آشنایی با مکتب کبرویه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه نویسی ' به 'ه‌نویسی '
جز (جایگزینی متن - '= ' به '=')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ه نویسی ' به 'ه‌نویسی ')
خط ۴۵: خط ۴۵:
کبرویه با آنکه در فهرست طریقتهای معنوی است در عین حال در این بین تنها طریقتی است که در بین پژوهشگران عنوان «مکتب» گرفته است و این چیزی است که نویسنده نیز به آن توجّه کرده و همواره آن را با همین عنوان، یعنی «مکتب کبرویه» به دیگران معرّفی می‌کند. در بین آثار کسانی مانند: [[هانری کوربن]]، [[شیمل، آنه‌ ماری|آنه ماری شیمل]]، [[نصر، سید حسین|سیّد حسین نصر]]، [[محمّد عیسی ولی]]، [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین‌کوب]] و برخی دیگر به تکرار می‌یابیم که اشارتی به «مکتب کبرویه» داشته است و این طریقت را عموماً با همین نام بیان کرده‌اند.
کبرویه با آنکه در فهرست طریقتهای معنوی است در عین حال در این بین تنها طریقتی است که در بین پژوهشگران عنوان «مکتب» گرفته است و این چیزی است که نویسنده نیز به آن توجّه کرده و همواره آن را با همین عنوان، یعنی «مکتب کبرویه» به دیگران معرّفی می‌کند. در بین آثار کسانی مانند: [[هانری کوربن]]، [[شیمل، آنه‌ ماری|آنه ماری شیمل]]، [[نصر، سید حسین|سیّد حسین نصر]]، [[محمّد عیسی ولی]]، [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین‌کوب]] و برخی دیگر به تکرار می‌یابیم که اشارتی به «مکتب کبرویه» داشته است و این طریقت را عموماً با همین نام بیان کرده‌اند.
از دیگر مواردی که در این طریقت بسیار مهم است، طبق گزارش نویسنده که خود وارث اکنون این مکتب است یکی هم خلوت و ذکر است که از اساس این مکتب معرّفی می‌شود. در این باره در آثار مختلف همین نویسنده به وسعت و کثرت می‌توان شاهد بود. سخن گفتن از رنگ و نور مبنای نظری و البتّه کار عملی مشایخ این طریقت در تحلیلهای سلوکی است که فصلی به آن اختصاص یافته است. ذکر عالم کبیر و صغیر که در این مکتب به دقّت مورد بحث بوده را در بخشی دیگر ذکر کرده است. دو نظریّه خاص حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] که در کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] آمده را در اینجا به اختصار توضیح داده، یکی مسئله‌ی دئنا یا شاهد آسمانی است<ref>متن، ص 226</ref>. که رهبری باطنی انسان سالک را عهده دار است و یکی هم نظریه‌ی «محاضر» که در کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] به آن اشاه شده است<ref>متن، ص 237</ref>.
از دیگر مواردی که در این طریقت بسیار مهم است، طبق گزارش نویسنده که خود وارث اکنون این مکتب است یکی هم خلوت و ذکر است که از اساس این مکتب معرّفی می‌شود. در این باره در آثار مختلف همین نویسنده به وسعت و کثرت می‌توان شاهد بود. سخن گفتن از رنگ و نور مبنای نظری و البتّه کار عملی مشایخ این طریقت در تحلیلهای سلوکی است که فصلی به آن اختصاص یافته است. ذکر عالم کبیر و صغیر که در این مکتب به دقّت مورد بحث بوده را در بخشی دیگر ذکر کرده است. دو نظریّه خاص حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] که در کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] آمده را در اینجا به اختصار توضیح داده، یکی مسئله‌ی دئنا یا شاهد آسمانی است<ref>متن، ص 226</ref>. که رهبری باطنی انسان سالک را عهده دار است و یکی هم نظریه‌ی «محاضر» که در کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] به آن اشاه شده است<ref>متن، ص 237</ref>.
بخش مربوط به لطائف سبعه یا اطوار مافوق عقل از جمله مواردی است که صرفاً در این مکتب طرح پرداخته شده و از تئوریهای ویژه‌ی آن محسوب می‌شود که مشایخ نامدار این مکتب در آثار خود به شرح و تفسیر آن پرداخته‌اند. از دیگر موارد که به این مکتب مختص است ایجاد رسم اجازه نویسی برای طریقت و سلوک است. شاید اوّلین اجازه نامه‌ی طریقی را جناب شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] رقم زده باشد که بعدها این شیوه در دیگر طریقتها نیز کما بیش مرسوم شد. نهایت این که از آن بزرگ دو اجازه وجود دارد یکی برای شیخ [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] و یکی هم برای شیخ [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]]، که متن اجازه‌ی این هر دو عارف در همین کتاب درج شده است<ref>متن، صص 277-272</ref>. چنانکه رسم شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] بوده است در اجازاتی که می‌نوشته شجره‌ی مشایخ خود را نیز به طور معنعن درج می‌کرده است. در این کتاب نیز به دقّت شجره‌ی طریقت و مکتب کبرویه از زمان [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] تا به امروز یکی پس از دیگری درج شده است<ref>مقدّمه، صص 281-280</ref>. همین شجره از قبل از شیخ تا [[امام علی علیه‌السلام|امیرمؤمنان]] و رسول خدا نیز در متن اجازه دیده می‌شود<ref>متن، ص 279</ref>.
بخش مربوط به لطائف سبعه یا اطوار مافوق عقل از جمله مواردی است که صرفاً در این مکتب طرح پرداخته شده و از تئوریهای ویژه‌ی آن محسوب می‌شود که مشایخ نامدار این مکتب در آثار خود به شرح و تفسیر آن پرداخته‌اند. از دیگر موارد که به این مکتب مختص است ایجاد رسم اجازه‌نویسی برای طریقت و سلوک است. شاید اوّلین اجازه نامه‌ی طریقی را جناب شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] رقم زده باشد که بعدها این شیوه در دیگر طریقتها نیز کما بیش مرسوم شد. نهایت این که از آن بزرگ دو اجازه وجود دارد یکی برای شیخ [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] و یکی هم برای شیخ [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]]، که متن اجازه‌ی این هر دو عارف در همین کتاب درج شده است<ref>متن، صص 277-272</ref>. چنانکه رسم شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] بوده است در اجازاتی که می‌نوشته شجره‌ی مشایخ خود را نیز به طور معنعن درج می‌کرده است. در این کتاب نیز به دقّت شجره‌ی طریقت و مکتب کبرویه از زمان [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] تا به امروز یکی پس از دیگری درج شده است<ref>مقدّمه، صص 281-280</ref>. همین شجره از قبل از شیخ تا [[امام علی علیه‌السلام|امیرمؤمنان]] و رسول خدا نیز در متن اجازه دیده می‌شود<ref>متن، ص 279</ref>.
آخرین بحث کتاب در خصوص تکالیف شرعی و مسئله‌ی اسقاط تکلیف است که اغلب طرق از روی انحراف به رفع تکلیف و اسقاط آن قائلند امّا چنانکه در متن کتاب توضیح داده شده مشایخ این طریقت همگی معتقد به شریعت بوده و اغلب دارای اجتهاد فقهی بوده‌اند. نماز و روزه و دیگر عبادات از مقیّدات و باورهای سلوکی آنان محسوب می‌شده و این روش تا کنون نیز بر قرار بوده و وارث این مکتب نیز به‌همین طریق راه را ادامه می‌دهد. چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌نویسد: از جمله اختصاصات مکتب کبرویه شریعتمدار بودن و پایبندی تام و تمام به تمام شریعت محمّدی است. و این امری است که باید تمام طریقتها بدان وابسته و دلبسته باشند ولی متأسّفانه برخی از فرق و طُرُق صوفیه از این مقوله فاصله گرفته و از خود رفع تکلیف کرده‌اند، برخی به توهّم رفته و می‌گویند که ما «نماز» نداریم و فقط «نیاز» داریم، برخی نیز به انحراف مبتلا شده و از احکام شرعی فاصله گرفته و به کاهلی تمام و یا به ترک آن روی آورده‌اند و می‌گویند که: «دل اگر صاف باشد کفایت می‌کند». این افراد اسباب انحراف دیگران را نیز با این توهّم و پندارِ خطا باعث می‌شوند<ref>متن، صص 285-284</ref>. از منابع اصلی مشایخ مکتب کبرویه شواهد متعدّدی برای اثبات این مقوله روایت شده که قهراً برای خوانندگان مشتاق نیز قابل توجّه خواهد بود.
آخرین بحث کتاب در خصوص تکالیف شرعی و مسئله‌ی اسقاط تکلیف است که اغلب طرق از روی انحراف به رفع تکلیف و اسقاط آن قائلند امّا چنانکه در متن کتاب توضیح داده شده مشایخ این طریقت همگی معتقد به شریعت بوده و اغلب دارای اجتهاد فقهی بوده‌اند. نماز و روزه و دیگر عبادات از مقیّدات و باورهای سلوکی آنان محسوب می‌شده و این روش تا کنون نیز بر قرار بوده و وارث این مکتب نیز به‌همین طریق راه را ادامه می‌دهد. چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌نویسد: از جمله اختصاصات مکتب کبرویه شریعتمدار بودن و پایبندی تام و تمام به تمام شریعت محمّدی است. و این امری است که باید تمام طریقتها بدان وابسته و دلبسته باشند ولی متأسّفانه برخی از فرق و طُرُق صوفیه از این مقوله فاصله گرفته و از خود رفع تکلیف کرده‌اند، برخی به توهّم رفته و می‌گویند که ما «نماز» نداریم و فقط «نیاز» داریم، برخی نیز به انحراف مبتلا شده و از احکام شرعی فاصله گرفته و به کاهلی تمام و یا به ترک آن روی آورده‌اند و می‌گویند که: «دل اگر صاف باشد کفایت می‌کند». این افراد اسباب انحراف دیگران را نیز با این توهّم و پندارِ خطا باعث می‌شوند<ref>متن، صص 285-284</ref>. از منابع اصلی مشایخ مکتب کبرویه شواهد متعدّدی برای اثبات این مقوله روایت شده که قهراً برای خوانندگان مشتاق نیز قابل توجّه خواهد بود.