۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
دربارۀ تعریف عرفان (تصوف/ درویشی) و خاستگاه آن در فرهنگهای گوناگون و نسبت آن با دیگر روشهای شناخت مانند فلسفه، علم و الهیات و .... سخنهای متنوع و گاه متضاد بسیار گفتهاند و معرکهای از دیدگاهها برپاست. آنچه در میان این دیدگاهها مشترک مینماید این نکته است که عرفان، تعریفهای عام و خاص و بخشهای نظری و عملی دارد که در پیوند با همدیگرند. | دربارۀ تعریف عرفان (تصوف/ درویشی) و خاستگاه آن در فرهنگهای گوناگون و نسبت آن با دیگر روشهای شناخت مانند فلسفه، علم و الهیات و.... سخنهای متنوع و گاه متضاد بسیار گفتهاند و معرکهای از دیدگاهها برپاست. آنچه در میان این دیدگاهها مشترک مینماید این نکته است که عرفان، تعریفهای عام و خاص و بخشهای نظری و عملی دارد که در پیوند با همدیگرند. | ||
هرگاه بحثی دربارۀ عرفان ایرانی ـ اسلامی پیش میآید، نام [[شمس تبریزی، محمد|شمس تبریزی]] و [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] به عنوان بنیانگذاران مکتب قونیه در میان آورده میشود. متأسفانه جز از آنچه خود شمس در «مقالات» نقل کرده، کسی خبری دربارۀ چگونگی زندگی او قبل از آمدن به قونیه ندارد. گفتارها و نوشتارهایی که مخالفان (نه نقادان اخلاقی) او بر زبان رانده و نگاشتهاند، بیانگر آن است که با وجود انگیزههای رنگارنگی که این گویندگان و نویسندگان داشته و دارند، جملگی به خیال خود کوشیدهاند تا آشکار سازند او فردی بیسواد، مالدوست، خودستا و قاتلی .... بیش نبوده است. او به زعم آنها، شیادی بوده که [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] را بازیچۀ خویش ساخته و پیر بلخ متوجه زشتیهای رفتاری و گفتاری [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] نبوده است. متأسفانه این تاختنهای ناآگاهانه و ناجوانمردانه و مغرضانه، ریشه در بافتههای خیالی کسانی دارد که دربارۀ چندوچون زیست عارفان و جهانبینی عرفانی، اطلاعات و تجربۀ اندکی دارند. | هرگاه بحثی دربارۀ عرفان ایرانی ـ اسلامی پیش میآید، نام [[شمس تبریزی، محمد|شمس تبریزی]] و [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] به عنوان بنیانگذاران مکتب قونیه در میان آورده میشود. متأسفانه جز از آنچه خود شمس در «مقالات» نقل کرده، کسی خبری دربارۀ چگونگی زندگی او قبل از آمدن به قونیه ندارد. گفتارها و نوشتارهایی که مخالفان (نه نقادان اخلاقی) او بر زبان رانده و نگاشتهاند، بیانگر آن است که با وجود انگیزههای رنگارنگی که این گویندگان و نویسندگان داشته و دارند، جملگی به خیال خود کوشیدهاند تا آشکار سازند او فردی بیسواد، مالدوست، خودستا و قاتلی.... بیش نبوده است. او به زعم آنها، شیادی بوده که [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] را بازیچۀ خویش ساخته و پیر بلخ متوجه زشتیهای رفتاری و گفتاری [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] نبوده است. متأسفانه این تاختنهای ناآگاهانه و ناجوانمردانه و مغرضانه، ریشه در بافتههای خیالی کسانی دارد که دربارۀ چندوچون زیست عارفان و جهانبینی عرفانی، اطلاعات و تجربۀ اندکی دارند. | ||
هدف اصلی این کتاب تشریح چندوچون زندگی شمس و مولانا و شرح سخنان آنان نیست، بلکه هدف این کتاب بررسی اتهامات به [[شمس تبریزی، محمد|شمس]]، پاسخدهی و تأملانگیزی برای کسانی است که میخواهند از حجاب موهومات و شایعات غیرمستند و حاشیهای بگذرند و به شمسی برسند که میتوان از او فرهنگ نویی برای زندگی خود بیاموزند. | هدف اصلی این کتاب تشریح چندوچون زندگی شمس و مولانا و شرح سخنان آنان نیست، بلکه هدف این کتاب بررسی اتهامات به [[شمس تبریزی، محمد|شمس]]، پاسخدهی و تأملانگیزی برای کسانی است که میخواهند از حجاب موهومات و شایعات غیرمستند و حاشیهای بگذرند و به شمسی برسند که میتوان از او فرهنگ نویی برای زندگی خود بیاموزند. | ||