لطائف أخبار الأول فيمن تصرف في مصر من أرباب الدول: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' )' به ')'
جز (جایگزینی متن - 'زمخشرى' به 'زمخشرى ')
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')')
خط ۴۷: خط ۴۷:




«كتاب لطائف اخبار الاول فيمن تصرف فى مصر من ارباب الدول» اثر محمد بن عبدالمعطى بن ابى الفتح بن احمد بن عبدالغنى بن على اسحاقى ( متوفاى 1032 ق ) مى‌باشد.
«كتاب لطائف اخبار الاول فيمن تصرف فى مصر من ارباب الدول» اثر محمد بن عبدالمعطى بن ابى الفتح بن احمد بن عبدالغنى بن على اسحاقى ( متوفاى 1032 ق) مى‌باشد.


مورخان مسلمان در تدوين و تنظيم متون تاريخى شيوه‌هاى گوناگونى از قبيل حديثى خبرى، طبقاتى و تبار شناختى در پيش گرفته‌اند. يكى ديگر از اين شيوه‌ها، تاريخ‌نگارى محلّى است. در جهان اسلام تاريخ‌هاى محلّى بسيارى با صبغه علمى و دينى يا سياسى تدوين شده است. اين كتب معمولاً مشتمل است بر پيش گفتارى درباره تاريخ احداث شهر و فتح آن به دست مسلمانان رواياتى در فضيلت شهر، محله‌ها و تاسيسات شهر در پيش و پس از اسلام؛ ولى به تدريج تاريخ‌هاى محلّى جنبه عام يافت و علاوه بر تراجم رجال حديث و روايت، تراجم ديگر بزرگان و مشاهير را نيز در برگرفت كه آن نوعى تاريخ‌هاى وقايع نگاشتى، مبتنى بر دوران حكومت خلفاء و سلاطين مى‌باشد. در تاريخ‌هاى دودمانى كه پس از زوال قدرت مركزى خلافت اسلامى تاليف شد، دوران حكومت حاكمان به عنوان تنها اصل تنظيم مطالب به كار رفت. اثر حاضر هم به اين شيوه تدوين شده است. اين اثر ضمن مراعات ترتيب حكومت حاكمان به شيوه فرهنگنامه‌اى تدوين شده و سراسر كتاب به شرح حال حاكمان و سلاطين كه از زمان فتح اسلامى تا 1031 ق در مصر روزگار حكومت مصطفى اوّل كه تقريباً زمان فوت مؤلف مى‌باشد، مى پردازد. در شرح شخصيت‌ها به اجمال سخن گفته شده و بطور كامل به شرح احوال آنان پرداخته نشده و بيشتر به ذكر زمان خلافت، مدت حكومت و بعضى از حوادث تاريخى كه در زمان حكومت آن‌ها به وقوع پيوسته كه شامل موضوعات مختلفى از جمله ادبى، جغرافيايى، اجتماعى و... مى‌باشند، مى پردازد و در پايان اثرى كه آن حادثه برجاى گذاشته و خواننده از آن مى‌تواند، بهره بردارى نمايد، با لفظ «فائده» مى‌آيد و در مواردى هم ذكرى از طرائف و عجائب و نصايح در اثر ديده مى‌شود.
مورخان مسلمان در تدوين و تنظيم متون تاريخى شيوه‌هاى گوناگونى از قبيل حديثى خبرى، طبقاتى و تبار شناختى در پيش گرفته‌اند. يكى ديگر از اين شيوه‌ها، تاريخ‌نگارى محلّى است. در جهان اسلام تاريخ‌هاى محلّى بسيارى با صبغه علمى و دينى يا سياسى تدوين شده است. اين كتب معمولاً مشتمل است بر پيش گفتارى درباره تاريخ احداث شهر و فتح آن به دست مسلمانان رواياتى در فضيلت شهر، محله‌ها و تاسيسات شهر در پيش و پس از اسلام؛ ولى به تدريج تاريخ‌هاى محلّى جنبه عام يافت و علاوه بر تراجم رجال حديث و روايت، تراجم ديگر بزرگان و مشاهير را نيز در برگرفت كه آن نوعى تاريخ‌هاى وقايع نگاشتى، مبتنى بر دوران حكومت خلفاء و سلاطين مى‌باشد. در تاريخ‌هاى دودمانى كه پس از زوال قدرت مركزى خلافت اسلامى تاليف شد، دوران حكومت حاكمان به عنوان تنها اصل تنظيم مطالب به كار رفت. اثر حاضر هم به اين شيوه تدوين شده است. اين اثر ضمن مراعات ترتيب حكومت حاكمان به شيوه فرهنگنامه‌اى تدوين شده و سراسر كتاب به شرح حال حاكمان و سلاطين كه از زمان فتح اسلامى تا 1031 ق در مصر روزگار حكومت مصطفى اوّل كه تقريباً زمان فوت مؤلف مى‌باشد، مى پردازد. در شرح شخصيت‌ها به اجمال سخن گفته شده و بطور كامل به شرح احوال آنان پرداخته نشده و بيشتر به ذكر زمان خلافت، مدت حكومت و بعضى از حوادث تاريخى كه در زمان حكومت آن‌ها به وقوع پيوسته كه شامل موضوعات مختلفى از جمله ادبى، جغرافيايى، اجتماعى و... مى‌باشند، مى پردازد و در پايان اثرى كه آن حادثه برجاى گذاشته و خواننده از آن مى‌تواند، بهره بردارى نمايد، با لفظ «فائده» مى‌آيد و در مواردى هم ذكرى از طرائف و عجائب و نصايح در اثر ديده مى‌شود.
خط ۶۶: خط ۶۶:
اثر را مقدّمه‌اى است، مفصّل ( 36 صفحه) شامل آيات وارده در فضائل مصر كه در قرآن در 28 موضع بطور مستقيم و غير مستقيم به آن اشاره شده و اخبار وارده در فضايل آن در احاديث نبوى و فتح آن به دست سپاه اسلام، زندگى‌نامه پيامبران عليهم‌السلام از جمله آدم، شيث، ادريس، نوح، هود، ابراهيم خليل، لوط، اسماعيل و... عليهم السلام.
اثر را مقدّمه‌اى است، مفصّل ( 36 صفحه) شامل آيات وارده در فضائل مصر كه در قرآن در 28 موضع بطور مستقيم و غير مستقيم به آن اشاره شده و اخبار وارده در فضايل آن در احاديث نبوى و فتح آن به دست سپاه اسلام، زندگى‌نامه پيامبران عليهم‌السلام از جمله آدم، شيث، ادريس، نوح، هود، ابراهيم خليل، لوط، اسماعيل و... عليهم السلام.


باب اوّل پس از آن كه رسول اكرم(ص) در سال يازدهم هجرى به ملاء اعلى پيوست، ابوبكر به عنوان يكى از اصحاب آن بزرگوار به جانشينى و حكومت بر مسلمانان به عنوان خليفه دست يافت. پس از او، به ترتيب عمر، عثمان و آنگاه حضرت اميرالمومنين (ع) خلافت را در دست گرفتند. اين چهار تن به خلفاى راشدين مشهور و معروفند. پس از شهادت على بن ابى طالب(ع) (40هجرى) گروهى از مسلمين با امام حسن(ع) به عنوان خليفه بيعت نمودند. باب اوّل به معرفى اين خلفاء پنج گانه پرداخته است و اين معرّفى شامل اسم و نسب كامل، تاريخ شروع خلافت، ذكر گوشه‌اى از فضائل آنان از طريق روايات، ذكر بعضى از حوادث دوران خلافت، و ذكر علل و تاريخ فوت آنان مى‌باشد. مؤلف در اثر ( در قسمت ذكر فضائل حضرت) به ذكر مناجاتى از حضرت على(ع) از طريق روايتى كه آنرا ذكر نموده است، پرداخته است. ( 98 90 )
باب اوّل پس از آن كه رسول اكرم(ص) در سال يازدهم هجرى به ملاء اعلى پيوست، ابوبكر به عنوان يكى از اصحاب آن بزرگوار به جانشينى و حكومت بر مسلمانان به عنوان خليفه دست يافت. پس از او، به ترتيب عمر، عثمان و آنگاه حضرت اميرالمومنين (ع) خلافت را در دست گرفتند. اين چهار تن به خلفاى راشدين مشهور و معروفند. پس از شهادت على بن ابى طالب(ع) (40هجرى) گروهى از مسلمين با امام حسن(ع) به عنوان خليفه بيعت نمودند. باب اوّل به معرفى اين خلفاء پنج گانه پرداخته است و اين معرّفى شامل اسم و نسب كامل، تاريخ شروع خلافت، ذكر گوشه‌اى از فضائل آنان از طريق روايات، ذكر بعضى از حوادث دوران خلافت، و ذكر علل و تاريخ فوت آنان مى‌باشد. مؤلف در اثر ( در قسمت ذكر فضائل حضرت) به ذكر مناجاتى از حضرت على(ع) از طريق روايتى كه آنرا ذكر نموده است، پرداخته است. ( 98 90)


باب دوم به دوران حكومت بنى‌اميّه مى‌پردازد. در سال 41هجرى، حسن بن على(ع) با معاويه صلح كرد و خلافت را با شرايطى به معاويه پسر ابوسفيان واگذارد. معاويه خلافت را پس از خود به فرزندش يزيد واگذارد و به اين ترتيب دولت امويان پاى گرفت. سلسله بنى‌اميّه را چهارده خليفه و مركز و پايتخت حكومت آن در دمشق قرار داشت. حكومت امويان مدّت 92 سال به طول انجاميد ( 132 42 هجرى). اين باب به ذكر نام اين چهارده خليفه اموى بطور جداگانه مى‌پردازد و شامل اسم و نسب، تاريخ شروع، مدّت خلافت، ذكر بعضى از اقدامات دوران خلافت آنان مى‌باشد.
باب دوم به دوران حكومت بنى‌اميّه مى‌پردازد. در سال 41هجرى، حسن بن على(ع) با معاويه صلح كرد و خلافت را با شرايطى به معاويه پسر ابوسفيان واگذارد. معاويه خلافت را پس از خود به فرزندش يزيد واگذارد و به اين ترتيب دولت امويان پاى گرفت. سلسله بنى‌اميّه را چهارده خليفه و مركز و پايتخت حكومت آن در دمشق قرار داشت. حكومت امويان مدّت 92 سال به طول انجاميد ( 132 42 هجرى). اين باب به ذكر نام اين چهارده خليفه اموى بطور جداگانه مى‌پردازد و شامل اسم و نسب، تاريخ شروع، مدّت خلافت، ذكر بعضى از اقدامات دوران خلافت آنان مى‌باشد.
خط ۸۴: خط ۸۴:
باب ششم به بررسى حكومت ايوبيان كه با حكمرانى «صلاح‌الدين ايوبى» بنيان‌گذار اين سلسله در مصر، به دنبال مرگ «عاضد» آخرين خليفه فاطمى در 467 ق آغاز شد و با مرگ «توران شاه بن ايوب» آخرين حكمران ايوبى مصر در 648 ق كه سرآغاز حكمرانى مماليك به شمار مى‌رود، خاتمه يافت. اين سلسله منسوب به «ايوب بن شادى»، پدر صلاح الدين ايوبى مى‌باشند.
باب ششم به بررسى حكومت ايوبيان كه با حكمرانى «صلاح‌الدين ايوبى» بنيان‌گذار اين سلسله در مصر، به دنبال مرگ «عاضد» آخرين خليفه فاطمى در 467 ق آغاز شد و با مرگ «توران شاه بن ايوب» آخرين حكمران ايوبى مصر در 648 ق كه سرآغاز حكمرانى مماليك به شمار مى‌رود، خاتمه يافت. اين سلسله منسوب به «ايوب بن شادى»، پدر صلاح الدين ايوبى مى‌باشند.


مهم‌ترين مشغله صلاح‌الدين، پيكار با صليبيان و راندن آنها از سرزمين‌هاى اسلامى بود و او توانست بخش مهمى از متصرفات آنها را باز پس گيرد و به ويژه قدس را ( بيت المقدس) در 583 ق از چنگ فرنگان كه 91 سال بر آن تسلّط داشتند، بيرون آورد. پس از مرگ صلاح‌الدين ( 589ق)، فرزند ارشدش «افضل» حاكم شام و «عزيز» فرزند ديگر او، حكومت مصر را در دست گرفتند. پس از او «سيف‌الدين عادل» و بعد از مرگ او، «كامل» فرزندش ( 615 ق) جانشين او شد. در اين سال‌ها اختلافات داخلى ايوبيان كار را بدان جا كشانيد كه دوباره صليبيان بر بيت المقدس مسلط شدند. ديگر حكمران ايوبى بعد از عادل، صالح ايوب است. او توانست دمشق را تصرف و اوضاع را آرام كند و حتى بيت‌المقدس را گرفت. اين تصرف، هجوم صليبى‌ها را بدنبال داشت. «صالح ايوب» در اثناى همين جنگ كه به جنگ هفتم صليبى معروف است، درگذشت ( 647 ق ). بعد از او فرزندش، تورانشاه بر تخت نشست. او صليبيان را به سختى شكست داد. اما خود در 648 ق به قتل رسيد و مرگ او پايان دولت ايوبى محسوب مى‌شود.
مهم‌ترين مشغله صلاح‌الدين، پيكار با صليبيان و راندن آنها از سرزمين‌هاى اسلامى بود و او توانست بخش مهمى از متصرفات آنها را باز پس گيرد و به ويژه قدس را ( بيت المقدس) در 583 ق از چنگ فرنگان كه 91 سال بر آن تسلّط داشتند، بيرون آورد. پس از مرگ صلاح‌الدين ( 589ق)، فرزند ارشدش «افضل» حاكم شام و «عزيز» فرزند ديگر او، حكومت مصر را در دست گرفتند. پس از او «سيف‌الدين عادل» و بعد از مرگ او، «كامل» فرزندش ( 615 ق) جانشين او شد. در اين سال‌ها اختلافات داخلى ايوبيان كار را بدان جا كشانيد كه دوباره صليبيان بر بيت المقدس مسلط شدند. ديگر حكمران ايوبى بعد از عادل، صالح ايوب است. او توانست دمشق را تصرف و اوضاع را آرام كند و حتى بيت‌المقدس را گرفت. اين تصرف، هجوم صليبى‌ها را بدنبال داشت. «صالح ايوب» در اثناى همين جنگ كه به جنگ هفتم صليبى معروف است، درگذشت ( 647 ق). بعد از او فرزندش، تورانشاه بر تخت نشست. او صليبيان را به سختى شكست داد. اما خود در 648 ق به قتل رسيد و مرگ او پايان دولت ايوبى محسوب مى‌شود.


باب هفتم به بررسى حكومت «مماليك بحرى» كه با حكمرانى «ابيك تركمانى» به سال 648 ق آغاز شده، مى‌پردازد.
باب هفتم به بررسى حكومت «مماليك بحرى» كه با حكمرانى «ابيك تركمانى» به سال 648 ق آغاز شده، مى‌پردازد.
خط ۹۸: خط ۹۸:
اوّلين سلطان چركسى، «الظاهر برقوق» نام داشت كه از سال 784 ق تا 791 ق حكومت نمود. سپس يك سلطان ترك به نام «حاجى دوم» ملقب به منصور ناصرالدين به مدّت يك سال حكومت كرد؛ ولى «برقوق» مجدداً در 792 ق به سلطنت دست يافت و تا 801 ق كه فوت نمود، در اين مقام باقى ماند. بعد از او پسرش «ملك ناصر» به حكومت رسيد. اين سلسله به مدّت 121 سال بر مصر حكومت نمودند كه تعداد حكّام اين سلسله 22 نفر مى‌باشند كه اولين آن‌ها «برقوق» و با مرگ «طومان باى» كه آخرين حكمران مماليك چركسى مى‌باشد و سرآغاز حكمرانى عثمانى‌ها به شمار مى‌رود، خاتمه يافت.
اوّلين سلطان چركسى، «الظاهر برقوق» نام داشت كه از سال 784 ق تا 791 ق حكومت نمود. سپس يك سلطان ترك به نام «حاجى دوم» ملقب به منصور ناصرالدين به مدّت يك سال حكومت كرد؛ ولى «برقوق» مجدداً در 792 ق به سلطنت دست يافت و تا 801 ق كه فوت نمود، در اين مقام باقى ماند. بعد از او پسرش «ملك ناصر» به حكومت رسيد. اين سلسله به مدّت 121 سال بر مصر حكومت نمودند كه تعداد حكّام اين سلسله 22 نفر مى‌باشند كه اولين آن‌ها «برقوق» و با مرگ «طومان باى» كه آخرين حكمران مماليك چركسى مى‌باشد و سرآغاز حكمرانى عثمانى‌ها به شمار مى‌رود، خاتمه يافت.


باب نهم به بررسى حكومت عثمانى با حكمرانى «عثمان الغازى» بنيان‌گذار سلسله عثمانى به دنبال مرگ پدرش ارطغرل در سال 699 ق آغاز شد، مى‌پردازد. امير «عثمان» با روحيه نظامى‌گرى كه در او وجود داشت، توانست به سرعت ترقى كرده و سرزمين خود را به مرور به امپراطورى بزرگى تبديل كند كه سرزمين‌هاى متعلق به آن در آسيا، اروپا و آفريقا قرار داشت. او به مدت 26 سال حكومت كرد و دولت او نقش قابل توجهى در نشر اسلام در اروپا و دفاع از مسلمانان در قبال دولت‌هاى صليبى بر عهده داشت تا اين كه در 725 ق فوت نمود. پس از عثمان، فرزند بزرگش «اورخان» 726 ق بر تخت امارت عثمانى نشست. او نيز مانند پدرش داراى روحيه جنگى و نظامى بود و به همين خاطر به عمليات جنگى روى آورد و «بروسيا» را فتح و آن را مقرّ و پايتخت سلطنت خود قرار داد. دوران حكومت او، 35 سال به طول انجاميد. ( 761 726 ق ). پس از وى، فرزند دومش «مراد اول» به سلطنت رسيد. او و سپاهيانش به سرزمين‌هاى متعلق به دولت بيزانس حمله كرده و بر شهر «ادرنه» تسلط يافتند. او در بناى مساجد، مدارس و كاروانسراها مى‌كوشيد. او بالاخره با ضربه خنجرى كه به او در ميدان جنگ وارد آمد، همان‌جا كشته شد. سلطنت او 31 سال به طول انجاميد ( 792 761 ق). «بايزيد» پس از درگذشت پدرش «مراد» بر تخت سلطنت جلوس كرد. وى در كار فتوحات كم‌تر از پدرش نبود و در امور نظامى بسيار كوشيد. او با پيروزى سپاه عثمانى در جنگ صليبى ( معروف به نيكوپولس)، سبب استوارى بيش‌تر عثمانى‌ها در بالكان شد. او در راه فتح قسطنطنيه بود كه «تيمور لنگ» در رأس نيروهاى عظيم مغول، به آسياى صغير يورش آورد و «بايزيد» براى مقابله با او عازم گرديد. دو سپاه با يكديگر در آويختند. در اين جنگ «تيمور» غلبه كرد و «بايزيد» به اسارت وى در آمد و بعد از مدّتى درگذشت. او 16 سال حكومت نمود. بعد از اين، اختلاف ميان فرزندان بايزيد براى تصرف تخت شاهى به مدّت ده سال به درازا كشيد و در نهايت با روى كار آمدن «سلطان محمد» پايان گرفت. وى به سلطان محمد اول شهرت يافت. آغاز حكومت او به سال 816 ق مى‌باشد.
باب نهم به بررسى حكومت عثمانى با حكمرانى «عثمان الغازى» بنيان‌گذار سلسله عثمانى به دنبال مرگ پدرش ارطغرل در سال 699 ق آغاز شد، مى‌پردازد. امير «عثمان» با روحيه نظامى‌گرى كه در او وجود داشت، توانست به سرعت ترقى كرده و سرزمين خود را به مرور به امپراطورى بزرگى تبديل كند كه سرزمين‌هاى متعلق به آن در آسيا، اروپا و آفريقا قرار داشت. او به مدت 26 سال حكومت كرد و دولت او نقش قابل توجهى در نشر اسلام در اروپا و دفاع از مسلمانان در قبال دولت‌هاى صليبى بر عهده داشت تا اين كه در 725 ق فوت نمود. پس از عثمان، فرزند بزرگش «اورخان» 726 ق بر تخت امارت عثمانى نشست. او نيز مانند پدرش داراى روحيه جنگى و نظامى بود و به همين خاطر به عمليات جنگى روى آورد و «بروسيا» را فتح و آن را مقرّ و پايتخت سلطنت خود قرار داد. دوران حكومت او، 35 سال به طول انجاميد. ( 761 726 ق). پس از وى، فرزند دومش «مراد اول» به سلطنت رسيد. او و سپاهيانش به سرزمين‌هاى متعلق به دولت بيزانس حمله كرده و بر شهر «ادرنه» تسلط يافتند. او در بناى مساجد، مدارس و كاروانسراها مى‌كوشيد. او بالاخره با ضربه خنجرى كه به او در ميدان جنگ وارد آمد، همان‌جا كشته شد. سلطنت او 31 سال به طول انجاميد ( 792 761 ق). «بايزيد» پس از درگذشت پدرش «مراد» بر تخت سلطنت جلوس كرد. وى در كار فتوحات كم‌تر از پدرش نبود و در امور نظامى بسيار كوشيد. او با پيروزى سپاه عثمانى در جنگ صليبى ( معروف به نيكوپولس)، سبب استوارى بيش‌تر عثمانى‌ها در بالكان شد. او در راه فتح قسطنطنيه بود كه «تيمور لنگ» در رأس نيروهاى عظيم مغول، به آسياى صغير يورش آورد و «بايزيد» براى مقابله با او عازم گرديد. دو سپاه با يكديگر در آويختند. در اين جنگ «تيمور» غلبه كرد و «بايزيد» به اسارت وى در آمد و بعد از مدّتى درگذشت. او 16 سال حكومت نمود. بعد از اين، اختلاف ميان فرزندان بايزيد براى تصرف تخت شاهى به مدّت ده سال به درازا كشيد و در نهايت با روى كار آمدن «سلطان محمد» پايان گرفت. وى به سلطان محمد اول شهرت يافت. آغاز حكومت او به سال 816 ق مى‌باشد.


«سلطان محمد اوّل» فردى شجاع و نيرومند بود و براى گسترش قلمرو و جغرافيايى دولت عثمانى، چه در اورپا و چه در ساير نقاط ديگر تلاش‌هاى بسيار نمود و زمانى كه فرزندش «مراد دوّم» در 825 به تخت نشست، بلافاصله حمله به اروپا آغاز شد. «مراد دوّم» توانست سرزمين‌هاى زيادى از جمله آلبانى، صربستان و شهر سالونيك را به تصرف در آورد. چند سالى پس از اين پيروزى‌ها، «مراد دوم» در 856 ق درگذشت و فرزندش «محمد» به نام «سلطان محمد دوم» به سلطنت رسيد. نام سلطنت محمد با حادثه‌اى بزرگ؛ يعنى فتح قسطنطنيه (857ق) پيوند خورده است. بعد از مرگ سلطان محمد 886 ق، «سلطان بايزيد دوم» برجاى او نشست. وى در ايجاد بناهاى عمومى و كارهاى خير فعاليت چشم‌گيرى داشت. او به مدّت 32 سال حكومت نمود. بعد از «بايزيد دوم»، سلطان سليم اول ( 926 918 ق) به حكومت رسيد. سلطنت وى مصادف با روى كار آمدن دولت صفوى در ايران بود. وى در طول حكومت خود با صفويان (920 ق) و مماليك (923 ق) وارد جنگ و بر هر دو پيروز شد. بعد از او، پسرش سلطان سليمان (قانونى) عهده‌دار خلافت شد. (974 926 ق ) و در دوره وى دولت عثمانى به اوج قدرت و گستردگى خود رسيد. او در جنگ‌هاى بسيار شركت جست كه ليست نام اين غزوات و تاريخ آنها ( 13 مورد) در اثر آمده است. ( ص 315). بعد از وى سلطان سليمان دوم ( 982 974 ق )، سلطان مراد سوم (1003 982 ق )، سلطان محمد سوم ( 1012 1003 ق )، سلطان احمد اول( 1027 1012 ق )، سلطان مصطفى اوّل بيش از سه ماه حكومت او طول نكشيد، سلطان عثمان دوم ( 1013 1027 ق ) و مجدداّ سلطان مصطفى اوّل در 1031 ق به سلطنت رسيد و اين درست زمانى است كه مؤلف مشغول نگارش اثر خود بوده است. به همين دليل در اين دوران، مؤلف تمام مشاهدات و اطلاعات خود را با دقّت و تفصيل بيشترى ذكر مى‌كند و در آخر براى سلطنت و دوام آن دعا مى‌نمايند. ( ص 323 ).
«سلطان محمد اوّل» فردى شجاع و نيرومند بود و براى گسترش قلمرو و جغرافيايى دولت عثمانى، چه در اورپا و چه در ساير نقاط ديگر تلاش‌هاى بسيار نمود و زمانى كه فرزندش «مراد دوّم» در 825 به تخت نشست، بلافاصله حمله به اروپا آغاز شد. «مراد دوّم» توانست سرزمين‌هاى زيادى از جمله آلبانى، صربستان و شهر سالونيك را به تصرف در آورد. چند سالى پس از اين پيروزى‌ها، «مراد دوم» در 856 ق درگذشت و فرزندش «محمد» به نام «سلطان محمد دوم» به سلطنت رسيد. نام سلطنت محمد با حادثه‌اى بزرگ؛ يعنى فتح قسطنطنيه (857ق) پيوند خورده است. بعد از مرگ سلطان محمد 886 ق، «سلطان بايزيد دوم» برجاى او نشست. وى در ايجاد بناهاى عمومى و كارهاى خير فعاليت چشم‌گيرى داشت. او به مدّت 32 سال حكومت نمود. بعد از «بايزيد دوم»، سلطان سليم اول ( 926 918 ق) به حكومت رسيد. سلطنت وى مصادف با روى كار آمدن دولت صفوى در ايران بود. وى در طول حكومت خود با صفويان (920 ق) و مماليك (923 ق) وارد جنگ و بر هر دو پيروز شد. بعد از او، پسرش سلطان سليمان (قانونى) عهده‌دار خلافت شد. (974 926 ق) و در دوره وى دولت عثمانى به اوج قدرت و گستردگى خود رسيد. او در جنگ‌هاى بسيار شركت جست كه ليست نام اين غزوات و تاريخ آنها ( 13 مورد) در اثر آمده است. ( ص 315). بعد از وى سلطان سليمان دوم ( 982 974 ق)، سلطان مراد سوم (1003 982 ق)، سلطان محمد سوم ( 1012 1003 ق)، سلطان احمد اول( 1027 1012 ق)، سلطان مصطفى اوّل بيش از سه ماه حكومت او طول نكشيد، سلطان عثمان دوم ( 1013 1027 ق) و مجدداّ سلطان مصطفى اوّل در 1031 ق به سلطنت رسيد و اين درست زمانى است كه مؤلف مشغول نگارش اثر خود بوده است. به همين دليل در اين دوران، مؤلف تمام مشاهدات و اطلاعات خود را با دقّت و تفصيل بيشترى ذكر مى‌كند و در آخر براى سلطنت و دوام آن دعا مى‌نمايند. ( ص 323).


باب دهم به ذكر وزرايى كه از طرف دولت عثمانى براى اداره مصر منسوب شده‌اند،مى‌پردازد كه مى‌توان از مصطفى پاشا ( 927 ق )، جزل پاشا ( 929ق)، احمد پاشا( 930 ق )، ابراهيم پاشا( 931 ق )، خسرو پاشا( 941 ق ) و تعداد زياد ديگرى كه آخرين آنها «ابراهيم پاشا سلحدار» ( 1031ق ) مى‌باشد كه در زمان حيات مؤلف است، و ذكر وقايع و اقدامات را آن طور كه خود مشاهده نموده است، بازگو مى‌كند. در اين بخش تاريخ صدارت وزراء، مدت و اخبار آنها را ذكر مى‌كند. خاتمه با رواياتى از پيامبر اكرم(ص) از جمله لابدالناس من امارة برّه او فاجرة شروع مى‌شود و در ادامه مواعظ و نصايح چندى طى چند فايده با استناد رواياتى ذكر مى‌شود. سپس بعضى از آداب و رسوم كه سلاطين و حكّام بايد آنها را در ادراه امور كشور به كار ببندند با استناد آيات قرآنى، روايات و كلام حكماء ذكر مى‌كند.
باب دهم به ذكر وزرايى كه از طرف دولت عثمانى براى اداره مصر منسوب شده‌اند،مى‌پردازد كه مى‌توان از مصطفى پاشا ( 927 ق)، جزل پاشا ( 929ق)، احمد پاشا( 930 ق)، ابراهيم پاشا( 931 ق)، خسرو پاشا( 941 ق) و تعداد زياد ديگرى كه آخرين آنها «ابراهيم پاشا سلحدار» ( 1031ق) مى‌باشد كه در زمان حيات مؤلف است، و ذكر وقايع و اقدامات را آن طور كه خود مشاهده نموده است، بازگو مى‌كند. در اين بخش تاريخ صدارت وزراء، مدت و اخبار آنها را ذكر مى‌كند. خاتمه با رواياتى از پيامبر اكرم(ص) از جمله لابدالناس من امارة برّه او فاجرة شروع مى‌شود و در ادامه مواعظ و نصايح چندى طى چند فايده با استناد رواياتى ذكر مى‌شود. سپس بعضى از آداب و رسوم كه سلاطين و حكّام بايد آنها را در ادراه امور كشور به كار ببندند با استناد آيات قرآنى، روايات و كلام حكماء ذكر مى‌كند.


==گزارش وضعيّت ==
==گزارش وضعيّت ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش