پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی
پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی تألیف کاظم محمّدی است که به احادیثی میپردازد که مولانا در تمام مثنوی به طور پراکنده از آنها استفاده کرده و یا به آنها استشهاد نموده است. عارفان قدیمی اغلب فقیه بودند و در ضمن فقه برای تکمیل و تأیید مقولات محتاج حدیث نبوی میشدند از این رو از جمله تخصّصهایی که برخی داشتند علم الحدیث و اجازهی روایت حدیث بود. مولانا هم در این دانش دستی داشت و با وجود نشستن بر مسند فتوا طبیعی بود که غیر از قرآن به علم الحدیث نیز مسلّط و مجهّز باشد. از این رو تعداد قابل توجّهی حدیث در مثنوی و دیگر آثار او مانند فیه ما فیه و کلیات شمس وجود دارد. تجمیع و سند دهی به احادیثی که در متون فارسی و ادبی وجود دارد نیز کاری پسندیده و قابل توجّه است که ما در این کتاب شش جلدی با بهترین نحو ممکن با آن روبرو هستیم. قابل ذکر است که مؤلّف قبلاً کتابی با نام چنین گفت پیغمبر را در احادیث مثنوی نوشته و صرفاً به صورت الفاظ مثنوی که شامل: «چنین گفت» میشود که قهراً روایات پیامبر مد نظر بوده است.
پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی | |
---|---|
پدیدآوران | کاظم محمّدی (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | احادیث مثنوی |
ناشر | انتشارات نجم کبری |
مکان نشر | ایران ـ کرج |
سال نشر | 1393 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 8-34-2905-964-978 |
موضوع | مولوی، مثنوی، احادیث. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 6 |
کد کنگره | 4پ35م/5301 PIR |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
نام کتاب، یعنی پرتو ساقی هم برگرفته از یکی از ابیات مثنوی در دفتر سوّم است که نویسنده ابیاتی را که در آن این ترکیب وجود دارد را پیشدرامد کتاب قرار داده است. بین مورد نظر چنین است:
پرتو ساقی ست کاندر شیره رفت | شیر بر جوشید و رقصان گشت و زفت [۱] |
ساختار
کتاب پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی در 6 جلد و به زبان فارسی نوشته شده است. این اثر در قطع رقعی با جلد نرم و کاغذ با کیفیت در 2056 صفحه منتشر شده است. هر یک جلد متناسب با یک دفتر مثنوی است، یعنی برای شش دفتر مثنوی شش جلد تدوین شده که هر جلد که خواهد آمد حاوی تعدادی از احادیث است. هر جلد برای خود مقدّمهای نسبتاً کوتاه یا بلند دارد و لذا شش مقدّمه هم در کتاب دیده میشود.
پرتو ساقی در مجموع مشتمل بر ذکر 605 حدیث است که مولانا در مثنوی مورد استفاده قرار داده است. امّا معلوم است که مولانا هیچ اشارهای به راوی و یا سند روایت نکرده ضمن این که گاه احادیث موضوعه را هم به جای حدیث نبوی درج کرده و یا برخی روایات علوی را نبوی بیان داشته و یا برعکس. در این کتاب روایات مورد نظر جمعآوری شده و برای هر کدام اسنادی قید شده است که کار رواییِ مثنوی را تکمیل میکند. چنانکه در سندها هم به منابع شیعه و هم منابع سنّی توجّه شده است، ضمن اینکه پیشینهی روایت مذکور در دیگر آثار صوفیانهی قبل از مولانا نیز مدّ نظر قرار گرفته و منابعی که قبل از مولانا آن را روایت کردهاند و احتمالاً مولانا با آن منابع هم آشنا بوده اشاره شده است. گفتنی است که در این کتاب برای موردی که مولانا بدان اشارت داده گاه چندین شاهد از منابع شیعه و سنی و نیز مأخذ صوفیانه آورده است که امری مهم و قابل ارزش است.
در یک نگاه کلّی میتوان احادیث این شش جلد را اینگونه معرّفی کرد:
- ج1، 434 صفحه، تعداد حدیث 161-1
- ج2، 256 صفحه، تعداد حدیث 236-162
- ج3، 304 صفحه، تعداد حدیث 336-237
- ج4، 272 صفحه، تعداد حدیث 406-337
- ج5، 312 صفحه، تعداد حدیث 473-407
- ج6، 478 صفحه، تعداد حدیث 605-474
چنانکه قید شده است شمارهها در هر شش جلد به طور مسلسل بوده و از شماره 1 الی 605 ترتیب شده است، امّا در هر جلد شمارههای دیگری هم وجود دارد که ناظر به تعداد احادیث در همان جلد است و این دو رقم از جلد دوّم به بعد دیده میشود. به نوعی که جلد اوّل حاوی 161 حدیث، جلد دوّم دارای 75 حدیث، جلد سوّم دارای 100 حدیث، جلد چهارم دارای 70 حدیث، جلد پنجم مشتمل بر 67 حدیث و جلد ششم هم دارای 132 حدیث است.
از دیگر مواردی که در ساختار صوری کتاب دیده میشود، چنانکه بیان شد تنظیم کتاب بر مبنای دفاتر شش گانهی مثنوی است، و لذا استخراج احادیث و قید اسناد در پرتو ساقی بر مبنای ابیات مثنوی از ابتدا تا انتها صورت گرفته است. یعنی در هر جلد متناسب با هر دفتر مثنوی ازبیات از شمارههای ابتدایی تا انتهایی مورد توجّه قرار گرفته است. و لذا اینکه تعداد احادیث این شش جلد از لحاظ شماره و وجود احادیث متفاوت است بسته به مقداری است که مولانا در مثنوی از آنها استفاده کرده است و نیز حجم متفاوت دفترهای شش گانهی مثنوی را باید لحاظ کرد.
چنانکه ذکر شد پرتو ساقی دارای شش مقدّمهی کوتاه و بلند است که د رهر جلد برای خود به استقلال وجود دارد، ضمن اینکه در طول متن در هر صفحهای با پاورقیهای بسیاری مواجه میشویم که نشان از اسناد متعدّد از منابع گوناگون برای حدیثی واحد است که عملاً نویسنده برای یافت و ثبت و هماهنگ کردن آن رنج بسیاری را متحمّل شده است. در نهایت این کتاب پرتو ساقی خود کتابی حدیثی و مرجعی خاص و عالی برای تمام عرفان پژوهان و به ویژه مشتاقان مولوی و مثنوی پژوهان است.
نویسنده در این اثر ابتدا بیت یا ابیاتی که مستقیماً و یا به اشاره و یا در معنا حدیثی را بیان میکند را به شکل برجسته یا بُلد شده نقل میکند و در زیر آن شماره دفتر و بیت مورد نظر را میآورد. مثلاً نخستین شاهد در جلد اوّل چنین است: ابر بر ناید پی منع زکات / وز زنا افتد وبا اندر جهات (مثنوی معنوی، د1، ب 88). بعد از ذکر شاهد چنانچه توضیحی باشد آن توضیح را بیان کرده سپس به ذکر اصل روایت میپردازد. مثلاً در همین مورد نخستین حدیثی که قید میشود عبارت است از: «ما حبس قوم الزّکاة الاّ حبس الله عنهم القطر». سند آن نیز در پاورقی ذکر شده، در همین مورد خاص به پنج سند اشاره شده که عبارتند از شرح نهج البلاعه ابن ابیالحدید، تفسیر کشف الاسرار میبدی، ربیع الابرار زمخشری، نهج الفصاحه و نیز الکشف و البیان عن تفسیر القرآن اشاره شده است. این کثرت اسناد در اکثر پاورقیها وجود دارد و کار پژوهش را برای دیگران نیز سهل و آسان میسازد. تا انتهای حدیث اوّل با بیش از بیست مورد دیگر مواجه میشویم که اختلافی صوری و لفظی در بیان آن معنا در آن وجود دارد و این نیز تا انتهای جلد ششم به طور گسترده دیده میشود.
نویسنده در انتهای مقدّمه در جلد اوّل توضیح میدهد: در خصوص احادیثی که در مثنوی هست بخش عمده ای از آنرا در کتاب معارف بهاء ولد و معارف سیّد برهان میتوان دید. با توجّه به علاقهی مولانا به بزرگانی چون سنایی و عطّار و انسی که با آثار این دو داشته بسیاری از احادیث مندرج در مثنوی را میتوان در آثار این دو بزرگ یافت، ضمن اینکه مولانا با مشاهیر و مشایخ بزرگ پیش از خود هم آشنا بوده و به مطالعهی آثار ایشان نیز بی علاقه نبوده است. بی تردید آن آثار میتوانسته در زمرهی مآخذ نقل حدیث در مثنوی قرار گرفته باشد مثل: قوت القلوب ابوطالب مکّی، رساله قشیریه، کشف المحجوب هجویری و برخی رسالههای سلمی، آثار امام محمّد غزّالی به ویژه کتاب احیاء علوم الدّین. ما در این پژوهش با دیدن دهها کتاب حدیث از اهل سنّت و شیعیان و در عین حال سیر در آثار عمیق و گستردهی صوفیان و عارفان بزرگ سعی نمودیم تا آنچه که از مثنوی اشارتی به سخنان پیامبر(ص) و یا امام معصوم(ع) دارد و در قالب حدیث و روایت میگنجد را اسنادی معتبر به دست دهیم. و لذا برای هر مورد چندین شاهد قید کردیم و اختلاف برخی روایات را نیز برشمردیم. و آنقدر شواهد قابل توجّه ارائه نمودیم که این کتاب را به تنهایی اثری حدیثی و مرجع برای اهل حدیث و معرفت قرار میدهد. با توجّه به سابقهی مولانا در تصوّف آنچه که در آثار صوفیان در این خصوص وجود داشته و نقل و تحلیل شده را به عنوان شاهد صوفیانه برای ثبت حدیث نقل کردیم. گذشته از این در خود مثنوی برای هر بیتی که اشاره به یک حدیث داشته دیگر شواهدِ اشعار مولانا را نیز نقل نمودیم تا برای محقّق و پژوهشگری که میل به تعمّق بیشتر و یا علاقه به تدریس و تعلیم داشته باشد از این بابت نیز منبعی قابل توجّه به حساب بیاید [۲].
گزارش محتوا
توجّه به حدیث از دیرباز در ادبیات صوفیانه و عرفانی معمول و مرسوم بوده است و اغلب مشاهیر آثار خود را با آیات و روایات مزیّن مینمودند. برخی نیز در منازل و مراحل سلوک در هر منزلی ابتدا به آیات میکردند و سپس احادیث مورد نظر را نیز روایت میکردند مولانا هم در مثنوی و فیه ما فیه از همین روش استفاده کرده است. البتّه باید در نظر داشت که در قالب شعر و قافیه، پرداختن به حدیث امر آسانی نیست مگر آنکه فرد با حدیث موانستی تمام داشته باشد و به کلام نبوی در دقایق زندگی را خو گرفته باشد که عارفان عموماً و مولانا خصوصاً چنین ویژگیای داشت.
در مقدّمه روش کتاب پرتو ساقی معلوم شده که او ابیاتی را که حاوی احادیث است به ذکر اسناد آن میپردازد و با قید مأخذ شیعه و سنی و صوفیانه کاری چشمگیر و وسیع را نشانه رفته است. کاری با این وسعت در خصوص احادیث مثنوی تا کنون انجام نشده است. استاد فروزانفر که از پیشگامان در استخراج احادیث مثنوی است و مسلّماً مورد نظر نویسده کاظم محمّدی هم بوده است کاری مختصر بوده و اغلب منابع مورد نظر او هم از اهل سنّت لحاظ گشته بود، ولی در این کتاب ما هم با منابع شیعه و هم سنّی مواجهیم و گذشته از آن که کار را تکمیل میکند منابع متعدّد صوفیانه هم چاشنی آن شده است. در جلد نخست با شمارشی که در منابع صورت گرفت بیش از یکصد و شصت منبع در هر سه رویکرد مدّ نظر مولّف بود که اکثراً به زبان عربی و از متون کهن محسوب میشدهاند. نوشتن احادیث مثنوی با این وسعت قهراً دانشهای زیادی را میطلبد، از سویی علم الحدیث، از سویی منبع شناسی و رجال، از دیگر سو آشنایی با احادیث شیعه و سنّی، و نیز دو تخصّص دیگر را هم نباید از یاد برد یکی مثنوی شناسی و مولوی پژوهی و دو دیگر آشنایی با عرفان و تصوّف و تاریخ آن.
نویسنده دقّت زیادی در به کار بردن احادیث به خرج داده و گاه نمونههای متفاوت حدیث را که منظور میدارد به اختلافات آن هم اشاره میکند که شاید برای برخی به چشم نیاید، مثلاً در حدیث 46 از جلد نخست این بیت مولانا را در نظر گرفته است:
مال را کز بهر دین باشی حمول | نعم مال صالح گفت آن رسول |
بعد از قید شماره دفتر و بیت مربوطه مشخّص میکند که ناظر به کدام حدیث است. متن حدیثی را که منطبق با روایت مولاناست را روایت میکند و بعد از آن دیگر نمونهها را گاه تا بیست و یا بیشتر متذکّر میشود و در پاورقی منبع هرکدام را گاه با چندین منبع دیگر قید میکند. مثلاً در همین مورد روایت نخست را که به متن نزدیکتر است چنین بیان میکند: «نعم المال الصّالح للرّجل الصّالح»». در پاورقی به چندین منبع صوفیانه که قبل از مولانا به آن پرداختهاند ارجاع میدهد مانند: حلیة الأولیاء، احیاء علوم الدّین، الفتوحات المکیّه، تلبیس ابلیس، کنوز الحقایق، مرصاد العباد و غیره. اختلافات را هم چنانکه بیان شد در نظر میگیرد مثلاً میگوید در برخی مأخذ به جای «رجل» از «عبد» استفاده شده است آنگاه شواهد آن را هم متعاقباً ذکر میکند [۳].
منابعی که مورد استفادهی نویسنده در خصوص تدوین این اثر بوده بسیار گسترده است. میتوان این نابع را به چهار دسته تقسیم کرد و برای هر کدام نیز شواهدی آورد:
الف: منابع شیعه. مانند: الکافی. بحار الانوار. تحف العقول. الخصال. تهذیب الاحکام. مستدرک الوسائل. وسائل الشیعه. امالی شیخ طوسی، شیخ صدوق و شیخ مفید. غرر الحکم. نهجالبلاغه و غیره.
ب: منابع سنّی. مانند: صحیح بخاری. صحیح مسلم. مسند احمد. مستدرک علی الصحیحین. المعجم الکبیر. الجامع الصغیر و غیره.
ج: منابع صوفیانه. مانند: کشف المحجوب. رساله قشیریه. اللمع. کتاب التعرّف. تمهیدات. مرصاد العباد. قوت القلوب و غیره
د: منابع تاریخی. مانند: تاریخ بغداد. تاریخ مدینه دمشق. الاستیعاب. اسدالغابه. الانساب. الاصابه و غیره.
گذشته از این از تفاسیر متعدّد و آثار صرفاً ادبی هم بهره برده است، زیرا در آن آثار هم اشاراتی به روایات مورد نظر نویسنده چیزی بوده است. در بین منابع نویسنده گاهی متون کاملاً فلسفی هم دیده میشود، از جمله مجموعه آثار سهروردی شیخ اشراق که او نیز در کتابهای متعدّد خود اشاراتی به اخبار و احادیث هم داشته است.
رویکردن به حدیث قهراً اصلی است بنیادین که باید بخش زیادی از دین را از همین منبع دریافت کرد. سخن رسول و آل رسول نه تنها حجّت و قابل تأسّی و سند دادن است بلکه رفتن بر آن مدار رسیدن به حقیقت و سعادت هم هست. مولّف در مقدّمهی جلد نخست گرایش خود را و دلیل گرایش به پیامبر و حدیث نبوی را از بابت «حجّت» بودن مدّ نظر قرار میدهد، ضمن اینکه پیامبر و امام معصوم را نیز در دین و برای دین و از زبان دین دارای حجّیّت میداند. در همین مقدّمه با اسناد و استشهاد زیاد به آیات قرآنی این نظر را تثبیت و مستدل میکند و بر این اساس رویکرد به حدیث را رویکردن به حقیقت و یا بخشی مهم از حقیقت میداند. و بر این است که پیامبر و امام مفسّران و تحلیلگران کامل قرآنند [۴]. از این رو شواهدی را نقل میکند و مولانا را راویِ حدیث غدیر میخواند که رسماً هم در ابیاتی روایت غدیر و مولا بودن امام علی را در مثنوی روایت میکند و در واقع یکی از روایات مهم در مثنوی و دلالت بر باور شیعیِ او همین روایت حدیث غدیر است که پیامبر امام علی را بعد از خود مولای هر مرد و زن مسلمان تلقّی میکند. و مولانا نیز یکی از کارهای مولا را آزادی بخشی میداند که بسیار لطیف و عمیق است.
نویسنده در مقدّمهی جلد نخست یاد آور میشود که مولانا نه تنها مفسّر قرآن بلکه مفسّر حدیث هم بوده است. گر چه معلوم نیست که او مبتکر این کار بوده باشد ولی به هر حال جزو معدود افرادی است که به تفسیر حدیث هم اهتمام کرده است. چنان که در دفتر اوّل در تفسیر «رجعنا من الجهاد الأصغر الی الجهاد الاکبر» ابیاتی نغز را سروده است و یا در همان دفتر بابی دارد در معنی قول نبی علیهالسّلام: «انّ سعداً لغیور و أنا اغیر من سعد و الله اغیر منّی». و همینطور در تفسیر این حدیث: «انّ لربّکم فی ایّام دهرکم نفحات». و یا این حدیث که «اغتنموا برد الرّبیع». که اگر این ابیاتِ تفسیری را هم به کار احادیث مولانا بیفزاییم به زعم نویسنده شاید بتوان گفت که بیش از یک هشتم مثنوی احادیث و اخبار نبوی است.
در آخر جلد ششم و در ذیل حدیث شماره 601 شاهد حدیث غدیر هستیم و مولانا با صراحت راوی این حدیث است که در دفتر ششم مثنوی، ابیات 4541-4537 بدان ناظر است. نویسنده این بخش را به طور گسترده و مشروح طیّ صفحاتی چند مورد بحث قرار میدهد و دهها شاهد از متون حدیثی شیعه و سنّی و منابع صوفیانه و تاریخی برای آن میآورد. در عین حال در بخشی به نقد سخن مولانا میپردازد و در خصوص واژهی منافقان که ما زیر بار کودکی که منسوب به پیامبر است نمیرویم مینویسد: مولانا در عنوان ابیات مذکور مینویسد: در تفسیر این خبر که مصطفی صلواتاللهعلیه فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه»، تا منافقان طعنه زدند که بس نبودش که ما مطیعی و چاکری نمودیم او را؟ چاکری کودکی خلم آلودمان هم میفرماید الی آخر. ظاهراً مولانا در بیان این مطلب دچار خبطی شده و آن این که امام علی(ع) را از قول منافقان کودک میخواند و حال آن که ماجرای غدیر و خطبهی غدیر و خلافت و جانشینی امام علی(ع) مربوط به سال آخر حضور جسمانی پیامبر(ص) و آخرین سال نزول وحی است، یعنی سال بیست و سوّم، و اگر این زمان را با سال تشرّف امام علی(ع) به اسلام اضافه کنیم، چنانچه سیزده سال باشد، در جمع میشود 36 سال و کسی با این سنّ دیگر کودک محسوب نمیگردد. امّا نکتهای خاص در این عبارتبندی مولانا وجود دارد، و آن اینکه بر خلاف اهل سنّت که ولایت را در این حدیث، به غلط و یا به غرض، به دوستیِّ ساده و معمولی ترجمه میکنند، مولانا هوشیارانه ارادتِ ولائیِ خود را در قالب این لفظ وارد کرده که این ماجرا تنها یک دوستی و علاقهی ساده نیست بلکه بحث «چاکری» کردن و «مطیع» بودن است. که در روز غدیر فرمان بر این بود که همه بعد از رسول خدا(ص) به علی بگرایند و او را جانشین رسول بدانند و از اوامر او اطاعت کنند، این است که مولانا کاملاً هوشمندانه از الفاظ «چاکری» و «مطیعی» یاد میکند که ترجمان شیعه هم در واقع چیزی جز این نیست، و این گونه در لفّافه شیعه بودن خود را لحاظ میکند. و از طرفی این ماجرا درست در انتهای دفتر ششم مثنوی وارد شده و مثنوی با چند بیت دیگر دفترش بسته شده و خاتمه مییابد و نیز این ماجرا با سال آخر عمر مولانا نیز عجین است، که وی به عمد خواسته با آوردن این ماجرا در آخرین سال عمرش باورمندی به امام علی(ع) و شیعه بودن خود را بیان نماید. و نکتهی نهانی دیگر که باز هم مولانا با ظرافت و هوشمندی بیان نموده این که: معترضین به حدیث غدیر، و مخالفان ولایت و رهبری، و خلافت علی در زمرهی منافقان هستند، چون در این داستان این منافقانند که به پیامبر(ص) در خصوص ولایت علی(ع) ایراد گرفته و معترض آن شدهاند. و این یعنی هرکس که با ولایت علی، و خلافت و جانشینی علی، و حکم خدا و نصب نبی در این خصوص مخالفت ورزد از جملهی منافقان محسوب میگردد. اشاره مولانا در خصوص منافقان که مخالف علی(ع)، و مخالف خلافت علی و حکم خدا و رسولند در روایات نیز وجود دارد و ذکر اندک شواهدی میتواند باورمندی مولانا به ولایت علی(ع) و شیعه بودن او را به نمایش درآورد. [۵].
ویژگیها
کتاب پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی در یک مجموعهی شش جلدی برای خود اختصاصاتی چند دارد که میتوان به آن اشاره کرد:
- نخست نام کتاب است که به پرتو ساقی نامیده شده است. پرتو و ساقی هر دو معنادارند. پرتو روشنی و نور برخاسته از چیزی است و ساقی دهندهی شراب است. در اینجا پرتو نمایندهی حدیث و قول نبی است و ساقی نیز شراب معنوی و روحانی است که از بابت احادث و سخنان رسول خدا برای اهل آن جاری میشود.
- پرتو ساقی تا کنون گستردهترین کتاب در جمع و تدوین و سند دهیِ احادیث در کتاب مثنوی است
- کار نقد و تفسیر و تحلیلهایی که نویسنده در طول بحث در خلال روایات دارد کاری ارزنده و قابل تحسین است که حکایت از دقّت و تأملاتی دارد که در حدیث و علم الحدیث دارد.
- ویژگی دیگر جامعیّت کتاب است که خود رسماً یک کتاب حدیثی و مرجع میتواند منظور شود.
- جامع الاطراف بودن اسناد از بابت شیعه، سنّی، ادبی، تفسیری، تاریخی و صوفیانه کاری کاملاً خاص و قابل توجّه است.
- وجود منابع زیاد و البتّه اصلی و اصیل نشان اهتمام جدّی و صرف زمان و انرژی زیاد برای آفریدن چنین اثر گرانبهایی است.
- آنچه که هست با در نظر داشتن این که نویسنده کتاب که خود دارای اجازات روایی متعدّد است و در علم الحدیث هم دستی دارد بد نیست جلدی بر این شش مجلّد بیفزاید و روایات را از بابت رجال و درایه نیز بیشتر مورد نظر قرار بدهد. هر چند در موارد زیادی در این مجموعه بدان اشارت کرده ولی با تدوین جلدی دیگر شاید کار به کمال بیشتر نایل شود.
وضعیت کتاب
پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی، تألیف کاظم محمّدی
کتاب در 6 جلد با مقدّمهای کوتاه نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 2056 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم منتشر شده است. در آغاز هر جلد مقدّمه و فهرست دقیق مطالب قرار دارد و در انتهای اثر هم فهرست مطوّلی از منابع و مأخذ دیده میشود.
پانویس
منابع مقاله
مقدّمه و متن کتاب