لطائف الاعلام في اشارات أهل الإلهام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'منازل السائرين' به 'منازل السائرين '
جز (جایگزینی متن - 'ابن عربى' به 'ابن عربى')
جز (جایگزینی متن - 'منازل السائرين' به 'منازل السائرين ')
خط ۵۹: خط ۵۹:




ملاّ عبدالرزاق كاشانى به دليل تجربه زيادى كه در متون عرفانى داشت و با اصطلاحات و اشارات آنها به‌خوبى آشنا بود، پس از اتمام شرح كتاب «منازل السائرين» و شرح «فصوص الحكم» [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و تأويلات قرآن كريم، به درخواست عالمان علوم رسمى كه آشنايى چندانى با اين اصطلاحات نداشتند، اقدام به شرح اصطلاحاتى نمود كه در كتب مذكور بيان نشده بود و اين اثر همان اصطلاحات صوفيه كاشانى است. اين عارف بزرگ، فرهنگ اصطلاحات ديگرى را تدوين نمود كه به نظر خودش مشتمل بر اسرار علوم لدنى و معارف ربّانى و مسائل غامض است كه تنها كمّل و مقربين، آن هم به توفيق الهى، قادر به فهم آن خواهند بود. وى در «لطائف الإعلام في إشارات أهل الإلهام» كه در «كشف الظنون» با نام أهل الإفهام ضبط شده، در يك حوزه‌ى گسترده به شرح و تفصيل اصطلاحات كتب عرفانى خويش و ديگر عرفا مى‌پردازد؛ به‌طورى كه صاحب «الذريعة»، اصطلاحات صوفيه كاشانى را مختصرى از «لطائف الإعلام» مى‌داند، امّا لطائف با همه گستردگى‌اش، تنها به شرح واژه‌هاى كليدى و مهم مى‌پردازد <ref>ر.ك: صلواتى، فضل‌الله، ص49</ref>.
ملاّ عبدالرزاق كاشانى به دليل تجربه زيادى كه در متون عرفانى داشت و با اصطلاحات و اشارات آنها به‌خوبى آشنا بود، پس از اتمام شرح كتاب «[[منازل السائرين]]  » و شرح «فصوص الحكم» [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و تأويلات قرآن كريم، به درخواست عالمان علوم رسمى كه آشنايى چندانى با اين اصطلاحات نداشتند، اقدام به شرح اصطلاحاتى نمود كه در كتب مذكور بيان نشده بود و اين اثر همان اصطلاحات صوفيه كاشانى است. اين عارف بزرگ، فرهنگ اصطلاحات ديگرى را تدوين نمود كه به نظر خودش مشتمل بر اسرار علوم لدنى و معارف ربّانى و مسائل غامض است كه تنها كمّل و مقربين، آن هم به توفيق الهى، قادر به فهم آن خواهند بود. وى در «لطائف الإعلام في إشارات أهل الإلهام» كه در «كشف الظنون» با نام أهل الإفهام ضبط شده، در يك حوزه‌ى گسترده به شرح و تفصيل اصطلاحات كتب عرفانى خويش و ديگر عرفا مى‌پردازد؛ به‌طورى كه صاحب «الذريعة»، اصطلاحات صوفيه كاشانى را مختصرى از «لطائف الإعلام» مى‌داند، امّا لطائف با همه گستردگى‌اش، تنها به شرح واژه‌هاى كليدى و مهم مى‌پردازد <ref>ر.ك: صلواتى، فضل‌الله، ص49</ref>.


كتاب لطائف الإعلام، به‌وضوح حكايت از تعبير، تبويب و تنظيم در تأليف دارد و نيز از گستردگى علمى مؤلف و وقوف كامل او در تبيين اصطلاحات عرفانى خبر مى‌دهد. وى در اين كتاب از اعتقاد محكم خويش به شريعت سخن مى‌گويد، برخلاف برخى از عارفان كه با داشتن حقيقت، اعتنايى به شريعت نمى‌كنند. وى حتّى علم شريعت را قشرى براى علم طريقت و عهده‌دار صيانت از علم طريقت مى‌داند و طريق صاحب طريقتى را كه حق شريعت را ادا نكرده باشد، هوس‌آلود و مشحون از وسوسه مى‌داند <ref>ر.ك: همان، ص50-49</ref>.
كتاب لطائف الإعلام، به‌وضوح حكايت از تعبير، تبويب و تنظيم در تأليف دارد و نيز از گستردگى علمى مؤلف و وقوف كامل او در تبيين اصطلاحات عرفانى خبر مى‌دهد. وى در اين كتاب از اعتقاد محكم خويش به شريعت سخن مى‌گويد، برخلاف برخى از عارفان كه با داشتن حقيقت، اعتنايى به شريعت نمى‌كنند. وى حتّى علم شريعت را قشرى براى علم طريقت و عهده‌دار صيانت از علم طريقت مى‌داند و طريق صاحب طريقتى را كه حق شريعت را ادا نكرده باشد، هوس‌آلود و مشحون از وسوسه مى‌داند <ref>ر.ك: همان، ص50-49</ref>.
خط ۶۸: خط ۶۸:
#نويسنده در برخى موارد به توضيح چند اصطلاح مختصر در يك باب اكتفا مى‌نمايد؛ براى نمونه در باب الضاد، تنها به دو اصطلاح «الضنائن» و «الضياء» بسنده مى‌كند. و در باب الدال فقط به سه اصطلاح اشاره مى‌نمايد، درحالى‌كه مصطلحات فراوانى از صوفيه در اين ابواب موجود است.
#نويسنده در برخى موارد به توضيح چند اصطلاح مختصر در يك باب اكتفا مى‌نمايد؛ براى نمونه در باب الضاد، تنها به دو اصطلاح «الضنائن» و «الضياء» بسنده مى‌كند. و در باب الدال فقط به سه اصطلاح اشاره مى‌نمايد، درحالى‌كه مصطلحات فراوانى از صوفيه در اين ابواب موجود است.
#نويسنده در توضيح اصطلاحات، كلمات و جملاتى كه قبلاً مطرح شده، با عباراتى نظير«كما عرفت ذلك» به ماقبل ارجاع مى‌دهد و مصحّح نيز نشانى صفحه آن را ذكر مى‌نمايد و نيز اگر يك اصطلاح را بيان نكرده، امّا براى شرح اصطلاحى ديگر بدان نيازمند است، با عباراتى چون: «التي ستعرفها في باب كذا» و «سيأتي في باب كذا»، به مابعد ارجاع مى‌دهد، كه اين امر نشانگر اشراف كامل نويسنده بر كل اثر و نيز نظام‌مند بودن آن است.
#نويسنده در توضيح اصطلاحات، كلمات و جملاتى كه قبلاً مطرح شده، با عباراتى نظير«كما عرفت ذلك» به ماقبل ارجاع مى‌دهد و مصحّح نيز نشانى صفحه آن را ذكر مى‌نمايد و نيز اگر يك اصطلاح را بيان نكرده، امّا براى شرح اصطلاحى ديگر بدان نيازمند است، با عباراتى چون: «التي ستعرفها في باب كذا» و «سيأتي في باب كذا»، به مابعد ارجاع مى‌دهد، كه اين امر نشانگر اشراف كامل نويسنده بر كل اثر و نيز نظام‌مند بودن آن است.
#در اين اثر در بسيارى از موارد به كتب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] به‌ويژه فصوص الحكم و فتوحات استناد مى‌كند و نيز به‌طور فراوان از منازل السائرين خواجه عبدالله انصارى سخن مى‌گويد و او را به‌عنوان شيخ الشيوخ مى‌ستايد. همچنين اشعار ابن فارض و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] به‌صورت چشمگيرى مشاهده مى‌گردد.
#در اين اثر در بسيارى از موارد به كتب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] به‌ويژه فصوص الحكم و فتوحات استناد مى‌كند و نيز به‌طور فراوان از [[منازل السائرين]]  خواجه عبدالله انصارى سخن مى‌گويد و او را به‌عنوان شيخ الشيوخ مى‌ستايد. همچنين اشعار ابن فارض و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] به‌صورت چشمگيرى مشاهده مى‌گردد.
#در برخى موارد، نويسنده قبل از تعريف اصطلاح به توضيح لغوى آن مى‌پردازد؛ به‌عنوان مثال در اصطلاح 66، «اسم» را به «معرّف ذات شيء» تعريف نموده و اصل و ريشه آن را از «سمّو» معرفى مى‌كند. مؤلف از نظر نحوى نيز به توضيح كلمه مربوط همّت مى‌گمارد و «اسم» را از ديدگاه اهل لغت امرى در مقابل فعل و حرف مى‌داند. همچنين گاهى يك اصطلاح را از چشم‌اندازهاى مختلف فلسفى، كلامى و عرفانى مطرح مى‌كند؛ براى نمونه در اصطلاح 741 حقيقتى را كه اغمض المسائل است، به اصطلاح حكما، ماهيت و در لسان متكلّم، شيء ثابت و معدوم ممكن و در زبان رايج عرفا، عين ثابت مى‌داند.
#در برخى موارد، نويسنده قبل از تعريف اصطلاح به توضيح لغوى آن مى‌پردازد؛ به‌عنوان مثال در اصطلاح 66، «اسم» را به «معرّف ذات شيء» تعريف نموده و اصل و ريشه آن را از «سمّو» معرفى مى‌كند. مؤلف از نظر نحوى نيز به توضيح كلمه مربوط همّت مى‌گمارد و «اسم» را از ديدگاه اهل لغت امرى در مقابل فعل و حرف مى‌داند. همچنين گاهى يك اصطلاح را از چشم‌اندازهاى مختلف فلسفى، كلامى و عرفانى مطرح مى‌كند؛ براى نمونه در اصطلاح 741 حقيقتى را كه اغمض المسائل است، به اصطلاح حكما، ماهيت و در لسان متكلّم، شيء ثابت و معدوم ممكن و در زبان رايج عرفا، عين ثابت مى‌داند.
#در برخى مواقع سرّ تسميه اصطلاحات را ذكر مى‌فرمايد؛ مثلاً در اصطلاح 367 (السرّ المصون) مى‌گويد: مراد از آن غيب هويت ذات است كه به علم ما درنمى‌آيد؛ بنابراين ذات الهى، سرّى است كه از ادراك و احاطه ما مصون است. گاهى اصطلاح واحد را از ديدگاه عرفا متعدد بيان كرده و آنگاه نظر خويش را با واژه «و اعلم» مطرح مى‌كند؛ به‌طور مثال در اصطلاح 6811 (قبض)، پنج قول از اهل الله را طرح نموده و سپس رأى خويش را بيان مى‌كند.
#در برخى مواقع سرّ تسميه اصطلاحات را ذكر مى‌فرمايد؛ مثلاً در اصطلاح 367 (السرّ المصون) مى‌گويد: مراد از آن غيب هويت ذات است كه به علم ما درنمى‌آيد؛ بنابراين ذات الهى، سرّى است كه از ادراك و احاطه ما مصون است. گاهى اصطلاح واحد را از ديدگاه عرفا متعدد بيان كرده و آنگاه نظر خويش را با واژه «و اعلم» مطرح مى‌كند؛ به‌طور مثال در اصطلاح 6811 (قبض)، پنج قول از اهل الله را طرح نموده و سپس رأى خويش را بيان مى‌كند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش