تاريخ فرق اسلامی
نام کتاب | تاريخ فرق اسلامي |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | صابری، حسین (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 235/2 /ص2ت2 |
موضوع | اسلام - فرقهها - تاریخ
شیعه- فرقهها |
ناشر | سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، مرکز تحقيق و توسعه علوم انسانی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | 15654 |
معرفى اجمالى:
«تاريخ فرق اسلامى» از آثار دكتر حسين صابرى (متولد 1345ش) است كه به صورت مستند و علمى به معرفى فرقههاى گوناگون اسلامى شيعه و سنى پرداخته است. كتاب حاضر در دو جلد براى دانشجويان رشته الهيات (اديان و عرفان) در مقطع كارشناسى تهيه شده است.
ساختار:
در جلد اول اين كتاب، يك مقدمه و چهار بخش نگارش شده است: يك- فرقههاى نخستين؛ دو- مكتب اعتزال؛ سه- مكتب كلامى اهل سنت و چهار- خوارج. هر يك از بخشهاى اين جلد خود مشتمل بر فصولى است و در مجموع شانزده فصل دارد.
جلد دوم در ضمن هفت فصل تدوين شده است: يك- كلياتى درباره تشيع؛ دو- كيسانيه؛ سه- زيديه؛ چهار- اسماعيليه؛ پنج- اثنى عشريه؛ شش- غاليان و هفت- واقفه.
گزارش محتوا:
درباره روش و محتواى كتاب حاضر چند نكته گفتنى است:
1. نويسنده امتيازات كتاب خودش را چنين برشمرده است: يك- پرهيز از داورىهاى ارزشگذارانه ايدئولوژيك. دو- گزارش و تحليلى بيطرفانه از باور عمومىاى كه اكنون درباره هريك از فرقهها و انديشهها و انديشوران وجود دارد؛ به گونهاى كه خوانندگان بتوانند از رهگذر مطالعه اين اثر به برداشتى كلى در اين عرصه دست يابند. سه- در هر فصل و در بررسى هريك از فرقهها افزون بر مقدماتى چند، عمدتاً درباره نامگذارى فرقه مورد بررسى، به سير تحول آن فرقه پرداخته شده و سپس، از آن روى كه بررسى فراز و فرود يك فرقه بدون آگاهى اجمالى از انديشههاى آن تقريباً ناممكن يا همراه با كاستى است، گزارشى كلى از انديشههاى آن فرقه نيز فراروى نهاده و سرانجام به تاريخ انديشهوران و مشاهير آن فرقه و انشعابهاى درونى آن هم نگريسته شده است (پيشگفتار، ج 1، ص 12).
2. نويسنده افزوده است: از آن روى كه بناست كتاب حاضر عمدتاً مورد استفاده دانشجويان قرار گيرد و از آن روى كه يكى از كاستىهايى كه معمولاً دانشجويان با آن روياروى مىشوند منابع براى تحقيق و مطالعه بيشتر است، نگارنده در پايان بسيارى از مباحث از شمارى از منابعى كه در آن مبحث اجمالاً از آنها استفاده شده و براى مطالعه بيشتر سودمند خواهد بود ياد كرده است، بدان اميد كه اين يادآورى خود گامى نخستين در راه توجه هرچه بيشتر به تحقيق و پژوهش در كنار فراگيرى و آموزش باشد. گستردگى تاريخ فرقههاى اسلامى و فزونى تحولات انديشهها نگارنده را به مراجعه به منابع فراوانى ناگزير ساخته كه فهرست آن در كتابنامه فراروى نهاده شده است (همان، ص 12- 13).
3. مؤلف در مورد پيدايش مرجئه چنين نوشته است: يكى از نخستين پرسشهاى كلامى كه در سده اول رخ نمود پرسش درباره كسانى بود كه گناه كبيرهاى انجام دادهاند. در برابر اين پرسش كه خود ريشهاى نيز در جهان سياست داشت و قاعدتاً مىبايست طرفهاى جنگ صفين و پيكارهاى پيشين آن يعنى جمل و همچنين رخدادهاى قبلى را ارزيابى و درباره آنها داورى كند خوارج مدعى كفر مرتكبان كباير شدند. در برابر اين انديشه خوارج، گروهى ديگر از مسلمانان صف آراستند و با تفكيك ايمان از شرايع و احكام و تكاليف اظهار داشتند ايمان مسألهاى قلبى است، و ترك گناه و انجام اعمال دينى بخشى از ماهيت ايمان را تشكيل نمىدهد و در صدق عنوان مسلمان بر باورداشتگان توحيد و نبوت دخالتى ندارد تا بتوان به استناد انجام گناه و يا ترك طاعات عنوان مسلمان را از كسى سلب كرد و او را كافر خواند. اين انديشه كه در برابر سختگيرىهاى خوارج نماينده نوعى تسامح دينى بود ارجاء نام گرفت و طرفداران آن نيز مرجئه ناميده شدند (متن كتاب، ج 1، ص 95).
4. نويسنده يادآور شده است كه: در اين ترديدى نيست كه گسترش مذهب اشعرى و نيز تكامل و تدوين آن وامدار عالمانى چون قاضى ابو بكر باقلانى (د 403ق)، ابو اسحاق اسفراينى (د 418ق)، عبد القادر بغدادى (د 429ق)، قاضى ابو الطيب طبرى (د 450ق)،امام الحرمين جوينى (د 478ق)، امام غزالى (د 505ق)، شهرستانى (د 548ق) و فخر رازى (د 605ق) و در اين ميان بيش از همه مديون سه شخصيت بزرگ اشعرى يعنى باقلانى، جوينى و غزالى است (همان، ص 254).
5. از مطالب قابل توجه كتاب اين است كه: برخلاف آنچه در مورد فرقه يا درستتر بگوييم مكتب معتزله روى داده و براى آن فرقههايى متعدد برشمرده و يا اساساً برساختهاند و نيز برخلاف آنچه درباره شيعه روى داده و از دامان آن فرقههايى چند برخاستهاند، درباره اشاعره از انشعاب يا شاخهها يا فرقههاى كوچكتر كمتر سخنى به ميان آمده است. اين پديدار، خود ممكن است در اين واقعيت ريشه داشته باشد كه معمولاً نگارندگان كتابهاى ملل و نحل از اهل سنت- و عمدتاً از اهل سنت به اصطلاح خاص كلامى آن يعنى همان اشاعره- هستند و اين خود سبب شده است افتراقها و انشعابها را بيشتر در گروههاى مخالف خود ببينند و آن افتراقها و انشعابها را گزارش كنند و از نام هر صاحبنظريهاى نام يك فرقه برسازند. اگر اختلافنظرهايى را كه ميان برخى از مشاهير معتزلى وجود داشته، با آنچه ميان برخى از رجال اشعرىمسلك رخ نموده است، مقايسه كنيم خواهيم ديد اين اختلافنظرها آنگاه كه ميان مشاهير معتزلى است هر كدام از اين رجال و مشاهير صاحب يك فرقه مستقل قلمداد مىشوند، اما هنگامى كه اختلافنظرهايى در همين گستره و مقدار ميان رجال اشعرى مطرح است هر كدام از طرفهاى نزاع يك فرقه قلمداد نمىشوند و اين اختلاف را امرى طبيعى قلمداد مىكنند (همان، ص 281- 282).
6. نويسنده در مورد پيدايش زيديه نوشته است: اگر در چگونگى آغاز برخى فرقهها اختلافنظرها يا ابهامهايى وجود داشته باشد در مورد زيديه اين واقعيت تاريخى روشن است كه فرقه يادشده در پى قيام زيد بن على شكل گرفت و از آن پس دو شاخه شيعى زيدى و امامى هركدام راهى جداگانه در پيش گرفتند: گروه نخست دست به كار مبارزه حاد سياسى و نظامى شد و گروه ديگر عمدتاً بر رسالت معنوى خويش تكيه زد (همان، ج 2، ص 64).
7. نويسنده يادآور شده است كه كوفه شهرى است كه در روزگار عمر به عنوان مركز فرماندهى فتوحات شرق پايهگذارى شد و روزبهروز بر اهميت و جايگاه آن افزوده گشت، خاستگاه اصلى غلو و مهد ظهور غاليان در سدههاى اول و دوم بود. كوفه همان اندازه كه به تشيع نامور است با پديده غلو و ظهور غاليان نيز آشناست و طوايف مختلفى از غاليان در اين شهر ظهور كردند كه در دورههاى پسين حتى رودرروى شيعيان امامى معتدل كه از امامت فرزندان امام حسين(ع) طرفدارى مىكردند ايستادند. آنگاه نويسنده به عوامل پيدايش غلوّ پرداخته و يكى از آن عوامل را چنين آورده است: زيادهروى در علاقه و دوستى: شايد گوياترين گواه بر تأثير زيادهروى در دوستى و اظهار آن در پيدايش غلو و در نتيجه تباهى دينى، اين سخن اميرمؤمنان(ع) باشد كه فرمود: «هلك فيَّ رجلان: محبّ غال و مبغض قال»؛ دو تن به خاطر من تباه شدند: دوستى كه اندازه نگه نداشت و دشمنى كه بغض مرا در دل كاشت. اين حقيقتى پذيرفته است كه اصولاً عشق و علاقه به ديگران هنگامى كه از اندازه فزون شود اسطوره مىآفريند و زيادهانگارى و افسانه و خرافه را درباره آنان در پى مىآورد (همان، ص 261- 262).
وضعيت كتاب:
در انتهاى هر كدام از جلدهاى كتاب فهرست مطالب و در انتهاى آن، كتابنامه، نمايه آيات و احاديث، كسان، جايها، قبيلهها و فرقهها، كتابها، رسالهها و مقالهها ذكر شده است.
منابع مطالب و ارجاعات فراوانى با ذكر جلد و صفحه در پانوشت صفحات ذكر شده است.
منابع مقاله:
مقدمه و متن كتاب.