۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| تعداد جلد = | | تعداد جلد = | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = 17373 | | کتابخانۀ دیجیتال نور = 17373 | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره = 9د/ 4235 PJA | ||
|* | |* | ||
BOK10439 | BOK10439 | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
در میان ابیاتی که بیانگر این معناست، میتوان به این دوبیت (صفحه 12) اشاره کرد: | در میان ابیاتی که بیانگر این معناست، میتوان به این دوبیت (صفحه 12) اشاره کرد: | ||
نحنُ سرُّ الأزلي | {{شعر}} | ||
{{ب|''نحنُ سرُّ الأزلي''|2=''بالوجودِ الأبدي''}} | |||
و اعتلينا و استوينا | {{ب|''و اعتلينا و استوينا''|2=''بالمقامِ القُدُسي''}}{{پایان شعر}} | ||
<ref>ر.ک: کیانی، حسین و میرقادری، فضلالله، ص159</ref>. | |||
در مورد دانـش ویـژه و لوح و قلم، او بر این باور است که لوح محفوظ و قلم الهی بوده است که برای شخص ابنعربی، لوح و قلم ساخته و آنها را در عالم وجود به حرکت و امتداد درآورده است. پس به دنبال آن، دستش دست خدا در مـلکوت اسـت، هر جا که بخواهد به حرکت درمیآید و انگارههایی که بهواسطه آن دست ایجاد میشود، بهرهمندی معنوی و اشراقی اوست. پیام شاعر با این بیان به تمام انسانها در همه دورانها ایـن است که قدرت و عزّت حقیقی اینچنین به دست میآید و انسانی که چونان قطرهای به دریا بپیوندد، خود به دریایی ماندگار تبدیل میشود. در این باره (در ص47) چنین سروده است: | در مورد دانـش ویـژه و لوح و قلم، او بر این باور است که لوح محفوظ و قلم الهی بوده است که برای شخص ابنعربی، لوح و قلم ساخته و آنها را در عالم وجود به حرکت و امتداد درآورده است. پس به دنبال آن، دستش دست خدا در مـلکوت اسـت، هر جا که بخواهد به حرکت درمیآید و انگارههایی که بهواسطه آن دست ایجاد میشود، بهرهمندی معنوی و اشراقی اوست. پیام شاعر با این بیان به تمام انسانها در همه دورانها ایـن است که قدرت و عزّت حقیقی اینچنین به دست میآید و انسانی که چونان قطرهای به دریا بپیوندد، خود به دریایی ماندگار تبدیل میشود. در این باره (در ص47) چنین سروده است: | ||
قلمي و لوحـي فـي الوجـودِ یمدُّهُ | {{شعر}} | ||
{{ب|''قلمي و لوحـي فـي الوجـودِ یمدُّهُ''|2=''قلمُ الإلهِ و لوحه المـحفوظُ''}} | |||
و یـدي يـمينُ الله في ملكوته | {{ب|''و یـدي يـمينُ الله في ملكوته''|2=''ما شئتُ أجري والرّسومُ حظوظُ''}}{{پایان شعر}} | ||
<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>. | |||
ابنعربی، ضمن فخر به ارتباطش با خداوند، به مدارج سلوک خویش اشاره میکند و منزلت ابتدایی و فرودین خویش را یادآور مـیشود تـا از سویی به مخاطبان گوشزد کند که برای هر کس ممکن است به آن مدارج عالیه برسد و از سوی دیگر، نسبت به آن مقامی که بدان دست یافته، شکرگزاری کند. ابتدا خود را بـندهای مـیداند که هوای نفس بر او حاکم بوده و امروزه بالاتر از آن است که در قالبی از آن اسمها بگنجد. او خود را بنده پروردگاری میداند که همانندی ندارد. او نسبت خویش را بـه خـداوند مانند فلک و قطب میداند. وی از جـانب خـداوند این خبر را دریافت کرده است که او در قلب بنده مؤمنش جای دارد. سپس خداوند را تسبیح میگوید. او را دستنایافتنی میداند و معتقد است وجود او نیز به دلیل ارتباطش بـا خـداوند دستنایافتنی گشته است. نـکته قـابل توجه و مهم در گفتار فوق این است که شاعر در کنار افتخار خویش به ارتباطش با خداوند و دست یافتن به همه ارزشها و متعالی گشتن، به نقص و کمبود گذشته خویش اعتراف میکند و این اعتراف، زمـینهای مـطلوب جهت دستیابی به آن کمالات است؛ آنجا (ص170) که میگوید: | ابنعربی، ضمن فخر به ارتباطش با خداوند، به مدارج سلوک خویش اشاره میکند و منزلت ابتدایی و فرودین خویش را یادآور مـیشود تـا از سویی به مخاطبان گوشزد کند که برای هر کس ممکن است به آن مدارج عالیه برسد و از سوی دیگر، نسبت به آن مقامی که بدان دست یافته، شکرگزاری کند. ابتدا خود را بـندهای مـیداند که هوای نفس بر او حاکم بوده و امروزه بالاتر از آن است که در قالبی از آن اسمها بگنجد. او خود را بنده پروردگاری میداند که همانندی ندارد. او نسبت خویش را بـه خـداوند مانند فلک و قطب میداند. وی از جـانب خـداوند این خبر را دریافت کرده است که او در قلب بنده مؤمنش جای دارد. سپس خداوند را تسبیح میگوید. او را دستنایافتنی میداند و معتقد است وجود او نیز به دلیل ارتباطش بـا خـداوند دستنایافتنی گشته است. نـکته قـابل توجه و مهم در گفتار فوق این است که شاعر در کنار افتخار خویش به ارتباطش با خداوند و دست یافتن به همه ارزشها و متعالی گشتن، به نقص و کمبود گذشته خویش اعتراف میکند و این اعتراف، زمـینهای مـطلوب جهت دستیابی به آن کمالات است؛ آنجا (ص170) که میگوید: | ||
قد كنتُ عبداً و الهوی حاكمي | {{شعر}} | ||
{{ب|''قد كنتُ عبداً و الهوی حاكمي''|2=''فاليومَ أولی أن أسمّـي به''}} | |||
لأنّني عبدٌ لربٍّ یری | {{ب|''لأنّني عبدٌ لربٍّ یری''|2=''و ما لَهُ في الخلقِ مِن مشبه''}} | ||
أصبحتُ منهُ فلكاً حـاوياً | {{ب|''أصبحتُ منهُ فلكاً حـاوياً''|2=''يـدورُ بالحكم عـلـی قطبه''}} | ||
لأنّهُ قال لَنـا مُخبراً | {{ب|''لأنّهُ قال لَنـا مُخبراً''|2=''بأنّهُ في العبـدِ فـي قلبه''}} | ||
سبحانَهُ عزَّ و عزّت بِه | {{ب|''سبحانَهُ عزَّ و عزّت بِه''|2=''أنفسُنا و الكُلُّ مـنهُ بِه''}}{{پایان شعر}} | ||
<ref>ر.ک: همان، ص162</ref>. | |||
او در دیوان اشعارش، همانند شـاعرانی نـیست که به چیزهایی افتخار کند و تـنها جـوانب مثبت خـویش را عـرضه کـند و به رخ دیگران بکشد، بـلکه هنر او در این است که راز و رمز موفقیت و به والایی گراییدن و قدسی شدن را عرضه میکند و هرگز در پی آن نـیست کـه خود باشد و دیگران نباشند<ref>همان، ص169</ref>. | او در دیوان اشعارش، همانند شـاعرانی نـیست که به چیزهایی افتخار کند و تـنها جـوانب مثبت خـویش را عـرضه کـند و به رخ دیگران بکشد، بـلکه هنر او در این است که راز و رمز موفقیت و به والایی گراییدن و قدسی شدن را عرضه میکند و هرگز در پی آن نـیست کـه خود باشد و دیگران نباشند<ref>همان، ص169</ref>. | ||
خط ۹۶: | خط ۱۰۰: | ||
== وابستهها == | == وابستهها == | ||
[[رده:کتابشناسی]] | |||
[[زبان شناسی، علم زبان]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات شرقی]] | |||
[[رده:زیان و ادبیات عربی]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش