أصل الشيعة و التشيع في الكتاب و السنة
نام کتاب | أصل الشيعة و التشيع في الكتاب و السنة |
---|---|
نامهای دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | وحدة الدراسات و النشرات في شعبة الإعلام (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | العتبة العباسية المقدسة، قسم الشؤون الفکرية و الثقافية |
مکان نشر | عراق - کربلاي معلي |
سال نشر | مجلد1: 2012م , 1433ق , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE40288AUTOMATIONCODE |
أصل الشيعة و التشيع في الكتاب و السنة، تألیف بخش اعلام واحد مطالعات و نشریات است. کتاب به بررسی جایگاه شیعه در قرآن و روایات اختصاص یافته است.
ساختار
تعریف شیعه، بررسی آیات و روایاتی که بر حقانیت مذهب تشیع دلالت دارد، شمردن صحابه و تابعین شیعی، مشکلاتی که شیعه بعد از وفات امیرالمؤمنین(ع) با آن دسته و پنجه نرم کرد، بررسی مصادر تشریع در نظر شیعه و خاتمه از مهمترین مطالب کتاب است.
در لابهلای مطالب کتاب، شبهاتی از اهل سنت نقل و به آنها پاسخ داده شده است.
گزارش محتوا
مؤلف بعد از توضیح معنای لغوی «شیعه» میگوید: «شیعه» هماکنون علم بالغلبه و به معنای کسی است که امامت امام على(ع) و اهلبیت(ع) را بعد از وفات پیامبر(ص) پذیرفته است[۱].
اشعری در تعریف شیعه میگوید: شیعه به کسانی گفته میشود که حضرت علی(ع) را بر سایر صحابه مقدم میشمارند[۲].
ابن حزم میگوید: شیعه کسی است که حضرت علی(ع) را افضل مردم بعد از پیامبر(ص) میداند و معتقد است که علی و فرزندانش بعد از پیامبر جانشین پیامبر(ص) هستند[۳].
در قرآن نیز برای شیعه معانی متعددی آمده است که «دین» و «امت» از جمله آن معانی است[۴].
آیاتی از قبیل: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لاَ تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ«(محمد: 33)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر [او نيز] اطاعت نماييد و كردههاى خود را تباه مكنيد»، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (النساء: 59)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد» و... دلالت بر وجوب اطاعت از پیامبر(ص) میکند و اگر پیامبر ما را به تبعیت از مذهب معینی امر کند، پیروی از او واجب است؛ حال این سؤال مطرح است که آیا پیامبر ما را به تبعیت از مذهبی معین فرمان داده یا امت را سر خود رها کرده؟ بیتردید امر فرموده و آن مذهب معین هم مذهب اهلبیت(ع) است. آخر مگر تمسک به ثقلین یکی از وصیتهای پیامبر(ص) نبوده است؟ ثقلین همان «قرآن» و «اهلبیت» هستند و در برخی از منابع اهل سنت با لفظ «خليفتين» نیز آمده است. هیثمی در مجمع الزوائد و مسلم در صحيح مسلم و البانی در السلسلة الصحيحة، این روایت را صحیح السند دانستهاند و ترمزی در کتاب الجامع خود آن را «حسن غریب» معرفی نموده است[۵].
البانی در دلالت این حدیث صحیح شبهه کرده است و گفته که منظور از «اهلبیت» در این روایت همان «همسران» پیامبر از جمله «عایشه» است و اینکه شیعه آن را اختصاص به امام علی(ع)، حضرت زهرا(س) و حسنین(ع) داده و میگوید: همسران پیامبر مشمول «أهل بيتي» نمیشوند، صحیح نیست و از تحریفهایی است که به دست شیعه صورت گرفته است[۶].
مؤلف، به این شبهه البانی پاسخ داده و مینویسد: آن چیزی که البانی میگوید، با عقل و نقل در تعارض است؛ زیرا اگر منظور از «أهل بيتي»، همان «همسران» پیامبر بودند، باید صحابه پیامبر(ص) به آنان تمسک مینمودند و در جنگی که بین امیرالمؤمنین علی(ع) و عایشه درگرفت باید به سمت عایشه میرفتند و او را یاری میکردند؛ درصورتیکه چنین نیست؛ اغلب آنها حتی کسانی چون محمد بن ابوبکر، برادر عایشه نیز او را حمایت نکردند و در سپاه امام على(ع) ماندند؛ علاوه بر آن هیچکس منکر این نیست که جنگ عایشه با امام علی(ع)، جنگ با خلیفه شرعی مسلم انان بوده است؛ بنابراین با این دلیل عقلی مشخص میشود که منظور پیامبر از «أهل بيتي»، همسرانش نمیباشند[۷].
مؤلف با استفاده از روایات صحیح السندی که در منابع اهل سنت آمد، ثابت میکند که منظور از «أهل بيتي» همان چیزی است که شیعه به آن معتقد است.
مؤلف با توجه به آیه شریفه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَالْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً»(الأحزاب: 33)؛ «خدا فقط میخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند» و روایتی که در شأن نزول آن و وقایع بعد از آن اتفاق افتاده و از امسلمه نقل شده است، میگوید: به اقرار البانی این روایت صحیح است و امسلمه که از همسران پیامبر بود، مشمول «اهلبیت» نمیشود[۸].
مؤلف علاوه بر آیه شریفه مذکور، دو آیه شریفه ولایت[۹] و تبلیغ[۱۰] را بر حقانیت مدعای خود آورده و با استفاده از آنها ثابت کرده است که خلیفه بعد از پیامبر(ص)، همان امیرالمؤمنین علی(ع) بوده است.
روایت دار[۱۱]، منزلت[۱۲]، سفینه[۱۳] حدیث «علي مني و أنا من علي و علي ولي كل مؤمن بعدي»[۱۴]، «يا علي من فارقني فارق الله و من فارقك يا علي فارقني»[۱۵]، «من أطاع عليا فقد أطاعني و من عصی عليا فقد عصاني»[۱۶]، «يكون بين الناس فرقة و اختلاف، فيكون هذا و أصحابه علی الحق»[۱۷]، «علي مني و أنا من علي و لا یؤدي عني إلا أنا أو علي»[۱۸] و... از جمله روایاتی است که مؤلف از لحاظ سند و دلالت مورد بررسی قرار داده و شبهاتی که ذیل آنها مطرح شده را پاسخ داده است.
ایشان میگوید: بعد از وفات پیامبر، حضرت علی(ع) برای حفظ وحدت مسلم ین، از دنیای سیاست روگردان شد و گوشهنشینی را در زمان دو خلیفه اول ترجیح داد و به نصیحت و مشورت اکتفا نمود[۱۹].
مؤلف در بحث جلوگیری از نشر تشیع، به وقایع تاریخیای - برگرفته از منابع اهل سنت - که به دنبال سقیفه اتفاق افتاد اشاره میکند[۲۰].
مؤلف قسمتی از کتابش را به ذکر صحابه و تابعین شیعی بههمراه روایاتی که دلالت بر شیعه بودنشان میکند، اختصاص داده است؛ از بین مردان به عمار، ابوذر، عبدالله بن عباس، اسید بن ثعلبه، ابوایوب انصاری، مالک اشتر، کمیل، محمد بن ابوبکر و از بین زنان میتوان به دوتا از همسران پیامبر به نام امسلمه و میمونه اشاره کرد.
بعد از شهادت حضرت علی(ع)، شیعیان به رنجها و مصائب زیادی دچار شدند؛ بهگونهای که علویان و هرکس که به علوی بودن معروف و مشهور بود را قتل عام مینمودند. امویان برای این منظور روشمند عمل کرده و محاربه با شیعه، سب، وضع احادیث کاذب علیه آنان، قتل عام و وضع اصطلاح رفض را در دستور کار خود قرار داده بودند[۲۱]. بنیامیه پا را فراتر گذاشته و حتی کسانی را که در مذهب شیعه نبودند، به شیعهگری متهم نموده و از دم تیغ گذراندند[۲۲].
از دیگر فعالیتهای بنیامیه علیه شیعه میتوان به تکذیب روایت راویان شیعه[۲۳]، محروم کردن شیعیان از آزادی[۲۴] وضع روایاتی در مذمت شیعیان[۲۵]، تکفیر آنان[۲۶] و نسبتهای دروغ به شیعه[۲۷] اشاره کرد.
مؤلف، با شمردن مصادر تشریع نزد شیعه و خاتمه که حاوی خلاصهای از محتوای کتاب است، آن را به پایان میرساند.
وضعیت کتاب
پاورقیها به مستندسازی محتویات کتاب اختصاص یافته است.
فهرست محتویات در پایان کتاب آمده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص10
- ↑ ر.ک: همان، ص11
- ↑ ر.ک: همان، ص12
- ↑ ر.ک: همان، ص13 و 14
- ↑ ر.ک: همان، ص15-19
- ↑ ر.ک: همان، ص20
- ↑ ر.ک: همان، ص20 و 21
- ↑ ر.ک: همان، 21 و 22
- ↑ همان، ص33
- ↑ همان، ص55
- ↑ همان، ص63
- ↑ همان، ص68
- ↑ همان، ص88
- ↑ همان، ص75
- ↑ همان، ص77
- ↑ همان، ص82
- ↑ همان، ص84
- ↑ همان، ص85
- ↑ ر.ک: همان، ص118
- ↑ ر.ک: همان، ص119 و 132
- ↑ ر.ک: همان، ص195 تا ص199
- ↑ ر.ک: همان، ص199
- ↑ همان، ص202
- ↑ همان، ص213
- ↑ همان، ص214
- ↑ همان، ص216
- ↑ همان، ص218
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.