صلح الحسن علیه‌السلام

    از ویکی‌نور
    صلح الحسن علیه السلام
    نام کتاب صلح الحسن علیه السلام
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان آل یاسین، راضی (نويسنده)
    زبان عربی
    کد کنگره ‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏3‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏7‎‏ص‎‏8
    موضوع حسن بن علی (ع)، امام دوم، 3 - 50ق. - سرگذشت نامه

    حسن بن علی (ع)، امام دوم، 3 - 50ق. - صلح با معاویه

    معاویه بن ابی سفیان، خلیفه اموی، 20 قبل از هجرت - 60ق.

    ناشر مؤسسة الأعلمي للمطبوعات
    مکان نشر بیروت - لبنان
    سال نشر 1412 هـ.ق یا 1992 م
    کد اتوماسیون 973


    معرفى اجمالى

    «صلح الحسن عليه السلام»، از آثار شيخ راضى آل ياسين (م 1372ق)، به زبان عربى و در زمره متقن‌ترين كتب تاريخى در موضوع خود است. مؤلف در آن به موضوعاتى پرداخته كه در كتب مشابه، به آنها كمتر توجه شده و موضوع صلح امام حسن(ع) و علت و عوامل آن را به‌خوبى بيان مى‌كند.

    مؤلف در بيان هدف از نگارش كتاب، نوشته است: هدف از نگارش اين سطور اين بود كه از راه منطق صحيح و ترديدناپذير، عظمت اين امام، بى هيچ شائبه عيب و نقص و اشكال و ايراد آشكار گردد [۱].

    ساختار

    كتاب از دو مقدمه و سه بخش تشكيل شده است. مقدمه اول، از سيد عبدالحسين شرف‌الدين و مقدمه دوم از مؤلف است.

    بخش اول، به معرفى مختصرى از امام حسن(ع) مى‌پردازد.

    بخش دوم، شامل سيزده فصل و بخش سوم، شامل هشت فصل مى‌باشد. گفتار پايانى كتاب مقايسه‌اى ميان شرايط امام حسن(ع) و امام حسين(ع) از حيث دوستان و دشمنان است.

    كتاب، پيرامون زندگى امام حسن(ع) به‌طور عموم نيست، بلكه فقط درباره فرازهاى سياسى زندگى اوست [۲].

    گزارش محتوا

    در سال 1372ق، سيد شرف‌الدين عاملى، مقدمه‌اى بر اين اثر نوشته كه شامل اشاراتى درباره‌ى مؤلف و مرورى بر ديدگاه‌هاى طرح‌شده درباره‌ى امام مجتبى(ع) مى‌باشد.

    مقدمه مؤلف، درباره شيوه تأليف اين كتاب است.

    بخش اول كتاب درباره زندگى امام حسن(ع) است. مؤلف مى‌گويد: امام حسن در نيمه ماه مبارك رمضان متولد شد. تنها كنيه او ابومحمد و لقب‌هاى او السبط، السيد، الزكي، المجتبى و التقي است. او داراى 15 فرزند بود كه فقط از دو پسر او؛ يعنى حسن و زيد نسل او ادامه يافت [۳].

    ايشان خصوصيات ظاهرى امام را مطرح مى‌كند و در زيبايى آن حضرت به اقوال فراوانى، از جمله گفته واصل بن عطا استناد مى‌كند كه گفته: «در حسن بن على، سيماى پيامبران و درخشندگى پادشاهان بود» [۴].

    در ادامه از عبادات و فضائل اخلاقى امام سخن به ميان آمده كه مؤلف در بحث از فضائل اخلاقى امام به بخشش و كرم حضرت اشاره مى‌كند و با مثال‌هاى فراوان اين ادعا را ثابت مى‌كند كه ايشان بخشنده‌ترين شخص در زمان خويش بودند. در پايان نيز از شهادت و كيفيت دفن حضرت سخنانى به ميان مى‌آيد [۵].

    بخش دوم كتاب درباره موقعيت سياسى‌اى كه امام حسن(ع) در آن قرار گرفته بودند، مى‌باشد. مؤلف در اين بخش، يك سير منطقى در بيان مطالبش پيش گرفته؛ به‌گونه‌اى كه از قضاياى پيش‌آمده بعد از وفات پيامبر آغاز كرده و به صلح امام حسن پايان داده است.

    بعد از وفات پيامبر، خلافت از عترت جدا شد و باعث شد كه آن همه اختلافات خونين ميان دلباختگان خلافت به وجود آيد و آن فجايع بزرگ در عالم اسلام واقع شود و منشأ پيشامدهاى زيان‌بخشى در راه تحقق وضع ايده‌آل در اسلام شود [۶].

    حضرت على وفات يافت درحالى‌كه سه خصلتِ نداشتن ياور، مواجه بودن با دشمنى مسلح و عدم همكارى افراد مؤثر را براى جانشين و زمامدار بعد از خود، به‌جا گذارد [۷].

    امام حسن بعد از شهادت پدرش بر منبر رفت و خطابه و سخنرانى‌اى را ايراد كرد كه همه مردم را به گريه واداشت، سپس عبيدالله بن عباس به مردم توصيه كرد كه كه با امام حسن بيعت كنند و مردم گفتند: «وه كه او چه محبوب است نزد ما و چقدر بر گردن ما حق دارد و چقدر شايسته خلافت است» و با شوق و رغبت به بيعت او شتافتند [۸].

    سپس تمام مناطق تحت نفوذ اسلام با امام بيعت كردند و كسى از بيعت او تخلف نكرد جز معاويه و گروهى ديگر كه به «قعاد»؛ يعنى نشستگان معروف شدند [۹].

    چيزى نگذشت كه برخى از كوفيان و... مدعى شدند كه بيعت با امام حسن(ع) كارى شتاب‌زده بود [۱۰].

    مؤلف در فصل سوم از بخش اول، به وضعيت كوفه در روزهاى بيعت اشاره مى‌كند و نيز به گروه‌هايى كه در آن مكان حضور داشتند و بر جنگ با معاويه در همان روزهاى اول بيعت اصرار مى‌كردند و آن حضرت با تيزبينى خود مى‌فرمودند: «إني أرى ما لا ترون»؛ «من مى‌بينم آنچه را شما نمى‌بينيد» [۱۱]. بنابراين امام با به تأخير انداختن جنگ و رد و بدل كردن نامه‌هايى بين خود و معاويه، چهره واقعى و پنهان معاويه را به مردم شناسانيد و آرا و افكار عمومى را با معاويه آشنا كرد [۱۲].

    مؤلف در فصول بعدى، دلايل امام را بر تصميم به جنگ برمى‌شمارد، سپس به تعداد سپاه و بزرگان هر سپاه اشاره مى‌كند و عبيدالله بن عباس را معرفى مى‌كند و از چگونگى فرار شبانه او [۱۳] و فرار ديگر اشراف و بزرگان به‌سوى معاويه و تنها گذاشتن امام سخن مى‌گويد [۱۴].

    طمع و انگيزه‌هاى مادى، كار مردمى را كه به عشق غنيمت جنگى به اين لشكر پيوسته بودند، به فضاحت و رسوايى كشانيد. براى اينها جاى بسى خوشوقتى بود كه مى‌توانستند غنائم مورد نياز خود را از راه خيانت، به‌آسانى به دست آورند [۱۵].

    امام حسن در تنهايى خود مانده بود و راضى شد صلح كند و براى زنده نگاهداشتن هدف‌هاى خود، زندگى دردناكى را تحمل كند. پذيرفت كه با تمام وجود ابزارى باشد براى خير و مصلحت ديگران؛ بى آنكه كوچك‌ترين بهره و فايده‌اى نصيب او گردد.

    او معتقد بود كه بايد ملك و حكومت خود را فداى عقيده‌هاى بزرگ خود كند و اين خود از بزرگ‌ترين آيات و نشانه‌هاى شجاعت است [۱۶].

    در واقع امام حسن با حفظ جان شيعيان و يارانش، خط ارتباط خود را با نسل‌هاى آينده حفظ نمود، بلكه رابطه پدرش و جدش را نيز با دوره‌هاى بعد حفظ كرد و مكتب و ايده خود را از فنا و نابودى حتمى نجات داد و تاريخ اسلام را از مسخ و تحريف و تزوير بركنار داشت [۱۷].

    بخش سوم كتاب درباره صلح است. بنا بر صحيح‌ترين روايات، قرارداد صلح در نيمه جمادى‌الأولى سال 41 اتفاق افتاده است [۱۸] و در آن قرارداد، پنج ماده بود كه مؤلف آنها را برمى‌شمارد و تعدادى از آنها را كه مهم‌تر است، توضيح مى‌دهد [۱۹].

    امام در كوفه در جايى كه تمام مسلمان‌ها از هر دو جناح جمع شده‌اند، خطابه‌اى بليغ ايراد مى‌كند [۲۰]، سپس از كوفه خارج مى‌شود و در مدينه مسكن مى‌گزيند [۲۱].

    كمتر از يك هفته از امضاى قرارداد نمى‌گذرد كه معاويه در مسجد كوفه بر فراز منبر رفته و مى‌گويد: هر تعهدى كه با حسن سپرده‌ام، زير اين دو پاى من است و بدان وفا نخواهم كرد [۲۲].

    مؤلف در ادامه چند نمونه از برجسته‌ترين گام‌هاى موفقيت‌آميزى را كه طرح صلح در راه بدنام كردن معاويه و رسوا ساختن بنى اميه به آن نائل آمد، برمى‌شمارد [۲۳].

    از ديگر بخش‌هاى كتاب اين است كه مؤلف، شروط صلح را برمى‌شمرد و با ذكر نمونه‌هايى بيان مى‌كند كه معاويه به هيچ‌يك از آنها عمل نكرده است [۲۴].

    نويسنده در بخش‌هاى ديگر اين كتاب، عملكرد معاويه با شيعان و سران شيعه را متذكر مى‌شود و با برشمردن تعداد زيادى از سران شيعه كه به دست معاويه به شهادت رسيدند، خاطرنشان مى‌كند كه شيعان در اين زمان از دست معاويه در امان نبودند [۲۵].

    در پايان اين بخش، چگونگى شهادت حضرت و سفارش او به برادرش امام حسين(ع) آمده است [۲۶].

    بخش پايانى كتاب، مقايسه ميان شرايط امام حسن(ع) و امام حسين(ع) است كه مؤلف در اين‌باره مى‌گويد: وضع امام حسن(ع) از لحاظ دوستان و يارانش چنان بود كه راه شهادت را بر او بست و از لحاظ دشمنانش چنان بود كه درگيرى و جنگ با ايشان را ممتنع ساخت [۲۷].

    وضعيت كتاب

    پاورقى‌هاى كتاب، به مستندسازى مطالب كتاب، آوردن متن برخى از روايات، توضيح برخى از لغات و توضيحات ديگر اختصاص دارد. فهارس در پايان كتاب آمده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.



    پانويس

    وابسته‌ها

    صلح امام حسن علیه السلام/ترجمه

    پیوندها

    مطالعه کتاب صلح الحسن علیه السلام در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور