۱۴۴٬۹۷۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنع' به 'ابن ع') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| (یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
| اساتید = کمالالدین کشمیری، یعقوب کشمیری؛ | | اساتید = کمالالدین کشمیری، یعقوب کشمیری؛ | ||
| مشایخ = بهلول بدخشی، خواجه محمدباقی بالله، خواجه محمد خواجگی؛ | | مشایخ = بهلول بدخشی، خواجه محمدباقی بالله، خواجه محمد خواجگی؛ | ||
| معاصرین = | | معاصرین =محمدهاشم بدخشانی کشمی، شیخ محمد طاهر لاهوری، اکبرشاه، فیضی، محمد بن فخرالدین رستمداری، حاجی سلطان، جهانگیر شاه؛ | ||
| شاگردان = محمدهاشم کشمی، شیخ بدرالدین؛ | | شاگردان = محمدهاشم کشمی، شیخ بدرالدین؛ | ||
| اجازه اجتهاد از = | | اجازه اجتهاد از = | ||
| خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
==تحصیلات، اساتید، تدریس، تصنیف== | ==تحصیلات، اساتید، تدریس، تصنیف== | ||
تحصیلات مقدماتی را در همان شهر، نزد پدرش که مردی فاضل و عارف مشرب و از مشایخ طریقۀ صابریۀ چشتیه بود، فرا گرفت و گفتهاند که در خردسالی حافظ قرآن شد. در آغاز دوران جوانی برای تکمیل تحصیلات به سیالکوت رفت و در آنجا علوم معقول را از مولانا [[کمالالدین کشمیری]]، و حدیث و فقه را از شیخ یعقوب کشمیری فرا گرفت و از قاضی بهلول بدخشی، شاگرد شیخ عبدالرحمان بن فهد، اجازۀ روایت گرفت و به اشاره و تصویب او به تدریس صحاح سته و کتابهای تفسیر مشغول | تحصیلات مقدماتی را در همان شهر، نزد پدرش که مردی فاضل و عارف مشرب و از مشایخ طریقۀ صابریۀ چشتیه بود، فرا گرفت و گفتهاند که در خردسالی حافظ قرآن شد. در آغاز دوران جوانی برای تکمیل تحصیلات به سیالکوت رفت و در آنجا علوم معقول را از مولانا [[کمالالدین کشمیری]]، و حدیث و فقه را از شیخ یعقوب کشمیری فرا گرفت و از قاضی بهلول بدخشی، شاگرد شیخ عبدالرحمان بن فهد، اجازۀ روایت گرفت و به اشاره و تصویب او به تدریس صحاح سته و کتابهای تفسیر مشغول شدو در ضمن تدریس علوم، برخی رسالات نیز به زبان فارسی و عربی تصنیف کرد. | ||
دربارۀ سیاست دینی اکبرشاه و «دین الهی» او بسیار سخن گفتهاند. انگیزۀ بدعتگذاری و دینسازی او هرچه بوده باشد ـ خواه غرور و خیالپردازیهای جاهلانه، خواه احساس نیاز به ایجاد تفاهم مشترک و وحدت و توافق میان کیشها و گروههای مختلف و رفع تفرقهها و خصومتها در قلمرو حکومت خود ـ به هر حال اغلب اقدامات او در این راستا با اصول شریعت اسلام مغایر به نظر میرسید و موجب اعتراض و آزردگی فقها و متشرعان شده بود. | دربارۀ سیاست دینی اکبرشاه و «دین الهی» او بسیار سخن گفتهاند. انگیزۀ بدعتگذاری و دینسازی او هرچه بوده باشد ـ خواه غرور و خیالپردازیهای جاهلانه، خواه احساس نیاز به ایجاد تفاهم مشترک و وحدت و توافق میان کیشها و گروههای مختلف و رفع تفرقهها و خصومتها در قلمرو حکومت خود ـ به هر حال اغلب اقدامات او در این راستا با اصول شریعت اسلام مغایر به نظر میرسید و موجب اعتراض و آزردگی فقها و متشرعان شده بود. | ||
در این احوال، محیط پرجنبوجوش و پر گفتوگوی اگره و گرمی بازار مباحثات دینی و علمی، شیخ احمد جوان را به سوی خود جلب کرد. اینکه فریدمان گفته است که وی به سبب فضل و دانشش به دربار اکبرشاه دعوت شد و در مدت نامعلوم اقامت خود در آنجا، ابوالفضل را در کارهای ادبی او یاری میکرد، درست به نظر نمیرسد. شیخ احمد در اگره، با آنکه جوانی کم سن و سال بود، ظاهراً به معرفی استادش شیخ یعقوب | در این احوال، محیط پرجنبوجوش و پر گفتوگوی اگره و گرمی بازار مباحثات دینی و علمی، شیخ احمد جوان را به سوی خود جلب کرد. اینکه فریدمان گفته است که وی به سبب فضل و دانشش به دربار اکبرشاه دعوت شد و در مدت نامعلوم اقامت خود در آنجا، ابوالفضل را در کارهای ادبی او یاری میکرد، درست به نظر نمیرسد. شیخ احمد در اگره، با آنکه جوانی کم سن و سال بود، ظاهراً به معرفی استادش شیخ یعقوب کشمیریبه مجالسی که در خانۀ ابوالفضل و فیضی تشکیل میشد، راه یافت. فیضی در آن اوقات به نوشتن تفسیر سواطع الالهام به زبان عربی - که از آغاز تا انجام آن همۀ کلمات به حروف بینقطه است - مشغول بود. | ||
شیخ احمد در این ایام دو رساله تصنیف کرد: یکی به نام اثبات النبوة، به زبان عربی و شدیداً متأثر از المنقذ من الضلال غزالی که در آن به تلویح و تصریح، عقاید و اعمال اکبرشاه و ابوالفضل را مورد انتقاد قرار داد و به اثبات معنی بعثت و نبوت و خاتمیت و بیان حقیقت معجزات انبیا و مذمت آراء فلاسفه پرداخت. دیگری نوشتهای است به زبان فارسی با عنوان «رساله در رد روافض» که درحقیقت پاسخ به نامهای است که مولانا محمد بن فخرالدین رستمداری معروف به مشکِّک، از علمای مشهد مقدس در جواب به فتوای علمای ماوراءالنهر نوشته بود. | شیخ احمد در این ایام دو رساله تصنیف کرد: یکی به نام اثبات النبوة، به زبان عربی و شدیداً متأثر از المنقذ من الضلال غزالی که در آن به تلویح و تصریح، عقاید و اعمال اکبرشاه و ابوالفضل را مورد انتقاد قرار داد و به اثبات معنی بعثت و نبوت و خاتمیت و بیان حقیقت معجزات انبیا و مذمت آراء فلاسفه پرداخت. دیگری نوشتهای است به زبان فارسی با عنوان «رساله در رد روافض» که درحقیقت پاسخ به نامهای است که مولانا محمد بن فخرالدین رستمداری معروف به مشکِّک، از علمای مشهد مقدس در جواب به فتوای علمای ماوراءالنهر نوشته بود. | ||
| خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
اساس طریقۀ نقشبندی کلاً التزام شریعت و پیروی سنت بوده است و تصوف شیخ احمد نیز بر همین اساس استوار بود. از اینروی او برخلاف صوفیۀ چشتیه و طریقههای دیگر، با سماع و احوال وجدآمیز آن مخالف بود و در اینگونه مجالس حاضر نمیشد. تحصیل علوم دینی را بر سلوک طریقت مقدم میدانست و مریدان خود را به تحصیل فقه و حدیث و تفسیر ترغیب میکرد. | اساس طریقۀ نقشبندی کلاً التزام شریعت و پیروی سنت بوده است و تصوف شیخ احمد نیز بر همین اساس استوار بود. از اینروی او برخلاف صوفیۀ چشتیه و طریقههای دیگر، با سماع و احوال وجدآمیز آن مخالف بود و در اینگونه مجالس حاضر نمیشد. تحصیل علوم دینی را بر سلوک طریقت مقدم میدانست و مریدان خود را به تحصیل فقه و حدیث و تفسیر ترغیب میکرد. | ||
علم از نظرگاه او تنها علوم شرعی بود و علوم دیگر را که به کار آخرت نمیآیند، چون ریاضیات، نجوم، منطق و فلسفه، همه را علوم دنیوی و از «لاطائلات» میشمرد. | علم از نظرگاه او تنها علوم شرعی بود و علوم دیگر را که به کار آخرت نمیآیند، چون ریاضیات، نجوم، منطق و فلسفه، همه را علوم دنیوی و از «لاطائلات» میشمرد. | ||
=شیخ احمد و آراء محییالدین | =شیخ احمد و آراء محییالدین ابن عربی= | ||
در روزگار او جریان غالب و حاکم بر افکار و انظار اهل عرفان آراء [[ابن عربی، محمد بن علی|محییالدین ابن عربی]] و نظریۀ وحدت وجود او بود. | در روزگار او جریان غالب و حاکم بر افکار و انظار اهل عرفان آراء [[ابن عربی، محمد بن علی|محییالدین ابن عربی]] و نظریۀ وحدت وجود او بود. | ||
| خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
از جهت دیگر، گسترش نظریۀ توحید وجودی ابن عربی نیز، خصوصاً از لحاظ شباهت بسیار نزدیک آن با توحید مطلق مکتب ودانتۀ هندویی ممکن بود که نه تنها به تقریب، بلکه به ترکیب آراء این دو مکتب بینجامد و عرفان اسلامی را دگرگون نماید. این احتمال ظاهراً از نظر شیخ احمد دور نمانده، و موجب دغدغۀ خاطر او شده بود. | از جهت دیگر، گسترش نظریۀ توحید وجودی ابن عربی نیز، خصوصاً از لحاظ شباهت بسیار نزدیک آن با توحید مطلق مکتب ودانتۀ هندویی ممکن بود که نه تنها به تقریب، بلکه به ترکیب آراء این دو مکتب بینجامد و عرفان اسلامی را دگرگون نماید. این احتمال ظاهراً از نظر شیخ احمد دور نمانده، و موجب دغدغۀ خاطر او شده بود. | ||
علاوه بر این، در نظریات عرفانی | علاوه بر این، در نظریات عرفانی ابن عربی، عناصری بود که میتوانست در سالکان نوکار و بسیاری از عارف مسلکان کممایه به سست اعتقادی و بیاعتنایی به احکام و تکالیف شرعی منجر و منتهی شود. | ||
شیخ احمد با آنکه در بسیاری از مکتوبات خوی سعی در رد و انکار عقاید [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] دارد، همواره از او با احترام تمام یاد میکند و او را از «اولیاء مقبولان» میداند و جز به ندرت تعریض یا اشارۀ طعنهآمیز به نام یا آراء و آثار او ندارد، چنانکه در یکی از مکتوبات خود میگوید: «ما را با نصّ کار است نه به فصّ. فتوحات مدنیه ما را از فتوحات مکیه مستغنی ساخته است»، و در جای دیگری با لحنی آرام شکوه میکند: «چه توان کرد؟ در این عرصه شیخ است، قدس سرّه که گاهی با وی جنگ است و گاهی صلح»، و باز در جای دیگر میگوید: «شیخ [محییالدین] چون در میان واجب و ممکن تمییز نمیکند ـ و خود میفرماید لعدم التمییز بینهما ـ اگر واجب را ممکن گوید و ممکن را واجب، باک ندارد، و اگر معذورش فرمایند کمال کرم و عفو است». شیخ احمد حتی گاهی سعی دارد که به نوعی گفتههای ابن عربی را توجیه و آنها را به غلبۀ سکر و «استیلاء حبّ محبوب» حمل نماید و یا «خطای کشفی» بنامد و بگوید که «خطای کشفی حکم خطای اجتهادی دارد که ملامت و عتاب از آن مرفوع است». | شیخ احمد با آنکه در بسیاری از مکتوبات خوی سعی در رد و انکار عقاید [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] دارد، همواره از او با احترام تمام یاد میکند و او را از «اولیاء مقبولان» میداند و جز به ندرت تعریض یا اشارۀ طعنهآمیز به نام یا آراء و آثار او ندارد، چنانکه در یکی از مکتوبات خود میگوید: «ما را با نصّ کار است نه به فصّ. فتوحات مدنیه ما را از فتوحات مکیه مستغنی ساخته است»، و در جای دیگری با لحنی آرام شکوه میکند: «چه توان کرد؟ در این عرصه شیخ است، قدس سرّه که گاهی با وی جنگ است و گاهی صلح»، و باز در جای دیگر میگوید: «شیخ [محییالدین] چون در میان واجب و ممکن تمییز نمیکند ـ و خود میفرماید لعدم التمییز بینهما ـ اگر واجب را ممکن گوید و ممکن را واجب، باک ندارد، و اگر معذورش فرمایند کمال کرم و عفو است». شیخ احمد حتی گاهی سعی دارد که به نوعی گفتههای ابن عربی را توجیه و آنها را به غلبۀ سکر و «استیلاء حبّ محبوب» حمل نماید و یا «خطای کشفی» بنامد و بگوید که «خطای کشفی حکم خطای اجتهادی دارد که ملامت و عتاب از آن مرفوع است». | ||
شیخ احمد نظریۀ توحید وجودی [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را به گونهای که در آن زمان در میان صوفیه مطرح بود، مردود و یکی دانستن حق و خلق را برخلاف عقل و شرع میدانست و در همۀ مکتوبات خود هرجا که مجالی مییافت به تعبیرات گوناگون به رد و انکار این نظریه میپرداخت، اما سخنانی که او خود در برابر این مسأله و دربارۀ نسبت واجب به ممکن یا قدیم به حادث عرضه میکرد، در سراسر مکتوبات او یکسان و یکدست نیست، چنانکه گاهی به دیدگاه توحید وجودی | شیخ احمد نظریۀ توحید وجودی [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را به گونهای که در آن زمان در میان صوفیه مطرح بود، مردود و یکی دانستن حق و خلق را برخلاف عقل و شرع میدانست و در همۀ مکتوبات خود هرجا که مجالی مییافت به تعبیرات گوناگون به رد و انکار این نظریه میپرداخت، اما سخنانی که او خود در برابر این مسأله و دربارۀ نسبت واجب به ممکن یا قدیم به حادث عرضه میکرد، در سراسر مکتوبات او یکسان و یکدست نیست، چنانکه گاهی به دیدگاه توحید وجودی ابن عربی نزدیک میشود و گاهی به توحید الٰهی متشرعان، یا به قول خودش به اعتقاد اهل سنت و جماعت. | ||
وی در مسألۀ ولایت نیز از همان آغاز کار خود با [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] و بسیاری از متصوفه که ولایت را اصل و نبوت را فرع آن میدانستند، مخالف بود | وی در مسألۀ ولایت نیز از همان آغاز کار خود با [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] و بسیاری از متصوفه که ولایت را اصل و نبوت را فرع آن میدانستند، مخالف بود | ||
| خط ۱۸۷: | خط ۱۸۷: | ||
7-تعلیقات العوارف، 8- آداب المریدین 9- مکاشفات عینیه در شمار آثار شیخ احمد سرهندی آوردهاند که چگونگی آنها به درستی معلوم نیست. | 7-تعلیقات العوارف، 8- آداب المریدین 9- مکاشفات عینیه در شمار آثار شیخ احمد سرهندی آوردهاند که چگونگی آنها به درستی معلوم نیست. | ||
مکتوبهای ۱۱۷ و ۱۱۸ و ۱۱۹ دفتر سوم شاید بخشی از رسالۀ تعلیقات العوارف باشد. شیخ احمد خود در مکتوبات یکی از نوشتههای خود را به نام رساله در تحقیق مراتب وحدت وجود ذکر میکند که ظاهراً در بیان تحول فکری او از آراء توحید وجودی | مکتوبهای ۱۱۷ و ۱۱۸ و ۱۱۹ دفتر سوم شاید بخشی از رسالۀ تعلیقات العوارف باشد. شیخ احمد خود در مکتوبات یکی از نوشتههای خود را به نام رساله در تحقیق مراتب وحدت وجود ذکر میکند که ظاهراً در بیان تحول فکری او از آراء توحید وجودی ابن عربی و گرایش به نظریۀ توحید شهودی بوده است. | ||
10- مکتوبات، | 10- مکتوبات، | ||