چه وقايع كتاب با موضوعات اثر ديگر نويسنده در شرح حال نادرشاه، تا حدى در يك زمان روى داده است؛ ولى موضع اين كتاب، عمومىتر بوده و از مطالبى استفاده كرده است كه بعد از انتشار شرح حال نادرشاه به دست وى رسيده است.
در پايان كتاب، ضميمههايى از مؤلف آورده شده است.
گزارش محتوا
مقدمه مترجم، به بيان زندگىنامه مختصرى از مؤلف و دادن اجازه وى براى ترجمه كتاب خويش به فارسى اختصاص دارد.
مؤلف در مقدمه خود، به انگيزه و نحوه تأليف كتاب اشاره كرده است.
فصل اول، بعد از تشريح مساحت ايران در اواخر سلطنت سلطان حسين صفوى به نقل از كتاب فارسنامه ناصرى، نوشته حاجى ميرزا حسن فسايى، مرزها و ولايات آن را تبيين كرده، بعد از گونهشناسى جمعيت آن، نوع حكومت صفويه را مورد بررسى قرار داده است.
نويسنده معتقد است، حكومت صفوى اگر چه در آغاز بر اساس مذهب استوار شده بود؛ ولى اندك اندك، به صورت سلطنت استبدادى در آمده و اخلاق پادشاه كمال اهميت را يافته است.
نويسنده در دوم، ضمن بررسى آغاز و انجام حكومت روحانيان در ايران و تحولات مذهبى بعد از آن در دوران صفويه، علل انحطاط و سقوط اين سلسله را برشمرده و توضيح داده است؛ از جمله:
- رقابت و دشمنى ميان عناصر قديم و جديد در قشون ايران.
- از بين رفتن حس شهامت و انضباط سربازان بعد از مرگ شاه عباس كبير.
- نفوذ و تحريكات ملكه مادر و خواجهسرايان.
- تربيت شاهزادگان در حرمسرا و غفلت آنان از دنياى خارج.
سوم، نحوه جلوس شاه سلطان حسين بر تخت سلطنت و اخلاق و خصوصيات وى را به تصوير كشيده است.
نويسنده، وى را فردى صلحجو و متمايل به زهد و رياضت معرفى كرده كه دلى مهربان و رحيم داشت؛ او آدمى خرافاتى و زودباور بود كه تحت تأثير افكار ديگران قرار مىگرفت و نويسنده معتقد است آن صفات روحى و جسمى كه لازمه پادشاهان است، در او يافت نمىشد.
چهارم، اوضاع داخلى ايران از 1694م تا 1709م را تشريح كرده و پنجم، روابط خارجى ايران در آغاز سلطنت شاه سلطان حسين با كشورهاى تركيه عثمانى، روسيه، امپراتورى مغول و عمان را مورد تحليل قرار داده است.
ششم، احياى آيين تشيع و تأثير آن در اقليتهاى مذهبى نظير زرتشتى، كليمى و جوامع مسيحى را بررسى كرده است.
نويسنده احياى تشيع در ايران را تحت تأثير قرار گرفتن شاه سلطان حسين در ايام جوانى، از افكار و عقايد محمدباقر مجلسى دانسته و معتقد است، اين شخص در احياى تشيع در اواخر سلسله صفويه بيش از همه فعاليت كرده است.
در هفتم و هشتم، پس از نسبشناسى دو قبيله غلجايى و ابدالى، به شورشهاى آنان در برابر سلاطين صفوى اشاره شده است.
نهم، اختصاص دارد به تشريح مأموريت آرتمى پترويچ ولينسكى روسى در ايران. وظايف وى عبارت بودند از:
- انعقاد معاهده تجارى با ايران.
- متقاعد ساختن شاه و وزرايش براى اين كه تجارت ابريشم از راه روسيه معمول شود و در صورت عدم موفقيت، ايجاد موانع براى تجارت از طريق حلب و ازمير.
- به دست آوردن اطلاعاتى كامل درباره قدرت نظامى، منابع، اوضاع و خطوط ارتباطى ايران.
از دهم تا چهاردهم، حملات محمود افغان به ايران، محاصره اصفهان، كنارهگيرى شاه سلطان حسين و به تخت نشستن محمود، به تفصيل بيان شده است.
پطركبير، امپراتور روسيه، هنگامى كه گزارشات ولينسكى درباره اوضاع خراب ايران را شنيد، تصميم گرفت به ايران حمله كند. جزئيات اين لشكركشى، در پانزدهم به تصوير كشيده شده است.
در شانزدهم، خصوصيات ظاهرى و اخلاقى محمود، پادشاه جديد ايران و نحوه حكومت وى چنين بيان شده است: او اندامى متوسط، تقريبا كوتاه و چاق داشت. صورت و بينى او پهن، چشمانش آبى و نگاهش خشن بود. قيافهاش حالتى زننده داشت و درندهخويى او را نشان مىداد. معمولا چشم به زمين دوخته و هميشه در حال تفكر به نظر مىرسيد. در پرتاب زوبين و اسب سوارى مهارت داشت، بسيار كم مىخوابيد و هرگز در جنگ تشك زير خود نمىگذاشت. در صرف غذا و مشروب نهايت اعتدال را رعايت مىكرد و به آن چه مىيافت قناعت مىنمود، مع الوصف، در اوايل پادشاهى، درندهخويى خود را پنهان كرده و در نهايت اعتدال و لياقت سلطنت راند.
در هفدهم تا نوزدهم، چگونگى تقسيم ايران ميان تركيه و روسيه، ادامه عمليات روسها در شمال ايران و جزئيات حمله تركان عثمانى به ايران به خوبى به تصوير كشيده شده است.
نويسنده در بيستم تا بيست و سوم، به اوايل سلطنت اشرف و كشمكش او با طهماسب اشاره كرده، جنگهاى او با تركيه و روسيه را توضيح داده، و وضع مردم ايران در زمان سلطنت او را تشريح كرده است.
در بيست و چهارم، به كشمكشهايى كه ميان طهماسب، شاهزاده صفوى و نادر، سردار نيرومند او كه بر سر به دست آوردن قدرت و اختيارات رخ داده بود، اشاره شده است. عاقبت اين اختلافات، در سبزوار به نفع نادر تمام شده و از اين تاريخ به بعد، طهماسب مجبور مىشود، هر چه نادر مىگويد، بپذيرد. اين شاهزاده اگر چه از لحاظ نظامى ارزشى نداشته، ولى چون تنها فرزند بازمانده شاه سلطان حسين بود و ادعاى او در مورد تاج و تخت ايران مشروعتر به نظر مىرسيد، به درد نادر مىخورد.
بيست و پنجم، جنگ نادر با افغانهاى ابدالى را تشريح كرده و بيست و ششم، به بازگشت مجدد سلطنت سلسله صفويه به قدرت اشاره كرده كرده است.
فصول پايانى، روابط دولت شاه طهماسب با دول و شركتهاى خارجى از جمله تركيه، روسيه، فرانسه، كمپانى انگليسى هند شرقى و كمپانى هلندى هند شرقى را مورد بررسى و تحليل دقيق قرار داده است.
ضميمهها عبارتند از:
اول و دوم، شجرهنامههاى سلسله صفويه، فرمانروايان غلجايى، وختانگ كارتيلى و اعقاب او.
سوم، بررسى موقعيت ژئوپولوتيكى (جغرافياى سياسى) شهر اصفهان و وضعيت معمارى و جمعيتى، عماراتى كه شاهان صفوى در آن بنا كردند و علت انتخاب اين شهر به عنوان پايتخت از سوى ايشان، در ربع اول قرن هجدهم.
چهارم، بررسى هنر و ادبيات در اواخر عهد صفوى. نويسنده معتقد است با اين كه هنر و ادبيات در سى يا چهل سال آخر عهد صفوى، به طور كلى راه تنزل و انحطاط را پيمود، مع ذلك، چند مورد استثنايى مهم مانند مدرسه مادرشاه در اصفهان وجود دارد كه نمىتواند كاملا فاقد سليقه و مهارت هنرى باشد.
پنجم، مربوط به يادداشتهايى از مؤلف، درباره تهيه نقشههايى است كه در كتاب ديده مىشود و آخرين ضيمه اختصاص دارد به يادداشتهاى وى راجع به منابع كتاب.
در پايان مىتوان گفت كه كتاب، منبعى كامل و مورد اعتماد در زمينه تاريخ صفويه و بررسى عوامل مؤثر در سقوط اين سلسله مىباشد.
نگاهى به ترجمه
كتاب حاضر، ترجمه اسماعيل دولتشاهى بوده و از آن جا كه مترجم، يادآورى اصل مآخذ در ترجمه فارسى را ضرورى دانسته، تمام منابع و مآخذى را كه مؤلف بيان كرده، اگر به زبانهاى اروپايى بوده، به حروف لاتينى برگردان كرده است تا خواننده در يافتن عنوان اصلى كتابى سرگردان نشود.
وضعيت
كتاب نخستين بار در سال 1344ش انتشار يافته، در 1340ش توسط اسماعيل دولت شاهى و در 1368ش توسط مصطفى قلى عماد به فارسى ترجمه شد.
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع شرقى و اعلام، در انتهاى كتاب آمده است.
پاورقىها به ذكر منابع پرداخته و اطلاعات كامل و جامعى پيرامون برخى كلمات و عبارات موجود در متن، از جمله بيان موقعيت دقيق جغرافيايى شهرها، ارائه كرده است.
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- سايت خبرى بخوان داتكام.
- سايت معمارى و زندگى، زندگى و معمارى.